This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به فراخور #۲۸اردیبهشت گرامی داشت روز حکیم #خیام_نیشابوری
چند رباعی از #خیام
آواز: #محمود_جاهد
سه تار: استاد #مجید_واصفی
دستگاه شور
@iranawaz
@sobhosher
🆔 @kimiayehasti
چند رباعی از #خیام
آواز: #محمود_جاهد
سه تار: استاد #مجید_واصفی
دستگاه شور
@iranawaz
@sobhosher
🆔 @kimiayehasti
Forwarded from صبح و شعر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به فراخور #۲۸اردیبهشت گرامی داشت روز حکیم #خیام_نیشابوری
چند رباعی از #خیام
آواز: #محمود_جاهد
سه تار: استاد #مجید_واصفی
دستگاه شور
@iranawaz
@sobhosher
🆔 @kimiayehasti
چند رباعی از #خیام
آواز: #محمود_جاهد
سه تار: استاد #مجید_واصفی
دستگاه شور
@iranawaz
@sobhosher
🆔 @kimiayehasti
#يك_برگ_كتاب
#خیام میگوید این جهان نه آغازی دارد و نه پایانی. همه چیز گذراست.
مرگ در هر لحظه و آن در کمین است، در سرشارترین آنات زندگی بیرحمانه از کمینگاه خود برون میجهد و به ما میگوید:«من اینجایم».
همه چیز محکوم به فناست. این دسته که بر گردن کوزه است پیش از این دست نوازشگری بوده است بر گردن زیبارویی فتّان. آن کاخها که زمانی به گنبد آسمان فخر میفروختند، و بهرام در آنها جام میِ گلگون را را بلند میکرد، اکنون تلّی ویراناند.
دوزخ جز شرری از رنج بیهودهی ما نیست و بهشت همین لحظهی والای آسایش ماست:
🔅دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
🔅فردوس دمی ز وقت آسوده ماست
جهانی که خیام ترسیم میکند در خارج از حیطهی مذهب و اسطوره قرار دارد. در این جهان نه از عوالم کشف و شهود، از آنگونه که نزد #حافظ سراغ داریم و نوعی جغرافیای هستی را به دست میدهد، خبریست و نه از بیخودی #مولانا که از طریق جریان سیلآسای صُوَر، جان را به سوی «هفت پردهی افلاک» بر میکشد اثری؛ نه از حکمت عملی #سعدی در آن نشانیست و نه از خاطرهی اساطیری #فردوسی نمونهای. این جهان، جهانیست بیرون از صورتها و الگوهای ازلی، بیرون از حیطهی ادیان و مختصاتش، از عروج و رستاخیز و معاد. جهانیست برهوت که معنایش را از عریانیاش میگیرد.
#خیام از نقطهی صفر آغاز میکند: از منطقهی خنثایی که در آنجا همهی خاطرهها زدوده شدهاند، همهی عقایدِ پیشپنداشته، همهی «ما تقدّم»های فلسفی، کنار رفتهاند، نقطهی پوچی نگاهی سرشار از حیرتی مدام. اما نگاهی نسبتاً سرد و یخزده، بسکه بصیرتی که از آن سرشار است بُرنده و بیمهر است. این نگاه به نوعی بدبینی وجودی منتهی میشود که از سر یأس و نومیدی نیست، بلکه از بیاعتنایی فاخر کسی حکایت دارد که پشت سکه، یا روی دیگر امور را میبیند. یعنی نگاه کسی که، در جایی که دیگران صورتهای آرامشبخش و نشانههای آشنا میبینند، جز خلأ و پوچی نمییابد. با پردهدری خیام فقر محتوا آشکار میشود، فقری چنان متراکم، و به ویژه چنان پربار از عدم و سرشار از غیبت، که بیمعنایی، خود واضِع و موزّعِ همه معناها میشود.
جهان دو دروازه دارد: از دری به درون میآییم، و از در دیگر بهدر میشویم. انسان میان دو عدم گرفتار است. و این امر ناشی از نقصی است که در ذات چیزها، در بیهودگی ذاتی و ازلی جهان، مستقر است.
میان این دو عدم، حُلّه هستی از رنج بافته شده است، اما رنجی چنان اساسی که به نوعی پردهی بنیاد وجود را تشکیل میدهد، چراکه وجود جز بازتولید نیست:
🔅ناآمدگان اگر بدانند که ما
🔅از دهر چه میکشیم نایند هنوز
✍🏻: #داریوش_شایگان،
📚: #پنج_اقلیم_حضور. مقاله « #خیام: لحظههای برقآسای حضور».
#۲۸اردیبهشت روز #خیام
ریاضیدان، منجم، شاعر، فیلسوف والای ایرانی یاد و نامش جاودان💐
@sobhosher
#خیام میگوید این جهان نه آغازی دارد و نه پایانی. همه چیز گذراست.
مرگ در هر لحظه و آن در کمین است، در سرشارترین آنات زندگی بیرحمانه از کمینگاه خود برون میجهد و به ما میگوید:«من اینجایم».
همه چیز محکوم به فناست. این دسته که بر گردن کوزه است پیش از این دست نوازشگری بوده است بر گردن زیبارویی فتّان. آن کاخها که زمانی به گنبد آسمان فخر میفروختند، و بهرام در آنها جام میِ گلگون را را بلند میکرد، اکنون تلّی ویراناند.
دوزخ جز شرری از رنج بیهودهی ما نیست و بهشت همین لحظهی والای آسایش ماست:
🔅دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
🔅فردوس دمی ز وقت آسوده ماست
جهانی که خیام ترسیم میکند در خارج از حیطهی مذهب و اسطوره قرار دارد. در این جهان نه از عوالم کشف و شهود، از آنگونه که نزد #حافظ سراغ داریم و نوعی جغرافیای هستی را به دست میدهد، خبریست و نه از بیخودی #مولانا که از طریق جریان سیلآسای صُوَر، جان را به سوی «هفت پردهی افلاک» بر میکشد اثری؛ نه از حکمت عملی #سعدی در آن نشانیست و نه از خاطرهی اساطیری #فردوسی نمونهای. این جهان، جهانیست بیرون از صورتها و الگوهای ازلی، بیرون از حیطهی ادیان و مختصاتش، از عروج و رستاخیز و معاد. جهانیست برهوت که معنایش را از عریانیاش میگیرد.
#خیام از نقطهی صفر آغاز میکند: از منطقهی خنثایی که در آنجا همهی خاطرهها زدوده شدهاند، همهی عقایدِ پیشپنداشته، همهی «ما تقدّم»های فلسفی، کنار رفتهاند، نقطهی پوچی نگاهی سرشار از حیرتی مدام. اما نگاهی نسبتاً سرد و یخزده، بسکه بصیرتی که از آن سرشار است بُرنده و بیمهر است. این نگاه به نوعی بدبینی وجودی منتهی میشود که از سر یأس و نومیدی نیست، بلکه از بیاعتنایی فاخر کسی حکایت دارد که پشت سکه، یا روی دیگر امور را میبیند. یعنی نگاه کسی که، در جایی که دیگران صورتهای آرامشبخش و نشانههای آشنا میبینند، جز خلأ و پوچی نمییابد. با پردهدری خیام فقر محتوا آشکار میشود، فقری چنان متراکم، و به ویژه چنان پربار از عدم و سرشار از غیبت، که بیمعنایی، خود واضِع و موزّعِ همه معناها میشود.
جهان دو دروازه دارد: از دری به درون میآییم، و از در دیگر بهدر میشویم. انسان میان دو عدم گرفتار است. و این امر ناشی از نقصی است که در ذات چیزها، در بیهودگی ذاتی و ازلی جهان، مستقر است.
میان این دو عدم، حُلّه هستی از رنج بافته شده است، اما رنجی چنان اساسی که به نوعی پردهی بنیاد وجود را تشکیل میدهد، چراکه وجود جز بازتولید نیست:
🔅ناآمدگان اگر بدانند که ما
🔅از دهر چه میکشیم نایند هنوز
✍🏻: #داریوش_شایگان،
📚: #پنج_اقلیم_حضور. مقاله « #خیام: لحظههای برقآسای حضور».
#۲۸اردیبهشت روز #خیام
ریاضیدان، منجم، شاعر، فیلسوف والای ایرانی یاد و نامش جاودان💐
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
✦❁شجاعت خیام بودن❁✦
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق، نه حقیقت، نه شریعت، نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این؟
#خیام
مشخصهٔ اصلی رند، عدم تعلق است که در رباعی مشهور خیام و بیت زیر از حافظ آمده است :
و #حافظ:
غلامِ همت آنم که زیر چرخ کبود
زِ هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
🔺خیام چیزی را که خود بدان نرسیده و باور ندارد، موعظه نمیکند. او یکه و تنها حرف خود را میزند بیآن که جو زده شود و همرنگ جماعت.
🔻به تعبیر کانت "جرئتِ دانستن" و به تعبیر خود"زهره" دارد تا مانند نیچه به آموزههای ارثی و القایی یک "نه بزرگ" بگوید و ارزشهای خودش را بیافریند.
دغدغههایش حقیقی است و آنها را ارزان نمیفروشد تا کلاه سر خود و خلق الله بگذارد. حرف خود را میزند و مقید خوش باش و بد باش و بهبه و اَهاَه دیگران نیست.
🔺خیام بودن به واقع "زهره" میخواهد؛ آنهم در میان جماعت پر مدعا و متعصب و تکفیرگو.
او متفکری فروتن است که اقرار میکند که به دستش جایی بند نشده.
🔻گفتن "من نمیدانم" شجاعتی میخواهد که اکثر قریب بهاتفاق ما نداریم.
ما تظاهر میکنیم که همه چیز را میدانیم بهخصوص اگر برای خود رسالتی قائل باشیم و خود را در موضع استاد و معلم و دیگران را در موضع شاگرد و متعلّم ببینیم.
🔺خیام حکیم است ولی ادعای معلمی ندارد.
در حالی که غزالی و عطار و سنایی و مولوی و ابن عربی و سعدی و...، همه و همه مدعی تعلیماند.
آنها خود دچار مشکلات فکری هستند که به تناقضات عدیده هم منجر میشود ولی چون خود را در موضع تعلیم میبینند، به روی خود نمیآورند و وانمود میکنند مشکلی وجود ندارد.
چنانکه #مولوی خود صادقانهتر با مطلب روبرو شده، میگوید:
بر سرم جانا بیا میمال دست
کز تناقضهای دل، پشتم شکست
و اقرار میآورد که کارِ دین، حیرانی است.
گه چنین بنماید و گه ضدّ این
جز که حیرانی نباشد کار دین
✍🏻: #محمدامین_مروتی
فراخور #۲۸اردیبهشت روز بزرگداشت #خیام
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
✦❁شجاعت خیام بودن❁✦
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق، نه حقیقت، نه شریعت، نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این؟
#خیام
مشخصهٔ اصلی رند، عدم تعلق است که در رباعی مشهور خیام و بیت زیر از حافظ آمده است :
و #حافظ:
غلامِ همت آنم که زیر چرخ کبود
زِ هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
🔺خیام چیزی را که خود بدان نرسیده و باور ندارد، موعظه نمیکند. او یکه و تنها حرف خود را میزند بیآن که جو زده شود و همرنگ جماعت.
🔻به تعبیر کانت "جرئتِ دانستن" و به تعبیر خود"زهره" دارد تا مانند نیچه به آموزههای ارثی و القایی یک "نه بزرگ" بگوید و ارزشهای خودش را بیافریند.
دغدغههایش حقیقی است و آنها را ارزان نمیفروشد تا کلاه سر خود و خلق الله بگذارد. حرف خود را میزند و مقید خوش باش و بد باش و بهبه و اَهاَه دیگران نیست.
🔺خیام بودن به واقع "زهره" میخواهد؛ آنهم در میان جماعت پر مدعا و متعصب و تکفیرگو.
او متفکری فروتن است که اقرار میکند که به دستش جایی بند نشده.
🔻گفتن "من نمیدانم" شجاعتی میخواهد که اکثر قریب بهاتفاق ما نداریم.
ما تظاهر میکنیم که همه چیز را میدانیم بهخصوص اگر برای خود رسالتی قائل باشیم و خود را در موضع استاد و معلم و دیگران را در موضع شاگرد و متعلّم ببینیم.
🔺خیام حکیم است ولی ادعای معلمی ندارد.
در حالی که غزالی و عطار و سنایی و مولوی و ابن عربی و سعدی و...، همه و همه مدعی تعلیماند.
آنها خود دچار مشکلات فکری هستند که به تناقضات عدیده هم منجر میشود ولی چون خود را در موضع تعلیم میبینند، به روی خود نمیآورند و وانمود میکنند مشکلی وجود ندارد.
چنانکه #مولوی خود صادقانهتر با مطلب روبرو شده، میگوید:
بر سرم جانا بیا میمال دست
کز تناقضهای دل، پشتم شکست
و اقرار میآورد که کارِ دین، حیرانی است.
گه چنین بنماید و گه ضدّ این
جز که حیرانی نباشد کار دین
✍🏻: #محمدامین_مروتی
فراخور #۲۸اردیبهشت روز بزرگداشت #خیام
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher