#مقاله
#رباعیات_خیام بر بستر موسیقی
"حکیم عمر خیام نیشابوری" - فیلسوف، ریاضیدان، شاعر و ستارهشناس ایرانی - در شعر و ادب فارسی، نماینده یک مکتب فکری و جهان بینیِ ویژه ای است. او صدای متفکران و شاعرانِ خاموشی است که به اضطرار، دم فرو بستند و سخن خویش را فرو خوردند و پناهگاه کسانی است که در میانه ی راه طلب، باز ماندند و جسارتِ گزارشِ حالِ خویش را، نیافتند و به نام او سخن خود را منتشر ساختند، یا با زمزمه ی رباعیات او، روحِ پرسشگر خویش را تسکین بخشیدند.
همچنین می توان گفت که موسیقی ایرانی نیز، با همهی غورش در آثارِ بزرگان شعر و ادب، از رویارویی با کوتاه سرودههای این دانشمند و شاعر جهانی ایران، بازمانده و یا کمتر به آن پرداخته است. چه موسیقی اصیل، چه موسیقی پاپ، یا حتی موسیقی تلفیقی. که در مقایسه با اشعار "حافظ"، "مولانا"، "سعدی" و "عطار"، سهمِ "خیام" در موسیقی ایرانی بسیار اندک است. شاید یکی از دلایلِ اصلی آن، خصوصیت های درونی و بیرونی رباعیهای او باشد که رو در رویِ دو ویژگی موسیقی ایرانی به ویژه از نوع اصیلش قرار گرفته است.
در بخشِ بیرونی، رباعیهای "خیام" به گونهای شگفتآمیز، از کمترین تعدادِ کلمه استفاده میکند، اما از نظرِ معنا و طرح موضوعات، اندیشگی مخاطب را به حیرت و اندیشه وامیدارد، در صورتیکه موسیقی اصیل و حتی پاپ و دیگر انواع ایرانیاش، بسیار کلاممحور بوده و خواننده، جزئی مهم وگاهی جدانشدنی از یک ارکستر است. خواننده از ابتدا تا انتها میخواند و حتی کار را به تکرار میرساند و بارها یک مصرع و بیت را، یا به صورت یکپارچه، یا تکه تکه، تکرار میکند.
در بخش درونیِ موسیقیِ ایرانی، عموماً از تفکر و استدلال، خبری نیست. البته نه آنکه اشعار ِ دیگر شاعران کلاسیکِ ایرانی، سخنی برای ارائه، نداشته باشند، اما ویژگیِ غالب در اشعار آنها، احساس و عاطفه است تا اندیشه. برای موسیقیِ ایران که حتی در انتخابِ اجتماعیترین شعرها، (حافظ) هم پایش را از دایرهی عاطفه و احساس بیرون نمیگذارد، انعکاسِ اندیشه دشوار میشود. گفتنی ست که، این نکته به انتخابِ آهنگساز و خواننده هم، بیارتباط نیست. اما کمتر دیدهایم که، آهنگ سازان و گروههای موسیقی، حجم موضوعات شاعر اندیشه محوری چون "خیام" را بتوانند در اثر موسیقایی خود بگنجانند. البته از خلاصه گویی "خیام" نیز نباید غافل ماند. رباعیهایش، در مواجهه با مخاطب هم، واکنشهای گوناگونی را برمیانگیزد. اشعارش به آسانی به یاد میماند، اما همین رباعیها در موسیقی برای آهنگساز دردسر ایجاد میکند.
"خیام"، دانشمند متحیری است که ذهن تیز و تفکر عمیقش او را در دریای بیکران پرسشهای بی پاسخ غرق کرده است؛ متفکری است که در پایان راهِ دانایی خویش، به نادانی خود آگاهی یافته است.
او پس از تدبر و تفکر فراوان به نادانسته هایی پی برده که او را در برابر اسرار هستی، مبهوت و حیران ساخته است. حَرَجِ این حیرانی و سرگردانی، آن قدر زیاد بوده که از اندیشه به زبان و از زبان به قالب موجز رباعی خزیده و چنان بنای استواری از چهار مصراع كوتاه ساخته است که گاه بیش از یک کتاب مفصل، قدرت القای اندیشه و احساس دارد؛ زیرا اینها رباعی نیست بلکه نجواهای جانِ افسرده ی بیقراری است که سرگردانِ اندیشه ی واقع بین و حقیقت جوی خویش شده است و چنان در چنبر دایره های اسرارِ هستی افتاده که او را به بیهودگی می چرخاند و می چرخاند و پیوسته از دایره ای به دایره ای دیگر می اندازد، به گونه ای که از هیچ کدام راه برون رفت نمی یابد.
"صادق هدایت"، که از پیشگامان خیام شناسی در ایرانِ معاصر است، فلسفه موجود در رباعیات "خیام" را مایه تعالیِ شعرِ وی می داند و می گوید «... این ترانه های کوچک ولی پر مغز، تمام مسائل مهم و تاریک فلسفی را، که در ادوار مختلف، انسان را سرگردان کرده و افکاری را که جبراً، به او تحمیل شده و اسراری را که برایش لاینحل مانده است، مطرح می کند. "خیام"، ترجمان این شکنجه های روحی شده ..... او سعی می کند در ترانه های خودش با زبان و سبک غریبی همه این مشکلات، معماها و مجهولات را آشکارا و بی پرده حل بکند» (هدایت، بی تا، ص۲۴)؛
جواد ظل طاعت
@sobhosher
#رباعیات_خیام بر بستر موسیقی
"حکیم عمر خیام نیشابوری" - فیلسوف، ریاضیدان، شاعر و ستارهشناس ایرانی - در شعر و ادب فارسی، نماینده یک مکتب فکری و جهان بینیِ ویژه ای است. او صدای متفکران و شاعرانِ خاموشی است که به اضطرار، دم فرو بستند و سخن خویش را فرو خوردند و پناهگاه کسانی است که در میانه ی راه طلب، باز ماندند و جسارتِ گزارشِ حالِ خویش را، نیافتند و به نام او سخن خود را منتشر ساختند، یا با زمزمه ی رباعیات او، روحِ پرسشگر خویش را تسکین بخشیدند.
همچنین می توان گفت که موسیقی ایرانی نیز، با همهی غورش در آثارِ بزرگان شعر و ادب، از رویارویی با کوتاه سرودههای این دانشمند و شاعر جهانی ایران، بازمانده و یا کمتر به آن پرداخته است. چه موسیقی اصیل، چه موسیقی پاپ، یا حتی موسیقی تلفیقی. که در مقایسه با اشعار "حافظ"، "مولانا"، "سعدی" و "عطار"، سهمِ "خیام" در موسیقی ایرانی بسیار اندک است. شاید یکی از دلایلِ اصلی آن، خصوصیت های درونی و بیرونی رباعیهای او باشد که رو در رویِ دو ویژگی موسیقی ایرانی به ویژه از نوع اصیلش قرار گرفته است.
در بخشِ بیرونی، رباعیهای "خیام" به گونهای شگفتآمیز، از کمترین تعدادِ کلمه استفاده میکند، اما از نظرِ معنا و طرح موضوعات، اندیشگی مخاطب را به حیرت و اندیشه وامیدارد، در صورتیکه موسیقی اصیل و حتی پاپ و دیگر انواع ایرانیاش، بسیار کلاممحور بوده و خواننده، جزئی مهم وگاهی جدانشدنی از یک ارکستر است. خواننده از ابتدا تا انتها میخواند و حتی کار را به تکرار میرساند و بارها یک مصرع و بیت را، یا به صورت یکپارچه، یا تکه تکه، تکرار میکند.
در بخش درونیِ موسیقیِ ایرانی، عموماً از تفکر و استدلال، خبری نیست. البته نه آنکه اشعار ِ دیگر شاعران کلاسیکِ ایرانی، سخنی برای ارائه، نداشته باشند، اما ویژگیِ غالب در اشعار آنها، احساس و عاطفه است تا اندیشه. برای موسیقیِ ایران که حتی در انتخابِ اجتماعیترین شعرها، (حافظ) هم پایش را از دایرهی عاطفه و احساس بیرون نمیگذارد، انعکاسِ اندیشه دشوار میشود. گفتنی ست که، این نکته به انتخابِ آهنگساز و خواننده هم، بیارتباط نیست. اما کمتر دیدهایم که، آهنگ سازان و گروههای موسیقی، حجم موضوعات شاعر اندیشه محوری چون "خیام" را بتوانند در اثر موسیقایی خود بگنجانند. البته از خلاصه گویی "خیام" نیز نباید غافل ماند. رباعیهایش، در مواجهه با مخاطب هم، واکنشهای گوناگونی را برمیانگیزد. اشعارش به آسانی به یاد میماند، اما همین رباعیها در موسیقی برای آهنگساز دردسر ایجاد میکند.
"خیام"، دانشمند متحیری است که ذهن تیز و تفکر عمیقش او را در دریای بیکران پرسشهای بی پاسخ غرق کرده است؛ متفکری است که در پایان راهِ دانایی خویش، به نادانی خود آگاهی یافته است.
او پس از تدبر و تفکر فراوان به نادانسته هایی پی برده که او را در برابر اسرار هستی، مبهوت و حیران ساخته است. حَرَجِ این حیرانی و سرگردانی، آن قدر زیاد بوده که از اندیشه به زبان و از زبان به قالب موجز رباعی خزیده و چنان بنای استواری از چهار مصراع كوتاه ساخته است که گاه بیش از یک کتاب مفصل، قدرت القای اندیشه و احساس دارد؛ زیرا اینها رباعی نیست بلکه نجواهای جانِ افسرده ی بیقراری است که سرگردانِ اندیشه ی واقع بین و حقیقت جوی خویش شده است و چنان در چنبر دایره های اسرارِ هستی افتاده که او را به بیهودگی می چرخاند و می چرخاند و پیوسته از دایره ای به دایره ای دیگر می اندازد، به گونه ای که از هیچ کدام راه برون رفت نمی یابد.
"صادق هدایت"، که از پیشگامان خیام شناسی در ایرانِ معاصر است، فلسفه موجود در رباعیات "خیام" را مایه تعالیِ شعرِ وی می داند و می گوید «... این ترانه های کوچک ولی پر مغز، تمام مسائل مهم و تاریک فلسفی را، که در ادوار مختلف، انسان را سرگردان کرده و افکاری را که جبراً، به او تحمیل شده و اسراری را که برایش لاینحل مانده است، مطرح می کند. "خیام"، ترجمان این شکنجه های روحی شده ..... او سعی می کند در ترانه های خودش با زبان و سبک غریبی همه این مشکلات، معماها و مجهولات را آشکارا و بی پرده حل بکند» (هدایت، بی تا، ص۲۴)؛
جواد ظل طاعت
@sobhosher
Forwarded from صبح و شعر
#مقاله
#رباعیات_خیام بر بستر موسیقی
"حکیم عمر خیام نیشابوری" - فیلسوف، ریاضیدان، شاعر و ستارهشناس ایرانی - در شعر و ادب فارسی، نماینده یک مکتب فکری و جهان بینیِ ویژه ای است. او صدای متفکران و شاعرانِ خاموشی است که به اضطرار، دم فرو بستند و سخن خویش را فرو خوردند و پناهگاه کسانی است که در میانه ی راه طلب، باز ماندند و جسارتِ گزارشِ حالِ خویش را، نیافتند و به نام او سخن خود را منتشر ساختند، یا با زمزمه ی رباعیات او، روحِ پرسشگر خویش را تسکین بخشیدند.
همچنین می توان گفت که موسیقی ایرانی نیز، با همهی غورش در آثارِ بزرگان شعر و ادب، از رویارویی با کوتاه سرودههای این دانشمند و شاعر جهانی ایران، بازمانده و یا کمتر به آن پرداخته است. چه موسیقی اصیل، چه موسیقی پاپ، یا حتی موسیقی تلفیقی. که در مقایسه با اشعار "حافظ"، "مولانا"، "سعدی" و "عطار"، سهمِ "خیام" در موسیقی ایرانی بسیار اندک است. شاید یکی از دلایلِ اصلی آن، خصوصیت های درونی و بیرونی رباعیهای او باشد که رو در رویِ دو ویژگی موسیقی ایرانی به ویژه از نوع اصیلش قرار گرفته است.
در بخشِ بیرونی، رباعیهای "خیام" به گونهای شگفتآمیز، از کمترین تعدادِ کلمه استفاده میکند، اما از نظرِ معنا و طرح موضوعات، اندیشگی مخاطب را به حیرت و اندیشه وامیدارد، در صورتیکه موسیقی اصیل و حتی پاپ و دیگر انواع ایرانیاش، بسیار کلاممحور بوده و خواننده، جزئی مهم وگاهی جدانشدنی از یک ارکستر است. خواننده از ابتدا تا انتها میخواند و حتی کار را به تکرار میرساند و بارها یک مصرع و بیت را، یا به صورت یکپارچه، یا تکه تکه، تکرار میکند.
در بخش درونیِ موسیقیِ ایرانی، عموماً از تفکر و استدلال، خبری نیست. البته نه آنکه اشعار ِ دیگر شاعران کلاسیکِ ایرانی، سخنی برای ارائه، نداشته باشند، اما ویژگیِ غالب در اشعار آنها، احساس و عاطفه است تا اندیشه. برای موسیقیِ ایران که حتی در انتخابِ اجتماعیترین شعرها، (حافظ) هم پایش را از دایرهی عاطفه و احساس بیرون نمیگذارد، انعکاسِ اندیشه دشوار میشود. گفتنی ست که، این نکته به انتخابِ آهنگساز و خواننده هم، بیارتباط نیست. اما کمتر دیدهایم که، آهنگ سازان و گروههای موسیقی، حجم موضوعات شاعر اندیشه محوری چون "خیام" را بتوانند در اثر موسیقایی خود بگنجانند. البته از خلاصه گویی "خیام" نیز نباید غافل ماند. رباعیهایش، در مواجهه با مخاطب هم، واکنشهای گوناگونی را برمیانگیزد. اشعارش به آسانی به یاد میماند، اما همین رباعیها در موسیقی برای آهنگساز دردسر ایجاد میکند.
"خیام"، دانشمند متحیری است که ذهن تیز و تفکر عمیقش او را در دریای بیکران پرسشهای بی پاسخ غرق کرده است؛ متفکری است که در پایان راهِ دانایی خویش، به نادانی خود آگاهی یافته است.
او پس از تدبر و تفکر فراوان به نادانسته هایی پی برده که او را در برابر اسرار هستی، مبهوت و حیران ساخته است. حَرَجِ این حیرانی و سرگردانی، آن قدر زیاد بوده که از اندیشه به زبان و از زبان به قالب موجز رباعی خزیده و چنان بنای استواری از چهار مصراع كوتاه ساخته است که گاه بیش از یک کتاب مفصل، قدرت القای اندیشه و احساس دارد؛ زیرا اینها رباعی نیست بلکه نجواهای جانِ افسرده ی بیقراری است که سرگردانِ اندیشه ی واقع بین و حقیقت جوی خویش شده است و چنان در چنبر دایره های اسرارِ هستی افتاده که او را به بیهودگی می چرخاند و می چرخاند و پیوسته از دایره ای به دایره ای دیگر می اندازد، به گونه ای که از هیچ کدام راه برون رفت نمی یابد.
"صادق هدایت"، که از پیشگامان خیام شناسی در ایرانِ معاصر است، فلسفه موجود در رباعیات "خیام" را مایه تعالیِ شعرِ وی می داند و می گوید «... این ترانه های کوچک ولی پر مغز، تمام مسائل مهم و تاریک فلسفی را، که در ادوار مختلف، انسان را سرگردان کرده و افکاری را که جبراً، به او تحمیل شده و اسراری را که برایش لاینحل مانده است، مطرح می کند. "خیام"، ترجمان این شکنجه های روحی شده ..... او سعی می کند در ترانه های خودش با زبان و سبک غریبی همه این مشکلات، معماها و مجهولات را آشکارا و بی پرده حل بکند» (هدایت، بی تا، ص۲۴)؛
جواد ظل طاعت
@sobhosher
#رباعیات_خیام بر بستر موسیقی
"حکیم عمر خیام نیشابوری" - فیلسوف، ریاضیدان، شاعر و ستارهشناس ایرانی - در شعر و ادب فارسی، نماینده یک مکتب فکری و جهان بینیِ ویژه ای است. او صدای متفکران و شاعرانِ خاموشی است که به اضطرار، دم فرو بستند و سخن خویش را فرو خوردند و پناهگاه کسانی است که در میانه ی راه طلب، باز ماندند و جسارتِ گزارشِ حالِ خویش را، نیافتند و به نام او سخن خود را منتشر ساختند، یا با زمزمه ی رباعیات او، روحِ پرسشگر خویش را تسکین بخشیدند.
همچنین می توان گفت که موسیقی ایرانی نیز، با همهی غورش در آثارِ بزرگان شعر و ادب، از رویارویی با کوتاه سرودههای این دانشمند و شاعر جهانی ایران، بازمانده و یا کمتر به آن پرداخته است. چه موسیقی اصیل، چه موسیقی پاپ، یا حتی موسیقی تلفیقی. که در مقایسه با اشعار "حافظ"، "مولانا"، "سعدی" و "عطار"، سهمِ "خیام" در موسیقی ایرانی بسیار اندک است. شاید یکی از دلایلِ اصلی آن، خصوصیت های درونی و بیرونی رباعیهای او باشد که رو در رویِ دو ویژگی موسیقی ایرانی به ویژه از نوع اصیلش قرار گرفته است.
در بخشِ بیرونی، رباعیهای "خیام" به گونهای شگفتآمیز، از کمترین تعدادِ کلمه استفاده میکند، اما از نظرِ معنا و طرح موضوعات، اندیشگی مخاطب را به حیرت و اندیشه وامیدارد، در صورتیکه موسیقی اصیل و حتی پاپ و دیگر انواع ایرانیاش، بسیار کلاممحور بوده و خواننده، جزئی مهم وگاهی جدانشدنی از یک ارکستر است. خواننده از ابتدا تا انتها میخواند و حتی کار را به تکرار میرساند و بارها یک مصرع و بیت را، یا به صورت یکپارچه، یا تکه تکه، تکرار میکند.
در بخش درونیِ موسیقیِ ایرانی، عموماً از تفکر و استدلال، خبری نیست. البته نه آنکه اشعار ِ دیگر شاعران کلاسیکِ ایرانی، سخنی برای ارائه، نداشته باشند، اما ویژگیِ غالب در اشعار آنها، احساس و عاطفه است تا اندیشه. برای موسیقیِ ایران که حتی در انتخابِ اجتماعیترین شعرها، (حافظ) هم پایش را از دایرهی عاطفه و احساس بیرون نمیگذارد، انعکاسِ اندیشه دشوار میشود. گفتنی ست که، این نکته به انتخابِ آهنگساز و خواننده هم، بیارتباط نیست. اما کمتر دیدهایم که، آهنگ سازان و گروههای موسیقی، حجم موضوعات شاعر اندیشه محوری چون "خیام" را بتوانند در اثر موسیقایی خود بگنجانند. البته از خلاصه گویی "خیام" نیز نباید غافل ماند. رباعیهایش، در مواجهه با مخاطب هم، واکنشهای گوناگونی را برمیانگیزد. اشعارش به آسانی به یاد میماند، اما همین رباعیها در موسیقی برای آهنگساز دردسر ایجاد میکند.
"خیام"، دانشمند متحیری است که ذهن تیز و تفکر عمیقش او را در دریای بیکران پرسشهای بی پاسخ غرق کرده است؛ متفکری است که در پایان راهِ دانایی خویش، به نادانی خود آگاهی یافته است.
او پس از تدبر و تفکر فراوان به نادانسته هایی پی برده که او را در برابر اسرار هستی، مبهوت و حیران ساخته است. حَرَجِ این حیرانی و سرگردانی، آن قدر زیاد بوده که از اندیشه به زبان و از زبان به قالب موجز رباعی خزیده و چنان بنای استواری از چهار مصراع كوتاه ساخته است که گاه بیش از یک کتاب مفصل، قدرت القای اندیشه و احساس دارد؛ زیرا اینها رباعی نیست بلکه نجواهای جانِ افسرده ی بیقراری است که سرگردانِ اندیشه ی واقع بین و حقیقت جوی خویش شده است و چنان در چنبر دایره های اسرارِ هستی افتاده که او را به بیهودگی می چرخاند و می چرخاند و پیوسته از دایره ای به دایره ای دیگر می اندازد، به گونه ای که از هیچ کدام راه برون رفت نمی یابد.
"صادق هدایت"، که از پیشگامان خیام شناسی در ایرانِ معاصر است، فلسفه موجود در رباعیات "خیام" را مایه تعالیِ شعرِ وی می داند و می گوید «... این ترانه های کوچک ولی پر مغز، تمام مسائل مهم و تاریک فلسفی را، که در ادوار مختلف، انسان را سرگردان کرده و افکاری را که جبراً، به او تحمیل شده و اسراری را که برایش لاینحل مانده است، مطرح می کند. "خیام"، ترجمان این شکنجه های روحی شده ..... او سعی می کند در ترانه های خودش با زبان و سبک غریبی همه این مشکلات، معماها و مجهولات را آشکارا و بی پرده حل بکند» (هدایت، بی تا، ص۲۴)؛
جواد ظل طاعت
@sobhosher