━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
« با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دندهعقب گرفت و بهسرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیکها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشهی نیمهپایین گفتم: «پارکوی.»
با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد. وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: «حالا تا نیایش بریم.»
«من پیاده میشم.»
خواستم دستگیره را بکشم که گفت: «بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش میکنیم.»
برگشته بود. گفتم: «نمیخوام وسط راه تاکسی عوض کنم.»
پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد. شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: «خیلی زود جوش میآری، آقا.»
«جوش نمیآرم. گفتم که، نمیخوام تاکسی عوض کنم.»
«اصلاً اونجا که شما وایساده بودی، تا صبح هم کسی سوارت نمیکرد.»
از توی آینه نگاهی به من انداخت. بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: «شما دیدینش، آقا؟»
مرد بیآنکه نگاهش کند، گفت: «من اصلاً حواسم به خیابون نبود.»
زن گفت: «من دستشونو دیدم.»
«آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درختها اومده بود بیرون. معلوم میشه شما هم مثل من حواستون خیلی جَمعه.»
گفتم: «میخواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟»
✍🏻: #سیامک_گلشیری نویسنده و مترجم ،فراخور گرامی زادروزش💐( ۲۲امرداد)
📚 : #میهمانی_تلخ
کتاب در سال ۱۳۸۰ نامزد دریافت جایزه بهترین رمان جشنواره مهرگان شد.
رمان مهمانی تلخ از زبان اول شخص مفرد روایت میشود. داستان در شهر تهران و در فضای رئال اتفاق میافتد. نام خیابانها و اتوبانهای مختلف تهران در رمان برده میشود. همین نکته باعث شدهاست تا خواننده داستان را باور کند و بیشتر با آن همراه شود. نویسنده، داستان را به نحوی روایت کردهاست که مخاطب از همان صفحات اول منتظر یک اتفاق هولناک است. کتاب به ۱۸ بخش تقسیم شدهاست اما تمام قسمتها بههم مرتبط هستند و به دنبال هم معنا پیدا میکنند. دیالوگهای این کتاب زیاد است و در واقع این دیالوگها هستند که روند داستان را پیش میبرند. وجود دیالوگها در متن، باعث تند شدن ریتم داستان شدهاست گلشیری اهل تکنیک بازیهای مرسوم نیست و داستانش را در نهایت سادگی روایت میکند و خواننده را به دنبال خود میکشد. او برای اینکه فضای ترسناک و دلهرهآور داستان را ترسیم کند، از توصیفات دقیقی استفاده کردهاست.
📎فایل صونی این کتاب را در صبح وشعر بشنوید👇🏻👇🏻👇🏻
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
« با انگشت جلو را نشان داد. خواستم راه بیفتم که دیدم دندهعقب گرفت و بهسرعت آمد طرفم. جلوام که رسید، زد روی ترمز، طوری که لاستیکها چند سانتی روی آسفالت کشیده شدند. سرم را خم کردم و کنار شیشهی نیمهپایین گفتم: «پارکوی.»
با انگشت شست، صندلی عقب را نشان داد. وقتی در را باز کردم، زنی که عقب نشسته بود، رفت کنار شیشه. سوار شدم. راننده زد توی دنده. گفت: «حالا تا نیایش بریم.»
«من پیاده میشم.»
خواستم دستگیره را بکشم که گفت: «بشین، آقاجون. بالاخره یه کاریش میکنیم.»
برگشته بود. گفتم: «نمیخوام وسط راه تاکسی عوض کنم.»
پایش را گذاشت روی گاز و ماشین از جایش کنده شد. شاید هنوز بیست متر نرفته بود که گفت: «خیلی زود جوش میآری، آقا.»
«جوش نمیآرم. گفتم که، نمیخوام تاکسی عوض کنم.»
«اصلاً اونجا که شما وایساده بودی، تا صبح هم کسی سوارت نمیکرد.»
از توی آینه نگاهی به من انداخت. بعد سرش را چرخاند طرف مردی که صندلی جلو نشسته بود. گفت: «شما دیدینش، آقا؟»
مرد بیآنکه نگاهش کند، گفت: «من اصلاً حواسم به خیابون نبود.»
زن گفت: «من دستشونو دیدم.»
«آره، منم همون یه دستو دیدم که از لای درختها اومده بود بیرون. معلوم میشه شما هم مثل من حواستون خیلی جَمعه.»
گفتم: «میخواستین بیام وایسم وسط اتوبان؟»
✍🏻: #سیامک_گلشیری نویسنده و مترجم ،فراخور گرامی زادروزش💐( ۲۲امرداد)
📚 : #میهمانی_تلخ
کتاب در سال ۱۳۸۰ نامزد دریافت جایزه بهترین رمان جشنواره مهرگان شد.
رمان مهمانی تلخ از زبان اول شخص مفرد روایت میشود. داستان در شهر تهران و در فضای رئال اتفاق میافتد. نام خیابانها و اتوبانهای مختلف تهران در رمان برده میشود. همین نکته باعث شدهاست تا خواننده داستان را باور کند و بیشتر با آن همراه شود. نویسنده، داستان را به نحوی روایت کردهاست که مخاطب از همان صفحات اول منتظر یک اتفاق هولناک است. کتاب به ۱۸ بخش تقسیم شدهاست اما تمام قسمتها بههم مرتبط هستند و به دنبال هم معنا پیدا میکنند. دیالوگهای این کتاب زیاد است و در واقع این دیالوگها هستند که روند داستان را پیش میبرند. وجود دیالوگها در متن، باعث تند شدن ریتم داستان شدهاست گلشیری اهل تکنیک بازیهای مرسوم نیست و داستانش را در نهایت سادگی روایت میکند و خواننده را به دنبال خود میکشد. او برای اینکه فضای ترسناک و دلهرهآور داستان را ترسیم کند، از توصیفات دقیقی استفاده کردهاست.
📎فایل صونی این کتاب را در صبح وشعر بشنوید👇🏻👇🏻👇🏻
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher