━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
دردهایی که من دﺍشتم، بار موروثی که زیرش خمیده شده بودم اونا نمیتونن بفهمن!
خستگی پدرﺍنم در من باقی مونده بود و نوستالژی ﺍین گذشته رو در خود حس میکردم!
خواسم تقلید سایرین رو در بیارم، دیدم خودمو مسخره کردهام هر چی رو که لذت تصور میکنن همه رو امتحان کردم، دیدم کیفهای دیگرون بدرد من نمیخوره،حس میکردم که همیشه و در هر جا خارجی هستم هیچ رابطهای با سایر مردم نداشتم. من نمیتونسم خودمو به فراخور زندگی سایرین در بیارم!
همیشه با خودم میگفتم: روزی از جامعه فرار خواهم کرد و در یه دهکده یا جای دور منزوی خواهم شد.
اما نمیخواسم انزوا رو وسیله شهرت و یا نوندونی خودم بکنم. من نمیخواسم خودمو محکوم افکار کسی بکنم یا مقلد کسی بشم.
بالاخره تصمیم گرفتم که اطاقی مطابق میلم بسازم، محلی که توی خودم باشم، یه جائی که افکارم پراکنده نشه.
میخواستم مثه جونورای زمستونی تو سولاخی فرو برم، تو تاریکی خودم غوطه ور بشم و در خودم قوام بیام. چون همون طوریکه تو تاریکخونه عکس روی شیشه ظاهر میشه، اون چیزهائیکه در انسون لطیف و مخفیس در اثر دوندگی زندگی و جار و جنجال و روشنائی خفه میشه و میمیره، فقط توی تاریکی و سکوته که به انسون جلوه میکنه.
- این تاریکی توی خودم بود بی جهت سعی داشتم که اونو مرتفع بکنم، افسوسی که دارم اینه که چرا مدتی بیخود از دیگران پیروی کردم.
حالا پی بردم که پُر ارزش ترین قسمت من همین تاریکی، همین سکوت بوده. این تاریکی در نهاد هر جنبندهای هست، فقط در انزوا و برگشت به طرف خودمون، وختیکه از دنیای ظاهری کناره گیری میکنیم به ما ظاهر میشه.
- اما همیشه مردم سعی دارن از این تاریکی و انزوا فرار بکنن، گوش خودشونو در مقابل صدای مرگ بگیرن، شخصیت خودشونو میون داد و جنجال و هیاهوی زندگی محو و نابود بکنن!
📚: #تاریکخانه
✍🏻: #صادق_هدایت فراخور گرامی زادروزش💐 مانا یاد و نامش
آثار هدایت اغلب هجوآمیز و انتقادی است. تصاویر وتوصیفات و همچنین آدمهای آثار او اغلب رنگ، چهره ملی دارند و از هرصنف که باشند،با اصطلاحات و زبان خاص خود سخن میگویند.
#نثر او ساده و بی پیرایه و عاری از تکلف و سخت نویسی است .
نثری که در دو دورهٔ متمایز کار او ، یعنی دورهای که کمتر تمایلات رئالیستی دارد و داستانهایی چون "زنده به گور" و "بوف کور" را مینویسد و دورهای که در آن "سگ ولگرد" را تمام میکند، تدریجا به پختگی میگراید و استحکام و انسجام میپذیرد.
📎لينك فايل pdf كتاب را در صبح و شعر بخوانید .
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
دردهایی که من دﺍشتم، بار موروثی که زیرش خمیده شده بودم اونا نمیتونن بفهمن!
خستگی پدرﺍنم در من باقی مونده بود و نوستالژی ﺍین گذشته رو در خود حس میکردم!
خواسم تقلید سایرین رو در بیارم، دیدم خودمو مسخره کردهام هر چی رو که لذت تصور میکنن همه رو امتحان کردم، دیدم کیفهای دیگرون بدرد من نمیخوره،حس میکردم که همیشه و در هر جا خارجی هستم هیچ رابطهای با سایر مردم نداشتم. من نمیتونسم خودمو به فراخور زندگی سایرین در بیارم!
همیشه با خودم میگفتم: روزی از جامعه فرار خواهم کرد و در یه دهکده یا جای دور منزوی خواهم شد.
اما نمیخواسم انزوا رو وسیله شهرت و یا نوندونی خودم بکنم. من نمیخواسم خودمو محکوم افکار کسی بکنم یا مقلد کسی بشم.
بالاخره تصمیم گرفتم که اطاقی مطابق میلم بسازم، محلی که توی خودم باشم، یه جائی که افکارم پراکنده نشه.
میخواستم مثه جونورای زمستونی تو سولاخی فرو برم، تو تاریکی خودم غوطه ور بشم و در خودم قوام بیام. چون همون طوریکه تو تاریکخونه عکس روی شیشه ظاهر میشه، اون چیزهائیکه در انسون لطیف و مخفیس در اثر دوندگی زندگی و جار و جنجال و روشنائی خفه میشه و میمیره، فقط توی تاریکی و سکوته که به انسون جلوه میکنه.
- این تاریکی توی خودم بود بی جهت سعی داشتم که اونو مرتفع بکنم، افسوسی که دارم اینه که چرا مدتی بیخود از دیگران پیروی کردم.
حالا پی بردم که پُر ارزش ترین قسمت من همین تاریکی، همین سکوت بوده. این تاریکی در نهاد هر جنبندهای هست، فقط در انزوا و برگشت به طرف خودمون، وختیکه از دنیای ظاهری کناره گیری میکنیم به ما ظاهر میشه.
- اما همیشه مردم سعی دارن از این تاریکی و انزوا فرار بکنن، گوش خودشونو در مقابل صدای مرگ بگیرن، شخصیت خودشونو میون داد و جنجال و هیاهوی زندگی محو و نابود بکنن!
📚: #تاریکخانه
✍🏻: #صادق_هدایت فراخور گرامی زادروزش💐 مانا یاد و نامش
آثار هدایت اغلب هجوآمیز و انتقادی است. تصاویر وتوصیفات و همچنین آدمهای آثار او اغلب رنگ، چهره ملی دارند و از هرصنف که باشند،با اصطلاحات و زبان خاص خود سخن میگویند.
#نثر او ساده و بی پیرایه و عاری از تکلف و سخت نویسی است .
نثری که در دو دورهٔ متمایز کار او ، یعنی دورهای که کمتر تمایلات رئالیستی دارد و داستانهایی چون "زنده به گور" و "بوف کور" را مینویسد و دورهای که در آن "سگ ولگرد" را تمام میکند، تدریجا به پختگی میگراید و استحکام و انسجام میپذیرد.
📎لينك فايل pdf كتاب را در صبح و شعر بخوانید .
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher