صبح و شعر
629 subscribers
2.11K photos
265 videos
324 files
3.14K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
#رمزهای_شاهنامه
#سیامک

کیومرث را فرزندی بود به نام سیامک. سیامک همچون پدر، از خرد بهره میبرد، اما خوبروتر بود:

پسر بُد مر او را یکی «خوبروی»
«خردمند» و همچون پدر نامجوی

انسان اولیه، کمابیش از خرد بهره میبُرد و اندک اندک به ساخت ابزارهای ابتدایی دست زده بود. «خوبروی» میتواند اشاره به تکامل انسان میمون نما باشد که در آن زمان صورتش اندکی زیباتر شده است (به انسان امروزی شبیه تر شده است).

اهریمن بدسگال (دشمن)، سیامک را نابود کرد:

بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتا اندر آورد بالای شاه

دو تا اندر آورد: «خمانید، خم کرد». یک بار دیگر توجه کنید به «خمانیدن» در این بیت، به معنای نابود کردن، و نیروی خماننده، اَنگرَ مَئينیو angra maīniū در اوستا.

ماهیت این #اهریمن نابودگر، « #سرما» بوده است، یخبندانهائي که چند بار کره زمین را در خود گرفته است.
بشر برای فرار از سرما، به غارها (کوهها) پناه برد:

چو آگه شد از مرگِ فرزند، شاه
ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه

دد و مرغ و نخچیر، گشته گروه
برفتند وِیله کنان سوی کوه

بیت دیگری شایان نگرش است:

ازو اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نَو بُد و نَو خورش

در اینجا « #پوشیدنی» به معنای لباس نیست، زیرا بشر اولیه لباس نداشت. منظور، پوشش زمین است. دوران کیومرث، با یخبندانهای طولانی زمین همراه بوده است و خوراک مردمان در میان برف و یخ، گونه ای #گلسنگ بوده است:

📖 ”پوشش [پوشیدنی] نو، گلسنگها بودند که هر روز تازه به تازه بر روی سنگها میروییدند، و همان گلسنگها، همه روزه خورش نو و تازة مردمان نخستین بود، چنان که امروز نیز گوزنهای نیرومند در روی برف و یخ جلگه یخزده از همین گلسنگها میخورند.“

(داستان عصر یخبندان، رُز وایلر و جرالد ایمز، ترجمة حمیده غروی، ص ۳۸-۴۰)

واژه «سیامک» در اوستا به گونه «سْیامَکَ» syāmaka آمده است. بخش نخستین آن «سیا» همان است که در زبان پهلوی «سیاک» و در زبان فارسی «سیاه» است. بخش دوم این واژه، «مَکَ» یا مَغَ در اوستا برابر است با َغاک، سوراخ، غار. بر روی هم، واژة سیامک برابر است با « #غار_سیاه»، یا هنگامی که با پیدایی سرمای تازه، مردمان به غار پناهنده شدند.

نوشته های پهلوی، از زمستان سرد سرزمین نیاکان ما، با پاژنام (عنوان، لقب) « #زمستان_دیو» یاد میکنند:

📖 ”در #ایرانویج، ده ماه زمستان و دو ماه تابستان است و آن دو ماه تابستان نیز آب سرد، و زمین سرد و گیاه سرد است ...
نخست ایرانویج را آفریدم، اهریمن کشنده در آن، ... سرمای دیوداده پدید آورد
سرمای سختی خواهد آمد، سرمای سختِ کشنده ... از سرما جانوران خواهند گریخت ...“

(مینوی خرد، از کتابهای ایران باستان به زبان پهلوی)

ایرانویج: نخستین زیستگاه و نشستنگاه آریائیان، بنا بر نوشته های باستانی ایران.

پس از سرمای نخستین، مردمان از غارها بیرون میآیند و گروهی به سوی نیمروزان (جنوب) و گروهی به سوی اپاختر (شمال) میروند. چون سرمای دوم فرا میرسد، آنان را که به سوی اپاختر (شمال) رفته بودند، همین سیاهی سرد فرو میگیرد و تباه میسازد.

بشر در این زمان، برای #نبرد با سرما، جنگ افزاری جز ’ غچنگ‘ خود نداشت، که با همان، نخستین سرپناهها را بساختند و دیواره خاکی تپه ها را شکافتند و پناهگاهی بزرگتر فراهم کردند:

بیازید هوشنگ چون شیر، «چنگ»
جهان کرد بر دیو نستوه تنگ


پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#ایران‌ویج

🔺ایرانویج (اوستایی : اَریَنَ وَئیجَه (airyana waējah)،
پارسی میانه : ایرانویج (ērānwēz)،
سغدی مانوی : آریانا وَئیجه (airyana waējah) ،
پارتی : آریان‌ویجن (ʾryʾnwyjn)) ،
🔸بر اساس اوستا (فرگرد ۱) #ایرانیان باستان خاستگاه خود را اَیریَنِم وَیجَ می‌نامیدند که به معنی
« گستره ی آریاییان » یا « سرزمین رود های آریایی ، چشمه‌ های آریایی » است. این واژه بعد ها در متون پهلوی تبدیل به #ایران‌_ویج (ērānwēz) شد. (ērr) به معنی
« #آزاده ، #شریف و #اصیل » است.
بنابر اوستا، نخستین مسکن اقوام آریایی است. درباره ی محل ایران ویج اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را سرزمین صرفاً اساطیری دانسته‌اند. برخی نیز پیشنهاد هایی برای جایگاه جغرافیایی آن ارائه کرده‌اند.
محل‌ های پیشنهادی از خوارزم بر ساحل دریاچه آرال در شمال ازبکستان تا آذربایجان ، یا تا جنوب یا شمال غرب افغانستان گسترده است. اخیراً فُگِلسانگ محل ایران ویج را شمال سرزمین باستانی سُغد ، در شمال رود سیحون دانسته ، اما بر پایه ی پژوهش ویتسِل ، جایگاه ایران ویج ارتفاعات مرکزی افغانستان بوده است.
🔻در وندیداد ۱ ، بند ۳و۴ آمده است : بهترین ناحیه‌ ای که اورمزد آفرید ایران ویج است.
اما پتیاره آن زمستان دیو آفریده ده‌ ماهه و انواع مار پردار و بی‌ پر است. خوشی این ناحیه به حدی است که اورمزد می‌گوید اگر سرزمین‌ های دیگر را نمی‌آفرید ، مردم به ایران ویج می‌رفتند و جایی برای سکونت باقی نماند. در اساطیر ایرانی زمین به هفت پاره یا اقلیم بخش شد. اقلیم میانی خونیرَس نام دارد که به اندازه آن شش اقلیم دیگر است. ایران ویج در خونیرَس قرار دارد. اورمزد در ایران ویج چیزهای زیادی را آفرید. رود های وه دائیتی، داراجه ، گاو اِیوداد یا یکتا آفریده ، گیومرث ، کوه‌های ابرز و اوسِندام و راس و پل افسانه‌ ای چینوَد در آن جاست.
نخستین حیوانات که دو گاو نر و ماده بودند و همه انواع گیاهان در ایران ویج آفریده شدند. ایران ویج امن‌ ترین جای خونیرَس است به طوری که وَرِجَمکَرد در آن جا ساخته شده است. سرور ایران ویج یکی از بی‌ مرگان ، یعنی ون‌ جد بیش ، است.
زردشت در ایران ویج ظهور کرد. طبق روایات متاخر ایران ویج در آذربایجان است. می‌گویند خورشیده به اندازه ی ایران ویج است. در اعتقادات ایرانی ، ایران ویج آرمانشهر ایرانیان است.
در مینوی خرد ، مشخصات این آرمانشهر بدین شرح آمده است و پیداست که اورمزد ایران ویج را از دیگر جای‌ های و روستاها بهتر آفرید و نیکی‌اش این است که زندگی مردم در آن جا سیصد سال است و زندگی گاوان و گوسفندان صدوپنجاه سال و درد و بیماری کم دارند و دروغ نمی‌گویند و شیون و مویه نمی‌کنند و دیو آز به تن آنان کمتر مسلط است و ده مرد از نانی که می‌خورند سیر می‌شوند و به هر چهل سال از زنی و مردی فرزندی زاده شود و قانون شان بهی و دی نشان پوریوتکِشی است و چون بمیرند پارسایند و رد (سرور) آنان گوبدشاه است و از ایزدان سرور و پادشاه‌شان سروش است.

@sobhosher