Forwarded from اتچ بات
پادشاهي #كيخسرودرشاهنامه١
#ابوالقاسم_اسماعيل_پور
#کیخسرو از همان آغاز، شهریاری نورانی و درخشان شمرده میشده است. چهرهاش بس منوّر توصیف شده است، گویی که از خورشید گوی سبقت برده باشد. او در نخستین دیدار با گیو پهلوان، به صورت جوانی زیبا، نورانی، با جامی در دست و دسته گلی بر گیسو و در کنار چشمهیی درخشان توصیف گردیده است. (حمیدیان ۱۳۷۲: ۳۱۲) کیخسرو اساطیری بهراستی #نویددهندۀ تحول عظیمی است که بنا به باورهای آریایی و بهویژه بنا به اساطیر زرتشتی باید در پایان جهان رخ دهد. این دگرگونی شگفتآور همان #پیروزی فرجامین #نور بر ظلمت است، پیروزی نیکی بر بدی و تیرهگی پارسایی بر دُژکرداری. از کشته شدنِ ناجوانمردانۀ سیاوش تا پیدایی و بُرناییِ کیخسرو، زمانۀ شگفتآورِ غریبی است که سرشار از فساد، تباهی، کشتار، شهرسوزان و ویرانی است. همۀ این نشانههای بد و اهریمنی دورۀ آمیزش خیر و شر یا آمیزش نور و ظلمت را به یاد میآورد، پدیدههایی اهریمنی که در روزگار کیخسرو به اوج خود میرسد. افراسیاب نماد کل ظلمت و تیرهروزیهاست و کیخسرو نماد نور و آفتاب و آزادی است.
از شگفتیهای دیگر شخصیت اساطیری کیخسرو، اسبِ اوست که بهزاد نام دارد. روایت کردهاند که وقتی بهزاد، اسب زیبای سیاوش، به کیخسرو میرسد، و «چون سوارش میکند، در یک لحظه کیخسرو از نظرها #پنهان میشود. به طوری که گیو میاندیشد، مبادا اهریمن به صورت اسب درآمده و کیخسرو را از بین برده است. (شاهنامه، ۳/۲۱۰)
همنامِ کیخسرو در نوشتههای کهن ودایی، سرشروَس[۴] (نیک آوازه) است که جزو یاران همکار ایندرا، خدای جنگ در اساطیر #هندی است. ایندرا به کمکِ اوست که بیست تن از فرمانروایان دشمن و نیز ۶۰۰۹۹ تن از جنگاورانش را با چرخهای گردونه کشندهاش نابود میکند. (یارشاطر، ۱۳۶۸: ۵۶۱-۵۶۲) در اوستا کیخسرو خیلی بیشتر از دیگر پهلوانان کیانی ستوده شده است. در فروردین یشت، بندهای ۱۳۳ تا ۱۳۵، فره وشیهای هفت شهریار کیانی پیش از روزگار کیخسرو و یکجا ستوده میشوند، در حالیکه فرهوشی او جداگانه با توصیفاتی برجسته مورد ستایش قرار میگیرد. او را «از برای نیروی خوب ترکیب یافته، از برای پیروزیِ اهورا آفریده، از برای برتری فاتحانه، از برای حکم خوب اجرا شده، از برای فرمان تغییرناپذیر، و از برای فرمان مغلوب ناشدنیاش» میستایند. کیخسرو جنگاور است، با یک ضربه بر دشمنانش پیروز میشود، چون که دارای فرّه است. او #بهشت را تصاحب کرده است.(یارشاطر، ۱۳۶۸: ۵۶۱-۵۶۲)
در یشت ۱۹ (زامیاد یشت)، بند ۱۷، دربارۀ کیخسرو چنین آمده است:
«… بدانسان که کیخسرو بر دشمنِ نابهکار چیره شد و در درازنای آوردگاه ـ هنگامی که دشمنِ تباهکارِ نیرنگباز، سواره با او میجنگید ـ به نهانگاه گرفتار نیامد. کیخسرو سرورِ پیروز، پسر خونخواه سیاوشِ دلیر ـ که ناجوانمردانه کشته شد ـ و کینخواهِ اَغریرثِ دلیر، افراسیابِ تباهکار و برادرش گرسیوز را به بند درکشید. (دوستخواه، ۱۳۷۰: ۴۹۹)
بیشک کیخسرو در اوستا سَروری بلندپایه است که همچون جاودانان ستوده میشود. در یشت ۱۵ (رام یشت)، بندهای ۳۱-۳۳ چنین آمده است:
«اَوروَسارَی بزرگ در جنگل سپید، در برابر جنگل سپید، در میان جنگل سپید، بر تخت زرّین، بر بالش زرّین، بر فرش زرّین، در برابر بَرسَمِ گسترده با دستان سرشار او را بستود… و از وی خواستار شد: ای اندروایِ زبردست! مرا این کامیابی ارزانی دار که پهلوانِ سرزمینهای ایرانی استوار دارندۀ کشور {کی}خسرو- ما[۵] را نکشد؛ که خویشتن را از چنگ کیخسرو بتوانم رهاند. کیخسرو او را برافکند در همۀ جنگل ایرانیان. اندروای زبردست، این کامیابی را بدو ارزانی داشت و کیخسرو کامروا شد.[۶]
در یشت ۱۵، بندهای ۷۳-۷۷، به پیروزی بزرگ کیخسرو و یکی از نقطههای عطف در حماسۀ ملی، یعنی کشتن افراسیاب و گرسیوز در جنگل سفید پهناور، پس از نبردی طولانی و دشوار اشاره رفته است. در شمار دیگری از یشتها، صحنۀ این رویدادها به کرانههای دریاچۀ چیچَست انتقال یافته است. (یارشاطر، ۱۳۶۸: ۵۶۲)
در نوشتههای پهلوی، کیخسرو به گونۀ یک زرتشتی #بت_شکن قلمداد شده است. چون شخصیت اساطیری او در آثار دینی دورۀ میانه شرح و بسط یافته و جنبههای دینی و آیینیِ آن بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. گویند که وی آیین زرتشتی می-ورزید(دینکرد ۹، ۱۶ و ۱۹)؛ و به عنوان یک زرتشتیِ بتشکن بتکدهیی را بر کران دریاچۀ چیچَست ویران ساخت. بنای آتشکدۀ معروفِ شیز را به او نسبت میدهند. (همانجا)
...
@sobhosher
#ابوالقاسم_اسماعيل_پور
#کیخسرو از همان آغاز، شهریاری نورانی و درخشان شمرده میشده است. چهرهاش بس منوّر توصیف شده است، گویی که از خورشید گوی سبقت برده باشد. او در نخستین دیدار با گیو پهلوان، به صورت جوانی زیبا، نورانی، با جامی در دست و دسته گلی بر گیسو و در کنار چشمهیی درخشان توصیف گردیده است. (حمیدیان ۱۳۷۲: ۳۱۲) کیخسرو اساطیری بهراستی #نویددهندۀ تحول عظیمی است که بنا به باورهای آریایی و بهویژه بنا به اساطیر زرتشتی باید در پایان جهان رخ دهد. این دگرگونی شگفتآور همان #پیروزی فرجامین #نور بر ظلمت است، پیروزی نیکی بر بدی و تیرهگی پارسایی بر دُژکرداری. از کشته شدنِ ناجوانمردانۀ سیاوش تا پیدایی و بُرناییِ کیخسرو، زمانۀ شگفتآورِ غریبی است که سرشار از فساد، تباهی، کشتار، شهرسوزان و ویرانی است. همۀ این نشانههای بد و اهریمنی دورۀ آمیزش خیر و شر یا آمیزش نور و ظلمت را به یاد میآورد، پدیدههایی اهریمنی که در روزگار کیخسرو به اوج خود میرسد. افراسیاب نماد کل ظلمت و تیرهروزیهاست و کیخسرو نماد نور و آفتاب و آزادی است.
از شگفتیهای دیگر شخصیت اساطیری کیخسرو، اسبِ اوست که بهزاد نام دارد. روایت کردهاند که وقتی بهزاد، اسب زیبای سیاوش، به کیخسرو میرسد، و «چون سوارش میکند، در یک لحظه کیخسرو از نظرها #پنهان میشود. به طوری که گیو میاندیشد، مبادا اهریمن به صورت اسب درآمده و کیخسرو را از بین برده است. (شاهنامه، ۳/۲۱۰)
همنامِ کیخسرو در نوشتههای کهن ودایی، سرشروَس[۴] (نیک آوازه) است که جزو یاران همکار ایندرا، خدای جنگ در اساطیر #هندی است. ایندرا به کمکِ اوست که بیست تن از فرمانروایان دشمن و نیز ۶۰۰۹۹ تن از جنگاورانش را با چرخهای گردونه کشندهاش نابود میکند. (یارشاطر، ۱۳۶۸: ۵۶۱-۵۶۲) در اوستا کیخسرو خیلی بیشتر از دیگر پهلوانان کیانی ستوده شده است. در فروردین یشت، بندهای ۱۳۳ تا ۱۳۵، فره وشیهای هفت شهریار کیانی پیش از روزگار کیخسرو و یکجا ستوده میشوند، در حالیکه فرهوشی او جداگانه با توصیفاتی برجسته مورد ستایش قرار میگیرد. او را «از برای نیروی خوب ترکیب یافته، از برای پیروزیِ اهورا آفریده، از برای برتری فاتحانه، از برای حکم خوب اجرا شده، از برای فرمان تغییرناپذیر، و از برای فرمان مغلوب ناشدنیاش» میستایند. کیخسرو جنگاور است، با یک ضربه بر دشمنانش پیروز میشود، چون که دارای فرّه است. او #بهشت را تصاحب کرده است.(یارشاطر، ۱۳۶۸: ۵۶۱-۵۶۲)
در یشت ۱۹ (زامیاد یشت)، بند ۱۷، دربارۀ کیخسرو چنین آمده است:
«… بدانسان که کیخسرو بر دشمنِ نابهکار چیره شد و در درازنای آوردگاه ـ هنگامی که دشمنِ تباهکارِ نیرنگباز، سواره با او میجنگید ـ به نهانگاه گرفتار نیامد. کیخسرو سرورِ پیروز، پسر خونخواه سیاوشِ دلیر ـ که ناجوانمردانه کشته شد ـ و کینخواهِ اَغریرثِ دلیر، افراسیابِ تباهکار و برادرش گرسیوز را به بند درکشید. (دوستخواه، ۱۳۷۰: ۴۹۹)
بیشک کیخسرو در اوستا سَروری بلندپایه است که همچون جاودانان ستوده میشود. در یشت ۱۵ (رام یشت)، بندهای ۳۱-۳۳ چنین آمده است:
«اَوروَسارَی بزرگ در جنگل سپید، در برابر جنگل سپید، در میان جنگل سپید، بر تخت زرّین، بر بالش زرّین، بر فرش زرّین، در برابر بَرسَمِ گسترده با دستان سرشار او را بستود… و از وی خواستار شد: ای اندروایِ زبردست! مرا این کامیابی ارزانی دار که پهلوانِ سرزمینهای ایرانی استوار دارندۀ کشور {کی}خسرو- ما[۵] را نکشد؛ که خویشتن را از چنگ کیخسرو بتوانم رهاند. کیخسرو او را برافکند در همۀ جنگل ایرانیان. اندروای زبردست، این کامیابی را بدو ارزانی داشت و کیخسرو کامروا شد.[۶]
در یشت ۱۵، بندهای ۷۳-۷۷، به پیروزی بزرگ کیخسرو و یکی از نقطههای عطف در حماسۀ ملی، یعنی کشتن افراسیاب و گرسیوز در جنگل سفید پهناور، پس از نبردی طولانی و دشوار اشاره رفته است. در شمار دیگری از یشتها، صحنۀ این رویدادها به کرانههای دریاچۀ چیچَست انتقال یافته است. (یارشاطر، ۱۳۶۸: ۵۶۲)
در نوشتههای پهلوی، کیخسرو به گونۀ یک زرتشتی #بت_شکن قلمداد شده است. چون شخصیت اساطیری او در آثار دینی دورۀ میانه شرح و بسط یافته و جنبههای دینی و آیینیِ آن بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. گویند که وی آیین زرتشتی می-ورزید(دینکرد ۹، ۱۶ و ۱۹)؛ و به عنوان یک زرتشتیِ بتشکن بتکدهیی را بر کران دریاچۀ چیچَست ویران ساخت. بنای آتشکدۀ معروفِ شیز را به او نسبت میدهند. (همانجا)
...
@sobhosher
Telegram
attach 📎