صبح و شعر
639 subscribers
2.11K photos
266 videos
324 files
3.15K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
🌏 بوموسا،بومِ سبز، دگرگوني نام‌هاى جغرافيايى ايران
(بهر پنجم)

🔸اکنون که اين نام ها را بررسي کرده‌ايم، زمان به بررسي نام چشمه اي در خراسان مي رسد بنام چشمهء سبز و آن درياچهء کوچکي است بر #فراز کوهي که ميان نيشابور و توس قرار گرفته، و خراسانيان به زبان خويش آنرا چشمهء ُوز مي‌نامند.
ابوريحان بيروني در کتاب «نشانه هاي بر جاي ماند از سده هاي پيشين» (آثارالباقيه عن القرون الخاليه)،
🔺آنجا که از ابزاري بنام زانو در جريان دادن آب‌ها در زمين‌هاي نابرابر (غيرهم سطح) ياد مي‌کند، به لايه‌هاي مختلف زير زمين اشاره دارد، و اينکه آب ها در زانوها و راه آبه‌هاي ميان لايه‌هاي زمين جريان دارند، و گاه‌گاه مخازن آب را در فاصله هاي دور بيکديگر پيوند مي‌دهند، به چشمهء سبز نيشابور نيز اشاره مي‌کند، و از آن با نام #سبزرود ياد مي‌کند:
🔻«اما آبي که ميان ابرشهر و توس در سر کوه است، آن درياچه‌اي مي‌باشد که دور آن يک فرسخ مي شود، و به سبز رود موسوم است، و البته بديهي است که مادهء اين آب يا از خزانه اي بالاتر از آن است هر چند که بسيار دور باشد، و به اندازه‌اي که آفتاب آب اين درياچه را تبخير کند، از آن ماده استمداد به آن مي‌رسد و بدين جهت که در يک حال راکد مي ماند...»[٨]
🔹حمداله مستوفي در نزهت القلوب ص 189، و مجدالدين حسيني در زينت المجالس ص 809، از اين درياچه با همان نام چشمهء سبز ياد کرده اند[٩].
🔺#چشمه_سبز هنوز مورد توجه خراسانيان است و براي زيارت و تماشاي آن مي‌روند. و اين آئين، يادگاري از دين‌هاي ايران باستان است، که آب‌ها در آن ستايش مي‌شده‌اند، و موبدان زمان يزد گرد دوم ساماني (که براي نگرشش به پيروان دين هاي ديگر چون عيسوي، او را يزدگرد بزهکار خواندند) هنگامي که در کنار آن چشمه او را کشتند، افسانه‌اي بهم بافتند که اسبي از ميان چشمه بيرون آمد و رام هيچکس نشد، و چون يزدگرد بدو نزديک گشت رام گرديد و هنگام بستن زين از پشت، جفته‌اي(لگدي) به يزد گرد زد و او را کشت!
🔸فردوسي که خود در توس و نزديکي اين چشمه مي‌زيسته و بيگمان بارها بديدار آن رفته است، داستان را به همين صورت در شاهنامه آورده، و اين چشمه را درياي ُو يا چشمهء سُو مي‌نامد :
🔻🔺🔻
چو نزديکي چشمه‌ي سُو رسيد برون آمد از مهد و دريا بديد
از آن آب لختي به سر برنهاد
ز يزدان نيکي دهش کرد ياد
🔻🔺🔻
🔹اين چشمه در نوشته‌هاي ايران پيش از اسلام باهمين نام سُو شناخته مي‌شده و در کتاب بُندهِش که به دبيره‌ي پهلوي برجاي مانده است، و در آن از آفرينش آسمان و ستارگان و زمين و کوه ها رودها و درياها و گياهان و جانوران ياد مي‌شود، بخشي است با عنوان «اندر چگونگي ورها» ( #ور به معني چشمه بزرگ يا درياچه کوچک است.) و در اين بخش درباره‌ي «ور»هاي نام بردار ايران سخن رفته و درباره چشمه سُو ور چنين آمده است :
🗞(عكس👇🏻👇🏻)
و📖اين نوشته در زبان پهلوي چنين خوانده مي‌شود :
ورٍ سوور پت اَپَر شَتر بوم کوفي توس چيگون
گويت کو سوت بهر او هوچشميه او ويهيه افزايش
ايکيه راستيه هچش بي دات استيت.
📖و به فارسي چنين ترجمه مي‌شود :
چشمهء سُو به بومِ اَبَر شهر سرِ کوه توس، چنان
گويد که سود بهر و نيک چشمي و بهي و افزايش
راستي ازش بدادستي.

٨- ترجمه آثار الباقيه، اکبر دانا سرشت، تهران، انتشارات ابن سينا، رويه‌هاي 353 تا 354
٩- نيشابور شهر فيروزه، فريدون گرايلي، ناشر:مولف، 1357، رويه‌هاي 236 تا 237

دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher