صبح و شعر
651 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
#رمزهای_شاهنامه
#سیامک

کیومرث را فرزندی بود به نام سیامک. سیامک همچون پدر، از خرد بهره میبرد، اما خوبروتر بود:

پسر بُد مر او را یکی «خوبروی»
«خردمند» و همچون پدر نامجوی

انسان اولیه، کمابیش از خرد بهره میبُرد و اندک اندک به ساخت ابزارهای ابتدایی دست زده بود. «خوبروی» میتواند اشاره به تکامل انسان میمون نما باشد که در آن زمان صورتش اندکی زیباتر شده است (به انسان امروزی شبیه تر شده است).

اهریمن بدسگال (دشمن)، سیامک را نابود کرد:

بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتا اندر آورد بالای شاه

دو تا اندر آورد: «خمانید، خم کرد». یک بار دیگر توجه کنید به «خمانیدن» در این بیت، به معنای نابود کردن، و نیروی خماننده، اَنگرَ مَئينیو angra maīniū در اوستا.

ماهیت این #اهریمن نابودگر، « #سرما» بوده است، یخبندانهائي که چند بار کره زمین را در خود گرفته است.
بشر برای فرار از سرما، به غارها (کوهها) پناه برد:

چو آگه شد از مرگِ فرزند، شاه
ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه

دد و مرغ و نخچیر، گشته گروه
برفتند وِیله کنان سوی کوه

بیت دیگری شایان نگرش است:

ازو اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نَو بُد و نَو خورش

در اینجا « #پوشیدنی» به معنای لباس نیست، زیرا بشر اولیه لباس نداشت. منظور، پوشش زمین است. دوران کیومرث، با یخبندانهای طولانی زمین همراه بوده است و خوراک مردمان در میان برف و یخ، گونه ای #گلسنگ بوده است:

📖 ”پوشش [پوشیدنی] نو، گلسنگها بودند که هر روز تازه به تازه بر روی سنگها میروییدند، و همان گلسنگها، همه روزه خورش نو و تازة مردمان نخستین بود، چنان که امروز نیز گوزنهای نیرومند در روی برف و یخ جلگه یخزده از همین گلسنگها میخورند.“

(داستان عصر یخبندان، رُز وایلر و جرالد ایمز، ترجمة حمیده غروی، ص ۳۸-۴۰)

واژه «سیامک» در اوستا به گونه «سْیامَکَ» syāmaka آمده است. بخش نخستین آن «سیا» همان است که در زبان پهلوی «سیاک» و در زبان فارسی «سیاه» است. بخش دوم این واژه، «مَکَ» یا مَغَ در اوستا برابر است با َغاک، سوراخ، غار. بر روی هم، واژة سیامک برابر است با « #غار_سیاه»، یا هنگامی که با پیدایی سرمای تازه، مردمان به غار پناهنده شدند.

نوشته های پهلوی، از زمستان سرد سرزمین نیاکان ما، با پاژنام (عنوان، لقب) « #زمستان_دیو» یاد میکنند:

📖 ”در #ایرانویج، ده ماه زمستان و دو ماه تابستان است و آن دو ماه تابستان نیز آب سرد، و زمین سرد و گیاه سرد است ...
نخست ایرانویج را آفریدم، اهریمن کشنده در آن، ... سرمای دیوداده پدید آورد
سرمای سختی خواهد آمد، سرمای سختِ کشنده ... از سرما جانوران خواهند گریخت ...“

(مینوی خرد، از کتابهای ایران باستان به زبان پهلوی)

ایرانویج: نخستین زیستگاه و نشستنگاه آریائیان، بنا بر نوشته های باستانی ایران.

پس از سرمای نخستین، مردمان از غارها بیرون میآیند و گروهی به سوی نیمروزان (جنوب) و گروهی به سوی اپاختر (شمال) میروند. چون سرمای دوم فرا میرسد، آنان را که به سوی اپاختر (شمال) رفته بودند، همین سیاهی سرد فرو میگیرد و تباه میسازد.

بشر در این زمان، برای #نبرد با سرما، جنگ افزاری جز ’ غچنگ‘ خود نداشت، که با همان، نخستین سرپناهها را بساختند و دیواره خاکی تپه ها را شکافتند و پناهگاهی بزرگتر فراهم کردند:

بیازید هوشنگ چون شیر، «چنگ»
جهان کرد بر دیو نستوه تنگ


پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher