صبح و شعر
655 subscribers
2.13K photos
279 videos
331 files
3.22K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
🌍 #رمزهای_شاهنامه

”تو این را #دروغ و #فسانه مخوان
به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
کزو هرچه اندر خورد با #خرد
دگر بر ره #رمز، معنی برد“
(در آغاز شاهنامه فردوسی پس از ستايش خرد به رمز گونه بودن بسياري از داستان هاي شاهنامه اشاره شده است. ما هربا بهري از رازهاي شاهنامه را از پژوهش هاي دكتر فريدون جنيدي براي شما مي آوريم. باشد تا آگاهي و نگاهي نو از شاهنامه به دست آيد!


۱: گفتار اندر #آفرینش_جهان

#فردوسی، پس از ستایش یزدان و خرد، شاهنامه را با «گفتار اندر آفرینش جهان» می آغازد:

«گفتار اندر آفرینش جهان»

از آغاز باید که دانی درست
سرِ مایه گوهرانِ نُخُست

که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان ، تا توانایی آید پدید

نُخُستین که آتش ز جنبش دمید،
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید

اُ زان پس، ز آرام، سردی نمود
ز سردی همان، باز، ترّی فُزود

پدید آمد این گنبد تیزرَو
شگفتی نُمایندة نَو به نَو

اَبَر ده و دو، هفت شد کدخدای
گرفتند، هر یک، سَزاوار جای

ببالید کوه آبها بردمید
سرِ رُستنی سوی بالا کشید

آفریدن جهان از «هیچ» (بیت اول) نکته شگفتی است که در ادیان جهان هم گفته شده است و حتی در فیزیک مدرن هم از آن سخن میگویند. اگر درباره فیزیک مدرن و کوانتوم مطالعه کنید، خواهید دانست که فیزیک از مدتها پیش، چقدر با فلسفه در هم آمیخته است.

ابیات سوم تا پنجم، به روشنی پدید آمدن کره زمین را مجسم میکند، که کره ای آتشین بود و سپس سرد شد و تری (رطوبت، آب) در آن پدید آمد. هفت سیاره منظومة شمسی بر دوازده برج، کدخدای شدند. (در زمان باستان، هفت سیاره شناخته شده بود). سپس کوهها بر زمین روییدند (چنان که امروز نیز علم میگوید، و هنوز بر بلندی برخی کوهها افزوده میشود)، و رُستنیها (گیاهان) سر سوی بالا کشیدند.

پژوهش هاي استاد #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
رفتن گيو نزد فرود ٢
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
كه ايزد بيفروزد از شادماني دلت
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه

بزرگی سراسر به گفتار نیست دوصد گفته چون نیم کردار نیست


#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
🌍 #رمزهای_شاهنامه

٢- «گفتار اندر آفرینش جانوران و مردمان»

اُ زانپس چو جنبنده آمد پدید
همه رُستَنی، زیر خویش آورید

خور و خواب و آرام جوید همی
اُ زین زندگی کام جوید همی

(کار جانداران این است که بگردند و بخورند و بچرند و از زندگی کام بجویند، پرندگان آواز بخوانند، ...)

نه گویا زُبان و نه جویا خرد
ز خار و ز خاشاک تن پرورد

نداند بد و نیک و فرجام کار
نخواهد ازو بندگی، کَردگار

چو زین بگذری، مَردُم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید (مردم = انسان)

سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتارِ خوب و خرد، کاربَند
(تکامل انسان از میمون را مجسم میکند)

پذیرنده هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام، فرمان برد

تو را از دو گیتی برآورده اند
به چندین میانجی بپرورده اند

نُخُستینِ فطرت، پسینِ شمار
تویی، خویشتن را به بازی مدار

🔹دو بیت آخر میگوید که تمام این جنبش و آفرینش جهان، همه برای این بوده که انسان به وجود بیاید. در آفرینش ایزدی، فطرت تو نخستین بوده است و خدا از اول تو را در نظر داشته است، و آن همه واسطه را به وجود آورد تا سرانجام تو پدید بیائی.

🔸نگرش به عرفان پس از اسلام، پیوستگی آن را با فرهنگ ایران باستان مینُمایاند، و نخستین عارفان پس از اسلام، نظر به فرهنگ ایران باستان داشته اند. بعدها، اندیشه ها و گفتارهای عارفان، دیگر شد. برای نمونه، به پیوستگی میان معنای این دو بیت و متن زیر توجه کنید:

📖 ”بدان که چون خدای بزرگ خواهد که چیزی در جهان بیافریند، نخست، نگارِ آن چیز، که در دانش خداوند است، به عرش آید و از عرش به کرسی آید (در جهان مِینُوی پدید آید) ... و گردونه ای از چهار اسپ [آخشیج] در خورِ آن چیز پیشکش او میکند تا او بر آن گردونه سوار شود، و در جهان آشکار، هستی یابد، و آن چیز که دانسته خدای بود، کرده (ساخته) خدا میشود. جان او از عالم امر (فرمان خدا) و کالبد او از جهان آفرینش است.“

(با اندک دگرگونی، از «الانسان الکامل»، عزیزالدین نسفی، انجمن ایران شناسی فرانسه، ۱۳۶۹، ص ۱۴۴)

پژوهش هاي استاد #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
جنگ بیژن با فرود
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
گرامی دل و جانتان از مهر یار
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه

بیاموز و بشنو ز هر دانشی                 
بیابی ز هر دانشی رامشی

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
🌍 #رمزهای_شاهنامه

#کیومرس ( #کیومرث)
در كتاب
پس از «گفتار اندر فراهم آمدن شاهنامه»، داستان کیومرث می آید.
«کیومرث» در اوستا «گَیَ مَرِتَن» gayamarǝtan آمده است: گَیَ = جان؛ مَرِتَن = مرگ/میرا؛ روی هم یعنی «جان میرا یا زنده میرا»،

🔹 #کیومرث شاهنامه، نُماد حیات به معنای کلی آن و جان یگانه ای است که بر جهان فرمان میراند، و چرخه مرگ و زندگی. ایرانیان باستان، دو نوع #نیرو در جهان قائل بودند:

۱) یک نیروی افزاینده و آفریننده. در اوستا: سپَنتَ مَئينیو
spanta maīnyū)؛

۲) یک نیروی کاهنده و نابودگر. در اوستا: اَنگرَ مَئينیو
angra maīnyū
🔹به معنای «خماننده». این واژه بعداً به « #اهریمن» گردانده شد و عوام، در اندیشة خود، اهریمن را نیرویی نابودگر و شیطانی دانستند، باز آن که چنین نیست و از کنش هر دو نیروست که زندگی در جهان تداوم می یابد، و هیچ نابودی ئي نیست که آغاز آفرینش دیگری نباشد.

کیومرث، در کنار جانوران و در میان جانوران زندگی میکرد:

دد و دام و هر جانور که اش بدید
ز گیتی به نزدیک او آرمید

پس میتوان او را نماد #انسان_اولیه (میمون نما) نیز دانست. از زمان ساسانیان، سکه ای باز مانده است که نگاره کیومرث را در میان جانوران نشان میدهد:

پژوهش هاي استاد #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
🌍 #رمزهای_شاهنامه


این نگاره، در یک کتاب آلمانی به نام «جهان ایران پیش از محمد» با این توضیح آمده است:

📖 ”گمان ایرانیان از نیایشان را، با نگاره ای از مردمان نخستین میتوان سنجید که با دانش باستان شناسی و مردم شناسی بازسازی شده است. اندیشه ایران پیش از اسلام چنین بود که کیومرث، یا نخستین انسان، به جهانی که در آن، جانوران پست از دیدگاه تکامل زندگی میکردند، فرستاده شده و در غاری تاریک و ژرف زندانی بود، و خدای روشنایی او را از این غار رهانید.
نگاره کیومرث بر بسیاری از نگینهای هنگام ساسانی به گونة تلسم به کار میرفته است. این نگاره، بیشتر با میمونی همانندی دارد که ما امروزه نزد خود از مردمان کهن در گمان داریم.
نگاره کیومرث، به سانِ میمون مردم نما، پشمالو، با گوشهای نوک تیز کشیده شده است. ایرانیان میبایستی از راه دانش و بینش، به گمانی روشن از دگردیسی (تکامل) مردمان (انسانها) دست یافته باشند و با در هم آمیختن اندامهای انسان و میمون، نگاره ای از مردمان نخستین پرداختند.“

Die Iranische Welt Vor Mohammed, Burehard Brentjes, 1978


پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
خواب ديدن جريره١
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
به نور خرد روشن دل و جانتان
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه

مرا گر زمانه شده ست اِسپَري
زمانه ز بخشش فزون نشمري
#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه
#سیامک

کیومرث را فرزندی بود به نام سیامک. سیامک همچون پدر، از خرد بهره میبرد، اما خوبروتر بود:

پسر بُد مر او را یکی «خوبروی»
«خردمند» و همچون پدر نامجوی

انسان اولیه، کمابیش از خرد بهره میبُرد و اندک اندک به ساخت ابزارهای ابتدایی دست زده بود. «خوبروی» میتواند اشاره به تکامل انسان میمون نما باشد که در آن زمان صورتش اندکی زیباتر شده است (به انسان امروزی شبیه تر شده است).

اهریمن بدسگال (دشمن)، سیامک را نابود کرد:

بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتا اندر آورد بالای شاه

دو تا اندر آورد: «خمانید، خم کرد». یک بار دیگر توجه کنید به «خمانیدن» در این بیت، به معنای نابود کردن، و نیروی خماننده، اَنگرَ مَئينیو angra maīniū در اوستا.

ماهیت این #اهریمن نابودگر، « #سرما» بوده است، یخبندانهائي که چند بار کره زمین را در خود گرفته است.
بشر برای فرار از سرما، به غارها (کوهها) پناه برد:

چو آگه شد از مرگِ فرزند، شاه
ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه

دد و مرغ و نخچیر، گشته گروه
برفتند وِیله کنان سوی کوه

بیت دیگری شایان نگرش است:

ازو اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نَو بُد و نَو خورش

در اینجا « #پوشیدنی» به معنای لباس نیست، زیرا بشر اولیه لباس نداشت. منظور، پوشش زمین است. دوران کیومرث، با یخبندانهای طولانی زمین همراه بوده است و خوراک مردمان در میان برف و یخ، گونه ای #گلسنگ بوده است:

📖 ”پوشش [پوشیدنی] نو، گلسنگها بودند که هر روز تازه به تازه بر روی سنگها میروییدند، و همان گلسنگها، همه روزه خورش نو و تازة مردمان نخستین بود، چنان که امروز نیز گوزنهای نیرومند در روی برف و یخ جلگه یخزده از همین گلسنگها میخورند.“

(داستان عصر یخبندان، رُز وایلر و جرالد ایمز، ترجمة حمیده غروی، ص ۳۸-۴۰)

واژه «سیامک» در اوستا به گونه «سْیامَکَ» syāmaka آمده است. بخش نخستین آن «سیا» همان است که در زبان پهلوی «سیاک» و در زبان فارسی «سیاه» است. بخش دوم این واژه، «مَکَ» یا مَغَ در اوستا برابر است با َغاک، سوراخ، غار. بر روی هم، واژة سیامک برابر است با « #غار_سیاه»، یا هنگامی که با پیدایی سرمای تازه، مردمان به غار پناهنده شدند.

نوشته های پهلوی، از زمستان سرد سرزمین نیاکان ما، با پاژنام (عنوان، لقب) « #زمستان_دیو» یاد میکنند:

📖 ”در #ایرانویج، ده ماه زمستان و دو ماه تابستان است و آن دو ماه تابستان نیز آب سرد، و زمین سرد و گیاه سرد است ...
نخست ایرانویج را آفریدم، اهریمن کشنده در آن، ... سرمای دیوداده پدید آورد
سرمای سختی خواهد آمد، سرمای سختِ کشنده ... از سرما جانوران خواهند گریخت ...“

(مینوی خرد، از کتابهای ایران باستان به زبان پهلوی)

ایرانویج: نخستین زیستگاه و نشستنگاه آریائیان، بنا بر نوشته های باستانی ایران.

پس از سرمای نخستین، مردمان از غارها بیرون میآیند و گروهی به سوی نیمروزان (جنوب) و گروهی به سوی اپاختر (شمال) میروند. چون سرمای دوم فرا میرسد، آنان را که به سوی اپاختر (شمال) رفته بودند، همین سیاهی سرد فرو میگیرد و تباه میسازد.

بشر در این زمان، برای #نبرد با سرما، جنگ افزاری جز ’ غچنگ‘ خود نداشت، که با همان، نخستین سرپناهها را بساختند و دیواره خاکی تپه ها را شکافتند و پناهگاهی بزرگتر فراهم کردند:

بیازید هوشنگ چون شیر، «چنگ»
جهان کرد بر دیو نستوه تنگ


پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
خواب ديدن جريره٢
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
بر رخ هستي سروده عشق و مستي
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

زماني دهد گنج وتخت و كلاه
زماني غم و خواري و بند وچاه
...
سرانجام خاكست بالين او
دريغ آن دل و راي و آيين او

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه :
#هوشنگ (بهر نخست) 🏡

پس از #سیامک، نوبت به فرزندش «هوشنگ» میرسد. چنان که گفتیم، سیامک نماد گروهی از بشر اولیه است که در سوی اپاختر (شمال) به سرما دچار شد.

#هوشنگ: در اوستا هَئوشیَنگه haōšiangh؛ هئو = #خوب؛ شی = #نشستن، #اقامت؛ پسوند اَنْگْهْ angh اسم آلت میسازد.
برای نمونه، کُلیستن یعنی کندن؛ از «کُل» و «اَنگ» واژة «کُلنگ» ساخته میشود که آلت کندن است.
از «آویختن»، «آو» برمیآید و با «اَنگ» میشود «آوَنگ».
در زبان کردی، از بریدن، «بُر» برآمده و با «اینگ» واژة «بْرینگ» را ساخته است یعنی قیچی، بخصوص قیچی کردن پشم گوسفندان.

پس شیَنگه یعنی « #جایگاه_اقامت»، و هَئوشیَنگه یعنی « #جایگاه_خوب_برای_اقامت». پس هوشنگ نماد عصری است که انسان خانه سازی کرد. بشر با خانه سازی، بر آن دیو، یعنی سرما، چیره شد.

از هوشنگ، با پاژنام « #پیشداد» نیز یاد میشود، که خود نشانگر پیدایی نخستین « #داد» (عدل، قانون) است. این #داد، چگونه آغاز گردید؟ برای یافتن پاسخ، نخست میباید کار را از پژوهش در واژه بیاغازیم.
واژه فارسی «داد»، در زبان پهلوی « #دات» خوانده میشود و « #بنیاد» در آن زبان «بوندات» būndāt است. این واژه در زبان فارسی، با دگرگون شدن د نخستین به ی، به «بنیاد» و با دگرگون شدن د به ل، به «بُنلاد» تبدیل شده است. شعر از فرالاوی:

لاد را بر بنای محکم نِه
که نگهدار لاد، بُنلاد است

از این سخنان آشکار میشود که دات و داد و لاد، نام #دیوار است، که بن و پایه آن را میتوان بُنیاد، بُندات، یا بُنلاد خواندن.
نخستین دیوارها از انباشتن گل بر روی هم ساخته شد و خشت و سنگ هزاران سال بعد به کار گرفته شد. هنوز چنین دیوارهایی در شرق ایران هست و آن را سه لاده و پنج لاده (دیواری از انباشتن سه یا پنج لایه گل) مینامند.

از همین واژه در زبان انگلیسی «فوندیشن»
foundation
ساخته شده است به معنی بنیاد و اساس، و found (فعل) به معنای بنیاد نهادن و بر پا کردن و تأسیس کردن. شاید گمان برود که در انگلیسی، همواره پسوند tion از فعل، اسم میسازد. اما معلوم گردیده که برخی کلمات (در انگلیسی) از ابتدا پسوند tion را داشته اند و بعداً فعل از آنها مشتق شده است. دیکشنریهای انگلیسی، ریشه
found
(فعل به معنی بنا نهادن) را تا واژه
fundus
لاتین به معنی بن و پایه دنبال میکنند. اما این واژه در زبانهای ایرلندی کهن و ولزی که بسی کهنتر از زبان انگلیسی هستند، به ترتیب به گونه bun و bon آمده است، و در انگلیسی کهن botm
، و در فرانسه font،
در رومانی fond
در اسپانیایی و ایتالیایی fondo
است. كه اين سخن جز با ياري زبانهاي باستاني ايراني روشن نميشود.

پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
#شاهنامه_شناسي

@kimiayehasti
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
خواب ديدن جريره٣
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
به داد و دهش نيك و خرم بزي
💐🙏
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه 📖

جز از نيكنامي و فرهنگ و داد
ز رفتار گيتي مگيريد ياد

#فردوسی_بزرگ

@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه 📖
#هوشنگ (بهر دوم) 🏡

🔹از سوی دیگر، « #داد» فارسی (قانون، عدل) هم در پهلوی «دات» خوانده میشود. واژه « #فریاد» نیز با «داد» پیوستگی دارد: فریاد در زبان پهلوی «فرَیات» frayāt یا «فرَدات» fradāt است. فرَ fra پیشوندی است که حرکت به جلو را نشان میدهد، و «دات» dāt یعنی #دیوار؛ الان در #کهکیلویه و #نیشابور به دیوار میگویند «دای». روی هم ”حرکت بسوی دیوار کسی“.

🔸این نشان میدهد که نخستین #دادخواهیهای جهان پس از به وجود آمدن #خانه و #مرز پیش آمده است و هرگاه کسی مرز و دیواری کسی دیگر را میشکست، #بیدادگر خوانده میشد و صاحب آن مرز، دیگران را به فرَدات یا فرَیات میخواند
fradāt یا frayāt

🔺« #فریاد» در اصل به معنای بانگ بلند نبوده و به معنی « #دادخواهی» بوده است و اکنون نیز میگوئيم ”به فریادم برس“ یا ”به دادم برس“، یعنی خواستار داد (عدالت) هستم.

از شاهنامه است:

بگویش که آری خداوند رخش
تو را داد، یزدان «فریادبخش»
(یزدان کمک رسان، دادگر)

سعدی میگوید:

شنیدم که سالی به زندان بماند
نه شِکوَت نوشت و نه «فریاد» خواند
(یعنی از کسی کمک نخواست)

▪️حرف د قابل تبدیل به ی است، مثل پدر و پیَر. در زبان #خراسانی «دای» یعنی «دیوار». در واژه دیوار اگر نیک بنگریم، بخش نخست (دی) همان «دای» است، و بخش دوم (وار) از وَر اوستایی، به معنی پوشاندن و پناه دادن. پس دیوار، دادی است که خانه یا زمینی را در پناه خویش گرفته است.
«وَر» برای سرزمین یا بخشی از کشور هم به کار رفت، و نرم نرم بجای دیوار هم به کار رفت، مانند باره و بارو، که دیوار شهر است و شهر را در پناه خود دارد.

▫️اگر در زبان فارسی، «داد» به دو معنی دیوار و قانون کاربرد دارد، شاید انتظار داشتن که در انگلیسی نیز چنین باشد.
گاه جای دو صدا در واژه ای، در زبان دیگر عوض میشود. مثلا «دول» فارسی (سطل)، در عربی به «دَلو» تبدیل شد. دولاب در تهران جایی بوده که قنات داشته و با دول (دلو، سطل) از آن آب برمیداشته اند. (گویا در زبان ارمنی نیز به ملخ میگویند مَخَل).

🔻به همین ترتیب، «وار» فارسی، در انگلیسی به wall گردید و از wall واژة law به معنی «قانون» برآمد. از بخت فرخنده، در زبان فارسی هم وال و والاد نیز برای دیوار آمده است:

نه آب است با او نه سیم و نه زر
نه خاک و نه خشت و نه والادگر
(والادگر = دیوارگر، بنّا)

🔹اکنون به بیت سوم نگاهی دیگر کنیم:

اُ زان پس، جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد

🔸در واژه « #آباد»، چون آوای «آب» در آغاز دارد، گمان شنونده را به سوی آب و آبیاری میکشاند. اما چنین نیست.
این واژه در پهلوی به گونه آپات āpāt و در فارسی باستان «اَپَ دانَ» apadāna و در اوستا «پایتی» pāiti آمده است. این واژه از ریشه «پا» اوستایی به معنی نگاهبانی کردن است (امروز میگويیم «پائيدن»)، و «پاتَر» در اوستا برابر است با نگهبان. واژة «پا» یا «پَئيتی» با پیشوند تقویت کننده آ به گونه «آپات» پهلوی در آمد که در فارسی «آباد» خوانده میشود، و اَپَ دانَ apadāna در فارسی باستان برابر است با جایگاه نگهبانی شده. با این گفتار روشن میشود که با ساختن دیوارها، از همه جا نگهبانی شد.

⬅️ پس، معنای بیت آن میشود که با ساختن دیوار و تعیین مرز هر کس، اندک اندک داد و دادگری و قانون پدید آمد که با نگاهبانی همراه بود.

و بر همین بنیاد، واژه « #بیابان» که در پهلوی «ویاپان»
vīāpān
خوانده میشود (وی = دور از)، بر روی هم «دور از نگهبانی» را میرساند، یا جایی که آن را نگهبانی نیست.

نوشته های این بخش را (همچون بیشتر بخشهای دیگر) از این کتاب نقل کردیم:

« #داستان_ایران، دفتر اول، از آغاز تا خاموشی دماوند»، #فریدون_جنیدی، نشر بلخ، چاپ نخست ۱۳۹۲، ص ۱۵۷-۱۶۲

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ #شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
نبرد بيژن و پلاشان
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
درود
همه روز پيروز باشيد، بلند بخت يارتان
💐🙏
@sobhosher
Forwarded from ایران زیبايم (Mary R)
#خراسان_رضوی
#توس
#آرامگاه_فردوسي
١٤آبان ٩٧
#پند_از_شاهنامه
خردمند را شاد و نزديك دار
جهان بر بدانديش تاريك دار
عكاس : ehsan amel60
@BiutifulIran
@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه📖
#تهمورس ( #تهمورث) (بهر نخست)🐏🐐🐓

پس از #هوشنگ، نوبت به فرزندش #تهمورس میرسد. تهمورس در اوستا، «تَخمُ اورروپَ»
taxmō-urupa
آمده است. در زبان پهلوی «تَخموریت»
taxmurit
و در فارسی «تهمورس» شد.

🔹بخش نخستین این نام، تَخم یا تَهم، به معنی زورمند و پهلوان است که هنوز در زبان فارسی روان است و در #پاژنام =(لقب) رستم گفته میشود: تهمتن.
بخش دوم، اوروپَ، از ریشة «روپ» اوستائي است که «ربودن» فارسی از آن برآمده است. نام روباه نیز از آن گرفته شده است.

بر روی هم، #تهمورس برابر است با « #رباینده_زورمند».

همه روز بسته ز خوردن دو لب
به پیش جهاندار، بر پای، شب

🔸این بیت، باز اشاره به #یخبندانهای گسترده زمین دارد که مردمان در روز چیزی برای خوردن نداشتند و شبها از سرما نمیتوانستند بخوابند و سرپا می ایستادند.
این موضوع شرحی شگفت دارد که در اینجا از آن درمیگذریم. شایسته است خوانندگان، آن را و شرحی بس گسترده تر، از مطالب بالا را در کتاب گرامی « #داستان_ایران» بخوانند. زمان تهمورث تقریباً از ۳۲،۰۰۰ سال پیش آغاز میشود.

🔻 #تهمورس، جانوران کوچکتر را آرام آرام به نزد خود خواند و به زیستگاه خود پذیرفت. میبینیم که شاهنامه تنها از ماکیان و خروس نام می برد. نخست، بشر از ماکیان برای خوراک سود نمیجُسته است. اما، آوای خروس برای او سودمند بود و میتوانست گاه گاه او را از خواب بیدار کند تا آتش را روشن نگاه دارد یا آگاهیهای دیگر بدو بدهد، و شاید برخی سودمندیهای دیگر.

بفرمود تاشان، نوازند گرم
نخوانندشان جز به آواز نرم

🔹همچون بسیاری آداب و آئینهای باستانی دیگر که هنوز برجاست، هنوز هم روستائيان ما مرغ و خروس را با آواهای نرم و مهربانانه به سوی خود میخوانند یا به سوی آشیانه میبرند و این جانوران بجز از این راه، فرمان نمیبرند! آواهای روستائيان را در این هنگام به یاد آورید: تووو تووو تووو تووو ... جا جا جا جا ... !
ازین رو، میتوان گمان بردن که مرغ و خروس در هنگام تهمورس چه اندازه رمنده و گریزپا بوده اند!

جهاندار تهمورسِ بآفرین
بیامد کمر بسته رزم و کین

ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست

🔺چنان که گفتیم، « #افسون» یعنی « #چاره_گری». تهمورس، بیشتر #دشواریهای زندگی را با چاره گری (عقل و تدبیر) بر خود هموار کرد و بخش دیگری را با سلاح و نیروی بدن. « گرز» در بیت آخر اشاره به همین دارد.

تهمورس در اوستا همواره با پاژنام «زیناوند» آمده است و در شاهنامه و دیگر نوشته های ایرانی با پاژنام « #دیوبند» از او یاد میشود.
«زیناوند» در اوستا به گونه «زَئِنَنگه وَنت»
zaenangh-vant
آمده است. زَئِنَنگه = اسلحه، و وَنت = دارنده؛ روی هم یعنی «دارنده اسلحه». این، هنگامی را باز مینُماید که مردمان، گرفتن و #رام کردن جانوران را با ابزارهای ابتدائی آغاز کردند. در آن روزگار، هنوز رشتن و تافتن هم پدید نیامده بود تا بتوان پای جانوران را با آن بستن، مگر با ساقه گیاهان و مانند آن.

پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher