━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
گفتند:
پایان روزهای خوش در جوار پرندگان فرارسیده
روزگار ابر و پوستین های کهنه است
گفتند:
زمین شما هرگز گرم نبوده
و چشمان خورشیدتان سیاه بوده از آغاز
گفتند:
مگر می شود به گلوله گفت؛
ختم جلسه را اعلام کرده ایم
برخیزید و آب ننوشید
برخیزید و از خواب بهراسید
که هر دو توأمانند در آغوش تان
آن سو مرگ است و این سو مرگ
آن سو کفتارها سوگوارند و این سو مُردارها
آن سو ما میدویم و این سو غزالان گریزپا
آن سو راه به جایی میبرند و این سو راه میبرند به جایی
ناگفته بسیار است
مثل آن دقایقی که نمیخواستم سرت را ببینم بر تنات
آن سوانحی که من ساختم و جان باختی در آن
طعم خوش سموم بر ذائقهات
و لمس دلنشین آفات بر تنم
ناگفته بسیار است
ای کاش در جوار همین چند پرندهی کوچک
که مدام پرواز را خاطر نشانم میکردند
سر به سوی نور برنمیآوردم
چگونه خورشید بیوقفه می تابد و کائنات همواره بیخاصیتاند؟
لاله ها خوابیدهاند یا تو با جامهی سرخات دل میبرانی؟
لاله ها خوابیدهاند یا حماسه در خیابان به رقص برخاستهاست؟
لاله ها خوابیدهاند یا رموز عشق فاش است و فاش است و فاش؟
لاله ها خوابیدهاند یا بند دلم سست میشود بیتلنگر؟
گفتیم بهار و بیفاصله باریدیم
گل در برم بود و در برم بود گل
می در کفم بود و در کفم بود می
رقصیدم و شانههایت بر شانههایم ابعاد عشق را اندازه می گرفت
خندیدم و دندانهایت کام شیرین لالهها را می گزید
آن سوی مناطق جنونزده
قهقهه بسیار است
مقدار ناچیزی عشق
چند کاج سوزنی
کمی یادم نمیآید ریخته میشود در جام
و ذرهای فریاد تا سربلند برآییم از ماجرا
در خیابان تنگ و شورشزده
غمزده بسیار است
پیش از آن که بند بیاید نفس هایم
گوش میسپارم به صدای عبور گلوله
زیر سقف بردباری که دیوارهایش را دوست نداشت.
✍🏻: #فرزانه_قوامی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، امروزتان دلپسند 💐🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
گفتند:
پایان روزهای خوش در جوار پرندگان فرارسیده
روزگار ابر و پوستین های کهنه است
گفتند:
زمین شما هرگز گرم نبوده
و چشمان خورشیدتان سیاه بوده از آغاز
گفتند:
مگر می شود به گلوله گفت؛
ختم جلسه را اعلام کرده ایم
برخیزید و آب ننوشید
برخیزید و از خواب بهراسید
که هر دو توأمانند در آغوش تان
آن سو مرگ است و این سو مرگ
آن سو کفتارها سوگوارند و این سو مُردارها
آن سو ما میدویم و این سو غزالان گریزپا
آن سو راه به جایی میبرند و این سو راه میبرند به جایی
ناگفته بسیار است
مثل آن دقایقی که نمیخواستم سرت را ببینم بر تنات
آن سوانحی که من ساختم و جان باختی در آن
طعم خوش سموم بر ذائقهات
و لمس دلنشین آفات بر تنم
ناگفته بسیار است
ای کاش در جوار همین چند پرندهی کوچک
که مدام پرواز را خاطر نشانم میکردند
سر به سوی نور برنمیآوردم
چگونه خورشید بیوقفه می تابد و کائنات همواره بیخاصیتاند؟
لاله ها خوابیدهاند یا تو با جامهی سرخات دل میبرانی؟
لاله ها خوابیدهاند یا حماسه در خیابان به رقص برخاستهاست؟
لاله ها خوابیدهاند یا رموز عشق فاش است و فاش است و فاش؟
لاله ها خوابیدهاند یا بند دلم سست میشود بیتلنگر؟
گفتیم بهار و بیفاصله باریدیم
گل در برم بود و در برم بود گل
می در کفم بود و در کفم بود می
رقصیدم و شانههایت بر شانههایم ابعاد عشق را اندازه می گرفت
خندیدم و دندانهایت کام شیرین لالهها را می گزید
آن سوی مناطق جنونزده
قهقهه بسیار است
مقدار ناچیزی عشق
چند کاج سوزنی
کمی یادم نمیآید ریخته میشود در جام
و ذرهای فریاد تا سربلند برآییم از ماجرا
در خیابان تنگ و شورشزده
غمزده بسیار است
پیش از آن که بند بیاید نفس هایم
گوش میسپارم به صدای عبور گلوله
زیر سقف بردباری که دیوارهایش را دوست نداشت.
✍🏻: #فرزانه_قوامی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، امروزتان دلپسند 💐🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher