Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_هام🎼🎵🎶🌾🎼
شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم
نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم
خمار و سست ولی سخت بیقرار تو بودم
همه به کاری و من دست شسته از همه کاری
همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم
خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل
در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم
اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری
تو یار من که نبودی منم که یار تو بودم
چو لاله بود چراغم به جستجوی تو در دست
ولی به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم
به کوی عشق تو راضی شدم به نقش گدایی
اگر چه شهره به هر شهر و شهریار تو بودم
✍🏻: #شهریار گرامى يادو مانا نامش💐
🎤 : #مريم_رضوى
🎼: #ونجلیز Love theme
@sobhosher
شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم
نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم
خمار و سست ولی سخت بیقرار تو بودم
همه به کاری و من دست شسته از همه کاری
همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم
خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل
در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم
اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری
تو یار من که نبودی منم که یار تو بودم
چو لاله بود چراغم به جستجوی تو در دست
ولی به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم
به کوی عشق تو راضی شدم به نقش گدایی
اگر چه شهره به هر شهر و شهریار تو بودم
✍🏻: #شهریار گرامى يادو مانا نامش💐
🎤 : #مريم_رضوى
🎼: #ونجلیز Love theme
@sobhosher
Telegram
attach 📎
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى
#شهریار در مراسمى بعد از خواندن یک غزل وقتی که از صحنه پایین می آمد؛ خانمی به او گفت: «حقا که شهریار غزلی!»
بلافاصله بر وزن و قافیه غزلی که سروده بود ادامه داد:
شهریار غزلم خواند غزالی مهوش
خوب شد به غزلی صید غزالی کردم!🥰
@sobhosher
#شهریار در مراسمى بعد از خواندن یک غزل وقتی که از صحنه پایین می آمد؛ خانمی به او گفت: «حقا که شهریار غزلی!»
بلافاصله بر وزن و قافیه غزلی که سروده بود ادامه داد:
شهریار غزلم خواند غزالی مهوش
خوب شد به غزلی صید غزالی کردم!🥰
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
🔅حالا که دانستهای رازی پنهان شده در سایهی جملههایی که میخوانی،
حالا که نقطه نقطه این کلام را آشکار میکنی،
شهد شراب مینو به کامت باشد؛ چرا که اگر در دایرهی قسمت، سهم تو را هم از جهان دُرد دادهاند، رندی هم به جان شیدایت واسپردهاند تا کلمات پیش چشمانت خرقه بسوزانند.
پس سبکباری کن و بخوان. در این کتاب رمزی بخوان به غیر این کتاب: من این رمز را از « ذبیح » و« ارغوان » آموختم. به روزی بارانی، بارانی … نگفته بودیم ببار، اما میبارید.
چنان میبارید تا به استخوانهای برهنه برسد و جانهای لولی را مجموع کند. سرگشتهی « حافظیه »، به سنگ مرمر گور که بالای آن صفهی بیمعنا هم نیست، نگاه نینداختم.
گفتم با آن گنبدی که بر تو ساختهاند، دوباره از آسمان و حسرت فرشتگان محرومت کردهاند …
توبه و تکرار دلشدهای است که ساختمان کتابخانهی اینجا مثل هفتصد سال پیش است.
نعمت اندوه است.
آمدم و همین کتابی را که تو در دست داری از قفسه درآوردم. بختیاری گشودمش تا بخوانم. باران، خشکی و تشنگی مرا آرام میکند، خلل گل هنوز تمام نبستهی تنم را پر میکند. مثل الهامی، ناگاه، دیدم که زیر بعضی از حرفهای کلمههای کتاب نقطهای گذاشته شده. نقطهها به رنگی میانهی بنفش و نیلی بودند.
رنگی که فقط بنفشهها میشناسند.
📚: #شرق_بنفشه
✍🏻: #شهریار_مندنیپور فراخور گرامی زادروزش💐
📎فایل صوتی و pdf این داستانکوتاه را در صبح و شعر ببینید👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان زيبا🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
🔅حالا که دانستهای رازی پنهان شده در سایهی جملههایی که میخوانی،
حالا که نقطه نقطه این کلام را آشکار میکنی،
شهد شراب مینو به کامت باشد؛ چرا که اگر در دایرهی قسمت، سهم تو را هم از جهان دُرد دادهاند، رندی هم به جان شیدایت واسپردهاند تا کلمات پیش چشمانت خرقه بسوزانند.
پس سبکباری کن و بخوان. در این کتاب رمزی بخوان به غیر این کتاب: من این رمز را از « ذبیح » و« ارغوان » آموختم. به روزی بارانی، بارانی … نگفته بودیم ببار، اما میبارید.
چنان میبارید تا به استخوانهای برهنه برسد و جانهای لولی را مجموع کند. سرگشتهی « حافظیه »، به سنگ مرمر گور که بالای آن صفهی بیمعنا هم نیست، نگاه نینداختم.
گفتم با آن گنبدی که بر تو ساختهاند، دوباره از آسمان و حسرت فرشتگان محرومت کردهاند …
توبه و تکرار دلشدهای است که ساختمان کتابخانهی اینجا مثل هفتصد سال پیش است.
نعمت اندوه است.
آمدم و همین کتابی را که تو در دست داری از قفسه درآوردم. بختیاری گشودمش تا بخوانم. باران، خشکی و تشنگی مرا آرام میکند، خلل گل هنوز تمام نبستهی تنم را پر میکند. مثل الهامی، ناگاه، دیدم که زیر بعضی از حرفهای کلمههای کتاب نقطهای گذاشته شده. نقطهها به رنگی میانهی بنفش و نیلی بودند.
رنگی که فقط بنفشهها میشناسند.
📚: #شرق_بنفشه
✍🏻: #شهریار_مندنیپور فراخور گرامی زادروزش💐
📎فایل صوتی و pdf این داستانکوتاه را در صبح و شعر ببینید👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان زيبا🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Telegram
صبح و شعر
ادبیات هست چون جهان برای جانهای عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Forwarded from ربات حذف ✂️
4_6032696851914817548.mp3
32.2 MB
🎧 «شرق بنفشه»
#شهریار_مندنیپور
#شهریار_مندنیپور
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نه...نگو...
این
آسمان نوشتِ ما،نبود
نه
این سرنوشتِ ما نبود
باور نمیکنی چرا،مگر نخوانده ای تو ازتبارِ خویش
همه میگویند
همه میدانند
که نومید شدن ،که بریدن،
که زیرِ بارِ بیداد خم شدن
نه!
نه رفیق
درسرشتِ ما نبود!
#شهریار_قاسمی
مرداد ۴۰۱
@shahriar2rood
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نه...نگو...
این
آسمان نوشتِ ما،نبود
نه
این سرنوشتِ ما نبود
باور نمیکنی چرا،مگر نخوانده ای تو ازتبارِ خویش
همه میگویند
همه میدانند
که نومید شدن ،که بریدن،
که زیرِ بارِ بیداد خم شدن
نه!
نه رفیق
درسرشتِ ما نبود!
#شهریار_قاسمی
مرداد ۴۰۱
@shahriar2rood
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
هوای پیرهن چاک آن پریست که ما را
کشد به حلقه دیوانگان جامه دریده
#شهریار
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
هوای پیرهن چاک آن پریست که ما را
کشد به حلقه دیوانگان جامه دریده
#شهریار
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد
نه بلای جان عاشق شب هجرتست تنها
که وصال هم بلای شب انتظار دارد
تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی
که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد
نه به خود گرفته خسرو پی آهوانِ ارمن
که کمند زلف شیرین هوس شکار دارد
مژه سوزن رفو کن نخ او ز تار #مو کن
که هنوز وصله دل دو سه بخیه کار دارد
دل چون شکسته سازم ز گذشتههای شیرین
چه ترانههای محزون که به یادگار دارد
غم روزگار گو رو پی کار خود که ما را
غم یار بیخیال غم روزگار دارد
گل آرزوی من بین که خزان جاودانیست
چه غم از خزان آن گل که ز پی بهار دارد
دل چون تنور خواهد سخنان پخته لیکن
نه همه تنور سوز دل شهریار دارد
✍🏻: #شهریار فراخور گرامی روز شعر وادب فارسی💐
شاعر دیگر از زیبایی زلف،گیسو و موی دخترکانم نگو،
داغ مرگ فرزند سخت است🖤
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، بهروز و فرخ #وهومن روز با منش نیک 🙏🏻💐
سرش سبز بادا منش ارجمند
منش برگذشته ز چرخ بلند
فردوسی
گل #یاسمن_سپید #نماد #وهومن_امشاسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد
نه بلای جان عاشق شب هجرتست تنها
که وصال هم بلای شب انتظار دارد
تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی
که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد
نه به خود گرفته خسرو پی آهوانِ ارمن
که کمند زلف شیرین هوس شکار دارد
مژه سوزن رفو کن نخ او ز تار #مو کن
که هنوز وصله دل دو سه بخیه کار دارد
دل چون شکسته سازم ز گذشتههای شیرین
چه ترانههای محزون که به یادگار دارد
غم روزگار گو رو پی کار خود که ما را
غم یار بیخیال غم روزگار دارد
گل آرزوی من بین که خزان جاودانیست
چه غم از خزان آن گل که ز پی بهار دارد
دل چون تنور خواهد سخنان پخته لیکن
نه همه تنور سوز دل شهریار دارد
✍🏻: #شهریار فراخور گرامی روز شعر وادب فارسی💐
شاعر دیگر از زیبایی زلف،گیسو و موی دخترکانم نگو،
داغ مرگ فرزند سخت است🖤
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، بهروز و فرخ #وهومن روز با منش نیک 🙏🏻💐
سرش سبز بادا منش ارجمند
منش برگذشته ز چرخ بلند
فردوسی
گل #یاسمن_سپید #نماد #وهومن_امشاسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی.
✍🏻: #شهریار
خط: بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی.
✍🏻: #شهریار
خط: بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نه غمی می رود و نی هوسی می آید
عجب ای دل که هنوزت نفسی می آید
#شهریار
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
نه غمی می رود و نی هوسی می آید
عجب ای دل که هنوزت نفسی می آید
#شهریار
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
خلق را گر چه وفا نيست و ليکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگين از تست
تو هم آميخته با خون سياوش شدی
✍🏻: #شهریار
خوشنویس: #بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
خلق را گر چه وفا نيست و ليکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگين از تست
تو هم آميخته با خون سياوش شدی
✍🏻: #شهریار
خوشنویس: #بختیاری
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
در آرزوی جلوهی مهتاب جمالش
یا رب گذراندیم چه شبهای سیاهی
#شهریار فراخور گرامی زادروزش مانا یاد و نامش💐🙏🏻
بزودى براى #آزادى اين بيت شهريار را زمزمه مىكنيم 🕊☘️
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
در آرزوی جلوهی مهتاب جمالش
یا رب گذراندیم چه شبهای سیاهی
#شهریار فراخور گرامی زادروزش مانا یاد و نامش💐🙏🏻
بزودى براى #آزادى اين بيت شهريار را زمزمه مىكنيم 🕊☘️
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
جهان....
تاریک ترین،شبِ جهان را،دیدیم
ما،خشمِ خدای کهکشان را، دیدیم
تنهاییِ خورشیدِ پر از، گرما را
یخ کردنِ قلبِ آسمان را،دیدیم!
ما،مرگِ پرستوی، بهار آور را
تا زردیِ برگِ ارغوان را،دیدیم
تا مرزِ جنون،رقابتِ آدم ها
خونریزترین،شکلِ خزان را دیدیم!
ابلیس وترازوی عدالت،در پیش
کم،نرخِ گناهِ ابلهان را،دیدیم
درسایه نشسته ای،کمان در دستش
زد،کوریِ چشمِ عاشقان را،دیدیم!
چاه است وبرادر کُشی و، نامردی
شب گریه ی دردِ،پهلوان را دیدیم!
از اصل ونسب،سخن مگو،می ترسم
چون پستیِ نسلِ ناکسان را،دیدیم!
✍🏻: #شهریار_قاسمی
هجدهم مهر ۴۰۲
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
جهان....
تاریک ترین،شبِ جهان را،دیدیم
ما،خشمِ خدای کهکشان را، دیدیم
تنهاییِ خورشیدِ پر از، گرما را
یخ کردنِ قلبِ آسمان را،دیدیم!
ما،مرگِ پرستوی، بهار آور را
تا زردیِ برگِ ارغوان را،دیدیم
تا مرزِ جنون،رقابتِ آدم ها
خونریزترین،شکلِ خزان را دیدیم!
ابلیس وترازوی عدالت،در پیش
کم،نرخِ گناهِ ابلهان را،دیدیم
درسایه نشسته ای،کمان در دستش
زد،کوریِ چشمِ عاشقان را،دیدیم!
چاه است وبرادر کُشی و، نامردی
شب گریه ی دردِ،پهلوان را دیدیم!
از اصل ونسب،سخن مگو،می ترسم
چون پستیِ نسلِ ناکسان را،دیدیم!
✍🏻: #شهریار_قاسمی
هجدهم مهر ۴۰۲
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کَند ما یکلاقبایان را
رهِ ماتمسرای ما ندانم از که میپرسد
زمستانی که نشناسد درِ دولتسرایان را
به دوش از برف بالاپوش خز ارباب میآید
که لرزاند تنِ عریانِ بیبرگونوایان را
به کاخِ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد
ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را
طبیبِ بیمروّت کی به بالینِ فقیر آید
که کس در بند درمان نیست درد بیدوایان را
به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر
که حاجت بردن ای آزادهمرد این بیصفایان را
به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود
کجا بستند یارب دست آن مشکلگشایان را
نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را
به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلتید
خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را
به کام مُحتَکِر روزیِ مردم دیدم و گفتم
که روزی سفره خواهد شد شکم این اژدهایان را…
✍🏻: #شهریار
نوازنده تمبک: امیرآقائی
نوازنده تار: حمیدآقائی
خواننده: امیر حقدوست
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@hamidaghaei
@sobhosher
#شعرامروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کَند ما یکلاقبایان را
رهِ ماتمسرای ما ندانم از که میپرسد
زمستانی که نشناسد درِ دولتسرایان را
به دوش از برف بالاپوش خز ارباب میآید
که لرزاند تنِ عریانِ بیبرگونوایان را
به کاخِ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد
ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را
طبیبِ بیمروّت کی به بالینِ فقیر آید
که کس در بند درمان نیست درد بیدوایان را
به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر
که حاجت بردن ای آزادهمرد این بیصفایان را
به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود
کجا بستند یارب دست آن مشکلگشایان را
نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را
به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلتید
خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را
به کام مُحتَکِر روزیِ مردم دیدم و گفتم
که روزی سفره خواهد شد شکم این اژدهایان را…
✍🏻: #شهریار
نوازنده تمبک: امیرآقائی
نوازنده تار: حمیدآقائی
خواننده: امیر حقدوست
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
@hamidaghaei
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
زمستان پوستین افزود بر تن، کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کَند، ما یکلاقبایان را
رهِ ماتمسرای ما ندانم از که میپرسد؟
زمستانی که نشناسد درِ دولتسرایان را!
به دوش از برف بالاپوش خز ارباب میآید
که لرزاند تنِ عریانِ بیبرگونوایان را
به کاخِ ظلم، باران هم که آید سر فرود آرد
ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را
طبیبِ بیمروّت کی به بالینِ فقیر آید؟
که کس در بند درمان نیست درد بیدوایان را
به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر
که حاجت بردن ای آزادهمرد این بیصفایان را
به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود
کجا بستند یارب دست آن مشکلگشایان را؟
نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
چو بازی ختم شد، بیگانه دیدیم آشنایان را
به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلتید
خدا ویران گذارد کاخِ این فرمانروایان را
به کام مُحتَکِر روزیِ مردم دیدم و گفتم
که روزی سفره خواهد شد شکم، این اژدهایان را
به عزّت چون نبخشیدی به ذلّت میسِتانَندَت
چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز، پایان را؟
حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس
که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را
✍🏻: #شهریار
━•··•✦❁💠❁✦•··•——
@sobhosher
#شعرامروز
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
زمستان پوستین افزود بر تن، کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کَند، ما یکلاقبایان را
رهِ ماتمسرای ما ندانم از که میپرسد؟
زمستانی که نشناسد درِ دولتسرایان را!
به دوش از برف بالاپوش خز ارباب میآید
که لرزاند تنِ عریانِ بیبرگونوایان را
به کاخِ ظلم، باران هم که آید سر فرود آرد
ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را
طبیبِ بیمروّت کی به بالینِ فقیر آید؟
که کس در بند درمان نیست درد بیدوایان را
به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر
که حاجت بردن ای آزادهمرد این بیصفایان را
به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود
کجا بستند یارب دست آن مشکلگشایان را؟
نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
چو بازی ختم شد، بیگانه دیدیم آشنایان را
به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلتید
خدا ویران گذارد کاخِ این فرمانروایان را
به کام مُحتَکِر روزیِ مردم دیدم و گفتم
که روزی سفره خواهد شد شکم، این اژدهایان را
به عزّت چون نبخشیدی به ذلّت میسِتانَندَت
چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز، پایان را؟
حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس
که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را
✍🏻: #شهریار
━•··•✦❁💠❁✦•··•——
@sobhosher