━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
پردهی سینما دیواری سفید و کج و کوله بود که به سقف چوبی میچسبید. هیچ وقت نتوانستم یک فیلم را تا انتها ببینم، چون همین که سالن تاریک می شد و آدم ها روی پرده جان میگرفتند، خوابم می برد و زمانی که با اولین پس گردنی از خواب می پریدم، میفهمیدم که فیلم تمام شده است.
سامیه جمال وقتی که روی دیوار کجوکوله میرقصید، اندازهی یک غول میشد که دست و پایش به صورت آدمها میخورد. هیکل خوشترکیبی داشت با دو تا چشم مشکی که تو پهنای سفید و گردِ صورتش شعله میکشید. یک دامن شکافدار بلند هم میپوشید که هر وقت عربی میرقصید پولکهایش برق میزدند…
✍🏻: #احمد_آرام فراخور گرامی زادروزش مانا یاد و نامش💐
📚 : مردهای که حالش خوب است،
داستان از زبان فرزندی روایت میشود که زندیگ پدر عیاش خود را بیان میکند؛ به گونهای که در عین حال به او علاقهمند است.
رمان گرچه آغاز واقع گرا دارد اما به تدریج با اساطیر و کابوسهای سرزمین جنوب در هم میآمیزد و حال و هوایی وهمآلود و جادویی پیدا میکند.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسی
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
پردهی سینما دیواری سفید و کج و کوله بود که به سقف چوبی میچسبید. هیچ وقت نتوانستم یک فیلم را تا انتها ببینم، چون همین که سالن تاریک می شد و آدم ها روی پرده جان میگرفتند، خوابم می برد و زمانی که با اولین پس گردنی از خواب می پریدم، میفهمیدم که فیلم تمام شده است.
سامیه جمال وقتی که روی دیوار کجوکوله میرقصید، اندازهی یک غول میشد که دست و پایش به صورت آدمها میخورد. هیکل خوشترکیبی داشت با دو تا چشم مشکی که تو پهنای سفید و گردِ صورتش شعله میکشید. یک دامن شکافدار بلند هم میپوشید که هر وقت عربی میرقصید پولکهایش برق میزدند…
✍🏻: #احمد_آرام فراخور گرامی زادروزش مانا یاد و نامش💐
📚 : مردهای که حالش خوب است،
داستان از زبان فرزندی روایت میشود که زندیگ پدر عیاش خود را بیان میکند؛ به گونهای که در عین حال به او علاقهمند است.
رمان گرچه آغاز واقع گرا دارد اما به تدریج با اساطیر و کابوسهای سرزمین جنوب در هم میآمیزد و حال و هوایی وهمآلود و جادویی پیدا میکند.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher