صبح و شعر
647 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
#يك_برگ_كتاب

#خیام می‌گوید این جهان نه آغازی دارد و نه پایانی. همه چیز گذراست.
مرگ در هر لحظه و آن در کمین است، در سرشارترین آنات زندگی بی‌رحمانه از کمین‌گاه خود برون می‌جهد و به ما می‌گوید:«من اینجایم».
همه چیز محکوم به فناست. این دسته که بر گردن کوزه است پیش از این دست نوازشگری بوده است بر گردن زیبارویی فتّان. آن کاخ‌ها که زمانی به گنبد آسمان فخر می‌فروختند، و بهرام در آنها جام میِ گلگون را را بلند می‌کرد، اکنون تلّی ویران‌اند.
دوزخ جز شرری از رنج بیهوده‌ی ما نیست و بهشت همین لحظه‌ی والای آسایش ماست:

🔅دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
🔅فردوس دمی ز وقت آسوده ماست

جهانی که خیام ترسیم می‏‌کند در خارج از حیطه‌ی مذهب و اسطوره قرار دارد. در این جهان نه از عوالم کشف و شهود، از آن‌گونه که نزد #حافظ سراغ داریم و نوعی جغرافیای هستی را به دست می‏‌دهد، خبری‌‏ست و نه از بی‌خودی #مولانا که از طریق جریان سیل‌آسای صُوَر، جان را به سوی «هفت پرده‌ی افلاک» بر می‏‌کشد اثری؛ نه از حکمت عملی #سعدی در آن نشانی‏‌ست و نه از خاطره‌ی اساطیری #فردوسی نمونه‏‌ای. این جهان، جهانی‌‏ست بیرون از صورت‌‏ها و الگوهای ازلی، بیرون از حیطه‌ی ادیان و مختصاتش، از عروج و رستاخیز و معاد. جهانی‌ست برهوت که معنایش را از عریانی‌اش می‏‌گیرد.
#خیام از نقطه‌ی صفر آغاز می‏‌کند: از منطقه‌ی خنثایی که در آنجا همه‌ی خاطره‏‌ها زدوده شده‏‌اند، همه‌ی عقایدِ پیش‌پنداشته، همه‌ی «ما تقدّم»های فلسفی، کنار رفته‏‌اند، نقطه‌ی پوچی نگاهی سرشار از حیرتی مدام. اما نگاهی نسبتاً سرد و یخ‌زده، بس‌که بصیرتی که از آن سرشار است بُرنده و بی‏‌مهر است. این نگاه به نوعی بدبینی وجودی منتهی می‏شود که از سر یأس و نومیدی نیست، بلکه از بی‌‏اعتنایی فاخر کسی حکایت دارد که پشت سکه، یا روی دیگر امور را می‌‏بیند. یعنی نگاه کسی که، در جایی که دیگران صورت‏‌های آرامش‌بخش و نشانه‌‏های آشنا می‏‌بینند، جز خلأ و پوچی نمی‏‌یابد. با پرده‌دری خیام فقر محتوا آشکار می‏شود، فقری چنان متراکم، و به ویژه چنان پربار از عدم و سرشار از غیبت، که بی‏‌معنایی، خود واضِع و موزّعِ همه معناها می‏‌شود.

جهان دو دروازه دارد: از دری به درون می‌‏آییم، و از در دیگر به‌در می‌‏شویم. انسان میان دو عدم گرفتار است. و این امر ناشی از نقصی است که در ذات چیزها، در بیهودگی ذاتی و ازلی جهان، مستقر است.
میان این دو عدم، حُلّه هستی از رنج بافته شده است، اما رنجی چنان اساسی که به نوعی پرده‌ی بنیاد وجود را تشکیل می‌‏دهد، چراکه وجود جز بازتولید نیست:

🔅ناآمدگان اگر بدانند که ما
🔅از دهر چه می‏کشیم نایند هنوز


✍🏻: #داریوش_شایگان،
📚: #پنج_اقلیم_حضور. مقاله « #خیام: لحظه‌های برق‌آسای حضور».

#۲۸اردیبهشت روز #خیام
ریاضیدان، منجم، شاعر، فیلسوف والای ایرانی یاد و نامش جاودان💐

@sobhosher