بیرون رانده,ساموئل بکت
@behtarinhayesoti
#داستان_کوتاه
عنوان:بیرون رانده
نویسنده: #ساموئل_بکت
مترجم: ابوالحسن نجفی
گوینده: امیراردلان داوودی
@sobhosher
عنوان:بیرون رانده
نویسنده: #ساموئل_بکت
مترجم: ابوالحسن نجفی
گوینده: امیراردلان داوودی
@sobhosher
پدر
ریموند کارور
🎧 #داستان_کوتاه صوتی
📙 «پدر»
✍️ #ریموند_کارور
📝 مترجم: فرزانه طاهری
🎙 با صدای: #نادیا_مقدم_فرهی
@sobhosher
📙 «پدر»
✍️ #ریموند_کارور
📝 مترجم: فرزانه طاهری
🎙 با صدای: #نادیا_مقدم_فرهی
@sobhosher
داستان خوانی هوشنگ گلشیری - انفجار بزرگ
Channel: @O2mag
#داستان_شب
#داستان_کوتاه " انفجار بزرگ "
نويسنده و خوانش: #هوشنگ_گلشیری فراخور گرامى زادروزش💐 مانا ياد و نامش🙏🏻
منبع ⬅️ @Hoshang_Golshiri
@sobhosher
#داستان_کوتاه " انفجار بزرگ "
نويسنده و خوانش: #هوشنگ_گلشیری فراخور گرامى زادروزش💐 مانا ياد و نامش🙏🏻
منبع ⬅️ @Hoshang_Golshiri
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
…این بود که پابرچین پابرچین به طرف آقا شیخ رفته و پس از آن که مدتی زول زول نگاه خود را به او دوخت با صدایی لرزان گفت: «جناب شیخ تو را به حضرت عباس آخر گناه من چیست؟ آدم والله خودش را بکشد از دست ظلم مردم آسوده شود!»
به شنیدن این کلمات مندیل جناب شیخ مانند لکه ابری آهسته به حرکت آمد و از لای آن یک جفت چشمی نمودار گردید که نگاه ضعیفی به کلاه نمدی انداخته و از منفذ صوتی که بایستی در زیر آن چشمها باشد و درست دیده نمیشد با قرائت و طمأنینهی تمام کلمات ذیل آهسته و شمرده مسموع سمع حضار گردید: «مؤمن! عنان نفس عاصی قاصر را به دست قهر و غضب مده که الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس…»
کلاه نمدی از شنیدن این سخنان هاج و واج مانده و چون از فرمایشات جناب آقا شیخ تنها کلمهی کاظمی دستگیرش شده بود گفت: «نه جناب اسم نوکرتان کاظم نیست رمضان است. مقصودم این بود که کاش اقلا میفهمیدیم برای چه ما را اینجا زنده به گور کردهاند.»
این دفعه هم باز با همان متانت و قرائت تام و تمام از آن ناحیهی قدس این کلمات صادر شد: «جزاکم الله مؤمن! منظور شما مفهوم ذهن این داعی گردید. الصبر مفتاح الفرج.
رمضان مادر مرده که از فارسی شیرین جناب شیخ یک کلمه سرش نشد مثل آن بود که گمان کرده باشد که آقا شیخ با اجنه و از ما بهتران حرف میزند یا مشغول ذکر اوراد و عزایم است آثار هول و وحشت در وجناتش ظاهر شد و زیر لب بسماللهی گفت و یواشکی بنای عقب کشیدن را گذاشت.
📚: فارسی شکر است
✍🏻: ##محمدعلی_جمالزاده (۲۳ ) فراخور گرامی زادروز 💐 نویسنده و مترجم معاصر ایرانی و پدر #داستان_کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی، یادش گرامی باد.🙏🏻
🔷 #سبک
داستانهای وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه است.
#جمالزاده در دیباچه مجموعه یکی بود یکی نبود ، با نقد ذهنیت سنتگرای نویسندگان و ادبای زمان خود در ایران، به دفاع از آنچه «دموکراسی ادبی» مینامد میپردازد. به زعم جمالزاده، داستان ، یا به قول او رمان، بهترین نوع ادبی برای رسیدن به دموکراسی ادبی است و این دموکراسی میتواند از دو منظر جلوه یابد.
🔻یکی از منظر موضوع و محتوای داستان ، که در این صورت نویسنده باید با انتخاب شخصیت های داستانی خود از میان مردم عادی، به شرح آداب و رسوم آنان بپردازد و
🔺دیگر اینکه نویسنده ، به جای استفاده از «انشاهای غامض و غیر قابل فهم برای عموم»، زبان روزمره مردم عادی را در نوشته خود به کار گیرد.
جمال زاده به طور کلی ساده نویسی را به نویسندگان ایرانی توصیه میکند و شاید به همین سبب، مضمون اولین داستان مجموعه یکی بود یکی نبود، یعنی «فارسی شکر است»، درباره ساده نویسی و ساده گویی است .
📎فايل pdf كتابهای او را در صبح و شعر بخوانید .
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
…این بود که پابرچین پابرچین به طرف آقا شیخ رفته و پس از آن که مدتی زول زول نگاه خود را به او دوخت با صدایی لرزان گفت: «جناب شیخ تو را به حضرت عباس آخر گناه من چیست؟ آدم والله خودش را بکشد از دست ظلم مردم آسوده شود!»
به شنیدن این کلمات مندیل جناب شیخ مانند لکه ابری آهسته به حرکت آمد و از لای آن یک جفت چشمی نمودار گردید که نگاه ضعیفی به کلاه نمدی انداخته و از منفذ صوتی که بایستی در زیر آن چشمها باشد و درست دیده نمیشد با قرائت و طمأنینهی تمام کلمات ذیل آهسته و شمرده مسموع سمع حضار گردید: «مؤمن! عنان نفس عاصی قاصر را به دست قهر و غضب مده که الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس…»
کلاه نمدی از شنیدن این سخنان هاج و واج مانده و چون از فرمایشات جناب آقا شیخ تنها کلمهی کاظمی دستگیرش شده بود گفت: «نه جناب اسم نوکرتان کاظم نیست رمضان است. مقصودم این بود که کاش اقلا میفهمیدیم برای چه ما را اینجا زنده به گور کردهاند.»
این دفعه هم باز با همان متانت و قرائت تام و تمام از آن ناحیهی قدس این کلمات صادر شد: «جزاکم الله مؤمن! منظور شما مفهوم ذهن این داعی گردید. الصبر مفتاح الفرج.
رمضان مادر مرده که از فارسی شیرین جناب شیخ یک کلمه سرش نشد مثل آن بود که گمان کرده باشد که آقا شیخ با اجنه و از ما بهتران حرف میزند یا مشغول ذکر اوراد و عزایم است آثار هول و وحشت در وجناتش ظاهر شد و زیر لب بسماللهی گفت و یواشکی بنای عقب کشیدن را گذاشت.
📚: فارسی شکر است
✍🏻: ##محمدعلی_جمالزاده (۲۳ ) فراخور گرامی زادروز 💐 نویسنده و مترجم معاصر ایرانی و پدر #داستان_کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی، یادش گرامی باد.🙏🏻
🔷 #سبک
داستانهای وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه است.
#جمالزاده در دیباچه مجموعه یکی بود یکی نبود ، با نقد ذهنیت سنتگرای نویسندگان و ادبای زمان خود در ایران، به دفاع از آنچه «دموکراسی ادبی» مینامد میپردازد. به زعم جمالزاده، داستان ، یا به قول او رمان، بهترین نوع ادبی برای رسیدن به دموکراسی ادبی است و این دموکراسی میتواند از دو منظر جلوه یابد.
🔻یکی از منظر موضوع و محتوای داستان ، که در این صورت نویسنده باید با انتخاب شخصیت های داستانی خود از میان مردم عادی، به شرح آداب و رسوم آنان بپردازد و
🔺دیگر اینکه نویسنده ، به جای استفاده از «انشاهای غامض و غیر قابل فهم برای عموم»، زبان روزمره مردم عادی را در نوشته خود به کار گیرد.
جمال زاده به طور کلی ساده نویسی را به نویسندگان ایرانی توصیه میکند و شاید به همین سبب، مضمون اولین داستان مجموعه یکی بود یکی نبود، یعنی «فارسی شکر است»، درباره ساده نویسی و ساده گویی است .
📎فايل pdf كتابهای او را در صبح و شعر بخوانید .
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher