۵ اکتبر، مصادف با ۱۳ مهر، روز جهانی معلم!
🌐 شعار امسال روز جهانی معلم:
Teachers at the heart of education recovery
«معلمان، هستۀ اصلیِ بهبود حال تعلیم و تربیت»
معلمی راه گشایی ست
نمودن افق است
مثال نقضی ست در مقابل تصورات قالبی عامه از دارندگی و برازندگی
خلاف پیشنهاد کوتاه قامتان است برای صیرورت؛
معلمی بال پروازت می دهد
و گنج صبرت می بخشد
"آن که همیشه شاگرد میماند، آموزگارِ خویش را پاداشی به سزا نمی دهد." (نیچه)
معلمی گشودن شاه راهی برای پیمودن خودآگاهانه ی مسیر آدمی ست از بودن تا شدن
معلم عالی ترین نحوه ی تحقق بودن آدمی را گوشزد نمی کند
که با نفس خویش، آتشی زوال ناپذیر را در گوش جانت می دمد
...
بنده ی پیر خراباتم که لطفش دایم است
ورنه لطف شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست
(حافظ)
https://www.instagram.com/p/CUpbTBgK5vO/?utm_medium=share_sheet
🌐 شعار امسال روز جهانی معلم:
Teachers at the heart of education recovery
«معلمان، هستۀ اصلیِ بهبود حال تعلیم و تربیت»
معلمی راه گشایی ست
نمودن افق است
مثال نقضی ست در مقابل تصورات قالبی عامه از دارندگی و برازندگی
خلاف پیشنهاد کوتاه قامتان است برای صیرورت؛
معلمی بال پروازت می دهد
و گنج صبرت می بخشد
"آن که همیشه شاگرد میماند، آموزگارِ خویش را پاداشی به سزا نمی دهد." (نیچه)
معلمی گشودن شاه راهی برای پیمودن خودآگاهانه ی مسیر آدمی ست از بودن تا شدن
معلم عالی ترین نحوه ی تحقق بودن آدمی را گوشزد نمی کند
که با نفس خویش، آتشی زوال ناپذیر را در گوش جانت می دمد
...
بنده ی پیر خراباتم که لطفش دایم است
ورنه لطف شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست
(حافظ)
https://www.instagram.com/p/CUpbTBgK5vO/?utm_medium=share_sheet
Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
غلبه تفکر الهیاتی بر امر معنوی!
دکتر بیژن عبدالکریمی
ادیان در طول تاریخ و به ویژه در اسلام که توحید در این دین اوج میگیرد، همواره دعوتگر وحدت نوعی بشر بودهاند، چه در اسطوره خلقت انسان که بشر یک خانواده و از یک پدر و مادر است و مفاهیمی مانند برادری و اینکه همه بشریت اعضای یک خانواده هستند، مفاهیم بزرگی بودهاند که بشریت به این فرهنگ مدیون است. اگر اینها نبود، معلوم نبود بشریت چه مسیری را طی میکرد، اما جای تاسف دارد که چقدر امروز ما مسلمانها از این تعالیم بزرگ که مبتنی بر وحدت نوعی انسانی است فاصله داریم.
اگر بخواهیم خارج از باورمندی و باروهای الهیاتی و اعتقادی به اینکه مسلمان باشیم یا نه، به تفسیر معنوی از جهان قائل باشیم یا خیر، این آموزههای بزرگ بشری یعنی اعتقاد به وحدتِ نوعی بشر و مخالفت با همه تفرقههایی که بشر را تکهتکه میکند و بزرگترین مشکل بشر همین شکافها است اهمیت مییابد. در واقع ادیان همواره بزرگترین نقادان این تلقی و حامل دعوت به نوعی بوده که بشر یک ریشه دارد و یک خانواده است.
اگر در تعالیم پیامبر(ص) ذرهای بوی شعوبیگری و قومیگری میآمد، امکان نداشت بتواند این حرکت بزرگ را در فرصت اندک و در عرض ۲۳ سال رقم بزند و چنین تحول عمیق دینی را که انقلاب دینی بود را ایجاد کند. در حول پیامبر(ص) ما، بلال حبشی و ... را داریم و این اصل بزرگ انسانی که هنوز فکر میکنم که جهان کنونی ما آموزهای به این عظمت نداشته است که «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ». اما اینقدر این را تکرار کردهایم، عادت شده است و به همین دلیل عظمتش از بین رفته است.
حول ادیان، نظامهای الهیاتی شکل گرفت و ایمان را به امر کلامی تبدیل کردند و این آموزههای کلامی با از دست دادن حقیقت بنیادین که فرازمانی است که باید در ساحت دیگری فراتر از آموزههای زبانی و مفهومی دنبال کرد. چون آن ساحت فراموش شد و تفکر الهیات بر امر معنوی غلبه یافت و این امر در پای نظامهای تئولوژیک قربانی شد، لذا جوامع دینی نیز اسیر نوعی فرقهگرایی شدند. آنچنان که میبینیم، در میان ادیان، نوعی تفسیرهای نژادی و قومی از امر دینی صورت گرفت. مانند اینکه ما برتر هستیم، در حالی که، اینکه ما برتر هستیم و ... در فرهنگ قرآن یهودی است و در فرهنگ ما مقبولیت ندارد.
نکته این است که در جهان امروز، تحولات زیادی صورت گرفته است. در جهان کنونی، فرهنگهای قبیلهای فروپاشیدهاند و هیچ کس نمیتواند بگوید در زیر چادر قبیله خودم میخواهم زندگی کنم. جهان ما جهان تکثر است. کثرتگرایی یکی از مولفههای بنیادین جهان کنونی است. در این جهان تمام نظامهای تئولوژیک و تاریخی فروپاشیدهاند و در این روزگار نظامهای متافیزیک و ایدئولوژیک فروپاشیدهاند. یعنی در سطح رهبران فکری جهانی کسی نیست که بگوید مارکسیست هستم، حتی ممکن است بگوییم شیعه هستیم اما این را در سطح تودهها و در سطح رهبران نداریم. اگر هم باشد معنای محصلی ندارد.در روزگار ما مواجهه با دیگری یکی از اصیلترین معیارها برای اصالت و حقانیت یک تفکر است.
امروز این مسلمانیت در یک فضای جهانی باید تفسیر شود. روزگار ما نفی فراروایتها است و در این جهان، دیگری به یک مسئله بنیادین تبدیل شده است.
امروز اصیلترین معیار برای حقانیت یک اندیشه، این است که در این نظام اجتماعی و این سیتسم فکری با دیگری چطور مواجهه پیدا میکنیم و اگر در جایی دیگری به رسمیت شناخته نشود، حقیقتی وجود ندارد و عین نیهیلیزم است و جهان اسلام از این نیهیلیزم رنج میبرد.
مواجهه قهرآمیز با هر آنچه که فرد در آن نقشی ندارد، تفسیری سوبژهمحورانه است. لذا این مواجههها در مورد قومها و زبانهای محلی و احکام شرعی نیازمند یک نوع مواجهه گشودهتر است.
دکتر بیژن عبدالکریمی
ادیان در طول تاریخ و به ویژه در اسلام که توحید در این دین اوج میگیرد، همواره دعوتگر وحدت نوعی بشر بودهاند، چه در اسطوره خلقت انسان که بشر یک خانواده و از یک پدر و مادر است و مفاهیمی مانند برادری و اینکه همه بشریت اعضای یک خانواده هستند، مفاهیم بزرگی بودهاند که بشریت به این فرهنگ مدیون است. اگر اینها نبود، معلوم نبود بشریت چه مسیری را طی میکرد، اما جای تاسف دارد که چقدر امروز ما مسلمانها از این تعالیم بزرگ که مبتنی بر وحدت نوعی انسانی است فاصله داریم.
اگر بخواهیم خارج از باورمندی و باروهای الهیاتی و اعتقادی به اینکه مسلمان باشیم یا نه، به تفسیر معنوی از جهان قائل باشیم یا خیر، این آموزههای بزرگ بشری یعنی اعتقاد به وحدتِ نوعی بشر و مخالفت با همه تفرقههایی که بشر را تکهتکه میکند و بزرگترین مشکل بشر همین شکافها است اهمیت مییابد. در واقع ادیان همواره بزرگترین نقادان این تلقی و حامل دعوت به نوعی بوده که بشر یک ریشه دارد و یک خانواده است.
اگر در تعالیم پیامبر(ص) ذرهای بوی شعوبیگری و قومیگری میآمد، امکان نداشت بتواند این حرکت بزرگ را در فرصت اندک و در عرض ۲۳ سال رقم بزند و چنین تحول عمیق دینی را که انقلاب دینی بود را ایجاد کند. در حول پیامبر(ص) ما، بلال حبشی و ... را داریم و این اصل بزرگ انسانی که هنوز فکر میکنم که جهان کنونی ما آموزهای به این عظمت نداشته است که «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ». اما اینقدر این را تکرار کردهایم، عادت شده است و به همین دلیل عظمتش از بین رفته است.
حول ادیان، نظامهای الهیاتی شکل گرفت و ایمان را به امر کلامی تبدیل کردند و این آموزههای کلامی با از دست دادن حقیقت بنیادین که فرازمانی است که باید در ساحت دیگری فراتر از آموزههای زبانی و مفهومی دنبال کرد. چون آن ساحت فراموش شد و تفکر الهیات بر امر معنوی غلبه یافت و این امر در پای نظامهای تئولوژیک قربانی شد، لذا جوامع دینی نیز اسیر نوعی فرقهگرایی شدند. آنچنان که میبینیم، در میان ادیان، نوعی تفسیرهای نژادی و قومی از امر دینی صورت گرفت. مانند اینکه ما برتر هستیم، در حالی که، اینکه ما برتر هستیم و ... در فرهنگ قرآن یهودی است و در فرهنگ ما مقبولیت ندارد.
نکته این است که در جهان امروز، تحولات زیادی صورت گرفته است. در جهان کنونی، فرهنگهای قبیلهای فروپاشیدهاند و هیچ کس نمیتواند بگوید در زیر چادر قبیله خودم میخواهم زندگی کنم. جهان ما جهان تکثر است. کثرتگرایی یکی از مولفههای بنیادین جهان کنونی است. در این جهان تمام نظامهای تئولوژیک و تاریخی فروپاشیدهاند و در این روزگار نظامهای متافیزیک و ایدئولوژیک فروپاشیدهاند. یعنی در سطح رهبران فکری جهانی کسی نیست که بگوید مارکسیست هستم، حتی ممکن است بگوییم شیعه هستیم اما این را در سطح تودهها و در سطح رهبران نداریم. اگر هم باشد معنای محصلی ندارد.در روزگار ما مواجهه با دیگری یکی از اصیلترین معیارها برای اصالت و حقانیت یک تفکر است.
امروز این مسلمانیت در یک فضای جهانی باید تفسیر شود. روزگار ما نفی فراروایتها است و در این جهان، دیگری به یک مسئله بنیادین تبدیل شده است.
امروز اصیلترین معیار برای حقانیت یک اندیشه، این است که در این نظام اجتماعی و این سیتسم فکری با دیگری چطور مواجهه پیدا میکنیم و اگر در جایی دیگری به رسمیت شناخته نشود، حقیقتی وجود ندارد و عین نیهیلیزم است و جهان اسلام از این نیهیلیزم رنج میبرد.
مواجهه قهرآمیز با هر آنچه که فرد در آن نقشی ندارد، تفسیری سوبژهمحورانه است. لذا این مواجههها در مورد قومها و زبانهای محلی و احکام شرعی نیازمند یک نوع مواجهه گشودهتر است.
Forwarded from مدرسه علوم انسانی [جیوگی]
Forwarded from مدرسه علوم انسانی [جیوگی]
.
✳️هگل و هنر:
🕯️موضع #هگل درباب #هنر چیست؟ او زیبایی و زیباشناسی را چگونه میفهمد؟ و فرق میان #فلسفه_هنر او و متقدمان او نظیر #کانت چه بود؟ هگل از مفهومی به نام “پایان هنر” صحبت به میان میآورد. پایان هنر از منظر هگل دقیقا به چه معناست؟ چگونه هگل از مسیر هنر #آزادی را جستجو میکند؟ در دوگانه فرم و محتوی هگل به کدام اصالت میداد؟ آیا هگل فرمالیست بود یا نه برعکس، برای او محتوی بود که اصالت داشت؟ و بالاخره اینکه از رهگذر توضیح هگل از هنر امروز در فهم و نقد هنر چه میتوان برداشت کرد؟ توضیح هگل از هنر را با امروز ما چه کار؟
🔸در #طعم_موضوع بعدی میخواهیم علاقمندان فلسفه و هنر را دریابیم و از مسیر تدریس دکتر علی مرادخانی به هگل و هنر بپردازیم. دکتر مرادخانی از فیلسوفان هگل شناس معاصر ایرانیاند که سالها در فلسفه هگل تامل کردهاند، آن را تدریس کردهاند و از همه مهمتر اینکه موفق شدهاند به زبان عامه فهم جهان اندیشه این فیلسوف پیچیده را بازگو کنند.
🔹علاقمندان به فلسفه هگل میدانند که مساله اصلی هگل آگاهی و آزادی انسانی بود. برای هگل همه چیز باید در ظرف آگاهی انسانی معنادار شود تا بدین وسیله شکاف بین انسان و هر آنچه در خارج از آگاهی او، خاصه طبیعت است، به حداقل رسد. دکتر مرادخانی قرار است در سه جلسه ۲ ساعتی به مخاطبان بگویند کارکرد هنر در ایجاد #آگاهی و آزادی انسان چیست؟ آیا هنر در خدمت آگاهی است یا برعکس، هنر ضدآگاهی و آزادی است؟ اگر هگل امروز میبود و به عنوان مثال هنر دیجیتال را درک میکرد آیا او همچنان از پایان هنر صحبت به میان میآورد؟
👨🏻🏫دکتر مرادخانی بناست در ضمن شرح موضع هگل و روایتی که او از تاریخ هنر ارائه میدهد ما را با نظام اندیشهای هگل نیز آشنا کنند و از این منظر میتوان این طعم موضوع را در امتداد #طعم_اندیشه_بزرگان هگل محسوب کرد.
🎨🎭🎻 اگر به نحوی زندگی شما با هنر و یا #فلسفه گره خورده و یا به اندیشه هگل علاقمندید این سه جلسه با تدریس دکتر مرادخانی را از دست ندهید.
👩🏻💻👨🏻💻این دوره در تاریخ ۱۷،۱۹ و۲۰ مهرماه و در بستر اسکای روم برگزار خواهد شد.
📥 برای ثبت نام این دوره کلیک کنید.
✳️هگل و هنر:
🕯️موضع #هگل درباب #هنر چیست؟ او زیبایی و زیباشناسی را چگونه میفهمد؟ و فرق میان #فلسفه_هنر او و متقدمان او نظیر #کانت چه بود؟ هگل از مفهومی به نام “پایان هنر” صحبت به میان میآورد. پایان هنر از منظر هگل دقیقا به چه معناست؟ چگونه هگل از مسیر هنر #آزادی را جستجو میکند؟ در دوگانه فرم و محتوی هگل به کدام اصالت میداد؟ آیا هگل فرمالیست بود یا نه برعکس، برای او محتوی بود که اصالت داشت؟ و بالاخره اینکه از رهگذر توضیح هگل از هنر امروز در فهم و نقد هنر چه میتوان برداشت کرد؟ توضیح هگل از هنر را با امروز ما چه کار؟
🔸در #طعم_موضوع بعدی میخواهیم علاقمندان فلسفه و هنر را دریابیم و از مسیر تدریس دکتر علی مرادخانی به هگل و هنر بپردازیم. دکتر مرادخانی از فیلسوفان هگل شناس معاصر ایرانیاند که سالها در فلسفه هگل تامل کردهاند، آن را تدریس کردهاند و از همه مهمتر اینکه موفق شدهاند به زبان عامه فهم جهان اندیشه این فیلسوف پیچیده را بازگو کنند.
🔹علاقمندان به فلسفه هگل میدانند که مساله اصلی هگل آگاهی و آزادی انسانی بود. برای هگل همه چیز باید در ظرف آگاهی انسانی معنادار شود تا بدین وسیله شکاف بین انسان و هر آنچه در خارج از آگاهی او، خاصه طبیعت است، به حداقل رسد. دکتر مرادخانی قرار است در سه جلسه ۲ ساعتی به مخاطبان بگویند کارکرد هنر در ایجاد #آگاهی و آزادی انسان چیست؟ آیا هنر در خدمت آگاهی است یا برعکس، هنر ضدآگاهی و آزادی است؟ اگر هگل امروز میبود و به عنوان مثال هنر دیجیتال را درک میکرد آیا او همچنان از پایان هنر صحبت به میان میآورد؟
👨🏻🏫دکتر مرادخانی بناست در ضمن شرح موضع هگل و روایتی که او از تاریخ هنر ارائه میدهد ما را با نظام اندیشهای هگل نیز آشنا کنند و از این منظر میتوان این طعم موضوع را در امتداد #طعم_اندیشه_بزرگان هگل محسوب کرد.
🎨🎭🎻 اگر به نحوی زندگی شما با هنر و یا #فلسفه گره خورده و یا به اندیشه هگل علاقمندید این سه جلسه با تدریس دکتر مرادخانی را از دست ندهید.
👩🏻💻👨🏻💻این دوره در تاریخ ۱۷،۱۹ و۲۰ مهرماه و در بستر اسکای روم برگزار خواهد شد.
📥 برای ثبت نام این دوره کلیک کنید.
jivegi.school
مدرسه علوم انسانی [جیوگی]
در جهان مداخله کن!
Forwarded from مجله نقد اندیشه
دکتر «آذرتاش آذرنوش» چهره ماندگار ادبیات عرب و برنده جایزه کتاب سال، امروز در ۸۴ سالگی چشم از جهان فروبست.
ترجمه موسیقی الکبیر فارابی و اطلس تاریخ الاسلام، تالیف تاریخ زبان و فرهنگ عربی و تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از جمله آثار اوست.
درگذشت این دانشمند برجسته را تسلیت میگوییم.
@NaghdeAndisheh
ترجمه موسیقی الکبیر فارابی و اطلس تاریخ الاسلام، تالیف تاریخ زبان و فرهنگ عربی و تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، از جمله آثار اوست.
درگذشت این دانشمند برجسته را تسلیت میگوییم.
@NaghdeAndisheh
Forwarded from جدال- علی عليزاده
جدال هفته
انقلاب ایران: موتور یا ترمز توسعه؟
گفتگو با بیژن عبدالکریمی
پنج شنبه پانزده مهر ساعت ده شب، در یوتیوب جدال.
این گفتگو به صورت زنده در کلابهاوس و تلگرام جدال هم پخش میشود و بعد از گفتگو در کلابهاوس با حضور مهمان بحث آزاد ادامه خواهد یافت.
اگر شما هم از مخاطبان جدال هستید لطفا با خبررسانی درباره این برنامه از ادامه کار جدال حمایت کنید.
لینک یوتیوب: https://youtu.be/RAciohHynFc
لینک کلاب هاوس: clubhouse.com/event/M4ZQE1VR
لینک تلگرام: http://t.me/jedaal
اگر از ایرانیان خارج از کشور هستید لطفا مشترک جدال شوید:
patreon.com/jedaal
لینک به کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی: https://t.me/bijanabdolkarimi
انقلاب ایران: موتور یا ترمز توسعه؟
گفتگو با بیژن عبدالکریمی
پنج شنبه پانزده مهر ساعت ده شب، در یوتیوب جدال.
این گفتگو به صورت زنده در کلابهاوس و تلگرام جدال هم پخش میشود و بعد از گفتگو در کلابهاوس با حضور مهمان بحث آزاد ادامه خواهد یافت.
اگر شما هم از مخاطبان جدال هستید لطفا با خبررسانی درباره این برنامه از ادامه کار جدال حمایت کنید.
لینک یوتیوب: https://youtu.be/RAciohHynFc
لینک کلاب هاوس: clubhouse.com/event/M4ZQE1VR
لینک تلگرام: http://t.me/jedaal
اگر از ایرانیان خارج از کشور هستید لطفا مشترک جدال شوید:
patreon.com/jedaal
لینک به کانال تلگرام بیژن عبدالکریمی: https://t.me/bijanabdolkarimi
Forwarded from سیدجواد میری مینق
انصاف نیوز
سخنی آشکار با وزیر محترم علوم
سیدجواد میری، جامعهشناس و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در متنی با عنوان «سخنی آشکار با وزیر محترم علوم» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است خطاب به وزیر علوم دولت سیزدهم نوشت: در دوران وزارت دکتر غلامی چندین بار به ایشان نامه نوشتم…
جهان به منزله ی تصادف و نحوه ی زیست مبتنی بر آن*
در جهان نیچه ای واقعیت، صیرورت و نیروهای در حال سیلان و پرتکاپویی است که همواره می تواند به ظهور امکانات تازه ای بینجامد. به تعبیر دیگر، این جهان نه حاصل لوگوس (عقل جهانی) یا حکمت بالغه ی الهی، بلکه حاصل بازی تصادفی نیروهاست. در این جهان اصول عام، کلی و ضروری وجود نداشته، بلکه همه چیز امکان محض، غیر ضروری و تصادف صرف است...
جهان نیچه ای جهانی تصادفی، یعنی فاقد سامان مندی است، یعنی از هیچ قانون خاصی تبعیت نمی کند. این جهان، صیرورت و دگرگونی محضی است که به هیچ روی تابع قانونی از خود نیست. در یک چنین جهانی، انسان معیار همه چیز می شود و آدمی در مقام ملاک و محور هستی، همه چیز را به خود منوط می کند و نتیجه ی این رویکرد این است که انسان و جهان او، بی ملاک، بدون محور و فاقد غایت و ناگزیر بی اعتبار می گردد. وقتی انسان خود را بنیاد هستی قرار داد، در این صورت خود بدون کانون، بی اساس و سرگردان می شود و به ورطه ی نیهیلیسم فرو می غلتد. در جهان نیچه ای که هیچ اصل و قاعده ای بر آن حاکم نیست و جهان، خود از هیچ اصل ثابت، عام، کلی و ضروری تبعیت نمی کند، طبیعی است که انسان نیز نمی تواند هیچ اصل ثابت و ضروری را به منزله ی اصل راهنمای زندگی خویش قرار دهد. با فرو ریختن والاترین ارزش، یعنی با مرگ خدا و حقیقت، در یک چنین عالمی، حتی تکامل و ترقی، یعنی اصل اساسی مدرنیته، نیز اعتبار خود را از دست می دهد...
در یک چنین جهانی که فی نفسه واجد هیچ معنایی نیست، هستی وجود خود بشر نیز یک معما و فاقد معنا و غایت گشته، دیگر هیچ معنا و ارزشی زندگی ما را بامعنا و هدفمند نخواهد ساخت.
در جهان نیچه ای فرد به این رهیافت می رسد که این عالم صیرورت دارای هیچ هدفی نبوده، پشت این عالم هیچ معنا، غایت و امر وحدت بخش اصیلی نهفته نیست. بر اساس رهیافت نیچه، جهان فرامحسوس صرفا معلول نیازهای روانی و مجعول خود بشر است. در جهان مبتنی بر این رهیافت، آدمی ناچار است عالم صیرورت، زمانمند و تاریخمند را به منزله ی یگانه عالم ممکن تلقی کند، عالمی که نهایتا به مرگ وی در آن منتهی خواهد شد.
*ما وجهان نیچه ای_صفحه 179_اثر دکتر بیژن عبدالکریمی.
https://www.instagram.com/p/CUxbH4CJ_MS/?utm_medium=share_sheet
در جهان نیچه ای واقعیت، صیرورت و نیروهای در حال سیلان و پرتکاپویی است که همواره می تواند به ظهور امکانات تازه ای بینجامد. به تعبیر دیگر، این جهان نه حاصل لوگوس (عقل جهانی) یا حکمت بالغه ی الهی، بلکه حاصل بازی تصادفی نیروهاست. در این جهان اصول عام، کلی و ضروری وجود نداشته، بلکه همه چیز امکان محض، غیر ضروری و تصادف صرف است...
جهان نیچه ای جهانی تصادفی، یعنی فاقد سامان مندی است، یعنی از هیچ قانون خاصی تبعیت نمی کند. این جهان، صیرورت و دگرگونی محضی است که به هیچ روی تابع قانونی از خود نیست. در یک چنین جهانی، انسان معیار همه چیز می شود و آدمی در مقام ملاک و محور هستی، همه چیز را به خود منوط می کند و نتیجه ی این رویکرد این است که انسان و جهان او، بی ملاک، بدون محور و فاقد غایت و ناگزیر بی اعتبار می گردد. وقتی انسان خود را بنیاد هستی قرار داد، در این صورت خود بدون کانون، بی اساس و سرگردان می شود و به ورطه ی نیهیلیسم فرو می غلتد. در جهان نیچه ای که هیچ اصل و قاعده ای بر آن حاکم نیست و جهان، خود از هیچ اصل ثابت، عام، کلی و ضروری تبعیت نمی کند، طبیعی است که انسان نیز نمی تواند هیچ اصل ثابت و ضروری را به منزله ی اصل راهنمای زندگی خویش قرار دهد. با فرو ریختن والاترین ارزش، یعنی با مرگ خدا و حقیقت، در یک چنین عالمی، حتی تکامل و ترقی، یعنی اصل اساسی مدرنیته، نیز اعتبار خود را از دست می دهد...
در یک چنین جهانی که فی نفسه واجد هیچ معنایی نیست، هستی وجود خود بشر نیز یک معما و فاقد معنا و غایت گشته، دیگر هیچ معنا و ارزشی زندگی ما را بامعنا و هدفمند نخواهد ساخت.
در جهان نیچه ای فرد به این رهیافت می رسد که این عالم صیرورت دارای هیچ هدفی نبوده، پشت این عالم هیچ معنا، غایت و امر وحدت بخش اصیلی نهفته نیست. بر اساس رهیافت نیچه، جهان فرامحسوس صرفا معلول نیازهای روانی و مجعول خود بشر است. در جهان مبتنی بر این رهیافت، آدمی ناچار است عالم صیرورت، زمانمند و تاریخمند را به منزله ی یگانه عالم ممکن تلقی کند، عالمی که نهایتا به مرگ وی در آن منتهی خواهد شد.
*ما وجهان نیچه ای_صفحه 179_اثر دکتر بیژن عبدالکریمی.
https://www.instagram.com/p/CUxbH4CJ_MS/?utm_medium=share_sheet
Instagram
31 Likes, 0 Comments - Mohammad Hassan Alaei (@dr.alaei.sociology) on Instagram: "جهان به منزله ی تصادف و نحوه ی زیست مبتنی بر آن*
در جها..."
در جها..."
Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
بی صوت و هجای تو جهان هیچ ندارد
مگذار فلک بی تو مرا وا بگذارد
بعد از تو کدام حنجره باید که بخواند
این سوخته دل گوش به صوت که سپارد
ما اهل زمین هیچ، خدایان به چه شیوه
پیغام سماوات به اهلش بگذارد
ای جان به فدای خم ابروی تو ای دوست
زیباتر از ابروی تو گردون ننگارد
از خنده ی تو درّ و گهر بود که می ریخت
با رفتنت ای گنج روان خنده چه دارد
سرتاسر این ملک به سوگ تو نشسته ست
از دیده چه خون ها که در این ملک ببارد
در سوگ تو ای خسرو آواز نگه کن
غم آمده تا دانه ی اندوه بکارد
دل ریش و خرابند کنون حافظ و سعدی
دیگر ز کجا چرخ فلک همچو تو آرد
ای صوت دل انگیز تو آویخته از گوش
بی صوت و هجای تو جهان هیچ ندارد
مگذار فلک بی تو مرا وا بگذارد
بعد از تو کدام حنجره باید که بخواند
این سوخته دل گوش به صوت که سپارد
ما اهل زمین هیچ، خدایان به چه شیوه
پیغام سماوات به اهلش بگذارد
ای جان به فدای خم ابروی تو ای دوست
زیباتر از ابروی تو گردون ننگارد
از خنده ی تو درّ و گهر بود که می ریخت
با رفتنت ای گنج روان خنده چه دارد
سرتاسر این ملک به سوگ تو نشسته ست
از دیده چه خون ها که در این ملک ببارد
در سوگ تو ای خسرو آواز نگه کن
غم آمده تا دانه ی اندوه بکارد
دل ریش و خرابند کنون حافظ و سعدی
دیگر ز کجا چرخ فلک همچو تو آرد
ای صوت دل انگیز تو آویخته از گوش
بی صوت و هجای تو جهان هیچ ندارد
Forwarded from بیژن عبدالکریمی
روشنفکران_پس_از_چهل_سال_انقلاب1545342039095.mp3
29 MB
✅ #فایل_صوتی #سخنرانی دکتر عبدالکریمی در نشست علمی"چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران"
با عنوان این پرسش:
🔹 آیا #روشنفکران ما در چهل سال پس از انقلاب گامی به جلو نهاده اند یا خیر؟
27آذر97 دانشگاه علامه طباطبائی
فرمت mp3
حجم29MB
#فلسفه #روشنفکری #منطق_فهم_مسائل
🌿 @bijanabdolkarimi
با عنوان این پرسش:
🔹 آیا #روشنفکران ما در چهل سال پس از انقلاب گامی به جلو نهاده اند یا خیر؟
27آذر97 دانشگاه علامه طباطبائی
فرمت mp3
حجم29MB
#فلسفه #روشنفکری #منطق_فهم_مسائل
🌿 @bijanabdolkarimi
Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
عقلانیت انتزاعی و غیرتاریخی پاشنه آشیل روشنفکران قبل و بعد از انقلاب!*
دکتر عبدالکریمی در نشست علمی"چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران" با طرح این پرسش که آیا روشنفکران ما در چهل سال پس از انقلاب گامی به جلو نهاده اند یا خیر؟
ابراز کرد که منطق فهم مسائل از سوی روشنفکران همان منطق قبل از انقلاب است.
ایشان "توسعه نیافتگی" را بزرگترین مسئله ی دویست ساله اخیر ما خواندند و اذعان داشتند که هنوز هم در آینده های نزدیک امیدی به برون رفت از آن نمی رود. وی مهمترین نقد خویش به روشنفکری ایران را برخورداری از عقلانیت انتزاعی و غیرتاریخی این گروه قلمداد کردند.
وی تاکید کردند روشنفکری به جای آنکه از واقعیت ها شروع کند و به ایده ها برسد از ایده ها شروع می کند و راه را گم می کند. دموکراسی، قانون گرایی، جامعه مدنی، انتخابات غیر مهندسی شده، تفکیک قوا و ...در واقع مطلوب روشنفکران بوده است اما آنها در چگونگی شکل گیری این نهاد ها در خواستگاه آن کمتر توجه کرده اند. اینکه چگونه روشنفکران به جای تامل در هستی اجتماعی و واقع بودگی ها و رویدادگی ها در حقیقت همه مسائل را در سطح سیاسی و ایدئولوژیک فهم می کنند.
صرف ارائه تحلیل اخلاقی و رمانتیک و تقلیل دادن مسئله به ویژگی های روانشناختی حاکمان و طرح موردی فسادها و نابه سامانی ها بدون توجه به عوامل ساختاری و دامن زدن به تعارضات دولت-ملت از دیگر انتقاداتی بود که ایشان متوجه روشنفکری قبل و بعد از انقلاب دانستند.
*《چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران》
نشست برگزار شده در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی
🗓27 آذر 1397
✅عنوان سخنرانی دکتر عبدالکریمی:
🔹 آیا روشنفکران ما در چهل سال پس از انقلاب گامی به جلو نهاده اند یا خیر؟
دکتر عبدالکریمی در نشست علمی"چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران" با طرح این پرسش که آیا روشنفکران ما در چهل سال پس از انقلاب گامی به جلو نهاده اند یا خیر؟
ابراز کرد که منطق فهم مسائل از سوی روشنفکران همان منطق قبل از انقلاب است.
ایشان "توسعه نیافتگی" را بزرگترین مسئله ی دویست ساله اخیر ما خواندند و اذعان داشتند که هنوز هم در آینده های نزدیک امیدی به برون رفت از آن نمی رود. وی مهمترین نقد خویش به روشنفکری ایران را برخورداری از عقلانیت انتزاعی و غیرتاریخی این گروه قلمداد کردند.
وی تاکید کردند روشنفکری به جای آنکه از واقعیت ها شروع کند و به ایده ها برسد از ایده ها شروع می کند و راه را گم می کند. دموکراسی، قانون گرایی، جامعه مدنی، انتخابات غیر مهندسی شده، تفکیک قوا و ...در واقع مطلوب روشنفکران بوده است اما آنها در چگونگی شکل گیری این نهاد ها در خواستگاه آن کمتر توجه کرده اند. اینکه چگونه روشنفکران به جای تامل در هستی اجتماعی و واقع بودگی ها و رویدادگی ها در حقیقت همه مسائل را در سطح سیاسی و ایدئولوژیک فهم می کنند.
صرف ارائه تحلیل اخلاقی و رمانتیک و تقلیل دادن مسئله به ویژگی های روانشناختی حاکمان و طرح موردی فسادها و نابه سامانی ها بدون توجه به عوامل ساختاری و دامن زدن به تعارضات دولت-ملت از دیگر انتقاداتی بود که ایشان متوجه روشنفکری قبل و بعد از انقلاب دانستند.
*《چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران》
نشست برگزار شده در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی
🗓27 آذر 1397
✅عنوان سخنرانی دکتر عبدالکریمی:
🔹 آیا روشنفکران ما در چهل سال پس از انقلاب گامی به جلو نهاده اند یا خیر؟
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
منتشر شد:
📚 مارکس از منظر پساساختارگرایی (لیوتار، دریدا، فوکو، دلوز) | نویسنده: سایمون چوت | مترجم: پژمان برخورداری | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
📚 مارکس از منظر پساساختارگرایی (لیوتار، دریدا، فوکو، دلوز) | نویسنده: سایمون چوت | مترجم: پژمان برخورداری | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
Forwarded from مسعود آقایی
سلام و صبح آدینه تان بخیر جناب آقای استاد بزرگوار، دکتر علائی عزیز ؛
پوستر سلسله نشستهای "حکمت و فلسفه تاریخ" به پیوست،خدمتتان ارسال می شود،اگر صلاح می دانید،پوسترِ سلسله نشستها را در کانالِ وزینِ منسوب به خود،بارگذاری نمائید.
باسپاس وافر🙏🌺
پوستر سلسله نشستهای "حکمت و فلسفه تاریخ" به پیوست،خدمتتان ارسال می شود،اگر صلاح می دانید،پوسترِ سلسله نشستها را در کانالِ وزینِ منسوب به خود،بارگذاری نمائید.
باسپاس وافر🙏🌺
Forwarded from مسعود آقایی
در صورت صلاحدید کپشنِ توضیحی ذیل نیز به همراه پوستر منتشر نمائید👇👇👇
انشاءالله، قرار است،سلسله جلساتی با عنوانِ "حکمت و فلسفه تاریخ" در پائیز و زمستانِ سال ۱۴۰۰ در محیط ادوبی کانکت دانشگاه میبد برگزار، شود.
این جلسات ۱۸ گانه با حضورِ اساتیدِ برجسته دانشگاههایِ معتبر کشوری که سالهاست در حوزه حکمت و فلسفه تاریخ، تحقیق و پژوهش نموده اند،برگزار می شود که انشاءالله بعد از قطعی شدنِ هر جلسه سخنرانی،پوستر جداگانه ای برای هر کدام،طراحی و توزیع،خواهد شد.
ضمنا،بعد از هر نشست،گواهیِ معتبری از طرف دانشگاه برای هر کدام از شرکت کنندگان صادر و به ایمیلشان،ارسال می شود.
همچنین قرار است که سخنرانیِ هر کدام از اساتید معزز،نگاشته و با ویرایشِ خود آن بزرگواران، تبدیل به مقاله شود و ۱۸ مقاله، تبدیل به کتاب "حکمت و فلسفه تاریخ" شده و توسط دانشگاه میبد منتشر شود و امید است که به سببِ عدمِ کتابِ تالیفیِ خوب در این حوزه این کتاب،بتواند به عنوانِ منبعِ خوبی برای درس "فلسفه تاریخ" دوره های کارشناسی و کارشناسیِ ارشد گروهایِ تاریخ و فلسفه دانشگاههایِ سراسر کشور شود.
انشاءالله، قرار است،سلسله جلساتی با عنوانِ "حکمت و فلسفه تاریخ" در پائیز و زمستانِ سال ۱۴۰۰ در محیط ادوبی کانکت دانشگاه میبد برگزار، شود.
این جلسات ۱۸ گانه با حضورِ اساتیدِ برجسته دانشگاههایِ معتبر کشوری که سالهاست در حوزه حکمت و فلسفه تاریخ، تحقیق و پژوهش نموده اند،برگزار می شود که انشاءالله بعد از قطعی شدنِ هر جلسه سخنرانی،پوستر جداگانه ای برای هر کدام،طراحی و توزیع،خواهد شد.
ضمنا،بعد از هر نشست،گواهیِ معتبری از طرف دانشگاه برای هر کدام از شرکت کنندگان صادر و به ایمیلشان،ارسال می شود.
همچنین قرار است که سخنرانیِ هر کدام از اساتید معزز،نگاشته و با ویرایشِ خود آن بزرگواران، تبدیل به مقاله شود و ۱۸ مقاله، تبدیل به کتاب "حکمت و فلسفه تاریخ" شده و توسط دانشگاه میبد منتشر شود و امید است که به سببِ عدمِ کتابِ تالیفیِ خوب در این حوزه این کتاب،بتواند به عنوانِ منبعِ خوبی برای درس "فلسفه تاریخ" دوره های کارشناسی و کارشناسیِ ارشد گروهایِ تاریخ و فلسفه دانشگاههایِ سراسر کشور شود.
آیا می توان از گونه ای انتظار فعال در برابر انتظار منفعل سخن گفت؟
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
انتظار برای من به معنی نوعی مقاومت در برابر پذیرش شکست است، شکست در برابر هجمه هایی که ایران را نقطه ی آماج حملات خویش قرار داده اند، شکست در برابر افراط گرایانی که خوانشی واگرا از ملیت و قومیت ارائه می کنند، شکست در برابر ناجامعه شناسانی که از موضع عقلانیت روشنگری، جامعه را از ظرفیت ها و سرمایه های ملی اش، از حافظ و مولانایش، محروم می کنند، شکست در برابر توده ی پر خشم و کینه ای که نااندیشیده قضاوت می کنند و تنها از عهده ی تخریب بر می آیند و نه ساختن، شکست در برابر آن دسته از سنت گرایانی که ناخواسته و با دفاع بد، تلاش می کنند رابطه من و سنت تاریخی من را قطع کنند، شکست در برابر آن دسته از نو گراهایی که بی توجه به واقع بودگی ما توسعه را کاملا دم دستی و سهل الوصول می پندارند، شکست در برابر دیو هفت سر توسعه نیافتگی، شکست در برابر نیهیلیسم، شکست در برابر فروپاشی انسجام شخصی و خانوادگی ....
اما چرا انتظار می تواند مقاومت من را ارتقا ببخشد، انتظار برای من یعنی انتظار روزی که ایران توسعه می یابد، و دستاوردهای مدرنیته را تجربه می کند، بین سنت گراها و نوگراهایش وفاق برقرار است، به میراث خویش به دیده ی احترام می نگرد، به احیای سنت تاریخی خویش در سایه ی تفکر و به دست متفکرینش امید بسته است، و بی آنکه خود را تافته ی جدا بافته بپندارد انتظار بازگشت امر معنوی به جهان را می کشد...
https://www.instagram.com/p/CU21ErEqEmd/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
انتظار برای من به معنی نوعی مقاومت در برابر پذیرش شکست است، شکست در برابر هجمه هایی که ایران را نقطه ی آماج حملات خویش قرار داده اند، شکست در برابر افراط گرایانی که خوانشی واگرا از ملیت و قومیت ارائه می کنند، شکست در برابر ناجامعه شناسانی که از موضع عقلانیت روشنگری، جامعه را از ظرفیت ها و سرمایه های ملی اش، از حافظ و مولانایش، محروم می کنند، شکست در برابر توده ی پر خشم و کینه ای که نااندیشیده قضاوت می کنند و تنها از عهده ی تخریب بر می آیند و نه ساختن، شکست در برابر آن دسته از سنت گرایانی که ناخواسته و با دفاع بد، تلاش می کنند رابطه من و سنت تاریخی من را قطع کنند، شکست در برابر آن دسته از نو گراهایی که بی توجه به واقع بودگی ما توسعه را کاملا دم دستی و سهل الوصول می پندارند، شکست در برابر دیو هفت سر توسعه نیافتگی، شکست در برابر نیهیلیسم، شکست در برابر فروپاشی انسجام شخصی و خانوادگی ....
اما چرا انتظار می تواند مقاومت من را ارتقا ببخشد، انتظار برای من یعنی انتظار روزی که ایران توسعه می یابد، و دستاوردهای مدرنیته را تجربه می کند، بین سنت گراها و نوگراهایش وفاق برقرار است، به میراث خویش به دیده ی احترام می نگرد، به احیای سنت تاریخی خویش در سایه ی تفکر و به دست متفکرینش امید بسته است، و بی آنکه خود را تافته ی جدا بافته بپندارد انتظار بازگشت امر معنوی به جهان را می کشد...
https://www.instagram.com/p/CU21ErEqEmd/?utm_medium=share_sheet
🔹چهارمین همایش بینالمللی مولانا با عنوان «یگانگی و بیگانگی در اندیشه عرفانی مولانا»
🔻با حضور و سخنرانی : اساتید برجسته، غلامحسین ابراهیمی دینانی و منوچهر صدوقی سها و ارایه مقالات منتخب
🔻 زمان: دوشنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۰؛ ساعت ۹ صبح
🔻مکان: دانشگاه محقق اردبیلی، سالن بصیرت
🔸لینکهای ورود به همایش:
https://www.skyroom.online/ch/technologyuma/molana
🔻با حضور و سخنرانی : اساتید برجسته، غلامحسین ابراهیمی دینانی و منوچهر صدوقی سها و ارایه مقالات منتخب
🔻 زمان: دوشنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۰؛ ساعت ۹ صبح
🔻مکان: دانشگاه محقق اردبیلی، سالن بصیرت
🔸لینکهای ورود به همایش:
https://www.skyroom.online/ch/technologyuma/molana
انقلاب_ایران_موتور_یا_ترمز_توسعه؟_گفتگو_با_بیژن_عبدالکریمی_80
<unknown>
فایل صوتی اپیزود پنجاه و یکم جدال. گفتگو با بیژن عبدالکریمی
آیا ایران در مسیر توسعه گام برمیدارد یا هرلحظه از آن دورتر میشود؟ چرا همچنان توسعه نیافته ماندهایم؟ راه توسعه یافتن چیست؟ این «توسعه» اصلا چیست و چگونه میتوانیم اندازهاش بگیریم؟ مفهوم «توسعه» برای ما ایرانیان چه تاریخی دارد؟ تلاشهای ما برای توسعه در دویست سال گذشته چگونه باید قضاوت شود؟ رضا خان میرپنج آیا با حمله به دستاوردهای دموکراتیک مشروطه ما را از توسعه دورتر کرد یا با ایجاد امنیت و زیرساختهایی مثل راه آهن و مدرسه ما را به توسعه نزدیکتر کرد؟ محمدرضا پهلوی چه؟ انقلاب اسلامی موتور شتاب دهنده به توسعه بود یا ترمز کنند کنندهی آن؟
آیا ایران در مسیر توسعه گام برمیدارد یا هرلحظه از آن دورتر میشود؟ چرا همچنان توسعه نیافته ماندهایم؟ راه توسعه یافتن چیست؟ این «توسعه» اصلا چیست و چگونه میتوانیم اندازهاش بگیریم؟ مفهوم «توسعه» برای ما ایرانیان چه تاریخی دارد؟ تلاشهای ما برای توسعه در دویست سال گذشته چگونه باید قضاوت شود؟ رضا خان میرپنج آیا با حمله به دستاوردهای دموکراتیک مشروطه ما را از توسعه دورتر کرد یا با ایجاد امنیت و زیرساختهایی مثل راه آهن و مدرسه ما را به توسعه نزدیکتر کرد؟ محمدرضا پهلوی چه؟ انقلاب اسلامی موتور شتاب دهنده به توسعه بود یا ترمز کنند کنندهی آن؟
دیدار با شاعر "به کجا چنین شتابان؟"
بی مقدمه باید از توفیق خود در خصوص سهیم بودن در برخی سه شنبه های خوشنام دانشکده ادبیات دانشگاه تهران سخن به میان بیاورم توفیق زانوی ادب زدن در محضر استاد محمد رضا شفیعی کدکنی متخلص به م. سرشک به عنوان مستمع آزاد آن هم برای آدمی با آن عقبه ی عاشق پیشگی و شعردوستی که حتی تا مرحله ی تردید بر سر انتخاب رشته ادبیات برای مقطع ارشد هم پیش رفته بود ...بعدها در معدود دفعاتی که افتخار حضور در منزل استاد را هم پیدا کردم ایشان مرا توصیه به کسب معرفت و دانش اندوزی در زمینه ی جامعه شناسی ادبیات فرمودند ...اما هیچ وقت در محضر ایشان پرده از ارتکابات خودم در حیطه ی شعر و شاعری برنداشتم منزل ایشان در خیابان میرداماد، نبش کوچه اطلسی قرار داشت و چه صفا و غنایی در آن موج می زد که بگذریم... "چشیدن طعم وقت" عنوان کتابی بود که از ایشان هدیه گرفتم...استاد عزیزم؛ تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد...
ـــــــــــــــــــــــ
جانپرور است قصهٔ اربابِ معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
۱۹مهر ماه، زادروز استاد مبارک باد!
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
https://www.instagram.com/p/CMKThB4HCs0/?utm_medium=share_sheet
بی مقدمه باید از توفیق خود در خصوص سهیم بودن در برخی سه شنبه های خوشنام دانشکده ادبیات دانشگاه تهران سخن به میان بیاورم توفیق زانوی ادب زدن در محضر استاد محمد رضا شفیعی کدکنی متخلص به م. سرشک به عنوان مستمع آزاد آن هم برای آدمی با آن عقبه ی عاشق پیشگی و شعردوستی که حتی تا مرحله ی تردید بر سر انتخاب رشته ادبیات برای مقطع ارشد هم پیش رفته بود ...بعدها در معدود دفعاتی که افتخار حضور در منزل استاد را هم پیدا کردم ایشان مرا توصیه به کسب معرفت و دانش اندوزی در زمینه ی جامعه شناسی ادبیات فرمودند ...اما هیچ وقت در محضر ایشان پرده از ارتکابات خودم در حیطه ی شعر و شاعری برنداشتم منزل ایشان در خیابان میرداماد، نبش کوچه اطلسی قرار داشت و چه صفا و غنایی در آن موج می زد که بگذریم... "چشیدن طعم وقت" عنوان کتابی بود که از ایشان هدیه گرفتم...استاد عزیزم؛ تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد...
ـــــــــــــــــــــــ
جانپرور است قصهٔ اربابِ معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
۱۹مهر ماه، زادروز استاد مبارک باد!
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
https://www.instagram.com/p/CMKThB4HCs0/?utm_medium=share_sheet
برگی از دفتر حافظانهها، برای ۲۰ مهر روز بزرگداشت حضرت حافظ!
محمدحسن علایی (دکترای جامعهشناسی نظری)
نه آسمان همان آسمان روزگار شمسالدین محمد است، نه زمین همان زمین. شاید همین یک دلیل کفایت میکرد که همین ابتدای کار، انصراف خویش را از طی کردن دنباله مسیر اعلام کنم و دست از نوشتن و سعی بیهوده بردارم. اما چه کنم که حسی ناشناخته به طور مداوم و به رغم همه موانع، پیگیرانه و یک ریز مرا به نوشتن فرا میخواند، تو گویی که بختکی که گریبان بزرگی چون عین القضات را گرفته بود، این بار به جان کوچکی چون من افتاده است. مبادرت به سبکی از نوشتار که سلباً و ایجاباً، با همدستی نیروهای نفی و اثبات، جامه تحقق خواهد پذیرفت. افتادن به یک چنین صرافتی، راه را برای الباقی توهمات آدم نیز باز میگذارد، چون شخص رخنه تخیل را در دیوار واقعیت روز به روز فراختر میبیند، تا جایی که دیگر رخنه را میبیند و دیوار را نه، شبیه همین فکر و خیال را نگارنده در سر میپروراند که «خب، معلوم است که نوشتن از شمسالدین باید هم با حسی دوگانه و مبهم همراه باشد.» اما از این تعارفات که بگذریم، ارتباطات درونی فی ما بین دو طرف یک رابطه را نمیتوان انکار کرد یا به چیزی مثل تصادف تقلیل داد من با شمسالدین آشنایی دور و درازی دارم، سالهای سال کتاب بالینی من، دیوان اشعار این مرد اسرارآمیز و هزار چهره بوده است، کسی که برای هر لحظه از زندگی آدم حرفی برای گفتن در آستین داشته است، اعجوبهای که به ظاهر شاعر نام گرفته است اما بعید نیست که پیشه اصلیاش سحر باشد و جادو. بیاغراق کارش دست کمی از کیمیاگری و استخراج طلای ناب نداشته است. و من در تمامی این سالها مشتری پروپا قرص این میخانه همیشه پر جوش و خروش بودهام. در چشم همچو منی، حتی تماشای بکرترین مناظر عالم، در غیاب او و تفاسیر و چشماندازهای بدیع و خارقالعادهاش، در آخر کار طرحوارهای ملالآور و ناشیانه، از آب در خواهد آمد. و لابد از همین رو هم هست که هیچ عیشی بدون حضور او صورت کمال یافته خود را باز نمییابد. بهراستی چه اکسیری همنشینی بعید این فیل و این فنجان را ممکن میسازد تا به جادوی مجاورت، زهره قلمفرسایی در باب چنین شاعر چیره دستی را به نگارنده اعطا کند، مرد سخندانی که تو گویی قدسیان در عرش شعر او را ازبر می کنند.
"روزنامه همدلی"
https://www.instagram.com/p/CU5lcACK_1a/?utm_medium=share_sheet
محمدحسن علایی (دکترای جامعهشناسی نظری)
نه آسمان همان آسمان روزگار شمسالدین محمد است، نه زمین همان زمین. شاید همین یک دلیل کفایت میکرد که همین ابتدای کار، انصراف خویش را از طی کردن دنباله مسیر اعلام کنم و دست از نوشتن و سعی بیهوده بردارم. اما چه کنم که حسی ناشناخته به طور مداوم و به رغم همه موانع، پیگیرانه و یک ریز مرا به نوشتن فرا میخواند، تو گویی که بختکی که گریبان بزرگی چون عین القضات را گرفته بود، این بار به جان کوچکی چون من افتاده است. مبادرت به سبکی از نوشتار که سلباً و ایجاباً، با همدستی نیروهای نفی و اثبات، جامه تحقق خواهد پذیرفت. افتادن به یک چنین صرافتی، راه را برای الباقی توهمات آدم نیز باز میگذارد، چون شخص رخنه تخیل را در دیوار واقعیت روز به روز فراختر میبیند، تا جایی که دیگر رخنه را میبیند و دیوار را نه، شبیه همین فکر و خیال را نگارنده در سر میپروراند که «خب، معلوم است که نوشتن از شمسالدین باید هم با حسی دوگانه و مبهم همراه باشد.» اما از این تعارفات که بگذریم، ارتباطات درونی فی ما بین دو طرف یک رابطه را نمیتوان انکار کرد یا به چیزی مثل تصادف تقلیل داد من با شمسالدین آشنایی دور و درازی دارم، سالهای سال کتاب بالینی من، دیوان اشعار این مرد اسرارآمیز و هزار چهره بوده است، کسی که برای هر لحظه از زندگی آدم حرفی برای گفتن در آستین داشته است، اعجوبهای که به ظاهر شاعر نام گرفته است اما بعید نیست که پیشه اصلیاش سحر باشد و جادو. بیاغراق کارش دست کمی از کیمیاگری و استخراج طلای ناب نداشته است. و من در تمامی این سالها مشتری پروپا قرص این میخانه همیشه پر جوش و خروش بودهام. در چشم همچو منی، حتی تماشای بکرترین مناظر عالم، در غیاب او و تفاسیر و چشماندازهای بدیع و خارقالعادهاش، در آخر کار طرحوارهای ملالآور و ناشیانه، از آب در خواهد آمد. و لابد از همین رو هم هست که هیچ عیشی بدون حضور او صورت کمال یافته خود را باز نمییابد. بهراستی چه اکسیری همنشینی بعید این فیل و این فنجان را ممکن میسازد تا به جادوی مجاورت، زهره قلمفرسایی در باب چنین شاعر چیره دستی را به نگارنده اعطا کند، مرد سخندانی که تو گویی قدسیان در عرش شعر او را ازبر می کنند.
"روزنامه همدلی"
https://www.instagram.com/p/CU5lcACK_1a/?utm_medium=share_sheet