صبح و شعر
. #سوزنی_به_خویشتن از #جمشید تا #ضحاک(نگاهی دیگرگون به #شاهنامه) فراز۸– باور کارسازی نیروهای فرازمینی(٣) 🔸یادآور میشویم که استورهها از دو پاره جداگانه، در هم تنیدهاند: ١- پاره کوچک - رویدادهای راستین تاریخی ٢- پاره بزرگ - پیرایههای برآمده از فرهنگ…
.
#سوزنی_به_خویشتن
از جمشید تا ضحاک(نگاهی دیگرگون به شاهنامه)
فراز۸–باور کارسازی نیروهای فرازمینی(٤)
...
جهان را یکی دیگر آمد نهاد!!
🔸انگاره دیگری از پوچباوری و دلبستن پسینیانِ فریدون به #نیروهای_ناپدیدار، در بستن پیرایهیِ « #افسونگری» به فریدون جلوهگر میشود!
🔻آن هنگام که فریدون رهسپار کاخ ضحاک است، در راه به زیستنگاه نیکان یزدانپرست فرود میآید و نیمهشبان، نیکخواهی با چهره ای بهشتی!! به بالینش میآید و دور از چشم یاران او را (از ره ایزدی) افسونگری میآموزد:
سوی مهتر آمد به سان پری،
نهانی بیامُختش افسونگری،
کجا بندها را بداند کلید،
گشاده بدافسون کند ناپدید!
🔺🔻🔺
و بازگوکنندگان(راویان) سینهبهسینه، همان شب کارکردی برای این تواناییِ تازهی فریدون میشناسند و پیرایهای دیگر!!!
🔻برادران فریدون بر وی رشک میبرند و آهنگ کشتنش میکنند و شبانگه سنگی از بالای کوه به سوی فریدون که در دامنه کوه خفته بود، میغلتانند تا سرش را بکوبند و تباهش سازند! ولی فریدون با یاری نیروهای ناپدیدار(امداد غیبی) از خواب بیدار می شود و به نیروی افسون تازه آموخته، سنگ را از جنبش باز میدارد!!
«به فرمان یزدان» سر خفته مرد،
خروشیدنِ سنگ بیدار کرد!
بدافسون همان سنگ برجای خویش،
ببست و نجمبید آن سنگ بیش!
🔺🔻🔺
🔹چنین است که نخستین خیزش تاریخی مردم بر ساستار، که به راستی یک «#انقلاب_فرهنگی» و دگرگونی بنیادین و میوهدار در رویکردهای مردم بود؛
با بستن پیرایههای پوچانگارانه، از سوی پسینیان، پیکر افسانهگون مییابد و « #استوره»ای برمیآید که به جای انگیزش مردم به درستبینی،
▫️ این باور بیبنیاد را میپراگند که هیچ دگرگونی اجتماعی جز به خواست و کنشگری نیروهای ناپدیدار رخ نخواهد داد! پارادایمی بازدارنده!....
سخن دنباله دارد. ایدون باد.
پژوهشى از : استاد #سيروس_حامى
یارینامه:
جامعهشناسی خودکامگی– دکتر رضاقلی
@ShahnamehToosi
@sobhosher
#سوزنی_به_خویشتن
از جمشید تا ضحاک(نگاهی دیگرگون به شاهنامه)
فراز۸–باور کارسازی نیروهای فرازمینی(٤)
...
جهان را یکی دیگر آمد نهاد!!
🔸انگاره دیگری از پوچباوری و دلبستن پسینیانِ فریدون به #نیروهای_ناپدیدار، در بستن پیرایهیِ « #افسونگری» به فریدون جلوهگر میشود!
🔻آن هنگام که فریدون رهسپار کاخ ضحاک است، در راه به زیستنگاه نیکان یزدانپرست فرود میآید و نیمهشبان، نیکخواهی با چهره ای بهشتی!! به بالینش میآید و دور از چشم یاران او را (از ره ایزدی) افسونگری میآموزد:
سوی مهتر آمد به سان پری،
نهانی بیامُختش افسونگری،
کجا بندها را بداند کلید،
گشاده بدافسون کند ناپدید!
🔺🔻🔺
و بازگوکنندگان(راویان) سینهبهسینه، همان شب کارکردی برای این تواناییِ تازهی فریدون میشناسند و پیرایهای دیگر!!!
🔻برادران فریدون بر وی رشک میبرند و آهنگ کشتنش میکنند و شبانگه سنگی از بالای کوه به سوی فریدون که در دامنه کوه خفته بود، میغلتانند تا سرش را بکوبند و تباهش سازند! ولی فریدون با یاری نیروهای ناپدیدار(امداد غیبی) از خواب بیدار می شود و به نیروی افسون تازه آموخته، سنگ را از جنبش باز میدارد!!
«به فرمان یزدان» سر خفته مرد،
خروشیدنِ سنگ بیدار کرد!
بدافسون همان سنگ برجای خویش،
ببست و نجمبید آن سنگ بیش!
🔺🔻🔺
🔹چنین است که نخستین خیزش تاریخی مردم بر ساستار، که به راستی یک «#انقلاب_فرهنگی» و دگرگونی بنیادین و میوهدار در رویکردهای مردم بود؛
با بستن پیرایههای پوچانگارانه، از سوی پسینیان، پیکر افسانهگون مییابد و « #استوره»ای برمیآید که به جای انگیزش مردم به درستبینی،
▫️ این باور بیبنیاد را میپراگند که هیچ دگرگونی اجتماعی جز به خواست و کنشگری نیروهای ناپدیدار رخ نخواهد داد! پارادایمی بازدارنده!....
سخن دنباله دارد. ایدون باد.
پژوهشى از : استاد #سيروس_حامى
یارینامه:
جامعهشناسی خودکامگی– دکتر رضاقلی
@ShahnamehToosi
@sobhosher