گراميداشت مقام مادر را به تمام دوستان عزيز صبح و شعر تبريك ميگويم
با صميمانه ترين آرزوها❤️
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا بپا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
#ایرج_میرزا
@sobhosher
با صميمانه ترين آرزوها❤️
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا بپا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
#ایرج_میرزا
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
قلب مادر
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هرکجا بیندم از دور کند
چهره پرچین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
مادر سنگدلت تا زنده است
شهد در کام من و تست شرنگ
نشوم یکدل و یکرنگ ترا
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا برد زآینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سرمنزل معشوق نمود
دل مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
آه دست پسرم یافت خراش
وای پای پسرم خورد به سنگ
✍🏻: #ایرج_میرزا فراخور گرامی زادروزش💐 مانا نام و یادش🙏🏻
او در سال ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ شمسی در تبریز دیده به جهان گشود. شاعر اشرافزادهی قجری که مشروطهخواه شد. از نوادگان فتحعلیشاه که دورهای مداح و درباری بود و دورهای برای آزادی وطن سرود.
از ایرج میرزا حدود ۱۴۰۰۰ بیت بهجاماندهاست. اشعاری که در قالبهای متنوعی همچون مثنوی، قصیده، قطعه و رباعی سروده شدهاست. او ابتدا به شیوهی پیشینیان شعر میگفت. از جمله همان قصایدی که در محافل قجری ساختهشد. اشعاری که رنگ و بوی سبک خراسانی داشت. سهل ممتنع احتمالا اولین صفتی است که پس از خواندن اشعار ایرج میرزا میتوان به آنها نسبت داد. زبانی ساده و روان و در عین حال قدرتمند که سعدی شیراز بدان معروف است. از اینرو میتوان بر این عقیده صحه گذاشت که ایرجمیرزا به شیوهی سعدی علاقمند و از او عمیقا تاثیر پذیرفته بودهاست.
دورهی بعدی شعر ایرج میرزا را دورهی ابتکار و نوآوری او دانستهاند؛ تا بدان حد که برخی او را نخستین علمدار تجدد شعر فارسی خواندهاند. زبان صریحش در انتقاد از مفاسد و ناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی که گاهی به پردهدری نیز کشیدهشد، از ویژگیهای مهم شعر او در این دوره است.
عشق به میهن و مادر، دانشاندوزی و تربیت کودکان و نوجوانان و مضامینی از این دست، دستمایهی آفریدههای ادبی ایرج شد.
📎 دیوان کامل اشعار او را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
قلب مادر
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هرکجا بیندم از دور کند
چهره پرچین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
مادر سنگدلت تا زنده است
شهد در کام من و تست شرنگ
نشوم یکدل و یکرنگ ترا
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا برد زآینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سرمنزل معشوق نمود
دل مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
آه دست پسرم یافت خراش
وای پای پسرم خورد به سنگ
✍🏻: #ایرج_میرزا فراخور گرامی زادروزش💐 مانا نام و یادش🙏🏻
او در سال ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ شمسی در تبریز دیده به جهان گشود. شاعر اشرافزادهی قجری که مشروطهخواه شد. از نوادگان فتحعلیشاه که دورهای مداح و درباری بود و دورهای برای آزادی وطن سرود.
از ایرج میرزا حدود ۱۴۰۰۰ بیت بهجاماندهاست. اشعاری که در قالبهای متنوعی همچون مثنوی، قصیده، قطعه و رباعی سروده شدهاست. او ابتدا به شیوهی پیشینیان شعر میگفت. از جمله همان قصایدی که در محافل قجری ساختهشد. اشعاری که رنگ و بوی سبک خراسانی داشت. سهل ممتنع احتمالا اولین صفتی است که پس از خواندن اشعار ایرج میرزا میتوان به آنها نسبت داد. زبانی ساده و روان و در عین حال قدرتمند که سعدی شیراز بدان معروف است. از اینرو میتوان بر این عقیده صحه گذاشت که ایرجمیرزا به شیوهی سعدی علاقمند و از او عمیقا تاثیر پذیرفته بودهاست.
دورهی بعدی شعر ایرج میرزا را دورهی ابتکار و نوآوری او دانستهاند؛ تا بدان حد که برخی او را نخستین علمدار تجدد شعر فارسی خواندهاند. زبان صریحش در انتقاد از مفاسد و ناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی که گاهی به پردهدری نیز کشیدهشد، از ویژگیهای مهم شعر او در این دوره است.
عشق به میهن و مادر، دانشاندوزی و تربیت کودکان و نوجوانان و مضامینی از این دست، دستمایهی آفریدههای ادبی ایرج شد.
📎 دیوان کامل اشعار او را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
دادم به مسیوهال خراسان را
عیسی صفت گریختم از احمق
نادان به کارها شده مستولی
دانا به خون دل شده مستغرق
#ایرج_میرزا
پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروكسي
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
دادم به مسیوهال خراسان را
عیسی صفت گریختم از احمق
نادان به کارها شده مستولی
دانا به خون دل شده مستغرق
#ایرج_میرزا
پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروكسي
━•··•✦❁🌸❁✦•··•━
@sobhosher
━··•✦❁🍂❁✦•··•━
#شعرامروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
طرب افسرده کند دل چو ز حدّ در گذرد
آبِ حیوان بکُشَد نیز چو از سر گذرد
من ازین زندگی یک نهج آزرده شدم
قند اگر هست نخواهم که مکّرر گذرد
گر همه دیدنِ یک سلسله مکروهاتست
کاش این عمر گرانمایه سبکتر گذرد
تو از این خلعتِ هستی چه تفاخر داری
این لباسی است که بر پیکرِ هر خر گذرد
آه از آن روز که بی کسبِ هنر شام شود
وای از آن شام که بی مطرب و ساغر گذرد
لحظهٔی بیش نبود آنچه ز عمرِ تو گذشت
وانچه باقیست به یک لحظۀ دیگر گذرد
آنهمه شوکت و ناموسِ شهان آخِرِ کار
چند سطریست که بر صفحۀ دفتر گذرد
عاقبت در دو سه خط جمع شود از بد و نیک
آنچه یک عمر به دارا و سکندر گذرد
ای وطن ، زینهمه ابنایِ تو کس یافت نشد
که به راهِ تو نگویم ز سر، از زر گذرد
نه شریف العلما بگذرد از سیمِ سفید
نه رئیس الوزرا از زرِ احمر گذرد
گر به محشر هم از این جنس دوپا در کارند
وای از آن طرز مظالم که به محشر گذرد
ور یکی زان همه عمّال بُوَد ایرانی
گله ها بینِ خداوند و پیمبر گذرد
این همه نقش که بر صحنۀ گیتی پیداست
سینماییست که از دیدۀ اختر گذرد
عَن قریب است که از عشقِ تو چون پیراهن
سینه را چاک کند ایرج و از سر گذرد
✍🏻: #ایرج_میرزا فراخور 💐گرامیزادروژش مانا یاد و نامش
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شعرامروز
━··•✦❁🍁❁✦•··•━
طرب افسرده کند دل چو ز حدّ در گذرد
آبِ حیوان بکُشَد نیز چو از سر گذرد
من ازین زندگی یک نهج آزرده شدم
قند اگر هست نخواهم که مکّرر گذرد
گر همه دیدنِ یک سلسله مکروهاتست
کاش این عمر گرانمایه سبکتر گذرد
تو از این خلعتِ هستی چه تفاخر داری
این لباسی است که بر پیکرِ هر خر گذرد
آه از آن روز که بی کسبِ هنر شام شود
وای از آن شام که بی مطرب و ساغر گذرد
لحظهٔی بیش نبود آنچه ز عمرِ تو گذشت
وانچه باقیست به یک لحظۀ دیگر گذرد
آنهمه شوکت و ناموسِ شهان آخِرِ کار
چند سطریست که بر صفحۀ دفتر گذرد
عاقبت در دو سه خط جمع شود از بد و نیک
آنچه یک عمر به دارا و سکندر گذرد
ای وطن ، زینهمه ابنایِ تو کس یافت نشد
که به راهِ تو نگویم ز سر، از زر گذرد
نه شریف العلما بگذرد از سیمِ سفید
نه رئیس الوزرا از زرِ احمر گذرد
گر به محشر هم از این جنس دوپا در کارند
وای از آن طرز مظالم که به محشر گذرد
ور یکی زان همه عمّال بُوَد ایرانی
گله ها بینِ خداوند و پیمبر گذرد
این همه نقش که بر صحنۀ گیتی پیداست
سینماییست که از دیدۀ اختر گذرد
عَن قریب است که از عشقِ تو چون پیراهن
سینه را چاک کند ایرج و از سر گذرد
✍🏻: #ایرج_میرزا فراخور 💐گرامیزادروژش مانا یاد و نامش
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher