صبح و شعر
650 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️

با آرزوى سلامتى براى همه ى انسان هاى روى زمين💐🙏🏻
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم
🎧🎼🎵🎶🌺🌸
#شعرخوب_بخوانيم

Sonnet 18

Shall I compare thee to a summer’s day?
Thou art more lovely and more temperate:
Rough winds do shake the darling buds of May,
And summer’s lease hath all too short a date;

Sometime too hot the eye of heaven shines,
And often is his gold complexion dimm'd;
And every fair from fair sometime declines,
By chance or nature’s changing course untrimm'd;

But thy eternal summer shall not fade,
Nor lose possession of that fair thou ow’st;
Nor shall death brag thou wander’st in his shade,
When in eternal lines to time thou grow’st:
   So long as men can breathe or eyes can see,
   So long lives this, and this gives life to thee.

«غزل شمارهٔ ١٨»

اگر تو را به یک روز بهاری تشبیه کنم، نمی‌رنجی؟
اما تو بس دلفریب‌تر و باوفاتر هستی
بادِ صبا‌‌ غنچه‌هایِ تنگ‌دهانِ بهار را می‌جنباند
و بهار کوتاه و گذراست

گاه خورشید بسی سوزان است
گاه در دلِ ابرها رُخش پنهان است
و گاه تمام زیبایی‌ها رنگ می‌بازند
چه به دست شوربختی و چه به دست قانونِ طبیعت

اما بهاران تو خزانی ندارد
نه هرگز، زیبایی‌ِ تو زوالی ندارد
نه هرگز، مرگ تو را برای خویش طلب ندارد
چرا که تو در شعر ابدیِ من، تا همیشه زنده هستی
تا لحظه‌ای که انسان نفس می‌کشد و چشم‌ها می‌بینند
و تا آن‌ روز که این شعر زنده است، تو را جاودان خواهد کرد

شعر: #ویلیام_شکسپیر فراخور زادروزش
برگردان: #مانی_مظاهری
https://www.instagram.com/mani.mazahery

شادمانيتان بى زوال شبتون خوش💐🥰

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌸🌺 #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
سخن گفتن بهرام از داد

آوای: استاد #شهریار_قاسمى

                                               

@sobhosher
Forwarded from صبح و شعر
#پند_از_شاهنامه

‎ چنین گفت: کای داور دادگر
همه رنج و سختی تو آری به سر
#فردوسی

@sobhosher
📚درباره
#شاهنامه‌‌ابومنصوری‌‌منبع‌‌شاهنامه‌فردوسی
🔺بخش نخست
نام اثر: "شاهنامه"، به تصریح مقدمه آن: "و این نامه را نام 'شاهنامه' نهادند...".

نکته: پس از شهرت شاهنامه فردوسی، برای آنکه با شاهنامه فردوسی اشتباه نشود "شاهنامه (منثور) ابومنصوری" نام‌ گرفت.
تاریخ تدوین: ۳۴۶

به فرمان: ابومنصور محمدبن عبدالرزاق والی طوس
زیر نظر: ابومنصور معمری وزیر ابومنصور
تدوین‌کنندگان: چند تن از موبدان زرتشتی

منابع: ۱. خداینامه،
۲. روایات رستم از آزادسرو،
۳. داستان اسکندر (به احتمال بسیار از ترجمه عربی ابن مقفع در سیرالملوک)، ۴. برخی روایات پادشاهی یزدگرد سوم

آنچه از این اثر باقی‌مانده:
مقدمه اثر در آثاری که از این اثر نام برده‌اند:
۱. شاهنامه فردوسی
۲. آثارالباقیه ابوریحان بیرونی (دومرتبه)
۳. غرراخبار ثعالبی
۴. اشاره اسدی طوسی، سراینده گرشاسبنامه (بسی یاد نام نکو رانده شد/ بسی دفتر باستان خوانده شد)
و
٥- اشاره نظامی در هفت‌پیکر (هر چه تاریخ شهریاران بود/ در یکی نامه اختیار آن بود)

♦️ تطبیق اشارات فردوسی در دیباچه با دیباچه شاهنامه ابومنصوری:

🔸 به دانش ز دانندگان را جوی!
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی!

ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یکزمان نغنوی

چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن

مقدمه شاهنامه ابومنصوری:
"تا جهان بود مردم گرد دانش گشته‌اند و سخن را بزرگ داشته و نیکوترین یادگاری سخن دانسته‌اند، چه اندر این جهان، مردم به دانش بزرگوارتر و مایه‌دارتر".

🔹 یکی پهلوان بود دهقان‌نژاد
دلیر و بزرگ و خردمند و راد

ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شعرخوب_بخوانيم 🌺🌸

سرسلامتي به سيمين‌ خانم دانشور

بانوي سياهپوش!
                  بانو جان!
سربركن از اين شب سياووشان
آنك بنگر: زمردي جوشان
جنگل - شده گاهواره‌ي خورشيد
*
در خانه‌ات آن درخت باليده است
و سايه فكنده در خيابان‌ها
و سايه‌ي او بزرگ خواهد شد
چندان‌كه تمام شهر جنگل گردد
در تاريخي كه خون به دل دارد
از ابراني سترون و نازا
وز مرداني كم از مخنث
اكنون جنگل چه نقطه‌ي عطفي است
بانو! بانو!
            سرت سلامت باد
از من باري
            ترا بشارت باد
سربركن
         راه صبح
                   نزديك است
صبحي كه در آن جنازه‌هايي را
كه اين‌همه روي دست‌هايت
                                مانده است
در چشمه‌اي از سپيده‌دم
                           خواهي شست
و پيش‌تر از به خاك بخشيدن‌شان
رو با مشرق
              نماز خواهي كرد
*
ديري است كه طبل هوشياري را
در شرق بزرگ نوبتي مي‌كوبد
مردان سپيده‌دم خيابان‌ها را
از خواب قديم برمي‌انگيزند
و باد كه آمده است از جنگل
ته‌مانده‌ي خواب شهر را
                           مي‌روبد

*از مجموعه‌ي «ترمه و تغزل»

شعر و آواى: استاد #حسين_منزوى
كه در ستايش بانو #سيمين_دانشور سردوده.
فراخور گرامى زادروز #سيمين_دانشور
مانا ياد و نامش💐


نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود.
مهمترین اثر او رمان سووشون است که به ۱۷ زبان ترجمه شده است.

«گریه نکن خواهرم
در خانه‌‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت...
و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌‌آمدی سحر را ندیدی؟»‌ #سووشون


شبتان آرام و رام🥰💐
@sobhosher
صبح و شعر
📚درباره #شاهنامه‌‌ابومنصوری‌‌منبع‌‌شاهنامه‌فردوسی 🔺بخش نخست نام اثر: "شاهنامه"، به تصریح مقدمه آن: "و این نامه را نام 'شاهنامه' نهادند...". نکته: پس از شهرت شاهنامه فردوسی، برای آنکه با شاهنامه فردوسی اشتباه نشود "شاهنامه (منثور) ابومنصوری" نام‌ گرفت. تاریخ…
📚درباره
#شاهنامه‌‌ابومنصوری‌‌منبع‌‌شاهنامه‌فردوسی

بخش دوم
مقدمه شاهنامه ابومنصوری:
"پس امیر ابومنصور عبدالرزاق مردی بود با فرّ و خویشکام بود و با هنر و بزرگمنش بود اندر کامروایی و با دستگاهی تمام از پادشاهی و ساز مهتران و اندیشه‌ای بلند داشت و نژاد بزرگ داشت به گوهر...


🔸 ز هر کشوری موبدی سالخورد
بیاورد کین نامه را گِرد کرد...

چو بشنید از ایشان سپهبد سخن
یکی نامور نامه افکند بن

چنین یادگاری شد اندر جهان
بر او آفرین از کهان و مهان

مقدمه شاهنامه ابومنصوری:
از روزگار آرزو کرد تا او را نیز یادگاری بود اندر این جهان. پس دستور خویش ابومنصور معمری را بفرمود تا خداوندان کتب را از دهقانان و فرزانگان و جهاندیدگان از شهرها بیاورد و چاکر او ابومنصور معمری به فرمان او، نامه کرد و کس فرستاد به شهرهای خراسان، و هشیاران از آنجا بیاورد، چون ماخ پیر خراسانی از هری، و یزدانداد پسر شاپور از سیستان و چون شاهوی خورشیذ پسر بهرام از نشابور و چون شاذان پسر برزین از طوس و هر چهارشان گرد آورد و بنشاند به فراز آوردن این نامه‌های شاهان و کارنامه‌هاشان و زندگانی هر یکی...".

🔹 تو این را دروغ و فسانه مدان
به یکسان‌روشن زمانه مدان

از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد

مقدمه شاهنامه ابومنصوری: و اندر این چیزهاست کی به گفتار مَر خواننده را بزرگ آید و هر کسی دارند تا از او فایده گیرند و چیزها اندر این نامه بیابند کی سهمگن نماید و این نیکوست، چون‌ مغز او بدانی و تو را درست گردد... این همه درست آید به نزدیک دانایان و بخردان به معنی و آن کی دشمن دانش بود این را زشت گرداند و اندر جهان شگفتی فراوان است، چنان چون پیغامبر ما، صلی الله علیه و سلم فرمود: حَدّثوا عَن بَنی اسرائیلَ و لا حَرَجَ" گفت: هر چه از بنی اسرائیل گویند، همه بشنوید کی بوده است و دروغ نیست".


نکته کلی: "اگر میان مطالب مقدمه قدیم شاهنامه (مقدمه شاهنامه ابومنصوری) و شاهنامه فردوسی بیش از این‌ها همخوانی نیست علتش این است که مقدمه هر کتابی یا دست‌کم بخشی از آن مربوط به اعتقادات نویسنده آن مقدمه و برداشت‌های شخصی او و شرح رویدادهای ویژه زمان او و نام بردن یا ستایش از اشخاصی است که در تالیف آن کتاب نقشی داشته‌اند؛ از این‌رو نباید انتظار داشت که فردوسی در دیباچه کتاب خود به جای پرداختن به موضوعات خود و یا در کنار آن همه مطالب مقدمه شاهنامه ابومنصوری را نیز بیاورد، همچنانکه بنداری نیز که شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده است، با آنکه کار او صرفا ترجمه بود، دیباچه شاهنامه را ترجمه نکرده است و در عوض در پایان کتاب فصلی را ویژه ستایش ممدوح خود، سلطان ایوبی ساخته است". (از شاهنامه تا خداینامه، ص ۱۵)

برای مطالعه بیشتر درمورد مطابقت مطالب مقدمه شاهنامه ابومنصوری با تمام متن شاهنامه فردوسی ر.ک: "از شاهنامه تا خداینامه" و برای آگاهی بهتر در مورد منابع شاهنامه ابومنصوری ر.ک: خالقی مطلق، جلال، "از شاهنامه تا خداینامه" و "در پیرامون منابع فردوسی".

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎶🎵🌸🌺
#شعرخوب_بخوانيم

طليعه بهار

آرد، آرد صبا از بّر تو، عطر گل از بستر تو، زان مرمرین پیکر تو
نرگس شود خیره بر آن، چشمان افسونگر تو، بنفشه شرمنده شود، زان عطر جان
پرور تو
آرد صبا خرمن گل، ریزد ز پا تا سر تو، آرد صبا خرمن گل، ریزد ز پا تا سر
تو

ناامیدی ز من گریزد که ز تو دمی نتوانم، نتوانم که جان به پیش قدمت
نفشانم
جلوه گر چو گوهری، همچو نور سَحری، قبله گاه هنری
آرد، آرد صبا از بّر تو، عطر گل از بستر تو، زان مرمرین پیکر تو
نرگس شود خیره بر آن، چشمان افسونگر تو، بنفشه شرمنده شود، زان عطر جان
پرور تو...
***

صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع
به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد
ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
ز خانقاه به میخانه می‌رود #حافظ
مگر ز مستی زهد ریا به هوش آمد

آواى: #الهه & #شجریان
تار : #شهناز
ویولن: #یاحقی

شبتان سرشار آرامش💐🥰
@sobhosher
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
برگردان: وحيد بيداريان
اينستاگرام شاعر
https://instagram.com/shahramrostami.official
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌸🌺 #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی

نامه بهرام به شنگل پادشاه هند
آوای: استاد #شهریار_قاسمى

                                               

@sobhosher
Forwarded from صبح و شعر
#پند_از_شاهنامه

نگهدار تن باش و آن خرد
‎که جان را به دانش خرد پرورد

#فردوسی

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ #توضیحات_تلفظ اشعار #شاهنامه

همیشه شاهنامه را با تلفظِ فارسیِ معیار شنیده‌ایم؛ چیزی نزدیک به گویشِ فارسی در تهران. اما در این‌جا تلفظ‌هایی می‌شنویم که دور از این گویشِ رسمی‌ست. این‌ تلفظ‌ها نه حاصلِ ذوق و خوش‌آمدِ پیرایشگر بوده –آن‌طور که مجریانِ رادیووتلویزیون یک‌شبه تصمیم می‌گیرند که "کارکَرد" را کارکِرد" تلفظ کنند- که اثرِ پژوهش‌ها و واکاوی‌هایِ سالیان است. نشانه‌هایی از درونِ خودِ شاهنامه و نشانه‌هایی از بیرونِ آن در این‌ راه چراغ بوده‌اند. بعضی از این‌ نشانه‌ها بسیار روشن خودنمایی می‌کرده‌اند و بعضی‌بیشتر، کورسویی بوده‌اند؛ حدسی، که دراثرِ پیگیری و مداقه‌ی بسیار به یقین رسیده‌. و البته که پُر روشن است ما هیچ‌گاه به گویشِ خودِ فردوسی نخواهیم رسید. چون صدای ضبط‌شده‌ای از آن‌ دوران وجود ندارد و خطِ فارسی هم به‌دلیلِ ویژگی‌هایش، ازجمله نداشتنِ نشانه برای مصوت‌های کوتاه (زیر و زبر و پیش)، کمکی در این‌ راه نیست و اصلاً خود سرچشمه‌ی اختلافِ خوانش بوده است. اما نمی‌توان به‌این‌بهانه راه را بر جست‌وجو بست؛ و باید از هر روزنِ کوچکی در این تاریکنا نوری جُست. همان‌طور که پژوهش‌ها درموردِ خوانش دست‌کم نکاتِ زیر را به‌روشنی آشکار کرده‌:

فاصله‌ی زمانیِ پایانِ زبانِ فارسیِ میانه تا دوره‌ی سرایشِ شاهنامه بسیار اندک است. و مأخذِ مهمِ شاهنامه‌ی منثورِ ابومنصوری که مرجعِ سرودنِ شاهنامه‌ی فردوسی بوده، یکی از دستنویس‌های خداینامه به پارسیِ میانه بود و زبانِ آن شاهنامه به پارسیِ میانه بسیار نزدیک بود. براین‌اساس، فارسیِ میانه بهترین معیار برای تلفظِ واژه‌هاست. با این‌ معیار باید "اَژدها" خواند و"هَنگام" و "گُمان" و "نِشیب".
همچنین باوجودِ تغییراتِ تدریجی در زبان، در زمانِ شاهنامه برخی قالب‌های دستوریِ فارسیِ میانه هنوز جاری بوده و مثلاً در جلوی واژه‌هایی که با مصوت شروع می‌شده‌اند، استفاده از حرفِ‌اضافه‌ی "به" هنوز رایج نشده بوده و همان حروفِ‌اضافه‌ی "بَذ" و "بَد" استفاده می‌شده. مثلا "به مازندران" داشته‌ایم اما "به این" هنوز رایج نشده بوده و به‌جای آن، گفته می‌شده "بَدین"، و "به او" را "بَدو" می‌گفته‌اند، و "به‌این‌سان" را "بَدین‌سان".

اما قافیه‌های خودِ شاهنامه نشان می‌دهد که تلفظِ واژه‌ها همیشه هم تلفظِ فارسیِ میانه نبوده. فرضاً در فارسیِ میانه "موبِد" داریم اما در شاهنامه قافیه‌ شدنِ این‌کلمه با "بخرَد"، خوانشِ آن را به‌صورتِ "موبَد" مقید می‌کند. همین‌طور درموردِ "سپهبَد".
قافیه یکی از مهم‌ترین‌ نشانه‌های درون‌متنی‌ست در کمک به فهمیدنِ تلفظِ درستِ کلمات. فرضاً چون واژه‌ی "سَخُن" با واژه‌های "بُن" و "کُن" هم‌قافیه شده، اما هیچ‌گاه با "مَن"، "تَن" و "انجمَن" هم‌قافیه نشده، این‌واژه قطعاً "سَخُن" خوانده می‌شده و نه "سُخَن".
همین‌طور درمورد واژه‌ی "کَهُن". همین‌طور، هم‌قافیه‌شدنِ کلمه‌ی "نَو" با کلمه‌هایی چون "گَو" و "پَهلَو"، نشانگرِ آن است که واجِ مرکب "اَو" (au) -و محتمل‌ترست که (aw)- در زمانِ شاعر هنوز به خوانشِ امروزه‌ی آن "اُو" (ou) تبدیل نشده بوده و این‌ کلمه را باید "نَو" خواند و نه "نُو". و شبیهِ این‌ها "خسرَو" خواهیم داشت و "شَو". و به‌همین‌قیاس، درست است که "فردَوس" بخوانیم و "سَوگند" و "نَوروز".

به‌همین‌ترتیب، در زمانِ فردوسی واجِ مرکب "اَی" (ay) هم هنوز به خوانشِ امروزی آن "اِی" (ei) تبدیل نشده بوده؛ بنابراین "پَی" داریم و "کَی" و "نَی" و "مَی" و...

نکته‌ی دیگر این که گویشِ فارسی در طوس، شهرِ فردوسی، هم لزوماً منطبق بر فارسیِ معیار آن روزگار نبوده؛ که این شهر هم قطعاً برای خود گویشی داشته. باتوجه به نشانه‌های درون‌شاهنامه‌ای و بیرونِ آن، بعضی مواردِ اختلاف را می‌توان دریافت. مثلاً تلفظِ شناسه‌های "اُم" و "اِش" به‌جای "اَم" و "اَش". فردوسی به‌جای "بفشاردَم" گفته است: "بفشاردُم" و به‌جای "لشکَرَش" گفته است: "لشکَرِش".

ما امروزه در ساختنِ حاصل‌مصدر، هنگامِ افزودنِ پسوندِ "ای" به کلماتِ منتهی به مصوتِ بلندِ "او"، یک واجِ میانجیِ "ی٘" استفاده می‌کنیم. فرضاً نیکو--->نیکویی. اما در زمانِ شاهنامه این واجِ میانجی "وْ" بوده. بنابراین برای زمانِ شاهنامه "نیکُوْی" و "جادُوْی" درست است و نه "نیکویی" و "جادویی". و همین‌طور درموردِ واژه‌های منتهی به واجِ مرکب "اَو" (au): "نَوّی" درست است و نه "نُویی" (برخی نام‌خانوادگی‌های امروزی را به یاد بیاورید: خُسروَی، مینَوی).

منبع: شاهنامه بخوانیم

@sobhosher
مطلب زير که به مناسبت پايان يافتن بناي آرامگاه فردوسي در دهم ارديبهشت سال۱۳۴۷،براي انتشار در روزنامه "شهر آراي"مشهد نوشته شد،پيشکش حضور شما دوستان فرهيخته باد

#دهم_ارديبهشت ماه سالروز پايان يافتن وافتتاح آرامگاه با شکوه فعلي حکيم توس، ابوالقاسم فردوسي،پس از۴ سال باز سازي، در سال ۱۳۴۷ خورشيدي است.
بناي اوليه که ظاهر ونماي بيروني آن دقيقا شبيه بناي کنوني بود ، در زمان پهلوي اول وبه همت انجمن آثار ملي طي چند سال تلاش براي طراحي ان،آخر الامر بر اساس طرح پيشنهادي مهندس آذر بايجاني الاصل و تحصيل کرده آلمان، مهندس کريم طاهر زاده بهزاد(که ساختمانهاي زيباي بيمارستان امام رضا ي مشهد هم طراحي وبنا کرده ي اوست ) در سال ۱۳۱۳ خورشيدي، به عللي توسط معماري به نام لر زاده شتابزده !ساخته شده بود .
به همين سبب کمي پس از احداث بنا پايه هاي ان شروع به نشست کرد، تا اينکه ۳۰ سال بعد بايد تخريب وباز سازي مي شد. که از سال ۱۳۴۳ تخريب آن آغاز ومجددا بناي حاضر،با تالاري وسيع در کف ، به همان صورت قبلي ساخته ، ودر دهم ارديبهشت ماه ۱۳۴۷ #افتتاح شد.

(مهدي سيدى، فردوسي شناس ومدير پيشين آرامگاه فردوسى)
@sobhosher
Dance Me To The End Of Love (1984)
Leonard Cohen
به مناسبت ٢٩ آوريل روز جهانى رقص
Dance Me to the End of Love
تا انتهای عشق با من برقص
#Leonard_Cohen
در آلبوم
Various Positions

پيشكش به #كادردرمانى كه اين روزها با مرگ ميرقصند تا به زندگى معنايى تازه بخشند💐

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🎶🌸🌺
#شعرخوب_بخوانيم

آتشین روی و سیمین تنی چون می آتشین روشنی
مهر و مه همنشین با من است تا تو ای نازنین با منی
نوشین از لب تو لب من روشن از رخ تو شب من
رویت بهار زندگانی وصلت چو باده ی جوانی
مستم از نگاه تو هستم در پناه تو
دهمت گر جان خواهی که به ملک دل شاهی
قبله ی دل ها کویت مایه ی شادی رویت
دیده ی خوبان سویت
شبست و شاه است می است و مینا
به پای ساقی ز آسمان ها ستاره گوهر افشان است
به ناله مطرب به خنده ساغر
جمال جانان فروغ دلبر به زهره و پروین ماند
بت من به تو پابندم به جهان به تو خرسندم
که به از دو جهانم باشی
همه شب به تو دمسازم دل و جان به تو پردازم
که به از دل و جانم باشی
شاه خوبانی مه من مه من صبح خندانی شه من شه من

شعر: #رهى_معيرى فراخور گرامى زادروزش، گرامى ياد و نامش💐
آواى : بانو مرضيه
آهنگساز: على تجويدى
دستگاه: همايون

شامگاهتان به كام صبح خندانتان منتظر💐🥰
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌸🌺 #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی

رفتن بهرام به هند
آوای: استاد #شهریار_قاسمى
                                  
@sobhosher
Forwarded from صبح و شعر
#پند_از_شاهنامه

ترا پاک یزدان نگه‌دار باد
دلت شادمان بخت بیدار باد
#فردوسی

@sobhosher
صبح و شعر
‍ ‍ ‍ #توضیحات_تلفظ اشعار #شاهنامه همیشه شاهنامه را با تلفظِ فارسیِ معیار شنیده‌ایم؛ چیزی نزدیک به گویشِ فارسی در تهران. اما در این‌جا تلفظ‌هایی می‌شنویم که دور از این گویشِ رسمی‌ست. این‌ تلفظ‌ها نه حاصلِ ذوق و خوش‌آمدِ پیرایشگر بوده –آن‌طور که مجریانِ…
توضيحات #تلفظ_اشعارشاهنامه
#ى_مجهول

کار نیکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر شیر

آن یکی شیر است اندر بادیه
آن دگر شیر است اندربادیه

آن یکی شیراست کآدم می‌خورد
وآن دگر شیر است کآدم می‌خورد


سخنی پیرامون [«ی» مجهول] و [«ی»
معروف] در سخن #استادتوس!

١- در پارسی میانه و پارسی نوین واکه(مصوت) ویژه ای داریم که میانه ای از «ای ee» و «اِ» است! این واکه را دستور نویسان «ی» مجهول نامیده اند! در برابر «ی» معروف که همان گویش روان امروز است!
با جایگزینی دبیره امروزی به جای دبیره های پیشین فارسی، چون نشانه جداگانه ای برای این دو واکه نبود، اندک اندک «ی» مجهول هم به سان «ی» معروف خوانده شد، سپس در میان بخشی از فارسی زبانان(که در جغرافیای سیاسی ایران مرکزیت داشت!) و نیز در «زبان معیار» امروزین به سان «ی» معروف جا افتاد و روان شد! (بازگشت به فرسته آوایی پیوست)

🔺نمونه، واژه «شیر» است که –در سخن فردوسی- اگر جانور درنده باشد، با «ی» مجهول (همانگونه که واژه «شعر» در گویش روزانه، بدون فشار بر «ع» واگفت می شود!) و اگر نوشیدنی باشد، با «ی» معروف گفته می شده (و در میان بیشتر فارسی زبانان همچنان گفته می شود!) همچنین است واژه «سیر» که اگر مانای «اشباع» از آن برآید با «ی» مجهول و اگر گیاه پیازسان بدبو باشد با «ی» معروف گفته می شده (و می شود!)

🔻نمونه واژه های با «ی» معروف: شیر(خوراکی)، سیر(گیاه)، پیر، پذیر، گیر، حریر، دبیر، تیر...

🔺نمونه واژه های با «ی» مجهول: شیر(جانور)، سیر(اشباع)، دلیر، زیر، دیر، ایران، شمشیر...

بر این پایه، در سخن فردوسی -و دیگر سرایندگان هم روزگار- واکه میانی دو واژه «شیر»(جانور) و «شیر»(نوشیدنی) یکسان نیست و این دو «جناس تام» نمی سازند. جناس ناقص حرکتی می سازند!
٢- نکته برجسته و روشن در سخن فردوسی اینکه فردوسی با چیرگی بر زبان فارسی روزگار خویش، هرگز «ی» مجهول را با «ی» معروف» پساوند( قافیه) نکرده است! این نکته برای بازشناخت سخن راستین و ناب فردوسی از سخن افزوده یا دگرگون شده، از جایگاه والایی برخوردار است!

🔻برای نمونه، هرگز «شیر» نوشیدنی با «دلیر یا زیر یا دیر ...» پساوند نمی شود! با «پذیر و حریر و گیر و...) پساوند می شود!

پدر وارش از مادر اندر پذیر،
اُزین گاوِ نغزش یپرور به شیر!
(به دنیا آمدن فریدون)
یا
یکی کودکی دوختند از حریر،
به بالای آن شیرِ ناخورده شیر!
(رستمزاد)

🔺در این بیت، در سخن فردوسی، «حریر» با «ی» معروف خوانده می شود و تنها می تواند با واژه «شیر» به مانای «لبن» که آن نیز با «ی» معروف خوانده می شود، پساوند باشد!! نه به «شیر» درنده که با «ی» مجهول است!! (از دیدگاه فردوسی!) از این رو «شیرناخورده شیر» نمی تواند از خامه فردوسی تراویده باشد و سخن استاد توس «شیرِ ناخورده شیر» است!!

🔻همچنین فردوسی فرزانه هرگز «شیر» درنده را با واژه های دارای «ی» معروف پساوند نساخته است!

بگویش که سالارِ اِیران توی
اگرچی دل و چنگِ شِیران توی!

در بیت :
یکی داستان زد بر این شیرِ پیر،
کجا کرده بد یچه را سیرِ شیر!
(به دنیا آمدن زال)

🔸استاد توس، بسیار هنرمندانه از پساوند دوگانه بهره برده که پساوند نخست با «ی» مجهول (شِیر و سِیر) و دو دیگر با «ی» معرف (پیر و شیر)!! جابجا خواندن واژه ها، همانند (با«ی» معروف) خواندن چهار واژه ، کنار گذاشتن آیین سخنسرایی فردوسی و یکسان خواندن «ی» معروف و مجهول (به شیوه زبان معیار جغرافیای سیاسی ایران امروز) به راستی درنیافتن بخشی از زیباییهای سخن فردوسی بزرگ و ستم به شاهنامه است!!
#سيروس_حامى

🔹منبع متن و فرسته آوايى
👇🏻👇🏻👇🏻
https://t.me/c/1327499933/47762

@sonhosher