Audio
🍂یک پنجـــره ...
سروده: #شهراد_میدری
اجرا : #مریم_رضوی
موسيقي: پاييز
آهنگساز و تنظيم #كوروش_يغمايي
@shahradmeidary
@sobhosher
سروده: #شهراد_میدری
اجرا : #مریم_رضوی
موسيقي: پاييز
آهنگساز و تنظيم #كوروش_يغمايي
@shahradmeidary
@sobhosher
Audio
🍂یک پنجـــره ...
سروده: #شهراد_میدری
اجرا : #مریم_رضوی
موسيقي: پاييز
آهنگساز و تنظيم #كوروش_يغمايي
@shahradmeidary
@sobhosher
سروده: #شهراد_میدری
اجرا : #مریم_رضوی
موسيقي: پاييز
آهنگساز و تنظيم #كوروش_يغمايي
@shahradmeidary
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شعر_خوب_بخوانيم
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🎶
مثل خارم رو زمین ، توی صحرا
تو مثل بارون تندی ، داری سبزم میکنی
ای ای ای،،،
اگه تنهام رو زمین ، توی شبها
تو مثل ماه بزرگی که نگاهم میکنی
ای ای ای،،،
توی شنزارای خالی ، اگه بارون نگیره
نمیمونه خار تنها ، توی خشکی میمیره
چی بگم من تک و تنها ، وقتی تاریکی میاد
توی تاریکی میترسم ، اگه مهتاب بمیره
ای ای،،،
مثل خارم رو زمین ، توی صحرا
تو مثل بارون تندی ، داری سبزم میکنی
ای ای ای،،،
اگه تنهام رو زمین ، توی شبها
تو مثل ماه بزرگی که نگاهم میکنی
ای ای ای،،،
توی شنزارای خالی ، اگه بارون نگیره
نمیمونه خار تنها ، توی خشکی میمیره
چی بگم من تک و تنها ، وقتی تاریکی میاد
ترانه سرا : #مانی_مطیعی
آهنگساز و آواز : #كوروش_يغمايى
@sobhosher
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🎶
مثل خارم رو زمین ، توی صحرا
تو مثل بارون تندی ، داری سبزم میکنی
ای ای ای،،،
اگه تنهام رو زمین ، توی شبها
تو مثل ماه بزرگی که نگاهم میکنی
ای ای ای،،،
توی شنزارای خالی ، اگه بارون نگیره
نمیمونه خار تنها ، توی خشکی میمیره
چی بگم من تک و تنها ، وقتی تاریکی میاد
توی تاریکی میترسم ، اگه مهتاب بمیره
ای ای،،،
مثل خارم رو زمین ، توی صحرا
تو مثل بارون تندی ، داری سبزم میکنی
ای ای ای،،،
اگه تنهام رو زمین ، توی شبها
تو مثل ماه بزرگی که نگاهم میکنی
ای ای ای،،،
توی شنزارای خالی ، اگه بارون نگیره
نمیمونه خار تنها ، توی خشکی میمیره
چی بگم من تک و تنها ، وقتی تاریکی میاد
ترانه سرا : #مانی_مطیعی
آهنگساز و آواز : #كوروش_يغمايى
@sobhosher
Telegram
attach 📎
۷ آبان روز بزرگداشت کوروش کبیر گرامی باد🌺
۹درس جاودان رهبری از #كوروش_بزرگ به قلم مجله فوربس:
🔅انعطاف پذير باش
🔅بخشنده باش
🔅کوتاه سخن بگو
🔅نيروی خوبی باش
🔅شوخ طبع باش
🔅 خود دار باش
🔅وفادار باش
🔅نمونه باش
🔅مهربان باش
@sobhosher
۹درس جاودان رهبری از #كوروش_بزرگ به قلم مجله فوربس:
🔅انعطاف پذير باش
🔅بخشنده باش
🔅کوتاه سخن بگو
🔅نيروی خوبی باش
🔅شوخ طبع باش
🔅 خود دار باش
🔅وفادار باش
🔅نمونه باش
🔅مهربان باش
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیدگاه "نیل مک گریگور" استاد دانشگاه گلاسکو و مدیر موزه مرکزی بریتانیا
درباره رفتار بى نظير کوروش بزرگ در متحد کردن اقوام و ادیان مختلف در زیر یک پرچم.
#٧آبان گرامى روز #كوروش پادشاه ايرانى
@sobhosher
درباره رفتار بى نظير کوروش بزرگ در متحد کردن اقوام و ادیان مختلف در زیر یک پرچم.
#٧آبان گرامى روز #كوروش پادشاه ايرانى
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🍂🍁🍂
#شعرخوب_بخوانيم
"حرفاى آبى"
تو همون قطره ی بارونی که از ابرا میفتی
عکس امروزی توو آینه ی فردا میفتی
تو همیشه شعر رفتن از خرابی رو لباته
دو قدم مونده به آبادی ولی از پا میفتی
توو شب به این قشنگی که ستاره خواب نداره
اگه عاشق نشی از چشم ستاره ها میفتى
تو همون قطره ی بارونی که از ابرا میفتی
عکس امروزی توو آینه ی فردا میفتی
روی ماسه های ساحل وقتی چیزی مینویسی
وسط حرفای آبی من و دریا میفتی
میشه توو چشم سیاهت شب تاریکو سحر کرد
تو یه اتفاق خوبی که توی رویا میفتی
شعر: #عليرضابندرى
آهنگ و آواى: #كوروش_يغمايى 💐فراخور گرامى زادروز بنيانگذار موسيقى راك ايران
شبتون پر ستاره 🥰🙏🏻
@sobhosher
#شعرخوب_بخوانيم
"حرفاى آبى"
تو همون قطره ی بارونی که از ابرا میفتی
عکس امروزی توو آینه ی فردا میفتی
تو همیشه شعر رفتن از خرابی رو لباته
دو قدم مونده به آبادی ولی از پا میفتی
توو شب به این قشنگی که ستاره خواب نداره
اگه عاشق نشی از چشم ستاره ها میفتى
تو همون قطره ی بارونی که از ابرا میفتی
عکس امروزی توو آینه ی فردا میفتی
روی ماسه های ساحل وقتی چیزی مینویسی
وسط حرفای آبی من و دریا میفتی
میشه توو چشم سیاهت شب تاریکو سحر کرد
تو یه اتفاق خوبی که توی رویا میفتی
شعر: #عليرضابندرى
آهنگ و آواى: #كوروش_يغمايى 💐فراخور گرامى زادروز بنيانگذار موسيقى راك ايران
شبتون پر ستاره 🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بخشهايى از #اندرزهای پایانی #کوروش
🔹به یاد نمیآورم که در رسیدن به چیزی که از بهرش کوشیده بودم، یا آرزویش را داشتم ناکام مانده باشم. فزون تر این که دوستان را با گنج و خواسته که بخشیده ام شاد کرده، دشمنان را فکنده و کوفته ام. این سرزمین نیاکانی که زمانی در آسیا به هیچ نمیآمد، اکنون در چکاد نیرومندی از بهر شما باز مینهم، و اگر در نگر (نظر) آوریم چه پیروزیهای کلان بر من آغوش گشوده اند، خواهیم دانست که مرا شکستی نبوده است.
(گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بندهای ۶ و ٧ و ٨).
🔸– راه دل ربودن و دل بسته کردن مردمان نه با درشتی و تند خوییست که با تیمار و اندوه خواریهای مهرورزانه است.
(ن.ک: گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۱۳، برگردان ابوالحسن تهامی). (وصیت نامه کوروش)
🔻– مهر بورزید دوستان را، و این مهرورزی شما را نیرویی خواهد داد که با آن دشمنانتان را بر اندازید.
(گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۲۸).
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼فراخور فرخنده روز جهانى #كوروش_بزرگ 💐💐💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بخشهايى از #اندرزهای پایانی #کوروش
🔹به یاد نمیآورم که در رسیدن به چیزی که از بهرش کوشیده بودم، یا آرزویش را داشتم ناکام مانده باشم. فزون تر این که دوستان را با گنج و خواسته که بخشیده ام شاد کرده، دشمنان را فکنده و کوفته ام. این سرزمین نیاکانی که زمانی در آسیا به هیچ نمیآمد، اکنون در چکاد نیرومندی از بهر شما باز مینهم، و اگر در نگر (نظر) آوریم چه پیروزیهای کلان بر من آغوش گشوده اند، خواهیم دانست که مرا شکستی نبوده است.
(گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بندهای ۶ و ٧ و ٨).
🔸– راه دل ربودن و دل بسته کردن مردمان نه با درشتی و تند خوییست که با تیمار و اندوه خواریهای مهرورزانه است.
(ن.ک: گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۱۳، برگردان ابوالحسن تهامی). (وصیت نامه کوروش)
🔻– مهر بورزید دوستان را، و این مهرورزی شما را نیرویی خواهد داد که با آن دشمنانتان را بر اندازید.
(گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۲۸).
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼فراخور فرخنده روز جهانى #كوروش_بزرگ 💐💐💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*شنبه با #شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
كيخسرو
بر این گونه تا سالیان گشت شست
جهان شد همه شاه را زیر دست
پر اندیشه شد مایه ور جان شاه
از آن رفتن کار و آن دستگاه
*همی گفت: هرجا از آباد بوم
ز هند و ز چین اندرون تا به روم
هم از خاوران تا در باختر
ز کوه و بیابان و از خشک و تر
سراسر ز بدخواه کردم تهی
مرا گشت فرمان و گاه مهی
جهان از بداندیش بی بیم گشت
فراوان مرا روز بر سر گذشت
ز یزدان همه آرزو یافتم
وگر دل همی سوی کین تافتم
✍🏻: #فردوسى
*كيخسرو از گسترش قدرت و پیروزی بر دشمنان و رسیدن به همه آرزوها و خواستههايش مى گويد و اين سخن، نزديكى فراوانى با اندرز كوروش دارد كه ميتواند نشانى از يكى بودن #كيخسرو شاهنامه با #كوروش پادشاه ايران باشد.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان دلپذير و خواستنى 💐🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*شنبه با #شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
كيخسرو
بر این گونه تا سالیان گشت شست
جهان شد همه شاه را زیر دست
پر اندیشه شد مایه ور جان شاه
از آن رفتن کار و آن دستگاه
*همی گفت: هرجا از آباد بوم
ز هند و ز چین اندرون تا به روم
هم از خاوران تا در باختر
ز کوه و بیابان و از خشک و تر
سراسر ز بدخواه کردم تهی
مرا گشت فرمان و گاه مهی
جهان از بداندیش بی بیم گشت
فراوان مرا روز بر سر گذشت
ز یزدان همه آرزو یافتم
وگر دل همی سوی کین تافتم
✍🏻: #فردوسى
*كيخسرو از گسترش قدرت و پیروزی بر دشمنان و رسیدن به همه آرزوها و خواستههايش مى گويد و اين سخن، نزديكى فراوانى با اندرز كوروش دارد كه ميتواند نشانى از يكى بودن #كيخسرو شاهنامه با #كوروش پادشاه ايران باشد.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان دلپذير و خواستنى 💐🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#سنگ_نگارهٔ_كوروش
#پاسارگاد
"راه دل ربودن و دل بسته کردن مردمان نه با درشتی و تندخویی است؛ که با تیمار و اندوه خواری های مهرورزانه است."
#کورش_نامه
گزنفون، دفتر هشتم، بخش هفتم، بند سیزدهم"
اگر ايراني اصيل هستيم مهرورزيمان را از هم دريغ نكنيم❤️💐
#سربلند_ايران
#سرافراز_ايرانى
روز #كوروش_بزرگ فرخنده💐
@sobhosher
#پاسارگاد
"راه دل ربودن و دل بسته کردن مردمان نه با درشتی و تندخویی است؛ که با تیمار و اندوه خواری های مهرورزانه است."
#کورش_نامه
گزنفون، دفتر هشتم، بخش هفتم، بند سیزدهم"
اگر ايراني اصيل هستيم مهرورزيمان را از هم دريغ نكنيم❤️💐
#سربلند_ايران
#سرافراز_ايرانى
روز #كوروش_بزرگ فرخنده💐
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دکلمه_ها 🎼🎶🎵🍂🍁
چامه #كوروش_بزرگ
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جست و جوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار «انسان»
زین میکنم من توسن اندیشهام را هر سو شتابان
در زیر چتر آسمان هر جا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی به جا نیست.
در چار سوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروانیست
دژخیم ایام با داس خون آ لودهی درنده خویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم،
پندار ظلم و پیشهاش ویرانه سازیست
تن خسته از اندیشههای زندگی سوز
در آرزوی دیدن روزی دل افروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد:
" آخر کجایی روشنایی؟"
ناگه به یکبار؛
از لابلای ابرهای سرد و غمبار،
گل میکند خورشید زر تار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابر مردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد؛
چون جویباری نرم و آرام،
بانگ نوای مهر خیزش
در گوشهایم مینشیند:
"کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررهان دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرم گرم ظلم و تاراج،
در روزگار برده داری،
آنگه که دد خویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند،
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند،
هر جا که رفتم، هر جا که بودم،
از چهر گیتی ننگ دژ خویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر بر آورد
از آن هزا ران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد،
روزی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد،
هر جا رسیدم،
ویرانهها را سر به سر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من،
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پر بها بود
پس بندهای برده داری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام،
هر کس به فرمان خدای خویش خرسند
هر کس بر آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوته دل را شاد کردم
آوای کورش،
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی،
پیک سرور و روشنایی،
بر بالهای باد شبگرد تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهن آرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی به ناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد:
کای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر سرنوشت تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک،
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند!
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناتر ین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا در میرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد این نالهی سرد:
آخر کجایی روشنایی؟!
آخر کجایی روشنایی؟!
✍🏻🎤: #هما_ارژنگی
خجسته باد روز کوروش💐
@sobhosher
چامه #كوروش_بزرگ
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جست و جوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار «انسان»
زین میکنم من توسن اندیشهام را هر سو شتابان
در زیر چتر آسمان هر جا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی به جا نیست.
در چار سوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروانیست
دژخیم ایام با داس خون آ لودهی درنده خویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم،
پندار ظلم و پیشهاش ویرانه سازیست
تن خسته از اندیشههای زندگی سوز
در آرزوی دیدن روزی دل افروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد:
" آخر کجایی روشنایی؟"
ناگه به یکبار؛
از لابلای ابرهای سرد و غمبار،
گل میکند خورشید زر تار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابر مردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد؛
چون جویباری نرم و آرام،
بانگ نوای مهر خیزش
در گوشهایم مینشیند:
"کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررهان دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرم گرم ظلم و تاراج،
در روزگار برده داری،
آنگه که دد خویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند،
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند،
هر جا که رفتم، هر جا که بودم،
از چهر گیتی ننگ دژ خویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر بر آورد
از آن هزا ران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد،
روزی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد،
هر جا رسیدم،
ویرانهها را سر به سر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من،
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پر بها بود
پس بندهای برده داری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام،
هر کس به فرمان خدای خویش خرسند
هر کس بر آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوته دل را شاد کردم
آوای کورش،
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی،
پیک سرور و روشنایی،
بر بالهای باد شبگرد تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهن آرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی به ناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد:
کای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر سرنوشت تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک،
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند!
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناتر ین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا در میرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد این نالهی سرد:
آخر کجایی روشنایی؟!
آخر کجایی روشنایی؟!
✍🏻🎤: #هما_ارژنگی
خجسته باد روز کوروش💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎