〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 #جلبک
جلبکها (algae) گیاهانِ سادهایاند که ریشه و ساقه و برگ ندارند، اما سبزینه (کلروفیل) دارند و در آب یا جاهای مرطوب میرویند.
واژۀ «جلبک» در اصل ترکیبِ اضافیِ «جُلِ بک» بوده؛ «جُل» (در عربی: جُلّ) یعنی پوشش یا پلاس، «بک» (وک) یعنی قورباغه یا وزغ.
بنا بر این جلبک یعنی پوشش یا زیراندازِ قورباغه! چون جلبک بر سطحِ آب قرار دارد و قورباغهها لا به لایش هستند، این تعبیرِ شاعرانه به وجود آمدهاست.
در متونِ کهنِ فارسی و فرهنگهای قدیمی، مترادفهای گوناگونی برای جلبک به چشم میخورند:
بَزَغسَمه (بَزَغ/ وزغ + سَمه)
ثورالماء
جامۀ غوک
جُلوزغ
چَغزپاره
چَغزلاوه
طُحلُب
گاوآب
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 #جلبک
جلبکها (algae) گیاهانِ سادهایاند که ریشه و ساقه و برگ ندارند، اما سبزینه (کلروفیل) دارند و در آب یا جاهای مرطوب میرویند.
واژۀ «جلبک» در اصل ترکیبِ اضافیِ «جُلِ بک» بوده؛ «جُل» (در عربی: جُلّ) یعنی پوشش یا پلاس، «بک» (وک) یعنی قورباغه یا وزغ.
بنا بر این جلبک یعنی پوشش یا زیراندازِ قورباغه! چون جلبک بر سطحِ آب قرار دارد و قورباغهها لا به لایش هستند، این تعبیرِ شاعرانه به وجود آمدهاست.
در متونِ کهنِ فارسی و فرهنگهای قدیمی، مترادفهای گوناگونی برای جلبک به چشم میخورند:
بَزَغسَمه (بَزَغ/ وزغ + سَمه)
ثورالماء
جامۀ غوک
جُلوزغ
چَغزپاره
چَغزلاوه
طُحلُب
گاوآب
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #آچمز »
وقتی کسی را آچمز میکنید، او را در بنبست قرار میدهید و گیر میاندازید.
این اصطلاح در اصل مربوط به بازیِ شطرنج است.
«آچمز» دربارۀ مهرهای به کار میرود که محافظِ شاه است و اگر آن را حرکت دهند، شاه کیش میشود.
واژۀ ترکیِ «آچمز» از دو جزء تشکیل شدهاست:
آچ (باز کردن) + -مز (پسوندِ نفی).
بنا بر این «آچمز» در اصل یعنی بازنکردنی یا بازنشدنی.
واژۀ «آچار» نیز از همین ریشۀ ترکیِ «آچ» است، چون آچار ابزارِ باز کردنِ پیچ و مهره است.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: گزینگویهها
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #آچمز »
وقتی کسی را آچمز میکنید، او را در بنبست قرار میدهید و گیر میاندازید.
این اصطلاح در اصل مربوط به بازیِ شطرنج است.
«آچمز» دربارۀ مهرهای به کار میرود که محافظِ شاه است و اگر آن را حرکت دهند، شاه کیش میشود.
واژۀ ترکیِ «آچمز» از دو جزء تشکیل شدهاست:
آچ (باز کردن) + -مز (پسوندِ نفی).
بنا بر این «آچمز» در اصل یعنی بازنکردنی یا بازنشدنی.
واژۀ «آچار» نیز از همین ریشۀ ترکیِ «آچ» است، چون آچار ابزارِ باز کردنِ پیچ و مهره است.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: گزینگویهها
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 #دزدسالاری
واژۀ انگلیسیِ kleptocracy به معنیِ دزدسالاری است؛
یعنی حکومتی که سرانش دزدند و فقط به فکرِ پُر کردنِ جیبهای خودشاناند.
آیا شما تا کنون چنین حکومتی دیدهاید؟!
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: دیکشنری کمبریج
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 #دزدسالاری
واژۀ انگلیسیِ kleptocracy به معنیِ دزدسالاری است؛
یعنی حکومتی که سرانش دزدند و فقط به فکرِ پُر کردنِ جیبهای خودشاناند.
آیا شما تا کنون چنین حکومتی دیدهاید؟!
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: دیکشنری کمبریج
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 #نامرئی
واژۀ نامرئی از دو جزء تشکیل شدهاست:
نا-: پیشوندِ تضاد
مرئی: دیدهشده؛ قابلِدیدن
🔻واژۀ مرئی (در اصل: مرئوی، بر وزنِ مفعول) در عربی اسمِمفعول است از مصدرِ رؤیة (رؤیت)، از ریشۀ «رأی»، به معنیِ دیدن.
🔹بنا بر این مرئی در اصل یعنی دیدهشده.
🔸از همین ریشه است واژۀ إراءة (در فارسی: ارائه) به معنیِ نشان دادن.
همچنین رؤیا (بر وزنِ فُعلا) از همین ریشه است، یعنی آنچه در خواب میبینید.
🔺ریا (در اصل: رِئای، بر وزنِ فِعال) نیز از همین ریشه است.
هدفِ آدمِ ریاکار این است که دیگران رفتارش را ببینند.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: گزینگویهها
آتش زهد و #ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
کاش بعضیها پند حافظ را به گوشمیگرفتند🤨.
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 #نامرئی
واژۀ نامرئی از دو جزء تشکیل شدهاست:
نا-: پیشوندِ تضاد
مرئی: دیدهشده؛ قابلِدیدن
🔻واژۀ مرئی (در اصل: مرئوی، بر وزنِ مفعول) در عربی اسمِمفعول است از مصدرِ رؤیة (رؤیت)، از ریشۀ «رأی»، به معنیِ دیدن.
🔹بنا بر این مرئی در اصل یعنی دیدهشده.
🔸از همین ریشه است واژۀ إراءة (در فارسی: ارائه) به معنیِ نشان دادن.
همچنین رؤیا (بر وزنِ فُعلا) از همین ریشه است، یعنی آنچه در خواب میبینید.
🔺ریا (در اصل: رِئای، بر وزنِ فِعال) نیز از همین ریشه است.
هدفِ آدمِ ریاکار این است که دیگران رفتارش را ببینند.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: گزینگویهها
آتش زهد و #ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
کاش بعضیها پند حافظ را به گوشمیگرفتند🤨.
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #لپ_ترکاندن 😯
حتماً دیدهاید که کسی دهنش را پُرباد میکند و بعد با ضربهای به آن بادش را باصدا خالی میکند.
این کار را در انگلیسی چنین مینامند:
to blow out one's cheeks
در فارسیِ امروز اصطلاحی برایش سراغ ندارم. شاید بتوان «لپ ترکاندن» را برایش به کار برد.
جالب است که قرنها قبل برای چنین ضربهای به دهنِ پُرباد واژۀ « #زابگر» zâbgar یا zâbgor را داشتهاند:
🔺من کنم پیشِ تو دهان پُرباد/
تا زنی بر لبم تو زابگری.
( #رودکی، از فرهنگِ بزرگِ سخن)
صورتِ دیگرِ این واژه «زابغُر» است که در فرهنگِ برهانِ قاطع چنین تعریف شده:
آن باشد که کسی دهانِ خود را پُرباد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که آن باد از دهانِ او باصدا بجهد.
🔻نامِ دیگرش هم « #آپوق» بوده.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: گزینگویهها
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #لپ_ترکاندن 😯
حتماً دیدهاید که کسی دهنش را پُرباد میکند و بعد با ضربهای به آن بادش را باصدا خالی میکند.
این کار را در انگلیسی چنین مینامند:
to blow out one's cheeks
در فارسیِ امروز اصطلاحی برایش سراغ ندارم. شاید بتوان «لپ ترکاندن» را برایش به کار برد.
جالب است که قرنها قبل برای چنین ضربهای به دهنِ پُرباد واژۀ « #زابگر» zâbgar یا zâbgor را داشتهاند:
🔺من کنم پیشِ تو دهان پُرباد/
تا زنی بر لبم تو زابگری.
( #رودکی، از فرهنگِ بزرگِ سخن)
صورتِ دیگرِ این واژه «زابغُر» است که در فرهنگِ برهانِ قاطع چنین تعریف شده:
آن باشد که کسی دهانِ خود را پُرباد کند و دیگری چنان دستی بر آن زند که آن باد از دهانِ او باصدا بجهد.
🔻نامِ دیگرش هم « #آپوق» بوده.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: گزینگویهها
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #پهپاد
نوواژۀ پهپاد از کنارِ هم گذاشتنِ حروفِ اولِ این واژهها ساخته شده:
پ: پرنده
ه: هدایت
پ: پذیر
ا: از
د: دور
یعنی «پرندۀ هدایتپذیر از دور».
این نوع واژهها را اصطلاحاً سرنام مینامند.
معادلِ انگلیسیِ پهپاد drone است.
بعضیها به غلط پهباد میگویند و مینویسند.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: گزین گویهها
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #پهپاد
نوواژۀ پهپاد از کنارِ هم گذاشتنِ حروفِ اولِ این واژهها ساخته شده:
پ: پرنده
ه: هدایت
پ: پذیر
ا: از
د: دور
یعنی «پرندۀ هدایتپذیر از دور».
این نوع واژهها را اصطلاحاً سرنام مینامند.
معادلِ انگلیسیِ پهپاد drone است.
بعضیها به غلط پهباد میگویند و مینویسند.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: گزین گویهها
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
#فرزانه و سوفیا
▫️واژۀ فارسیِ فرزانه به معنیِ دانا، خردمند، و حکیم است.
فرزانه یکی از نامهای دخترانۀ رایج در ایران است.
در میانِ نامهای دخترانۀ اروپایی #سوفیا (Sophia) به همان معنیِ فرزانه است. سوفیا از ریشۀ یونانی است و جزءِ دومِ واژۀ philosophy است.
اگر خانمی ایرانی به نامِ فرزانه به غرب مهاجرت کند، میتواند نامِ خود را سوفیا بگذارد که به همان معنی است.
اَلا ای پیرِ فرزانه، مکن عیبم ز میخانه
که من در ترکِ پیمانه دلی پیمانشکن دارم
«حافظ»
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: www.etymonline.com
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
#فرزانه و سوفیا
▫️واژۀ فارسیِ فرزانه به معنیِ دانا، خردمند، و حکیم است.
فرزانه یکی از نامهای دخترانۀ رایج در ایران است.
در میانِ نامهای دخترانۀ اروپایی #سوفیا (Sophia) به همان معنیِ فرزانه است. سوفیا از ریشۀ یونانی است و جزءِ دومِ واژۀ philosophy است.
اگر خانمی ایرانی به نامِ فرزانه به غرب مهاجرت کند، میتواند نامِ خود را سوفیا بگذارد که به همان معنی است.
اَلا ای پیرِ فرزانه، مکن عیبم ز میخانه
که من در ترکِ پیمانه دلی پیمانشکن دارم
«حافظ»
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: www.etymonline.com
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #ایاب_و_ذهاب»
«ایاب و ذهاب» یعنی رفت و برگشت: وسیلۀ ایاب و ذهابِ کارکنان فراهم است.
در عربی « #إیاب»، بر وزنِ فِعال، از ریشۀ «أوب» و به معنیِ #بازگشتن، برگشتن، و مراجعت کردن است:
آبَ یَؤوبُ أوبًا و إیابًا: بازگشت؛ برگشت.
«مَآب»، بر وزنِ مَفعَل (در اصل: مَأوَب)، اسمِمکانِ این ریشه و بنا بر این به معنیِ محلِ بازگشت و «بازگشتگاه» است.
این واژه در فارسی به صورتِ پسوندواره به کار میرود و نوعی رفتار یا منش را نشان میدهد: تاجرمآب، درویشمآب، عرفانمآب، فرنگیمآب، قلدرمآب، نوکرمآب.
« #ذَهاب»، بر وزنِ فَعال، به معنیِ #رفتن است:
ذَهَبَ یَذهَبُ ذَهابًا و ذُهوبًا: رفت.
«مَذهَب»، بر وزنِ مَفعَل، اسمِمکانِ این ریشه و بنا بر این به معنیِ راه است که در آن میروند.
در عربی به بلیتِ رفت و برگشت میگویند: تذکِرة ذَهابٍ و إیابٍ.
از لحاظِ منطقی، رفتن مُقدّم بر بازگشتن است. شما اول به جایی میروید، سپس از آنجا بازمیگردید. به همین دلیل «رفت و برگشت» میگوییم، نه «برگشت و رفت».
اما در ترکیبِ عطفیِ «ایاب و ذهاب» این ترتیبِ منطقی، ظاهراً برای سهولتِ تلفظ، وارونه شدهاست! حق این بود که بگویند «ذهاب و ایاب»، نه «ایاب و ذهاب».
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #ایاب_و_ذهاب»
«ایاب و ذهاب» یعنی رفت و برگشت: وسیلۀ ایاب و ذهابِ کارکنان فراهم است.
در عربی « #إیاب»، بر وزنِ فِعال، از ریشۀ «أوب» و به معنیِ #بازگشتن، برگشتن، و مراجعت کردن است:
آبَ یَؤوبُ أوبًا و إیابًا: بازگشت؛ برگشت.
«مَآب»، بر وزنِ مَفعَل (در اصل: مَأوَب)، اسمِمکانِ این ریشه و بنا بر این به معنیِ محلِ بازگشت و «بازگشتگاه» است.
این واژه در فارسی به صورتِ پسوندواره به کار میرود و نوعی رفتار یا منش را نشان میدهد: تاجرمآب، درویشمآب، عرفانمآب، فرنگیمآب، قلدرمآب، نوکرمآب.
« #ذَهاب»، بر وزنِ فَعال، به معنیِ #رفتن است:
ذَهَبَ یَذهَبُ ذَهابًا و ذُهوبًا: رفت.
«مَذهَب»، بر وزنِ مَفعَل، اسمِمکانِ این ریشه و بنا بر این به معنیِ راه است که در آن میروند.
در عربی به بلیتِ رفت و برگشت میگویند: تذکِرة ذَهابٍ و إیابٍ.
از لحاظِ منطقی، رفتن مُقدّم بر بازگشتن است. شما اول به جایی میروید، سپس از آنجا بازمیگردید. به همین دلیل «رفت و برگشت» میگوییم، نه «برگشت و رفت».
اما در ترکیبِ عطفیِ «ایاب و ذهاب» این ترتیبِ منطقی، ظاهراً برای سهولتِ تلفظ، وارونه شدهاست! حق این بود که بگویند «ذهاب و ایاب»، نه «ایاب و ذهاب».
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #راجع_به»
🔸واژۀ عربیِ « #راجع»، بر وزنِ فاعل، از ریشۀ «رجع» و به معنیِ بازگردنده و برگردنده است. رجوع و مرجع و ارجاع و مراجعه نیز از همین ریشهاند.
در عربی مثلاً میگویند:
هُوَ یَرجِعُ إلی...؛ یعنی به... برمیگردد.
یا میگویند:
هُوَ راجعٌ إلی...؛ یعنی بازگردنده است به... .
وقتی در بحثهای دستوری میگویند «الضمیرُ راجعٌ إلی...»، یعنی مرجعِ ضمیر... است؛ یا به عبارتی، ضمیر مربوط به... است.
🔹«راجعٌ إلی» را در فارسی «راجع به» ترجمه کردهاند و به معنیِ «مربوط به» به کار میبرند.
وقتی راجع به موضوعی حرف میزنید، حرفتان مربوط به آن موضوع است.
❌ چون در فارسیِ گفتاری این واژه râjebe تلفظ میشود، خیلیها به غلط آن را « #راجبه» یا «#راجبِ» مینویسند.
🤔 اگر رجوع را رجوب مینویسید،
اگر ارجاع را ارجاب مینویسید،
اگر مراجع را مراجب مینویسید،
اگر مراجعه را مراجبه مینویسید،
اگر مرجوعی را مرجوبی مینویسید،
اگر اِنّا لله و اِنّا الیهِ راجعون را اِنّا لله و اِنّا الیهِ راجبون مینویسید،
آنوقت حق دارید راجع به را هم راجبِ یا راجبه بنویسید. 😁🤨
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #راجع_به»
🔸واژۀ عربیِ « #راجع»، بر وزنِ فاعل، از ریشۀ «رجع» و به معنیِ بازگردنده و برگردنده است. رجوع و مرجع و ارجاع و مراجعه نیز از همین ریشهاند.
در عربی مثلاً میگویند:
هُوَ یَرجِعُ إلی...؛ یعنی به... برمیگردد.
یا میگویند:
هُوَ راجعٌ إلی...؛ یعنی بازگردنده است به... .
وقتی در بحثهای دستوری میگویند «الضمیرُ راجعٌ إلی...»، یعنی مرجعِ ضمیر... است؛ یا به عبارتی، ضمیر مربوط به... است.
🔹«راجعٌ إلی» را در فارسی «راجع به» ترجمه کردهاند و به معنیِ «مربوط به» به کار میبرند.
وقتی راجع به موضوعی حرف میزنید، حرفتان مربوط به آن موضوع است.
❌ چون در فارسیِ گفتاری این واژه râjebe تلفظ میشود، خیلیها به غلط آن را « #راجبه» یا «#راجبِ» مینویسند.
🤔 اگر رجوع را رجوب مینویسید،
اگر ارجاع را ارجاب مینویسید،
اگر مراجع را مراجب مینویسید،
اگر مراجعه را مراجبه مینویسید،
اگر مرجوعی را مرجوبی مینویسید،
اگر اِنّا لله و اِنّا الیهِ راجعون را اِنّا لله و اِنّا الیهِ راجبون مینویسید،
آنوقت حق دارید راجع به را هم راجبِ یا راجبه بنویسید. 😁🤨
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #قلچماق »
واژۀ ترکیِ «قلچماق» از دو جزء تشکیل شدهاست:
قُل (دست؛ بازو) + چماق.
بنا بر این «قلچماق» در اصل یعنی کسی که بازوهایی قوی مانندِ چماق دارد.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده.
📚: داستانِ واژهها
*امیدوارم قلچماقان باتوم به دست حافظ جان و مال مردم باشند نه خادمان زر و زور
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « #قلچماق »
واژۀ ترکیِ «قلچماق» از دو جزء تشکیل شدهاست:
قُل (دست؛ بازو) + چماق.
بنا بر این «قلچماق» در اصل یعنی کسی که بازوهایی قوی مانندِ چماق دارد.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده.
📚: داستانِ واژهها
*امیدوارم قلچماقان باتوم به دست حافظ جان و مال مردم باشند نه خادمان زر و زور
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « بنِ مضارعِ #برشتن »
واژۀ برشته کاملاً برایتان آشناست: نانِ برشته.
اما آیا تا حالا فکر کردهاید که برشته از چه مصدری است؟
مصدرش برشتن است.
▫️-مؤلفانِ فرهنگِ بزرگِ سخن بنِ مضارعِ برشتن را نمیدانستهاند و به جایش نشانۀ پرسش (؟)گذاشتهاند.
▪️آقای صفرزاده بنِ مضارعِ برشتن را در فرهنگِ کوچکِ زبانِ پهلوی، تألیفِ #مکنزی، یافته است:
#بِریز.
🔺پس #بِریز بنِ مضارعِ #برشتن است، همان که به صورتِ پسوندواره در واژۀ قدیمیِ نخودبِریز به کار رفتهاست.
نخودبِریز یعنی نخودبریزنده؛ نخودبرشتهکن؛ کسی که نخود بو/ تفت میدهد.
اصطلاحِ عامیانۀ قدیمیِ سوز و بریز به معنیِ گریهزاری است.
سوز و بریز یعنی سوختن و برشتن (برشته شدن) از شدتِ ناراحتی.
🔻در اینجا هم بریز همان بنِ مضارعِ برشتن است و ربطی به #ریختن ندارد.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: © مکنزی، دیوید نیل، فرهنگِ کوچکِ زبانِ پهلوی، ترجمۀ مهشیدِ میرفخرایی، تهران: پژوهشگاهِ علومِ انسانی و مطالعاتِ فرهنگی، ۱۳۷۹.
brištan, brēz-
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅 « بنِ مضارعِ #برشتن »
واژۀ برشته کاملاً برایتان آشناست: نانِ برشته.
اما آیا تا حالا فکر کردهاید که برشته از چه مصدری است؟
مصدرش برشتن است.
▫️-مؤلفانِ فرهنگِ بزرگِ سخن بنِ مضارعِ برشتن را نمیدانستهاند و به جایش نشانۀ پرسش (؟)گذاشتهاند.
▪️آقای صفرزاده بنِ مضارعِ برشتن را در فرهنگِ کوچکِ زبانِ پهلوی، تألیفِ #مکنزی، یافته است:
#بِریز.
🔺پس #بِریز بنِ مضارعِ #برشتن است، همان که به صورتِ پسوندواره در واژۀ قدیمیِ نخودبِریز به کار رفتهاست.
نخودبِریز یعنی نخودبریزنده؛ نخودبرشتهکن؛ کسی که نخود بو/ تفت میدهد.
اصطلاحِ عامیانۀ قدیمیِ سوز و بریز به معنیِ گریهزاری است.
سوز و بریز یعنی سوختن و برشتن (برشته شدن) از شدتِ ناراحتی.
🔻در اینجا هم بریز همان بنِ مضارعِ برشتن است و ربطی به #ریختن ندارد.
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
📚: © مکنزی، دیوید نیل، فرهنگِ کوچکِ زبانِ پهلوی، ترجمۀ مهشیدِ میرفخرایی، تهران: پژوهشگاهِ علومِ انسانی و مطالعاتِ فرهنگی، ۱۳۷۹.
brištan, brēz-
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher