Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🎶🍃🌸
#شعرخوب_بخوانيم
شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم
فرش غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این سقف مصفا دلم
آه که امروز دلم را چه شد
دوش چه گفته است کسی با دلم
از طلب گوهر گویای عشق
موج زند موج چو دریا دلم
روز شد و چادر شب می درد
در پی آن عیش و تماشا دلم
از دل تو در دل من نکتههاست
آه چه ره است از دل تو تا دلم
گر نکنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم
ای تبریز از هوس شمس دین
چند رود سوی ثریا دلم
شعر : #مولاناجلالالدین محمد بلخی
دكلمه : #احمدشاملو
موسیقی: #فرهادفخرالدینی
تنور دلتون گرم💐🥰
@sobhosher
#شعرخوب_بخوانيم
شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم
فرش غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این سقف مصفا دلم
آه که امروز دلم را چه شد
دوش چه گفته است کسی با دلم
از طلب گوهر گویای عشق
موج زند موج چو دریا دلم
روز شد و چادر شب می درد
در پی آن عیش و تماشا دلم
از دل تو در دل من نکتههاست
آه چه ره است از دل تو تا دلم
گر نکنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم
ای تبریز از هوس شمس دین
چند رود سوی ثریا دلم
شعر : #مولاناجلالالدین محمد بلخی
دكلمه : #احمدشاملو
موسیقی: #فرهادفخرالدینی
تنور دلتون گرم💐🥰
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁❇️❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
سه شنبه با #شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
– امروز چه روزى است؟
– ما خود تمامى ِ روزهاییم اى دوست
ما خود زندهگىایم به تمامى اى یار،
یکدیگر را دوست مىداریم و زندهگى مىکنیم
زندهگى مىکنیم و یکدیگر را دوست مىداریم و
نه مىدانیم زندهگى چیست و
نه مىدانیم روز چیست و
نه مىدانیم عشق چیست..
شاعر: #ژاک_پرهور
برگردان: #احمدشاملو
پى نوشت: با رعايت امانتدارى (شيوه نگارش شاملو)
━•··•✦❁❇️❁✦•··•━
✋🏼
سلام و
ارادت....
🌀
سه شنبه تان
آکنده از شادی ،
برکتِ مهربانى و دوست داشتن🙏🏻💐.
━•··•✦❁❇️❁✦•··•━
🦋 سه شنبه
🦋 ۲۱ بهمن ۱۳۹۹ش
🦋 ۲۶جمادی الثانی۱۴۴۲ ق
🦋 ۹ فوریه ۲۰۲۱م
━•··•✦❁❇️❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
سه شنبه با #شعرجهان
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
– امروز چه روزى است؟
– ما خود تمامى ِ روزهاییم اى دوست
ما خود زندهگىایم به تمامى اى یار،
یکدیگر را دوست مىداریم و زندهگى مىکنیم
زندهگى مىکنیم و یکدیگر را دوست مىداریم و
نه مىدانیم زندهگى چیست و
نه مىدانیم روز چیست و
نه مىدانیم عشق چیست..
شاعر: #ژاک_پرهور
برگردان: #احمدشاملو
پى نوشت: با رعايت امانتدارى (شيوه نگارش شاملو)
━•··•✦❁❇️❁✦•··•━
✋🏼
سلام و
ارادت....
🌀
سه شنبه تان
آکنده از شادی ،
برکتِ مهربانى و دوست داشتن🙏🏻💐.
━•··•✦❁❇️❁✦•··•━
🦋 سه شنبه
🦋 ۲۱ بهمن ۱۳۹۹ش
🦋 ۲۶جمادی الثانی۱۴۴۲ ق
🦋 ۹ فوریه ۲۰۲۱م
━•··•✦❁❇️❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎵🎶🍃🌸
نغمهی خوابگرد
(برای گلوریا خینه و فرناندو دولس رییوس)
سبز، تویی که سبز میخواهم،
سبز ِ باد و سبز ِ شاخهها
اسب در کوهپایه و
زورق بر دریا.
سراپا در سایه، دخترک خواب میبیند
بر نردهی مهتابی ِ خویش خمیده
سبز روی و سبز موی
با مردمکانی از فلز سرد.
(سبز، تویی که سبزت میخواهم)
و زیر ماه ِ کولی
همه چیزی به تماشا نشسته است
دختری را که نمیتواندشان دید.
□
سبز، تویی که سبز میخواهم.
خوشهی ستارهگان ِ یخین
ماهی ِ سایه را که گشایندهی راه ِ سپیدهدمان است
تشییع میکند.
انجیربُن با سمبادهی شاخسارش
باد را خِنج میزند.
ستیغ کوه همچون گربهیی وحشی
موهای دراز ِ گیاهیاش را راست برمیافرازد.
«ــ آخر کیست که میآید؟ و خود از کجا؟»
خم شده بر نردهی مهتابی ِ خویش
سبز روی و سبز موی،
و رویای تلخاش دریا است...
شعر: #فدریکوگارسیالورکا فراخور زادروزش💐
او یکی از بلند آوازهترین شاعران و نمایشنامه نویسان اسپانیاست
لورکا سیاسی نبود اما بیشتر دوستانش کمونیست بودند و همین باعث شد تا در نخستین روزهای جنگهای داخلی اسپانیا عدهای اوباش او را در بهار ٣٨ سالگیش مظلومانه و دردناک تیرباران کنند و تا هفت سال پیش حتا نشانی از جسد او نبود.
دكلمه : #احمدشاملو
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhosher
نغمهی خوابگرد
(برای گلوریا خینه و فرناندو دولس رییوس)
سبز، تویی که سبز میخواهم،
سبز ِ باد و سبز ِ شاخهها
اسب در کوهپایه و
زورق بر دریا.
سراپا در سایه، دخترک خواب میبیند
بر نردهی مهتابی ِ خویش خمیده
سبز روی و سبز موی
با مردمکانی از فلز سرد.
(سبز، تویی که سبزت میخواهم)
و زیر ماه ِ کولی
همه چیزی به تماشا نشسته است
دختری را که نمیتواندشان دید.
□
سبز، تویی که سبز میخواهم.
خوشهی ستارهگان ِ یخین
ماهی ِ سایه را که گشایندهی راه ِ سپیدهدمان است
تشییع میکند.
انجیربُن با سمبادهی شاخسارش
باد را خِنج میزند.
ستیغ کوه همچون گربهیی وحشی
موهای دراز ِ گیاهیاش را راست برمیافرازد.
«ــ آخر کیست که میآید؟ و خود از کجا؟»
خم شده بر نردهی مهتابی ِ خویش
سبز روی و سبز موی،
و رویای تلخاش دریا است...
شعر: #فدریکوگارسیالورکا فراخور زادروزش💐
او یکی از بلند آوازهترین شاعران و نمایشنامه نویسان اسپانیاست
لورکا سیاسی نبود اما بیشتر دوستانش کمونیست بودند و همین باعث شد تا در نخستین روزهای جنگهای داخلی اسپانیا عدهای اوباش او را در بهار ٣٨ سالگیش مظلومانه و دردناک تیرباران کنند و تا هفت سال پیش حتا نشانی از جسد او نبود.
دكلمه : #احمدشاملو
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵⛄️❄️🌨
#شعر_خوب_بخوانیم
در شبِ سردِ زمستانی
کوره ی خورشید هم،چون کوره ی گرمِ چراغِ من نمی سوزد.
و به مانندِ چراغِ من
نه می افروزد چراغی هیچ،
نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا می افروزد.
من چراغم را در آمد رفتنِ همسایه ام افروختم در یک شبِ تاریک
و شبِ سردِ زمستان بود،
باد می پیچد با کاج،
در میانِ کومه ها خاموش
گم شد او از من جدا زین جاده ی باریک.
و هنوزم قصه بر باد است
وین سخن آویزه ی لب:
((که می افروزد؟که می سوزد؟
چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟))
در شبِ سردِ زمستانی
کوره ی خورشید هم،چون کوره ی گرمِ چراغِ من نمی سوزد.
✍🏻: #نیمایوشیج گرامى ياد و نامش💐
🎤: #احمدشاملو
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
در شبِ سردِ زمستانی
کوره ی خورشید هم،چون کوره ی گرمِ چراغِ من نمی سوزد.
و به مانندِ چراغِ من
نه می افروزد چراغی هیچ،
نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا می افروزد.
من چراغم را در آمد رفتنِ همسایه ام افروختم در یک شبِ تاریک
و شبِ سردِ زمستان بود،
باد می پیچد با کاج،
در میانِ کومه ها خاموش
گم شد او از من جدا زین جاده ی باریک.
و هنوزم قصه بر باد است
وین سخن آویزه ی لب:
((که می افروزد؟که می سوزد؟
چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟))
در شبِ سردِ زمستانی
کوره ی خورشید هم،چون کوره ی گرمِ چراغِ من نمی سوزد.
✍🏻: #نیمایوشیج گرامى ياد و نامش💐
🎤: #احمدشاملو
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵💥🔥
#شعر_خوب_بخوانیم
قطعهٔ دوم:حمومک
از مجموعهٔ پریا
امشب تو شهر چراغونه
خونهی دیوا داغونه
مردمِ ده مهمونِ مان
با دامب و دومب به شهر میان
داریه و دمبک میزنن
میرقصن و میرقصونن
غنچهی خندون میریزن
نُقلِ بیابون میریزن
های میکشن
هوی میکشن:
«ــ شهر جای ما شد!
عیدِ مردماس، دیب گله داره
دنیا مالِ ماس، دیب گله داره
سفیدی پادشاس، دیب گله داره
سیاهی رو سیاس، دیب گله داره»...
پریا!
دیگه توکِ روز شیکسّه
دَرایِ قلعه بسّه
اگه تا زوده بُلَن شین
سوار اسبِ من شین
میرسیم به شهرِ مردم، ببینین: صداش میاد
جینگ و جینگِ ریختنِ زنجیرِ بردههاش میاد.
آره! زنجیرای گرون، حلقه به حلقه، لا به لا
میریزن ز دست و پا.
پوسیدهن، پاره میشن،
دیبا بیچاره میشن:
سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار میبینن
سر به صحرا بذارن، کویرو نمکزار میبینن
عوضش تو شهرِ ما... [آخ! نمیدونین پریا!]
دَرِ بُرجا وا میشن؛ بردهدارا رسوا میشن
غلوما آزاد میشن، ویرونهها آباد میشن
هر کی که غُصه داره
غمِشو زمین میذاره.
قالی میشن حصیرا
آزاد میشن اسیرا
اسیرا کینه دارن
داسِشونو ورمیدارن
سیل میشن: شُرشُرشُر!
آتیش میشن: گُرگُرگُر!
تو قلبِ شب که بدگِله
آتیشبازی چه خوشگِله!
آتیش! آتیش! ــ چه خوبه!
حالام تنگِ غروبه
چیزی به شب نمونده
به سوزِ تب نمونده
به جستن و واجِستن
تو حوضِ نقره جِستن...
✍🏻: #احمدشاملو
🎼:#اسفندیارمنفردزاده فراخور گرامی زادروزش💐
🎤:#سالار
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
قطعهٔ دوم:حمومک
از مجموعهٔ پریا
امشب تو شهر چراغونه
خونهی دیوا داغونه
مردمِ ده مهمونِ مان
با دامب و دومب به شهر میان
داریه و دمبک میزنن
میرقصن و میرقصونن
غنچهی خندون میریزن
نُقلِ بیابون میریزن
های میکشن
هوی میکشن:
«ــ شهر جای ما شد!
عیدِ مردماس، دیب گله داره
دنیا مالِ ماس، دیب گله داره
سفیدی پادشاس، دیب گله داره
سیاهی رو سیاس، دیب گله داره»...
پریا!
دیگه توکِ روز شیکسّه
دَرایِ قلعه بسّه
اگه تا زوده بُلَن شین
سوار اسبِ من شین
میرسیم به شهرِ مردم، ببینین: صداش میاد
جینگ و جینگِ ریختنِ زنجیرِ بردههاش میاد.
آره! زنجیرای گرون، حلقه به حلقه، لا به لا
میریزن ز دست و پا.
پوسیدهن، پاره میشن،
دیبا بیچاره میشن:
سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار میبینن
سر به صحرا بذارن، کویرو نمکزار میبینن
عوضش تو شهرِ ما... [آخ! نمیدونین پریا!]
دَرِ بُرجا وا میشن؛ بردهدارا رسوا میشن
غلوما آزاد میشن، ویرونهها آباد میشن
هر کی که غُصه داره
غمِشو زمین میذاره.
قالی میشن حصیرا
آزاد میشن اسیرا
اسیرا کینه دارن
داسِشونو ورمیدارن
سیل میشن: شُرشُرشُر!
آتیش میشن: گُرگُرگُر!
تو قلبِ شب که بدگِله
آتیشبازی چه خوشگِله!
آتیش! آتیش! ــ چه خوبه!
حالام تنگِ غروبه
چیزی به شب نمونده
به سوزِ تب نمونده
به جستن و واجِستن
تو حوضِ نقره جِستن...
✍🏻: #احمدشاملو
🎼:#اسفندیارمنفردزاده فراخور گرامی زادروزش💐
🎤:#سالار
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
سالی
نوروز
بیچلچله بیبنفشه میآید،
بیجنبشِ سردِ برگِ نارنج بر آب
بی گردشِ مُرغانهی رنگین بر آینه.
سالی
نوروز
بیگندمِ سبز و سفره میآید،
بیپیغامِ خموشِ ماهی از تُنگِ بلور
بیرقصِ عفیفِ شعله در مردنگی.
سالی
نوروز
بیخبر میآید
همراهِ بهدرکوبی مردانی
سنگینی بارِ سالهاشان بر دوش:
تا لالهی سوخته به یاد آرد باز
نامِ ممنوعاش را
و تاقچهی گناه
دیگر بار
با احساسِ کتابهای ممنوع
تقدیس شود.
در معبرِ قتلِ عام
شمعهای خاطره افروخته خواهد شد.
دروازههای بسته
بهناگاه
فراز خواهد شد
دستانِ اشتیاق
از دریچهها دراز خواهد شد
لبانِ فراموشی
به خنده باز خواهد شد
و بهار
در معبری از غریو
تا شهرِ خسته
پیشباز خواهد شد.
سالی
آری
بیگاهان
نوروز
چنین
آغاز خواهد شد.
✍🏻: #احمدشاملو
از دفتر حدیث بیقراری ماهان
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، نوروزتان پیروز🌸☘️
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
سالی
نوروز
بیچلچله بیبنفشه میآید،
بیجنبشِ سردِ برگِ نارنج بر آب
بی گردشِ مُرغانهی رنگین بر آینه.
سالی
نوروز
بیگندمِ سبز و سفره میآید،
بیپیغامِ خموشِ ماهی از تُنگِ بلور
بیرقصِ عفیفِ شعله در مردنگی.
سالی
نوروز
بیخبر میآید
همراهِ بهدرکوبی مردانی
سنگینی بارِ سالهاشان بر دوش:
تا لالهی سوخته به یاد آرد باز
نامِ ممنوعاش را
و تاقچهی گناه
دیگر بار
با احساسِ کتابهای ممنوع
تقدیس شود.
در معبرِ قتلِ عام
شمعهای خاطره افروخته خواهد شد.
دروازههای بسته
بهناگاه
فراز خواهد شد
دستانِ اشتیاق
از دریچهها دراز خواهد شد
لبانِ فراموشی
به خنده باز خواهد شد
و بهار
در معبری از غریو
تا شهرِ خسته
پیشباز خواهد شد.
سالی
آری
بیگاهان
نوروز
چنین
آغاز خواهد شد.
✍🏻: #احمدشاملو
از دفتر حدیث بیقراری ماهان
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، نوروزتان پیروز🌸☘️
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎼🎶🎵🌸🍃
#شعر_خوب_بخوانیم
این عشق
به این سختی
به این تُردی
به این نازکی
به این نومیدی
این عشق
به زیبایی روز و
به زشتی زمان
وقتی که زمانه بد است
این عشق
این اندازه حقیقی
این عشق
به این زیبایی به این خجسته گی به این شادی و
این اندازه ریشخند آمیز
لرزان از وحشت چون کودکی در ظلمات
و این اندازه متکی به خود
آرام ، مثل مردی در دل شب
این عشقی که وحشت به جان دیگران می اندازد
به حرفشان می آورد
و رنگ از رخسارشان می پراند
این عشق ِ بُزخو شده _ چرا که ما خود در کمینشیم _
این عشق ِ جرگه شده زخم خورده پامال شده پایان یافته انکار شده از یاد رفته
_ چرا که ما خود جرگه اش کرده ایم زخمش زده ایم پامالش کرده ایم
تمامش کرده ایم منکرش شده ایم از یادش برده ایم ،
این عشق ِ دست نخورده ی هنوز این اندازه زنده و سراپا آفتابی
از آن ِ توست از آن من است….
🎤: #احمدشاملو
✍🏻: #ژاک_پرهور
برگردان: احمد شاملو
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
این عشق
به این سختی
به این تُردی
به این نازکی
به این نومیدی
این عشق
به زیبایی روز و
به زشتی زمان
وقتی که زمانه بد است
این عشق
این اندازه حقیقی
این عشق
به این زیبایی به این خجسته گی به این شادی و
این اندازه ریشخند آمیز
لرزان از وحشت چون کودکی در ظلمات
و این اندازه متکی به خود
آرام ، مثل مردی در دل شب
این عشقی که وحشت به جان دیگران می اندازد
به حرفشان می آورد
و رنگ از رخسارشان می پراند
این عشق ِ بُزخو شده _ چرا که ما خود در کمینشیم _
این عشق ِ جرگه شده زخم خورده پامال شده پایان یافته انکار شده از یاد رفته
_ چرا که ما خود جرگه اش کرده ایم زخمش زده ایم پامالش کرده ایم
تمامش کرده ایم منکرش شده ایم از یادش برده ایم ،
این عشق ِ دست نخورده ی هنوز این اندازه زنده و سراپا آفتابی
از آن ِ توست از آن من است….
🎤: #احمدشاملو
✍🏻: #ژاک_پرهور
برگردان: احمد شاملو
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
همیشه همان
همیشه همان…
اندوه
همان:
تیری به جگر درنشسته تا سوفار.
تسلای خاطر
همان:
مرثیهیی ساز کردن. ــ
غم همان و غمواژه همان
نامِ صاحبْمرثیه
دیگر.
□
همیشه همان
شگرد
همان…
شب همان و ظلمت همان
تا «چراغ»
همچنان نمادِ امید بماند.
راه
همان و
از راه ماندن
همان،
تا چون به لفظِ «سوار» رسی
مخاطب پندارد نجاتدهندهیی در راه است.
و چنین است و بود
که کتابِ لغت نیز به بازجویان سپرده شد
تا هر واژه را که معنایی داشت به بند کشند
و واژگانِ بیآرِش را
به شاعران بگذارند.
و واژهها به گنهکار و بیگناه تقسیم شد،
به آزاده و بیمعنا
سیاسی و بیمعنا
نمادین و بیمعنا
ناروا و بیمعنا. ــ
و شاعران
از بیآرِشترینِ الفاظ
چندان گناهواژه تراشیدند
که بازجویانِ بهتنگآمده شیوه دیگر کردند،
و از آن پس،
سخنگفتن
نفسِ جنایت شد.
۱۳۶۳
✍🏻: #احمدشاملو
📚: دفتر مدایح بیصله
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ،فرخنده روز #خوردادامشاسپند
خورداد = هَئوروَتات ، رسایی و کمال
خورداد روز داد نباشد كه بامداد
از لهو و خرمی بِستانی ز باده داد
از باده جوی شادی و از باده باش خوش
بیباده این جهان، صنما بادگیر، باد
✍🏻: #مسعودسعدسلمان
گل #سوسن #نماد #خوردادامشاسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
همیشه همان
همیشه همان…
اندوه
همان:
تیری به جگر درنشسته تا سوفار.
تسلای خاطر
همان:
مرثیهیی ساز کردن. ــ
غم همان و غمواژه همان
نامِ صاحبْمرثیه
دیگر.
□
همیشه همان
شگرد
همان…
شب همان و ظلمت همان
تا «چراغ»
همچنان نمادِ امید بماند.
راه
همان و
از راه ماندن
همان،
تا چون به لفظِ «سوار» رسی
مخاطب پندارد نجاتدهندهیی در راه است.
و چنین است و بود
که کتابِ لغت نیز به بازجویان سپرده شد
تا هر واژه را که معنایی داشت به بند کشند
و واژگانِ بیآرِش را
به شاعران بگذارند.
و واژهها به گنهکار و بیگناه تقسیم شد،
به آزاده و بیمعنا
سیاسی و بیمعنا
نمادین و بیمعنا
ناروا و بیمعنا. ــ
و شاعران
از بیآرِشترینِ الفاظ
چندان گناهواژه تراشیدند
که بازجویانِ بهتنگآمده شیوه دیگر کردند،
و از آن پس،
سخنگفتن
نفسِ جنایت شد.
۱۳۶۳
✍🏻: #احمدشاملو
📚: دفتر مدایح بیصله
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ،فرخنده روز #خوردادامشاسپند
خورداد = هَئوروَتات ، رسایی و کمال
خورداد روز داد نباشد كه بامداد
از لهو و خرمی بِستانی ز باده داد
از باده جوی شادی و از باده باش خوش
بیباده این جهان، صنما بادگیر، باد
✍🏻: #مسعودسعدسلمان
گل #سوسن #نماد #خوردادامشاسپند است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher