صبح و شعر
654 subscribers
2.14K photos
280 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

جمعه : * #مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

#هفده‌اردیبهشت*

من بگذرم اگر تو بمانی
از ماندنِ تو می‌گذرم

تو در گذشتنِ من بنشین
تا از خیال بگذرم
ای یال
ای خیال بر شانه‌های من!

* هفده اردیبهشت شکلی از تولدِ رؤیاست...

#یداله_رویایی فراخور گرامى زادروزش با آرزوى سلامتى وجود نازنين شاعر💐🙏🏻
یدالله رؤیایی مشهور به رؤیا شاعر و يكى از خالقان نگرش تازه به شعر به عنوان شعر حجم است.
بخشهايى از متن مانيفست حجم گرايان:

"حجم‌گرايى آن‌هايي را گروه مي‌كند كه در ماوراي واقعيت‌ها به جست‌وجوي دريافت‌هاى مطلق و فوري و بي‌تسكين اند. و عطش اين دريافت‌ها هر جست‌وجوي ديگر را در آن‌ها باطل كرده‌است.
****
شعر حجم، شعر حرف‌هاي قشنگ نيست؛ شعر كمال است؛ در كمالش وحشي است و در كشف زيبايي خشونت مي‌كند.

***
كار شعر، گفتن نيست؛ خلق يك قطعه است؛‌يعني شعر بايد خودش موضوع خودش باشد.‌

▪️فايل pdf كتابى درباره مسايل شعر در صبح و شعر👇🏻👇🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼
درود، لبخند قشنگ بهار نوازشگر روزتان
🌀
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

📝 جمعه
📝 ۱٧اردیهشت ۱۴۰۰ ش
📝 ٢٤رمضان ۱۴۴۲ ق
📝 ٧مِی ۲۰۲۱م

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🍃🌸

#از_دوستت_دارم

از تو سخن از به آرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از به آزادی

وقتی سخن از تو می‌گویم
از عاشق
از عارفانه
می‌گویم
از دوست دارم
از خواهم داشت

از فکر عبور در به تنهایی
من با گذر از دل تو می‌کردم.
من با سفر سیاه چشم تو زیباست
خواهم زیست.
من به تمنای تو
خواهم ماند.
من با سخن از تو
خواهم خواند

ما خاطره از شبانه می‌گیریم
ما خاطره از گریختن در یاد
از لذت ارمغان در پنهان،
ما خاطره‌ایم از به نجواها...

من دوست دارم از تو بگویم را
ای جلوه‌ای از به آرامی
من دوست دارم از تو شنیدن را
تو لذت نادر شنیدن باش.
تو از به شباهت، از به زیبایی
بر دیده‌ی تشنه‌ام تو دیدن باش!

شعر و آوا: #یداله_رویایی فراخور گرامى زادروزش💐

تنور دلتان گرم 🥰🙏🏻
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

١شنبه با #شعرامروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

ای زائر، ای درخت مهاجر
با آن چه بی دلیل از چشمت می ریزد
معنای من از من برمی خیزد:
من خاکم و خاک
جایی جز لب آب نیست
ای جاری، ای مهاجر
بر لب آب
جز لب خاک نیست

✍🏻: #یداله_رویایی
#هفتاد_سنگ_قبر

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، امروزتان زيبا💐🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دکلمه_ها 🎼🎶🎵🍃🌾

#دلتنگی‌ها ۱

از دوردست عمر،
تا سرزمین میلادم،
صدها هزار فرسخ بود.

با اسب‌های خسته که راه دراز را
طوفان ضربه‌های سم آرند ارمغان،
با بوی خیس یال،
و طبل بی قرار نفس‌ها،
پرواز تازیانه‌ی خود را فراز راه
افراشتم.

انبوه لال فاصله‌ها را
ـ این خیل خیرگی‌ها را ـ زیر پای خویش،
انباشتم.

دیدم که شوق آمدن من،
یکباره ازدحام عظیم سکوت شد

دیدم تولدم به دیارش غریب بود
و سایه‌ای که سوخته ز آوارگی، هنوز
در آفتاب‌ها،
دنبال لانه‌ی تن
می‌گردد.

تنهایی زمین من، آنجا
با صد شکاف بیهده، رویای سیل را
خندیده است

پیشانی شکسته‌ی باروها،
راز جهان برهنگی را به چشم دهر،
باریده است
اوج مناره‌ها،
کز هول تند صاعقه سر باختند،
در بی‌زبانی‌اش ـ همه سرشار سنگ ـ
خاموش مانده، وسعت شن‌های دور را
اندیشه می‌کند:
شاید گریز سایه‌ی بالی؟
شاید طنین بانگ اذانی!...

آن برج‌های کهنه، که ماندند
بی‌بغبغوی گرم کبوترها،
پرهای سرد و ریخته را دیریست
با بادهای تنها، بیدار می‌کنند

و ریگزارها ـ که نشانی ز رود و دشت ـ
گویی درخت‌ها و صداها را،
تکرار می‌کنند

انصاف ماهتاب،
در خواب جانورها،
و خاربوته‌ها،
شب‌های شب تقدس می‌ریزد
و از بلندِ ریخته بر خاک،
ـ از یادگار قلعه‌ی مفقود ـ
سودای اوج و همهمه می‌خیزد

و بام‌ها به ریزش هر باران
غربال می‌شوند
ـ با خاک‌هایشان که زمان گرسنه را،
در آفتاب‌هاش به زنجیر دیده‌اند –

اندام‌های نور، به سودای سایه‌ها
پامال می‌شوند
ـ با فوجشان که ظلمت تسلیم را
بیگاه در خشونت تقدیر دیده‌اند ـ

ـ ای یادگارهای ویران!
(ترکیبی از غلاف تهی از مار)
آن مار، آن خزنده‌ی معصوم
من بود کز میان شما بگریخت
و جلد گوهرین سر ویرانه‌ها نهاد
تا روزگار ـ این بسیار ـ
بگذشت...

من از هراس عریانی،
بر خویش جامه کردم نامم را.

اینک کدام نام مرا خوانده است؟
ای یادها، فراوانی‌ها!
اینک کدام نیش؟

آه... ای من! ای برادر پنهانم!
زخم گران من را بنواز!
من بازگشت، بی‌تو نتوانم

در پیش چشم خسته‌ی من، باز شد ـ
بار دگر ادامه‌ی مأنوس جاده‌ها،
طوفان ضربه‌های سم و بوی خیس یال،
ابعاد خیره، فاصله‌های عبوس و لال

من با تولدم،
در دوردست عمر،
تبعید می‌شوم
همراه بی‌گناهی‌هایم،
در آن سوی زمانه ( که دور از من،
با سرنوشت‌های موعود جلوه داشت)،
جاوید می‌شوم.

✍🏻🎤: #یداله_رویایی جاودانه نام و یاد شاعر شعر حجم🖤🍀

@sobhosher