صبح و شعر
647 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
به مناسبت #ملی_شدن_نفت

«شعر"مرثيه ی درخت" بيش از آن كه شعري ناتوراليستي باشد، شعری اجتماعی و نو حماسی ست
.شاعر -م.سرشك- خود درباره ی شأن نزول اين شعر و چگونگی سرايش آن می گويد:
"نسبت به #مصدق نوعي حُبّ و بغض توأمان ambivalence پيدا كردم.
گاه اين طرف غلبه می كرد،گاه آن طرف. غالبا شيفتگی بود و كم تر خشم و ترديد. و اين بود و بود تا روزی كه با دوستم رضا سيدحسينی در خيابان استانبول نزديكی های ميدان مُخبرالدوله از كتاب فروشی نيل می آمديم.روزنامه های عصردرآمده بود.كيهان در گوشه ی صفحه ی اول خبر مرگ مصدق را چاپ كرده بود.مدتی به روزنامه خيره شدم و خطاب به مصدق عباراتی گفتم:كه خوب،پيرمرد بالاخره... يكباره زدم زير گريه؛ از آن گريه های عجيب و غريب كه كم تر در عمرم بر من مسلط شده است. رضا سيد حسينی دست مرا گرفته بود و می كشيد كه بی صدا! الان می آيند و ما را می گيرند و من همان طور نعره می زدم. بالاخره از او جدا شدم و خودم را رساندم به خانه مان. منزلی بود در خيابان شيخ هادی... با يكی از هم كلاسی های هم شهری ام اجاره كرده بودم. گريه كنان رفتم به خانه و در آن جا شعر "مرثيه ی درخت" را سرودم»
🔺🔻🔺
دیگر کدام روزنه، دیگر کدام صبح
خواب بلند و تیره ی دریا را
 - آشفته و عبوس -
تعبیر می کند ؟
 من می شنیدم از لبِ برگ
- این زبان سبز - 
در خوابِ نیم شب که سرودش را
 در آب جویبار،  بدین گونه شسته بود:

 - در سوگت ای درخت تناور!
 ای آیت خجسته ی در خویش زیستن!
 ما را
حتی امان گریه ندادند.
من، اولین سپیده ی بیدار باغ را
- آمیخته به خون طراوت - 
در خواب برگ های تو دیدم
 من، اولین ترنّم  ِ مرغان صبح را
- بیدار ِ روشنایی ِ رویان ِ رودبار - 
 در گل افشانی تو شنیدم.

دیدند بادها، 
 کان شاخ و برگ های مقدس
- این سال و سالیان که شبی مرگواره بود -
در سایه ی حصار تو پوسید
دیوار،
 دیوار ِ بی کرانی ِ تنهایی تو -
یا
 دیوار باستانی ِ  تردیدهای من
نگذاشت شاخه های تو دیگر
 در خنده ی سپیده ببالند
حتی، 
 نگذاشت قُمریانِ پریشان
( اینان که مرگِ یک گل نرگس را
 یک ماه پیش تر
آن سان گریستند )
 در سوگ ِ ساکت ِ تو بنالند.
گیرم،
 بیرون ازین حصار کسی نیست
گیرم در آن کرانه نگویند
کاین موجِ روشنایی مشرق
- بر نخل های تشنه ی صحرا، يمن، عدن...
یا آب های ِ ساحلی ِ نیل -
 از بخشش ِ کدام سپیده ست
اما ،
 من از نگاه آینه
- هر چند تیره ، تار -
شرمنده ام که : آه
در سکوت ای درخت تناور،
 ای آیت خجسته ی در خویش زیستن،
 بالیدن و شکفتن،
 در خویش بارور شدن از خویش،
در خاک خویش ریشه دواندن
ما را
 حتی امان گریه ندادند.
🔻🔺🔻
۱۵ اسفند ۱۳۴۵
سروده: #محمدرضا_شفیعی_کدکنى
اجرا : #مريم_رضوى
موسيقى: شورانگيز؛دونوازى تار

@sobhosher