#رمزهای_شاهنامه
#سیامک
کیومرث را فرزندی بود به نام سیامک. سیامک همچون پدر، از خرد بهره میبرد، اما خوبروتر بود:
پسر بُد مر او را یکی «خوبروی»
«خردمند» و همچون پدر نامجوی
انسان اولیه، کمابیش از خرد بهره میبُرد و اندک اندک به ساخت ابزارهای ابتدایی دست زده بود. «خوبروی» میتواند اشاره به تکامل انسان میمون نما باشد که در آن زمان صورتش اندکی زیباتر شده است (به انسان امروزی شبیه تر شده است).
اهریمن بدسگال (دشمن)، سیامک را نابود کرد:
بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتا اندر آورد بالای شاه
دو تا اندر آورد: «خمانید، خم کرد». یک بار دیگر توجه کنید به «خمانیدن» در این بیت، به معنای نابود کردن، و نیروی خماننده، اَنگرَ مَئينیو angra maīniū در اوستا.
ماهیت این #اهریمن نابودگر، « #سرما» بوده است، یخبندانهائي که چند بار کره زمین را در خود گرفته است.
بشر برای فرار از سرما، به غارها (کوهها) پناه برد:
چو آگه شد از مرگِ فرزند، شاه
ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه
دد و مرغ و نخچیر، گشته گروه
برفتند وِیله کنان سوی کوه
بیت دیگری شایان نگرش است:
ازو اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نَو بُد و نَو خورش
در اینجا « #پوشیدنی» به معنای لباس نیست، زیرا بشر اولیه لباس نداشت. منظور، پوشش زمین است. دوران کیومرث، با یخبندانهای طولانی زمین همراه بوده است و خوراک مردمان در میان برف و یخ، گونه ای #گلسنگ بوده است:
📖 ”پوشش [پوشیدنی] نو، گلسنگها بودند که هر روز تازه به تازه بر روی سنگها میروییدند، و همان گلسنگها، همه روزه خورش نو و تازة مردمان نخستین بود، چنان که امروز نیز گوزنهای نیرومند در روی برف و یخ جلگه یخزده از همین گلسنگها میخورند.“
(داستان عصر یخبندان، رُز وایلر و جرالد ایمز، ترجمة حمیده غروی، ص ۳۸-۴۰)
واژه «سیامک» در اوستا به گونه «سْیامَکَ» syāmaka آمده است. بخش نخستین آن «سیا» همان است که در زبان پهلوی «سیاک» و در زبان فارسی «سیاه» است. بخش دوم این واژه، «مَکَ» یا مَغَ در اوستا برابر است با #مَغاک، سوراخ، غار. بر روی هم، واژة سیامک برابر است با « #غار_سیاه»، یا هنگامی که با پیدایی سرمای تازه، مردمان به غار پناهنده شدند.
نوشته های پهلوی، از زمستان سرد سرزمین نیاکان ما، با پاژنام (عنوان، لقب) « #زمستان_دیو» یاد میکنند:
📖 ”در #ایرانویج، ده ماه زمستان و دو ماه تابستان است و آن دو ماه تابستان نیز آب سرد، و زمین سرد و گیاه سرد است ...
نخست ایرانویج را آفریدم، اهریمن کشنده در آن، ... سرمای دیوداده پدید آورد
سرمای سختی خواهد آمد، سرمای سختِ کشنده ... از سرما جانوران خواهند گریخت ...“
(مینوی خرد، از کتابهای ایران باستان به زبان پهلوی)
ایرانویج: نخستین زیستگاه و نشستنگاه آریائیان، بنا بر نوشته های باستانی ایران.
پس از سرمای نخستین، مردمان از غارها بیرون میآیند و گروهی به سوی نیمروزان (جنوب) و گروهی به سوی اپاختر (شمال) میروند. چون سرمای دوم فرا میرسد، آنان را که به سوی اپاختر (شمال) رفته بودند، همین سیاهی سرد فرو میگیرد و تباه میسازد.
بشر در این زمان، برای #نبرد با سرما، جنگ افزاری جز ’ غچنگ‘ خود نداشت، که با همان، نخستین سرپناهها را بساختند و دیواره خاکی تپه ها را شکافتند و پناهگاهی بزرگتر فراهم کردند:
بیازید هوشنگ چون شیر، «چنگ»
جهان کرد بر دیو نستوه تنگ
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#سیامک
کیومرث را فرزندی بود به نام سیامک. سیامک همچون پدر، از خرد بهره میبرد، اما خوبروتر بود:
پسر بُد مر او را یکی «خوبروی»
«خردمند» و همچون پدر نامجوی
انسان اولیه، کمابیش از خرد بهره میبُرد و اندک اندک به ساخت ابزارهای ابتدایی دست زده بود. «خوبروی» میتواند اشاره به تکامل انسان میمون نما باشد که در آن زمان صورتش اندکی زیباتر شده است (به انسان امروزی شبیه تر شده است).
اهریمن بدسگال (دشمن)، سیامک را نابود کرد:
بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتا اندر آورد بالای شاه
دو تا اندر آورد: «خمانید، خم کرد». یک بار دیگر توجه کنید به «خمانیدن» در این بیت، به معنای نابود کردن، و نیروی خماننده، اَنگرَ مَئينیو angra maīniū در اوستا.
ماهیت این #اهریمن نابودگر، « #سرما» بوده است، یخبندانهائي که چند بار کره زمین را در خود گرفته است.
بشر برای فرار از سرما، به غارها (کوهها) پناه برد:
چو آگه شد از مرگِ فرزند، شاه
ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه
دد و مرغ و نخچیر، گشته گروه
برفتند وِیله کنان سوی کوه
بیت دیگری شایان نگرش است:
ازو اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نَو بُد و نَو خورش
در اینجا « #پوشیدنی» به معنای لباس نیست، زیرا بشر اولیه لباس نداشت. منظور، پوشش زمین است. دوران کیومرث، با یخبندانهای طولانی زمین همراه بوده است و خوراک مردمان در میان برف و یخ، گونه ای #گلسنگ بوده است:
📖 ”پوشش [پوشیدنی] نو، گلسنگها بودند که هر روز تازه به تازه بر روی سنگها میروییدند، و همان گلسنگها، همه روزه خورش نو و تازة مردمان نخستین بود، چنان که امروز نیز گوزنهای نیرومند در روی برف و یخ جلگه یخزده از همین گلسنگها میخورند.“
(داستان عصر یخبندان، رُز وایلر و جرالد ایمز، ترجمة حمیده غروی، ص ۳۸-۴۰)
واژه «سیامک» در اوستا به گونه «سْیامَکَ» syāmaka آمده است. بخش نخستین آن «سیا» همان است که در زبان پهلوی «سیاک» و در زبان فارسی «سیاه» است. بخش دوم این واژه، «مَکَ» یا مَغَ در اوستا برابر است با #مَغاک، سوراخ، غار. بر روی هم، واژة سیامک برابر است با « #غار_سیاه»، یا هنگامی که با پیدایی سرمای تازه، مردمان به غار پناهنده شدند.
نوشته های پهلوی، از زمستان سرد سرزمین نیاکان ما، با پاژنام (عنوان، لقب) « #زمستان_دیو» یاد میکنند:
📖 ”در #ایرانویج، ده ماه زمستان و دو ماه تابستان است و آن دو ماه تابستان نیز آب سرد، و زمین سرد و گیاه سرد است ...
نخست ایرانویج را آفریدم، اهریمن کشنده در آن، ... سرمای دیوداده پدید آورد
سرمای سختی خواهد آمد، سرمای سختِ کشنده ... از سرما جانوران خواهند گریخت ...“
(مینوی خرد، از کتابهای ایران باستان به زبان پهلوی)
ایرانویج: نخستین زیستگاه و نشستنگاه آریائیان، بنا بر نوشته های باستانی ایران.
پس از سرمای نخستین، مردمان از غارها بیرون میآیند و گروهی به سوی نیمروزان (جنوب) و گروهی به سوی اپاختر (شمال) میروند. چون سرمای دوم فرا میرسد، آنان را که به سوی اپاختر (شمال) رفته بودند، همین سیاهی سرد فرو میگیرد و تباه میسازد.
بشر در این زمان، برای #نبرد با سرما، جنگ افزاری جز ’ غچنگ‘ خود نداشت، که با همان، نخستین سرپناهها را بساختند و دیواره خاکی تپه ها را شکافتند و پناهگاهی بزرگتر فراهم کردند:
بیازید هوشنگ چون شیر، «چنگ»
جهان کرد بر دیو نستوه تنگ
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه :
#هوشنگ (بهر نخست) 🏡
پس از #سیامک، نوبت به فرزندش «هوشنگ» میرسد. چنان که گفتیم، سیامک نماد گروهی از بشر اولیه است که در سوی اپاختر (شمال) به سرما دچار شد.
#هوشنگ: در اوستا هَئوشیَنگه haōšiangh؛ هئو = #خوب؛ شی = #نشستن، #اقامت؛ پسوند اَنْگْهْ angh اسم آلت میسازد.
برای نمونه، کُلیستن یعنی کندن؛ از «کُل» و «اَنگ» واژة «کُلنگ» ساخته میشود که آلت کندن است.
از «آویختن»، «آو» برمیآید و با «اَنگ» میشود «آوَنگ».
در زبان کردی، از بریدن، «بُر» برآمده و با «اینگ» واژة «بْرینگ» را ساخته است یعنی قیچی، بخصوص قیچی کردن پشم گوسفندان.
پس شیَنگه یعنی « #جایگاه_اقامت»، و هَئوشیَنگه یعنی « #جایگاه_خوب_برای_اقامت». پس هوشنگ نماد عصری است که انسان خانه سازی کرد. بشر با خانه سازی، بر آن دیو، یعنی سرما، چیره شد.
از هوشنگ، با پاژنام « #پیشداد» نیز یاد میشود، که خود نشانگر پیدایی نخستین « #داد» (عدل، قانون) است. این #داد، چگونه آغاز گردید؟ برای یافتن پاسخ، نخست میباید کار را از پژوهش در واژه بیاغازیم.
واژه فارسی «داد»، در زبان پهلوی « #دات» خوانده میشود و « #بنیاد» در آن زبان «بوندات» būndāt است. این واژه در زبان فارسی، با دگرگون شدن د نخستین به ی، به «بنیاد» و با دگرگون شدن د به ل، به «بُنلاد» تبدیل شده است. شعر از فرالاوی:
لاد را بر بنای محکم نِه
که نگهدار لاد، بُنلاد است
از این سخنان آشکار میشود که دات و داد و لاد، نام #دیوار است، که بن و پایه آن را میتوان بُنیاد، بُندات، یا بُنلاد خواندن.
نخستین دیوارها از انباشتن گل بر روی هم ساخته شد و خشت و سنگ هزاران سال بعد به کار گرفته شد. هنوز چنین دیوارهایی در شرق ایران هست و آن را سه لاده و پنج لاده (دیواری از انباشتن سه یا پنج لایه گل) مینامند.
از همین واژه در زبان انگلیسی «فوندیشن»
foundation
ساخته شده است به معنی بنیاد و اساس، و found (فعل) به معنای بنیاد نهادن و بر پا کردن و تأسیس کردن. شاید گمان برود که در انگلیسی، همواره پسوند tion از فعل، اسم میسازد. اما معلوم گردیده که برخی کلمات (در انگلیسی) از ابتدا پسوند tion را داشته اند و بعداً فعل از آنها مشتق شده است. دیکشنریهای انگلیسی، ریشه
found
(فعل به معنی بنا نهادن) را تا واژه
fundus
لاتین به معنی بن و پایه دنبال میکنند. اما این واژه در زبانهای ایرلندی کهن و ولزی که بسی کهنتر از زبان انگلیسی هستند، به ترتیب به گونه bun و bon آمده است، و در انگلیسی کهن botm
، و در فرانسه font،
در رومانی fond
در اسپانیایی و ایتالیایی fondo
است. كه اين سخن جز با ياري زبانهاي باستاني ايراني روشن نميشود.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
#شاهنامه_شناسي
@kimiayehasti
@sobhosher
#هوشنگ (بهر نخست) 🏡
پس از #سیامک، نوبت به فرزندش «هوشنگ» میرسد. چنان که گفتیم، سیامک نماد گروهی از بشر اولیه است که در سوی اپاختر (شمال) به سرما دچار شد.
#هوشنگ: در اوستا هَئوشیَنگه haōšiangh؛ هئو = #خوب؛ شی = #نشستن، #اقامت؛ پسوند اَنْگْهْ angh اسم آلت میسازد.
برای نمونه، کُلیستن یعنی کندن؛ از «کُل» و «اَنگ» واژة «کُلنگ» ساخته میشود که آلت کندن است.
از «آویختن»، «آو» برمیآید و با «اَنگ» میشود «آوَنگ».
در زبان کردی، از بریدن، «بُر» برآمده و با «اینگ» واژة «بْرینگ» را ساخته است یعنی قیچی، بخصوص قیچی کردن پشم گوسفندان.
پس شیَنگه یعنی « #جایگاه_اقامت»، و هَئوشیَنگه یعنی « #جایگاه_خوب_برای_اقامت». پس هوشنگ نماد عصری است که انسان خانه سازی کرد. بشر با خانه سازی، بر آن دیو، یعنی سرما، چیره شد.
از هوشنگ، با پاژنام « #پیشداد» نیز یاد میشود، که خود نشانگر پیدایی نخستین « #داد» (عدل، قانون) است. این #داد، چگونه آغاز گردید؟ برای یافتن پاسخ، نخست میباید کار را از پژوهش در واژه بیاغازیم.
واژه فارسی «داد»، در زبان پهلوی « #دات» خوانده میشود و « #بنیاد» در آن زبان «بوندات» būndāt است. این واژه در زبان فارسی، با دگرگون شدن د نخستین به ی، به «بنیاد» و با دگرگون شدن د به ل، به «بُنلاد» تبدیل شده است. شعر از فرالاوی:
لاد را بر بنای محکم نِه
که نگهدار لاد، بُنلاد است
از این سخنان آشکار میشود که دات و داد و لاد، نام #دیوار است، که بن و پایه آن را میتوان بُنیاد، بُندات، یا بُنلاد خواندن.
نخستین دیوارها از انباشتن گل بر روی هم ساخته شد و خشت و سنگ هزاران سال بعد به کار گرفته شد. هنوز چنین دیوارهایی در شرق ایران هست و آن را سه لاده و پنج لاده (دیواری از انباشتن سه یا پنج لایه گل) مینامند.
از همین واژه در زبان انگلیسی «فوندیشن»
foundation
ساخته شده است به معنی بنیاد و اساس، و found (فعل) به معنای بنیاد نهادن و بر پا کردن و تأسیس کردن. شاید گمان برود که در انگلیسی، همواره پسوند tion از فعل، اسم میسازد. اما معلوم گردیده که برخی کلمات (در انگلیسی) از ابتدا پسوند tion را داشته اند و بعداً فعل از آنها مشتق شده است. دیکشنریهای انگلیسی، ریشه
found
(فعل به معنی بنا نهادن) را تا واژه
fundus
لاتین به معنی بن و پایه دنبال میکنند. اما این واژه در زبانهای ایرلندی کهن و ولزی که بسی کهنتر از زبان انگلیسی هستند، به ترتیب به گونه bun و bon آمده است، و در انگلیسی کهن botm
، و در فرانسه font،
در رومانی fond
در اسپانیایی و ایتالیایی fondo
است. كه اين سخن جز با ياري زبانهاي باستاني ايراني روشن نميشود.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
#شاهنامه_شناسي
@kimiayehasti
@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه📖
#تهمورس ( #تهمورث) (بهر نخست)🐏🐐🐓
پس از #هوشنگ، نوبت به فرزندش #تهمورس میرسد. تهمورس در اوستا، «تَخمُ اورروپَ»
taxmō-urupa
آمده است. در زبان پهلوی «تَخموریت»
taxmurit
و در فارسی «تهمورس» شد.
🔹بخش نخستین این نام، تَخم یا تَهم، به معنی زورمند و پهلوان است که هنوز در زبان فارسی روان است و در #پاژنام =(لقب) رستم گفته میشود: تهمتن.
بخش دوم، اوروپَ، از ریشة «روپ» اوستائي است که «ربودن» فارسی از آن برآمده است. نام روباه نیز از آن گرفته شده است.
بر روی هم، #تهمورس برابر است با « #رباینده_زورمند».
همه روز بسته ز خوردن دو لب
به پیش جهاندار، بر پای، شب
🔸این بیت، باز اشاره به #یخبندانهای گسترده زمین دارد که مردمان در روز چیزی برای خوردن نداشتند و شبها از سرما نمیتوانستند بخوابند و سرپا می ایستادند.
این موضوع شرحی شگفت دارد که در اینجا از آن درمیگذریم. شایسته است خوانندگان، آن را و شرحی بس گسترده تر، از مطالب بالا را در کتاب گرامی « #داستان_ایران» بخوانند. زمان تهمورث تقریباً از ۳۲،۰۰۰ سال پیش آغاز میشود.
🔻 #تهمورس، جانوران کوچکتر را آرام آرام به نزد خود خواند و به زیستگاه خود پذیرفت. میبینیم که شاهنامه تنها از ماکیان و خروس نام می برد. نخست، بشر از ماکیان برای خوراک سود نمیجُسته است. اما، آوای خروس برای او سودمند بود و میتوانست گاه گاه او را از خواب بیدار کند تا آتش را روشن نگاه دارد یا آگاهیهای دیگر بدو بدهد، و شاید برخی سودمندیهای دیگر.
بفرمود تاشان، نوازند گرم
نخوانندشان جز به آواز نرم
🔹همچون بسیاری آداب و آئینهای باستانی دیگر که هنوز برجاست، هنوز هم روستائيان ما مرغ و خروس را با آواهای نرم و مهربانانه به سوی خود میخوانند یا به سوی آشیانه میبرند و این جانوران بجز از این راه، فرمان نمیبرند! آواهای روستائيان را در این هنگام به یاد آورید: تووو تووو تووو تووو ... جا جا جا جا ... !
ازین رو، میتوان گمان بردن که مرغ و خروس در هنگام تهمورس چه اندازه رمنده و گریزپا بوده اند!
جهاندار تهمورسِ بآفرین
بیامد کمر بسته رزم و کین
ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
🔺چنان که گفتیم، « #افسون» یعنی « #چاره_گری». تهمورس، بیشتر #دشواریهای زندگی را با چاره گری (عقل و تدبیر) بر خود هموار کرد و بخش دیگری را با سلاح و نیروی بدن. « گرز» در بیت آخر اشاره به همین دارد.
تهمورس در اوستا همواره با پاژنام «زیناوند» آمده است و در شاهنامه و دیگر نوشته های ایرانی با پاژنام « #دیوبند» از او یاد میشود.
«زیناوند» در اوستا به گونه «زَئِنَنگه وَنت»
zaenangh-vant
آمده است. زَئِنَنگه = اسلحه، و وَنت = دارنده؛ روی هم یعنی «دارنده اسلحه». این، هنگامی را باز مینُماید که مردمان، گرفتن و #رام کردن جانوران را با ابزارهای ابتدائی آغاز کردند. در آن روزگار، هنوز رشتن و تافتن هم پدید نیامده بود تا بتوان پای جانوران را با آن بستن، مگر با ساقه گیاهان و مانند آن.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#تهمورس ( #تهمورث) (بهر نخست)🐏🐐🐓
پس از #هوشنگ، نوبت به فرزندش #تهمورس میرسد. تهمورس در اوستا، «تَخمُ اورروپَ»
taxmō-urupa
آمده است. در زبان پهلوی «تَخموریت»
taxmurit
و در فارسی «تهمورس» شد.
🔹بخش نخستین این نام، تَخم یا تَهم، به معنی زورمند و پهلوان است که هنوز در زبان فارسی روان است و در #پاژنام =(لقب) رستم گفته میشود: تهمتن.
بخش دوم، اوروپَ، از ریشة «روپ» اوستائي است که «ربودن» فارسی از آن برآمده است. نام روباه نیز از آن گرفته شده است.
بر روی هم، #تهمورس برابر است با « #رباینده_زورمند».
همه روز بسته ز خوردن دو لب
به پیش جهاندار، بر پای، شب
🔸این بیت، باز اشاره به #یخبندانهای گسترده زمین دارد که مردمان در روز چیزی برای خوردن نداشتند و شبها از سرما نمیتوانستند بخوابند و سرپا می ایستادند.
این موضوع شرحی شگفت دارد که در اینجا از آن درمیگذریم. شایسته است خوانندگان، آن را و شرحی بس گسترده تر، از مطالب بالا را در کتاب گرامی « #داستان_ایران» بخوانند. زمان تهمورث تقریباً از ۳۲،۰۰۰ سال پیش آغاز میشود.
🔻 #تهمورس، جانوران کوچکتر را آرام آرام به نزد خود خواند و به زیستگاه خود پذیرفت. میبینیم که شاهنامه تنها از ماکیان و خروس نام می برد. نخست، بشر از ماکیان برای خوراک سود نمیجُسته است. اما، آوای خروس برای او سودمند بود و میتوانست گاه گاه او را از خواب بیدار کند تا آتش را روشن نگاه دارد یا آگاهیهای دیگر بدو بدهد، و شاید برخی سودمندیهای دیگر.
بفرمود تاشان، نوازند گرم
نخوانندشان جز به آواز نرم
🔹همچون بسیاری آداب و آئینهای باستانی دیگر که هنوز برجاست، هنوز هم روستائيان ما مرغ و خروس را با آواهای نرم و مهربانانه به سوی خود میخوانند یا به سوی آشیانه میبرند و این جانوران بجز از این راه، فرمان نمیبرند! آواهای روستائيان را در این هنگام به یاد آورید: تووو تووو تووو تووو ... جا جا جا جا ... !
ازین رو، میتوان گمان بردن که مرغ و خروس در هنگام تهمورس چه اندازه رمنده و گریزپا بوده اند!
جهاندار تهمورسِ بآفرین
بیامد کمر بسته رزم و کین
ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
🔺چنان که گفتیم، « #افسون» یعنی « #چاره_گری». تهمورس، بیشتر #دشواریهای زندگی را با چاره گری (عقل و تدبیر) بر خود هموار کرد و بخش دیگری را با سلاح و نیروی بدن. « گرز» در بیت آخر اشاره به همین دارد.
تهمورس در اوستا همواره با پاژنام «زیناوند» آمده است و در شاهنامه و دیگر نوشته های ایرانی با پاژنام « #دیوبند» از او یاد میشود.
«زیناوند» در اوستا به گونه «زَئِنَنگه وَنت»
zaenangh-vant
آمده است. زَئِنَنگه = اسلحه، و وَنت = دارنده؛ روی هم یعنی «دارنده اسلحه». این، هنگامی را باز مینُماید که مردمان، گرفتن و #رام کردن جانوران را با ابزارهای ابتدائی آغاز کردند. در آن روزگار، هنوز رشتن و تافتن هم پدید نیامده بود تا بتوان پای جانوران را با آن بستن، مگر با ساقه گیاهان و مانند آن.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه
#تهمورس (بهر دوم)
#تهمورس نماد دورانی است که بشر در #دوران_سنگ کهن زندگی میکند و #ابزارهایش سنگی است، و با تکیه بر نیروی بدن به نبرد با ددان و جانوران و شکار آنها (برخی مرده و برخی زنده) میپردازد. از آن دوران، بسیاری ابزارهای سنگی نیز مانده است، همچون گرز سنگی، که عبارت است از قطعه سنگی که اندکی به آن شکل داده اند تا بهتر در دست قرار گیرد. باید توجه کرد که پیش از سنگ، انسان ابزارهای ساده چوبین داشته، و از چوبهای ستبر چونان گرز و از چوبهای دراز چونان نیزه سود میبرده است. چون چوب به سرعت از بین میرود، اثری از ابزارهای چوبی باستانی برایمان نمانده است، اما نگاره های آن بر سنگها در سرتاسر جهان ایرانی فراوان است.
⬅️ در این باره نگاه کنید به کتاب «موزه هایی در باد»، مرتضی فرهادی، ۱۳۷۷.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#تهمورس (بهر دوم)
#تهمورس نماد دورانی است که بشر در #دوران_سنگ کهن زندگی میکند و #ابزارهایش سنگی است، و با تکیه بر نیروی بدن به نبرد با ددان و جانوران و شکار آنها (برخی مرده و برخی زنده) میپردازد. از آن دوران، بسیاری ابزارهای سنگی نیز مانده است، همچون گرز سنگی، که عبارت است از قطعه سنگی که اندکی به آن شکل داده اند تا بهتر در دست قرار گیرد. باید توجه کرد که پیش از سنگ، انسان ابزارهای ساده چوبین داشته، و از چوبهای ستبر چونان گرز و از چوبهای دراز چونان نیزه سود میبرده است. چون چوب به سرعت از بین میرود، اثری از ابزارهای چوبی باستانی برایمان نمانده است، اما نگاره های آن بر سنگها در سرتاسر جهان ایرانی فراوان است.
⬅️ در این باره نگاه کنید به کتاب «موزه هایی در باد»، مرتضی فرهادی، ۱۳۷۷.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه 📖
#تهمورس ٣
🐓🐏
🔹مردمان پی بردند که میتوانند با همیاری هم، جانوران گریزپا و رمنده را به دام اندازند. نگاره های سنگی، مردان برهنه را هنگام شکار نشان میدهد با دستهای باز. اروپائیان، نگاره مردمان با دستان باز را، «رقص جادویی» گزارش کرده اند! اما چنین نیست و باز کردن دستها، برای رماندنِ جانوران است به سوئي که بتوان آنها را به بند آور.
🔻نگاره های سنگی، مردان و زنان را برهنه مینُمایاند (با کشیدن اندام مردانه) و معلوم میشود که بشر در آن دوران برهنه بوده است و هنوز رشتن و بافتن و گونه های لباس پدید نیامده است. 🙈
🔸پیدا است که مردمان به دنبال شکار، بانگ و غریو بر میآورده اند، و در این کار، از پارس سگان نیز بدیشان یاری میرسیده است. اگرچه در این بخش از شاهنامه، از پیدایی نوای خوش (موسیقی) آگهی به ما نرسیده است، اما میتوان داوری کردن که این آواها ، نرم نرم به سوی یک آواز یگانه آهنگین پیش رفته باشد. اما بیتی دیگر از شاهنامه، هنگامی که رستم در جامة بازارگانان برای رهائي بیژن به توران میرود، گمانی در این مورد باقی نمیگذارد:
ز بس های و هوی و جَرَنگِ دَرای،
به کردار « #تهمورثی_کرنای»،
همه شهر آوازشان میخُنید
چنین تا به نزدیک پیران رسید
این بیت به روشنی از #نای ( کرنای با تشدید بر روی ر) تهمورثی نام میبرد. نگاره ای در «بند قیدو»، به روشنی یک کرّنای نواز را نشان میدهد، به همراه سگی که دهان به پارس گشوده است .
آنچه در جهان امروز، از کرنای تهمورثی (با تشدید بر روی ر کرنای) بر جای مانده است، همانا #نایی بلند است در میان بومیان استرالیا با نام « #دیجریدو» . با این نای میتوان آواز همه جانوران را چون گاو و سگ و خروس و شیر را بر آورد، اما آنان گونه ای «نوای خوش» (موسیقی) نیز به یاری آن مینوازند که با گامهای امروزین موسیقی، همنوا نیست.
(ادامه دارد)
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#تهمورس ٣
🐓🐏
🔹مردمان پی بردند که میتوانند با همیاری هم، جانوران گریزپا و رمنده را به دام اندازند. نگاره های سنگی، مردان برهنه را هنگام شکار نشان میدهد با دستهای باز. اروپائیان، نگاره مردمان با دستان باز را، «رقص جادویی» گزارش کرده اند! اما چنین نیست و باز کردن دستها، برای رماندنِ جانوران است به سوئي که بتوان آنها را به بند آور.
🔻نگاره های سنگی، مردان و زنان را برهنه مینُمایاند (با کشیدن اندام مردانه) و معلوم میشود که بشر در آن دوران برهنه بوده است و هنوز رشتن و بافتن و گونه های لباس پدید نیامده است. 🙈
🔸پیدا است که مردمان به دنبال شکار، بانگ و غریو بر میآورده اند، و در این کار، از پارس سگان نیز بدیشان یاری میرسیده است. اگرچه در این بخش از شاهنامه، از پیدایی نوای خوش (موسیقی) آگهی به ما نرسیده است، اما میتوان داوری کردن که این آواها ، نرم نرم به سوی یک آواز یگانه آهنگین پیش رفته باشد. اما بیتی دیگر از شاهنامه، هنگامی که رستم در جامة بازارگانان برای رهائي بیژن به توران میرود، گمانی در این مورد باقی نمیگذارد:
ز بس های و هوی و جَرَنگِ دَرای،
به کردار « #تهمورثی_کرنای»،
همه شهر آوازشان میخُنید
چنین تا به نزدیک پیران رسید
این بیت به روشنی از #نای ( کرنای با تشدید بر روی ر) تهمورثی نام میبرد. نگاره ای در «بند قیدو»، به روشنی یک کرّنای نواز را نشان میدهد، به همراه سگی که دهان به پارس گشوده است .
آنچه در جهان امروز، از کرنای تهمورثی (با تشدید بر روی ر کرنای) بر جای مانده است، همانا #نایی بلند است در میان بومیان استرالیا با نام « #دیجریدو» . با این نای میتوان آواز همه جانوران را چون گاو و سگ و خروس و شیر را بر آورد، اما آنان گونه ای «نوای خوش» (موسیقی) نیز به یاری آن مینوازند که با گامهای امروزین موسیقی، همنوا نیست.
(ادامه دارد)
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه 📖
#تهمورس ٤
🐏🐓
📜 نخستین گامها در پیدایش #دبیره ( #خط):
به شاهنامه بازگردیم:
ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
چنان که گذشت، منظور از آن، پیروزی بر دشواریهای زیست و طبیعت است که بیشتر آن با خرد و بخش دیگر با نیرو و زور و ابزارهای ساده چاره گردید.
کشیدندشان خسته و بسته زار
به جان خواستند، آن زمان، زینهار
که ما را مکُش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ما، کَت آید به بر
چو آزاد گشتند از بند اوی
بجُستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خُسرَو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
این گفتار روشن میدارد که پیروزی بر سختیها و ستمهای جانکاه، به «نگاشتن» انجامیده است و بشر داستان پیروزیهای خود را با نگاره های بیشمار که در سرتاسر مرز ایران فرهنگی از کاشغر و قزقیزستان تا کردستان آن سوی مرز دیده میشود، بر سنگها نگاشت و نخستین گام را برای آغاز دبیری و نویسندگی در جهان برداشت.
این سخن بر ایرانیان پوشیده نبوده است و رودکی سمرقندی یکهزار و یکصد سال پیش در این باره چنین گفته است:
تا جهان بود از سر مردم فراز
کس نبود از راز دانش بی نیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هر گونه زبان
گِرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند!
(دیوان رودکی، به کوشش سعید نفیسی)
هنگامی که اروپائیان در میانرودان به گل نبشته های فراوان برخوردند، همان سرزمین را زادگاه نویسندگی و دبیره (خط) دانستند.
اما ۱۲۷ گل نوشته در #تپه_یحیی #کرمان پیدا شد که بر نویسندگی در کرمان ۴۰۰ سال پیشتر از میانرودان گواهی میدهد.
در ۱۳۸۲ پروفسور مجیدزاده و دانشجویان، نمونه نویسندگی کهنتر از کرمان را در #جیرفت یافتند.
و در ۱۳۸۸ در کاوشهایی که به سرپرستی دکتر حصاری در پیشوای ورامین انجام گرفت، بیش از یکسد و بیست تخته آجرنوشته به قدمت ۵۰۰۰ سال از زیر خاک پدیدار شد. تا کاوشهای آینده چه پیدا کند!
واژه «نگاشتن» که امروز برای «نوشتن» به کار میبریم، هنوز از نگاره های نخستین سخن میگوید و راز آغاز پیدایی دبیره (خط) را در خود نگاه داشته است که در زبانهای دیگر به فراموشی سپرده شده است.
👚 #برهنگی:
از جمشید (پسر تهمورس) در همه نوشته های اوستایی و پهلوی، با نام «ویوَنْگْهان» vīvanghān (پسرِ «وی وَنْگْهْ») یاد میشود. پسوند «ان» نشانه فرزندی است، همچون خسرو قبادان = خسرو پسر قباد. پس تهمورث را پاژنام دیگری افزون بر زیناوند و و دیوبند هست که در زمان جمشیدی بر او گذارده اند.
«وی وَنگْهَنَ» vīvanghana در اوستا از دو بهر بر آمده است: یک پیشوند «وی» = جداکننده، دورکننده، نشانة جدایی و دوری، و یک واژة «وَنْگْهَنَ» = پوشش و جامه. و بر روی هم دور از پوشش از جامه و بی جامه و برهنه را باز میگوید.
این میرساند که مردمان را تا پایان هنگام تهمورث، جامه و پوشش نبوده است و پیش از این نیز به برهنگی مردمان در سنگ نگاره ها اشاره کردیم.
مردمان دورانهای پسین نیز بر سنگ نگاره ها افزودند. نگاره های هنگام تهمورس، تنها با خدّ (خط) کشیده شده اند، و نگاره های پسین، پیکره را نیز نشان میدهند و مردمان پوشیده تن هستند.
🐏
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#تهمورس ٤
🐏🐓
📜 نخستین گامها در پیدایش #دبیره ( #خط):
به شاهنامه بازگردیم:
ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
چنان که گذشت، منظور از آن، پیروزی بر دشواریهای زیست و طبیعت است که بیشتر آن با خرد و بخش دیگر با نیرو و زور و ابزارهای ساده چاره گردید.
کشیدندشان خسته و بسته زار
به جان خواستند، آن زمان، زینهار
که ما را مکُش تا یکی نو هنر
بیاموزی از ما، کَت آید به بر
چو آزاد گشتند از بند اوی
بجُستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خُسرَو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند
این گفتار روشن میدارد که پیروزی بر سختیها و ستمهای جانکاه، به «نگاشتن» انجامیده است و بشر داستان پیروزیهای خود را با نگاره های بیشمار که در سرتاسر مرز ایران فرهنگی از کاشغر و قزقیزستان تا کردستان آن سوی مرز دیده میشود، بر سنگها نگاشت و نخستین گام را برای آغاز دبیری و نویسندگی در جهان برداشت.
این سخن بر ایرانیان پوشیده نبوده است و رودکی سمرقندی یکهزار و یکصد سال پیش در این باره چنین گفته است:
تا جهان بود از سر مردم فراز
کس نبود از راز دانش بی نیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هر گونه زبان
گِرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند!
(دیوان رودکی، به کوشش سعید نفیسی)
هنگامی که اروپائیان در میانرودان به گل نبشته های فراوان برخوردند، همان سرزمین را زادگاه نویسندگی و دبیره (خط) دانستند.
اما ۱۲۷ گل نوشته در #تپه_یحیی #کرمان پیدا شد که بر نویسندگی در کرمان ۴۰۰ سال پیشتر از میانرودان گواهی میدهد.
در ۱۳۸۲ پروفسور مجیدزاده و دانشجویان، نمونه نویسندگی کهنتر از کرمان را در #جیرفت یافتند.
و در ۱۳۸۸ در کاوشهایی که به سرپرستی دکتر حصاری در پیشوای ورامین انجام گرفت، بیش از یکسد و بیست تخته آجرنوشته به قدمت ۵۰۰۰ سال از زیر خاک پدیدار شد. تا کاوشهای آینده چه پیدا کند!
واژه «نگاشتن» که امروز برای «نوشتن» به کار میبریم، هنوز از نگاره های نخستین سخن میگوید و راز آغاز پیدایی دبیره (خط) را در خود نگاه داشته است که در زبانهای دیگر به فراموشی سپرده شده است.
👚 #برهنگی:
از جمشید (پسر تهمورس) در همه نوشته های اوستایی و پهلوی، با نام «ویوَنْگْهان» vīvanghān (پسرِ «وی وَنْگْهْ») یاد میشود. پسوند «ان» نشانه فرزندی است، همچون خسرو قبادان = خسرو پسر قباد. پس تهمورث را پاژنام دیگری افزون بر زیناوند و و دیوبند هست که در زمان جمشیدی بر او گذارده اند.
«وی وَنگْهَنَ» vīvanghana در اوستا از دو بهر بر آمده است: یک پیشوند «وی» = جداکننده، دورکننده، نشانة جدایی و دوری، و یک واژة «وَنْگْهَنَ» = پوشش و جامه. و بر روی هم دور از پوشش از جامه و بی جامه و برهنه را باز میگوید.
این میرساند که مردمان را تا پایان هنگام تهمورث، جامه و پوشش نبوده است و پیش از این نیز به برهنگی مردمان در سنگ نگاره ها اشاره کردیم.
مردمان دورانهای پسین نیز بر سنگ نگاره ها افزودند. نگاره های هنگام تهمورس، تنها با خدّ (خط) کشیده شده اند، و نگاره های پسین، پیکره را نیز نشان میدهند و مردمان پوشیده تن هستند.
🐏
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه:
#جمشید (بهر نخست) 🌅
پس از تهمورس، فرزندش «جمشید» می آید. جمشید در اوستا «ییمَ خْشَئِتَ» yīmaxšaeta است.
ییمَ = همزاد؛ هنوز در کرمان به دوقلو میگویند «یومولو».
خْشَئِتَ = درخشندگی. روی هم یعنی « #همزاد_درخشندگی».
🌅 جمشید در شاهنامه نُماد دورانی است که زندگی مردمان، تابندگی و درخشش یافت (در آن رفاه پیدا شد).
در دوران جمشید، چند پدیده تازه در زندگی بشر آریایی روی میدهد که زندگی را برای مردمان دگرگون میکند:
بیاموختشان رِشتن و تافتن
به تار اندرون پود را بافتن
🔹پیدایش تار و پود، و #پارچه_بافی.
چو شد بافته، شستن و دوختن
گرفتند ازو یکسر آموختن
👚دوختن پارچه برای تهیه لباس. هزاران سال پس از آن یونانیان هنوز لباس دوخته نداشتند و تکه های پارچه را برای پوشش به دور خود میپیچیدند. حتی در زمستان و برف، بر روی اسب، پارچه های پشمین گرم را به دور خود میپیچیدند و با سنجاق محکم میکردند.
هر آنچ از گِل آید، چو بشناختند
سبک، خشت را «کالبَد» ساختند
به سنگ و به گل چون که دیوار کرد
به خشت از بَرَش، «هندسی» کار کرد
🔸نخستین خانه ها که به دست بشر ساخته شد، با گل بود و دیوارها با انباشتن لایه های گل بر روی هم ساخته میشد. سپس، سنگ را نیز در ساخت دیوار به کار گرفتند. آنگاه، پس از مدتهای طولانی، کالبد (قالب) برای ساخت خشت ساخته شد.
یاداوری میشود که در شاهنامه ها، بجای گل، گچ آمده است، اما این درست نیست و از کارهای کاتبان است، زیرا زمان این خانه سازیها بس دور است و در آن هنگام هنوز گچ برای مردمان شناخته نبوده است.
🔻واژه « #هندسی» در بیت دوم، در خور نگرش ویژه است:
👩🎓 واژة هَنداچَک handāčak در زبان پهلوی به معنای «اندازه» است. این واژه معرّب شد و از آن، واژة «هَندَسَه» ساخته شد و سپس واژه «مهندس» را از آن برآوردند، چون زبان عربی فقط بر بنیاد چند باب میتواند واژه بسازد و واژه های خارجی را نیز به بابهای خود میبرد. 📐 پس «هندسی» در این بیت یعنی «آغاز پیدایش اندازه و واحد اندازه گیری»، که با ساخت قالب برای خشت همراه بوده است. پیدایش اندازه و ایجاد واحد اندازه گیری، یکی از برترین پیشرفتهای دانشی و مهندسی در تاریخ بشر بوده است و به این ترتیب افتخار آن به نیاکان ما ایرانیان تعلق دارد.
پزشکی و درمان هر دردمند
درِ تندرستی و راه گزند
🔺«درِ تندرستی» یعنی #پزشکی، و «راه گزند» یعنی پیشگیری از بیماری، که اشاره به بهداشت دارد.
👨🏻🔬قدیمیترین اثر پزشکی که در ایران پیدا شده، جمجمه ای است که در کاوشهای شهر سوخته سیستان یافت شده است. صاحب جمجمه به فشار مغز مبتلا بوده. بخشی از استخوان جمجمه اش را برداشته اند تا فشار کم شود و پس از آن جمجمه ترمیم شده است و این نشان میدهد که بیممار، لااقل شش ماه پس از عمل زنده مانده است. بدون شک این کار به داروی بیهوشی و اره بسیار ظریف با آلیاژ مخصوص و دانش پزشکی پیشرفته نیاز داشته است.
▪️به دنیا آمدن رستم در شاهنامه نیز نخستین نمونه عملی است که امروز سزارین نامیده میشود و آن نیز در سیستان انجام شده است، باز آن که سزار را از شکم مادری مرده بیرون آوردند.
گذر کرد از آن پس به کشتی بر آب
ز کَشوَر به کَشوَر، برآمد شتاب
▫️آغاز #دریانوردی.⛵️
سر سال نَو، هرمزِ فَروَدین
بیاسوده از رنجْ تن، دل ز کین ...
پیدایش #گاهشماری و سالماری (تقویم) خورشیدی. 🗓
در ایران باستان، هفته و روزهای هفته نبود. در عوض هر روز برای خود نامی داشت، و ماهها سی روزه بودند. روز اول ماه، «هرمزد روز» یا «اورمزد روز» نام داشت. هرمزد روز از ماه فروردین، آغاز سال خورشیدی است و نوروز، جشن ملی ما ایرانیان در بزرگداشت این کشف بزرگ دانشی است. پیشینه این کار در ایران به هشت هزار سال پیش میرسد.
در این زمینه بنگرید به:⬅️ «گاهشماری ایرانی، احمد بیرشگ، بنیاد دانشنامة بزرگ فارسی، ۱۳۸۰»
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#جمشید (بهر نخست) 🌅
پس از تهمورس، فرزندش «جمشید» می آید. جمشید در اوستا «ییمَ خْشَئِتَ» yīmaxšaeta است.
ییمَ = همزاد؛ هنوز در کرمان به دوقلو میگویند «یومولو».
خْشَئِتَ = درخشندگی. روی هم یعنی « #همزاد_درخشندگی».
🌅 جمشید در شاهنامه نُماد دورانی است که زندگی مردمان، تابندگی و درخشش یافت (در آن رفاه پیدا شد).
در دوران جمشید، چند پدیده تازه در زندگی بشر آریایی روی میدهد که زندگی را برای مردمان دگرگون میکند:
بیاموختشان رِشتن و تافتن
به تار اندرون پود را بافتن
🔹پیدایش تار و پود، و #پارچه_بافی.
چو شد بافته، شستن و دوختن
گرفتند ازو یکسر آموختن
👚دوختن پارچه برای تهیه لباس. هزاران سال پس از آن یونانیان هنوز لباس دوخته نداشتند و تکه های پارچه را برای پوشش به دور خود میپیچیدند. حتی در زمستان و برف، بر روی اسب، پارچه های پشمین گرم را به دور خود میپیچیدند و با سنجاق محکم میکردند.
هر آنچ از گِل آید، چو بشناختند
سبک، خشت را «کالبَد» ساختند
به سنگ و به گل چون که دیوار کرد
به خشت از بَرَش، «هندسی» کار کرد
🔸نخستین خانه ها که به دست بشر ساخته شد، با گل بود و دیوارها با انباشتن لایه های گل بر روی هم ساخته میشد. سپس، سنگ را نیز در ساخت دیوار به کار گرفتند. آنگاه، پس از مدتهای طولانی، کالبد (قالب) برای ساخت خشت ساخته شد.
یاداوری میشود که در شاهنامه ها، بجای گل، گچ آمده است، اما این درست نیست و از کارهای کاتبان است، زیرا زمان این خانه سازیها بس دور است و در آن هنگام هنوز گچ برای مردمان شناخته نبوده است.
🔻واژه « #هندسی» در بیت دوم، در خور نگرش ویژه است:
👩🎓 واژة هَنداچَک handāčak در زبان پهلوی به معنای «اندازه» است. این واژه معرّب شد و از آن، واژة «هَندَسَه» ساخته شد و سپس واژه «مهندس» را از آن برآوردند، چون زبان عربی فقط بر بنیاد چند باب میتواند واژه بسازد و واژه های خارجی را نیز به بابهای خود میبرد. 📐 پس «هندسی» در این بیت یعنی «آغاز پیدایش اندازه و واحد اندازه گیری»، که با ساخت قالب برای خشت همراه بوده است. پیدایش اندازه و ایجاد واحد اندازه گیری، یکی از برترین پیشرفتهای دانشی و مهندسی در تاریخ بشر بوده است و به این ترتیب افتخار آن به نیاکان ما ایرانیان تعلق دارد.
پزشکی و درمان هر دردمند
درِ تندرستی و راه گزند
🔺«درِ تندرستی» یعنی #پزشکی، و «راه گزند» یعنی پیشگیری از بیماری، که اشاره به بهداشت دارد.
👨🏻🔬قدیمیترین اثر پزشکی که در ایران پیدا شده، جمجمه ای است که در کاوشهای شهر سوخته سیستان یافت شده است. صاحب جمجمه به فشار مغز مبتلا بوده. بخشی از استخوان جمجمه اش را برداشته اند تا فشار کم شود و پس از آن جمجمه ترمیم شده است و این نشان میدهد که بیممار، لااقل شش ماه پس از عمل زنده مانده است. بدون شک این کار به داروی بیهوشی و اره بسیار ظریف با آلیاژ مخصوص و دانش پزشکی پیشرفته نیاز داشته است.
▪️به دنیا آمدن رستم در شاهنامه نیز نخستین نمونه عملی است که امروز سزارین نامیده میشود و آن نیز در سیستان انجام شده است، باز آن که سزار را از شکم مادری مرده بیرون آوردند.
گذر کرد از آن پس به کشتی بر آب
ز کَشوَر به کَشوَر، برآمد شتاب
▫️آغاز #دریانوردی.⛵️
سر سال نَو، هرمزِ فَروَدین
بیاسوده از رنجْ تن، دل ز کین ...
پیدایش #گاهشماری و سالماری (تقویم) خورشیدی. 🗓
در ایران باستان، هفته و روزهای هفته نبود. در عوض هر روز برای خود نامی داشت، و ماهها سی روزه بودند. روز اول ماه، «هرمزد روز» یا «اورمزد روز» نام داشت. هرمزد روز از ماه فروردین، آغاز سال خورشیدی است و نوروز، جشن ملی ما ایرانیان در بزرگداشت این کشف بزرگ دانشی است. پیشینه این کار در ایران به هشت هزار سال پیش میرسد.
در این زمینه بنگرید به:⬅️ «گاهشماری ایرانی، احمد بیرشگ، بنیاد دانشنامة بزرگ فارسی، ۱۳۸۰»
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه
#جمشید (بهر دوم) 🌅
سر سال نَو، هرمزِ فَروَدین
بیاسوده از رنجْ تن، دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستند
مَی و جام و رامشگران خواستند
🔺پدید آمدن مَی.
تهیة «مَی» و نوشیدن می، به ظروف بایسته (خمره و جام) نیاز دارد. پس در این زمان میبایستی که #سفال پدید آمده باشد. قدیمی ترین سفال در ایران در گنج درّه #کرماشان یافت شده است که ۱۰،۰۰۰ سال قدمت دارد.🥂
🔸همچنین، واژه #رامشگر (نوازنده آلات موسیقی) در خور نگرش است. با این گفتار شاهنامه روشن میشود که آنچه امروز، نوای خوش (موسیقی) با هفت پرده در یک گام شناخته میشود، در زمان جمشید پیرامون ۸۰۰۰ سال پیش همزمان با پیدایی سفال و گاهشماری خورشیدی سامان پذیرفت.
🎶تاکنون از آن هنگام نگاره ای به دست نیامده است که داستان نوای خوش را بازگوید، اما کهنترین نگاره جهانی در این زمینه، مُهری است که در کاوشهای چغامیش #خوزستان به دست آمده است و در آن یک گروه #هم_نوا (که امروز ارکستر مینامند)، آهنگی را مینوازند.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#جمشید (بهر دوم) 🌅
سر سال نَو، هرمزِ فَروَدین
بیاسوده از رنجْ تن، دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستند
مَی و جام و رامشگران خواستند
🔺پدید آمدن مَی.
تهیة «مَی» و نوشیدن می، به ظروف بایسته (خمره و جام) نیاز دارد. پس در این زمان میبایستی که #سفال پدید آمده باشد. قدیمی ترین سفال در ایران در گنج درّه #کرماشان یافت شده است که ۱۰،۰۰۰ سال قدمت دارد.🥂
🔸همچنین، واژه #رامشگر (نوازنده آلات موسیقی) در خور نگرش است. با این گفتار شاهنامه روشن میشود که آنچه امروز، نوای خوش (موسیقی) با هفت پرده در یک گام شناخته میشود، در زمان جمشید پیرامون ۸۰۰۰ سال پیش همزمان با پیدایی سفال و گاهشماری خورشیدی سامان پذیرفت.
🎶تاکنون از آن هنگام نگاره ای به دست نیامده است که داستان نوای خوش را بازگوید، اما کهنترین نگاره جهانی در این زمینه، مُهری است که در کاوشهای چغامیش #خوزستان به دست آمده است و در آن یک گروه #هم_نوا (که امروز ارکستر مینامند)، آهنگی را مینوازند.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#رمزهای_شاهنامه
#جمشید 🎇
🔸در این نگاره، یک چنگ نواز همراه با چنگی بزرگ، یک تبل زن، و یک نای نواز دیده میشود که دو شاخ بز کوهی، یکی در دست و یکی بر دهان دارد. این گروه هم نوا، برای کسی که پشت خوان روی تخت نشسته و کسی دیگر، ایستاده از وی پذیرایی میکند، مینوازند، و خمره و کوزه های کوچک و جامهای می و سینی و یک سینی سفالین دیگر به گونة ماهی نیز در نگاره دیده میشود.
🔺این نگاره، نخست این راز بزرگ را روشن میسازد که چنگ، سازی ایرانی است، و چون چنگ هفت وتری در ایران بوده، پس نتهای موسیقی به ترتیبی که امروز در جهان شناخته میشود، در ایران، لااقل پنج هزار سال پیش مرتب شده بوده است!
🔹نکته دیگر در این تصویر که سخت در خور نگرش است، آن است که مرد آوازخوان (داخل دایره قرمز رنگ در سمت چپ تصویر)، به شیوه آوازه خوانان دو سه دهه پیش و اذان گویان، دست روی گوش نهاده و میخواند و آواز او با آوای چنگ و نای و کوبه های تبل همراه است، و چنین نمیشود مگر آن که بپذیریم در زمان پیدائی این نگاره (۵۰۰۰ سال پیش) در ایران، سروده آهنگین (شعر) و چکامه، بوده است. و این سند، گفتار همه آنان را که میگویند ایرانیان سخن آهنگین را از تازیان آموختند باطل میکند.
🎶 ’ #موسیقی‘ در زبان پهلوی، «هونَواک» hūnavāk است. هو = خوب؛ نواک = نوا. هونَواک در گذر زمان به «هونیاک» دگرگون شد و در فارسی به گونة «خُنیا» در آمد، که در «خُنیاگر» شنیده میشود. صورت دیگر آن «خوشنواز» است.
(ادامه دارد)
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#جمشید 🎇
🔸در این نگاره، یک چنگ نواز همراه با چنگی بزرگ، یک تبل زن، و یک نای نواز دیده میشود که دو شاخ بز کوهی، یکی در دست و یکی بر دهان دارد. این گروه هم نوا، برای کسی که پشت خوان روی تخت نشسته و کسی دیگر، ایستاده از وی پذیرایی میکند، مینوازند، و خمره و کوزه های کوچک و جامهای می و سینی و یک سینی سفالین دیگر به گونة ماهی نیز در نگاره دیده میشود.
🔺این نگاره، نخست این راز بزرگ را روشن میسازد که چنگ، سازی ایرانی است، و چون چنگ هفت وتری در ایران بوده، پس نتهای موسیقی به ترتیبی که امروز در جهان شناخته میشود، در ایران، لااقل پنج هزار سال پیش مرتب شده بوده است!
🔹نکته دیگر در این تصویر که سخت در خور نگرش است، آن است که مرد آوازخوان (داخل دایره قرمز رنگ در سمت چپ تصویر)، به شیوه آوازه خوانان دو سه دهه پیش و اذان گویان، دست روی گوش نهاده و میخواند و آواز او با آوای چنگ و نای و کوبه های تبل همراه است، و چنین نمیشود مگر آن که بپذیریم در زمان پیدائی این نگاره (۵۰۰۰ سال پیش) در ایران، سروده آهنگین (شعر) و چکامه، بوده است. و این سند، گفتار همه آنان را که میگویند ایرانیان سخن آهنگین را از تازیان آموختند باطل میکند.
🎶 ’ #موسیقی‘ در زبان پهلوی، «هونَواک» hūnavāk است. هو = خوب؛ نواک = نوا. هونَواک در گذر زمان به «هونیاک» دگرگون شد و در فارسی به گونة «خُنیا» در آمد، که در «خُنیاگر» شنیده میشود. صورت دیگر آن «خوشنواز» است.
(ادامه دارد)
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Telegram
#رمزهای_شاهنامه
#جمشید (بهر سوم)
🌅
🔹نخستین کیش ایران در زمان جمشید پیدا شد و پیش از کیش مهر بوده است. نام آن، در نوشته های پهلوی « #پوریوت_کیشی» pūriūtkīšīh آمده است یعنی «کیش نخستین»، و گونه کهنتر این واژه در اوستا «پَ اُ ایریو تْکَئِشَ» paōīryōtkaēša آمده است. کیش نخستین، نگرش به آسمان داشته است و در آن، خورشید و ماه و ستارگان نیایش میشده اند.
در بخشی از شاهنامه که سروده🌤 #دقیقی است (گشتاسپ نامه) و پس از مرگ او، فردوسی در شاهنامه خویش آورده است، در کناره گیری لهراسب از پادشاهی و گوشه نشینی وی در بلخ، این بیت آمده است:
نیایش همی کرد خورشید را
چنانچون که بُد، راه، جمشید را
و نشان از آن مینُماید که به هنگام گشتاسپ (که کیش زرتشت روان گردید)، گروهی که به آئین کهن باور داشتند گوشه ای گرفته بودند و در بلخ به ستایش خورشید (و ماه و ستارگان) میپرداخته اند.
🔺داستان «یادگار زریران»، نوشته ای است به زبان پهلوی که کشاکش میان گروهی از پیروان کیش باستانی (پوریوت کیشی) و گرَوَندگان به آئین زرتشت را مجسم میکند. « #یادگار_زریران» کهنترین #نمایشنامه ایرانی است که به دست ما رسیده است و از زمان اشکانیان به یادگار مانده است. نمایش، داستان جنگ پادشاه ایران، گُشتاسپ است با پادشاه خیونان، ارجاسپ، بر سر آن که پادشاه ایران دین زرتشت را پذیرفته است و ارجاسپ از گِرَوِش او به دین نو برآشفته، و با نامه ای از پادشاه ایران میخواهد که دین نو را رها کند و به دین کهن بازگردد. در نبرد دو سپاه، زریر (Zrēr) سپاهبد، که برادر گشتاسپ است، و چند تن از نزدیکان گشتاسپ کشته میشوند.
🔸از آغاز پادشاهی «فریدون» در شاهنامه، #کیش_مهر (مهرپرستی یا میترائیسم) در ایران رواج یافت. نماد گیتیائی (دنیوی) آن، فروغ سپیده دمان بود، و نماد مِینُوی (معنوی) آن، راستی و پیمانداری بود. چنان که از گاتاها برمیآید، اندیشه #زرتشت ارزشهای کیش مهر را کنار #ننهاد. هنگامی که به داستان فریدون برسیم، درباره آن نیز سخن خواهیم گفت.
🔻استاد جنیدی، زمان رواج پوریوت کیشی را حدود ۱۵،۰۰۰ تا ۱۰،۰۰۰ سال پیش و در زمان «جمشید» شاهنامه، و زمان روائی #کیش_مهر را حدود ۶۰۰۰ سال پیش، و هنگام ظهور زرتشت را پیرامون ۳۰۰۰ تا ۳۲۰۰ سال پیش میدانند.
”منم“ گفت: ”با فرّه ایزدی
همم شهرْیاری و هم موبَدی“
▫️«موبَد» در شاهنامه، هم برای مرد دانا به کار رفته و هم برای مردان دینی. پیش از این به اهمیت آتش اشاره کردیم. در این بیت اگر موبد را مرد دینی بگیریم، ممکن است این معنا را بدهد که کسانی که در آتشکده ها آتش را روشن نگاه میداشتند، کم کم مهار زندگی مردمان را در دست گرفتند.
یَکایَک به تخت مَهی بنگرید
به گیتی جز از خویشتن را ندید
چُنین گفت با سالخورده مَهان
که: ”جز خویشتن را ندانم جهان
همه موبدان سر فکنده نگون
چرا، کس نیارست گفتن، نه، چون
هنر چون بپیوست با کردگار
شکست اندر آورد و برگشت کار
▪️معنای آن میتواند آغاز خودخواهی در فرمانروایان و پیدائی شکست در جامعه آریائیان باشد!
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#جمشید (بهر سوم)
🌅
🔹نخستین کیش ایران در زمان جمشید پیدا شد و پیش از کیش مهر بوده است. نام آن، در نوشته های پهلوی « #پوریوت_کیشی» pūriūtkīšīh آمده است یعنی «کیش نخستین»، و گونه کهنتر این واژه در اوستا «پَ اُ ایریو تْکَئِشَ» paōīryōtkaēša آمده است. کیش نخستین، نگرش به آسمان داشته است و در آن، خورشید و ماه و ستارگان نیایش میشده اند.
در بخشی از شاهنامه که سروده🌤 #دقیقی است (گشتاسپ نامه) و پس از مرگ او، فردوسی در شاهنامه خویش آورده است، در کناره گیری لهراسب از پادشاهی و گوشه نشینی وی در بلخ، این بیت آمده است:
نیایش همی کرد خورشید را
چنانچون که بُد، راه، جمشید را
و نشان از آن مینُماید که به هنگام گشتاسپ (که کیش زرتشت روان گردید)، گروهی که به آئین کهن باور داشتند گوشه ای گرفته بودند و در بلخ به ستایش خورشید (و ماه و ستارگان) میپرداخته اند.
🔺داستان «یادگار زریران»، نوشته ای است به زبان پهلوی که کشاکش میان گروهی از پیروان کیش باستانی (پوریوت کیشی) و گرَوَندگان به آئین زرتشت را مجسم میکند. « #یادگار_زریران» کهنترین #نمایشنامه ایرانی است که به دست ما رسیده است و از زمان اشکانیان به یادگار مانده است. نمایش، داستان جنگ پادشاه ایران، گُشتاسپ است با پادشاه خیونان، ارجاسپ، بر سر آن که پادشاه ایران دین زرتشت را پذیرفته است و ارجاسپ از گِرَوِش او به دین نو برآشفته، و با نامه ای از پادشاه ایران میخواهد که دین نو را رها کند و به دین کهن بازگردد. در نبرد دو سپاه، زریر (Zrēr) سپاهبد، که برادر گشتاسپ است، و چند تن از نزدیکان گشتاسپ کشته میشوند.
🔸از آغاز پادشاهی «فریدون» در شاهنامه، #کیش_مهر (مهرپرستی یا میترائیسم) در ایران رواج یافت. نماد گیتیائی (دنیوی) آن، فروغ سپیده دمان بود، و نماد مِینُوی (معنوی) آن، راستی و پیمانداری بود. چنان که از گاتاها برمیآید، اندیشه #زرتشت ارزشهای کیش مهر را کنار #ننهاد. هنگامی که به داستان فریدون برسیم، درباره آن نیز سخن خواهیم گفت.
🔻استاد جنیدی، زمان رواج پوریوت کیشی را حدود ۱۵،۰۰۰ تا ۱۰،۰۰۰ سال پیش و در زمان «جمشید» شاهنامه، و زمان روائی #کیش_مهر را حدود ۶۰۰۰ سال پیش، و هنگام ظهور زرتشت را پیرامون ۳۰۰۰ تا ۳۲۰۰ سال پیش میدانند.
”منم“ گفت: ”با فرّه ایزدی
همم شهرْیاری و هم موبَدی“
▫️«موبَد» در شاهنامه، هم برای مرد دانا به کار رفته و هم برای مردان دینی. پیش از این به اهمیت آتش اشاره کردیم. در این بیت اگر موبد را مرد دینی بگیریم، ممکن است این معنا را بدهد که کسانی که در آتشکده ها آتش را روشن نگاه میداشتند، کم کم مهار زندگی مردمان را در دست گرفتند.
یَکایَک به تخت مَهی بنگرید
به گیتی جز از خویشتن را ندید
چُنین گفت با سالخورده مَهان
که: ”جز خویشتن را ندانم جهان
همه موبدان سر فکنده نگون
چرا، کس نیارست گفتن، نه، چون
هنر چون بپیوست با کردگار
شکست اندر آورد و برگشت کار
▪️معنای آن میتواند آغاز خودخواهی در فرمانروایان و پیدائی شکست در جامعه آریائیان باشد!
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher