━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
کتابهای من لحظههای خاص زندگی من هستند. آنها از عمقی خاموش برمیآیند، اما این لحظههای خاص مرا به فراسوی همه چیز می برد. نوشته همیشه از بیرون میآید و از درون برنمیخیزد. این برون است که مانند قطار دیوانهوار وارد درونم میشود، در این لحظه مانند این است که حجابی پیش چشمانم برداشته میشود و شروع به نگاه کردن میکنم.
💬 من هرگز به ستایندگانِ داستایفسکی برنخوردهام، بلکه کسانی را دیدهام که از مطالعهی آثار او سوختهاند،
او از روحها همچون هدفِ یک پیکار سخن میگوید، در همان حال پروست از من دم میزند، پروست زیبایی پرست است، و داستایفسکی زنده، " داستایفسکی" درخششِ نابِ زندگی است، بهسان اخگری که از آتش میجهد، این زندگیِ نابِ آتش، به هیئت اخگری به درون کتاب میجهد، آنگاه این کتاب چیزی نیست جز وسیلهای بس ناب که به خدمت زندگان در میآید.
📚: نور جهان
✍🏻: #کریستین_بوبن
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
کتابهای من لحظههای خاص زندگی من هستند. آنها از عمقی خاموش برمیآیند، اما این لحظههای خاص مرا به فراسوی همه چیز می برد. نوشته همیشه از بیرون میآید و از درون برنمیخیزد. این برون است که مانند قطار دیوانهوار وارد درونم میشود، در این لحظه مانند این است که حجابی پیش چشمانم برداشته میشود و شروع به نگاه کردن میکنم.
💬 من هرگز به ستایندگانِ داستایفسکی برنخوردهام، بلکه کسانی را دیدهام که از مطالعهی آثار او سوختهاند،
او از روحها همچون هدفِ یک پیکار سخن میگوید، در همان حال پروست از من دم میزند، پروست زیبایی پرست است، و داستایفسکی زنده، " داستایفسکی" درخششِ نابِ زندگی است، بهسان اخگری که از آتش میجهد، این زندگیِ نابِ آتش، به هیئت اخگری به درون کتاب میجهد، آنگاه این کتاب چیزی نیست جز وسیلهای بس ناب که به خدمت زندگان در میآید.
📚: نور جهان
✍🏻: #کریستین_بوبن
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
روزهای عمر در ما میگـذرند بیآنکه دیده شوند؛ از بس همـزاد همدیگرند، همه تکرار یک نُت و یک تصویر مکرّر که نه شنیدنی است نه دیدنی.
عبـور شبحی بیصورت و صوت در مِـه.
و آیندهای عکس برگـردان گذشته و زمان حالی خالی!
در این میان روزهای کمی گذرای ماندگاراند زیـرا طرحی و رنگی دارند که در خاطرمان نقش میبندد و ما از برکت وجـود آنها از خلال پوستههای خاطـره، منزلگاههای عمـر را به یاد میآوریم، صاحب گذشته میشویم و از این راه به زمان حال خـود - خـوب یا بد - معنا میدهیـم.
✍🏻 #شاهـرخ_مسکوب
📚: روزها در راه
ص: ۷
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
روزهای عمر در ما میگـذرند بیآنکه دیده شوند؛ از بس همـزاد همدیگرند، همه تکرار یک نُت و یک تصویر مکرّر که نه شنیدنی است نه دیدنی.
عبـور شبحی بیصورت و صوت در مِـه.
و آیندهای عکس برگـردان گذشته و زمان حالی خالی!
در این میان روزهای کمی گذرای ماندگاراند زیـرا طرحی و رنگی دارند که در خاطرمان نقش میبندد و ما از برکت وجـود آنها از خلال پوستههای خاطـره، منزلگاههای عمـر را به یاد میآوریم، صاحب گذشته میشویم و از این راه به زمان حال خـود - خـوب یا بد - معنا میدهیـم.
✍🏻 #شاهـرخ_مسکوب
📚: روزها در راه
ص: ۷
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
ناامیدی از هر چیزی بدتر است مثل مرض هاری است.
اگر آدم را نکشد، اوراقش میکند، خلش می کند.
آدم را بداخلاق و خشن میکند جوری که بقیه را از دم میشویی و میگذاری کنار. ناامیدی هربار به شکلی ظاهر میشد یک بار به شکل تندخویی، یک بار به شکل بیزاری، یک وقتهایی هم شکل دلواپسی به خود میگرفت.
✍🏻 #جمال_میرصادقی
📚: بادها خبر از تغییر فصل میدهند
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
ناامیدی از هر چیزی بدتر است مثل مرض هاری است.
اگر آدم را نکشد، اوراقش میکند، خلش می کند.
آدم را بداخلاق و خشن میکند جوری که بقیه را از دم میشویی و میگذاری کنار. ناامیدی هربار به شکلی ظاهر میشد یک بار به شکل تندخویی، یک بار به شکل بیزاری، یک وقتهایی هم شکل دلواپسی به خود میگرفت.
✍🏻 #جمال_میرصادقی
📚: بادها خبر از تغییر فصل میدهند
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
تمامی جهان صحنهای است، و کلماتی که از این صحنه گفته میشود، بهراستی سرشار از خشم و هیاهوست؛ جهان خراب است و بازیگری که فرصت خود را بر صحنه میخرامد کلماتی دربهدر و یتیم شده بر زبان میآرد؛ ما پدرمان را گم کردهايم، اما خود را نیافتهایم.
کلمات محمل ابهام و شطح میشوند.
مارسیلیو فیچنینو میگوید: «همه چیز ممکن است» جان دان میگوید : «همه چیز مشکوک است» میان این دو جمله که با فاصلهی یک قرن بیان شدهاند، ادبیات جدید همچون حلقهای تیرهگون آشکار میشود
✍🏻 #کارلوس_فوئنتس
📚: خودم با دیگران
برگردان عبداله کوثری
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
تمامی جهان صحنهای است، و کلماتی که از این صحنه گفته میشود، بهراستی سرشار از خشم و هیاهوست؛ جهان خراب است و بازیگری که فرصت خود را بر صحنه میخرامد کلماتی دربهدر و یتیم شده بر زبان میآرد؛ ما پدرمان را گم کردهايم، اما خود را نیافتهایم.
کلمات محمل ابهام و شطح میشوند.
مارسیلیو فیچنینو میگوید: «همه چیز ممکن است» جان دان میگوید : «همه چیز مشکوک است» میان این دو جمله که با فاصلهی یک قرن بیان شدهاند، ادبیات جدید همچون حلقهای تیرهگون آشکار میشود
✍🏻 #کارلوس_فوئنتس
📚: خودم با دیگران
برگردان عبداله کوثری
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
« پس کِی زندگی کردهای؟
- تا نوک قلهها بالا میرفتم، رودخانهی کف کرده را نگاه میکردم ، روی علفها میخوابیدم ، سایهی ابرها، بر درهها پیش میرفت.
در پنجاه سالگی پیر شدم، حالا هیچ سنی ندارم.
گردش زمین و زمان را بیهوده میدانستم .
بعدها اعتقاد پیدا کردم در بیهودگی معناییست، هر رابطهای به اصل خود میرسد وگرنه نابود میشود. ( دستها را بر سینه صلیب کرد) از صورتهای مجازی، سایههای فانوس خیال، طرحی نو رقم میزنم؛ دل به این کمال میبندم.»
✍🏻: #غزاله_علیزاده
📚: خانه ی ادریسی ها / جلد دوم/ ص ۱۲
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
« پس کِی زندگی کردهای؟
- تا نوک قلهها بالا میرفتم، رودخانهی کف کرده را نگاه میکردم ، روی علفها میخوابیدم ، سایهی ابرها، بر درهها پیش میرفت.
در پنجاه سالگی پیر شدم، حالا هیچ سنی ندارم.
گردش زمین و زمان را بیهوده میدانستم .
بعدها اعتقاد پیدا کردم در بیهودگی معناییست، هر رابطهای به اصل خود میرسد وگرنه نابود میشود. ( دستها را بر سینه صلیب کرد) از صورتهای مجازی، سایههای فانوس خیال، طرحی نو رقم میزنم؛ دل به این کمال میبندم.»
✍🏻: #غزاله_علیزاده
📚: خانه ی ادریسی ها / جلد دوم/ ص ۱۲
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
مطمئن بودم که اگر کسی فقط و فقط با لحظات حال زندگی کند و با علاقهمندی کامل به هر گلی که سر راهش است، نگاه کند و هر درخششی را که بر روی هر لحظه گذرا میرقصد را گرامی دارد،
آنوقت است که زندگی در برابرش خلع سلاح میشود.
تو بايست زنده بمانى
و راه خنديدن را ياد بگيرى...
مُقَدَر آن است كه با
موسيقى زندگى كنى...
و به معنويتى كه در پشت آن است احترام بگذارى،
و با آن بخندى
همين!
بيش از اين از تو تقاضايى ندارم...
✍🏻 ##هرمان_هسه فراخور زادروزش☘️
📚: گرگ بيابان
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
مطمئن بودم که اگر کسی فقط و فقط با لحظات حال زندگی کند و با علاقهمندی کامل به هر گلی که سر راهش است، نگاه کند و هر درخششی را که بر روی هر لحظه گذرا میرقصد را گرامی دارد،
آنوقت است که زندگی در برابرش خلع سلاح میشود.
تو بايست زنده بمانى
و راه خنديدن را ياد بگيرى...
مُقَدَر آن است كه با
موسيقى زندگى كنى...
و به معنويتى كه در پشت آن است احترام بگذارى،
و با آن بخندى
همين!
بيش از اين از تو تقاضايى ندارم...
✍🏻 ##هرمان_هسه فراخور زادروزش☘️
📚: گرگ بيابان
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
زندانبان میگوید:
هر چهارشنبه، دوشیزهای معطر، یک اسکناس صد کرونی میدهد تا بگذارم با زندانی تنها بماند.
پنجشنبه هم، صدکرون بابت آبجو به من میدهد.
بعد از ساعت ملاقات، دوشیزه بوی زندانی را میدهد،
زندانی بوی عطر دوشیزه،
و من بوی آبجو.
*زندگی چیزی نیست مگر تبادل بوها*
✍🏻: #ایتالو_کالوینو
📚: اگر شبی از شبهای زمستان مسافری
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
زندانبان میگوید:
هر چهارشنبه، دوشیزهای معطر، یک اسکناس صد کرونی میدهد تا بگذارم با زندانی تنها بماند.
پنجشنبه هم، صدکرون بابت آبجو به من میدهد.
بعد از ساعت ملاقات، دوشیزه بوی زندانی را میدهد،
زندانی بوی عطر دوشیزه،
و من بوی آبجو.
*زندگی چیزی نیست مگر تبادل بوها*
✍🏻: #ایتالو_کالوینو
📚: اگر شبی از شبهای زمستان مسافری
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
« آمدن به زمین مثل این است که فرد از وطنش به سرزمین بیگانهای برود. بعضی از وقایع آن سفر برایمان کاملاً ناآشناست و باید به تدریج به آنها عادت کنیم. موطن اصلی ما جایگاه آرامش مطلق است و در آن جا عشق مطلق هم حکمفرماست.
وقتی از موطنمان به سرزمین بیگانهای میرویم، نباید انتظار داشته باشیم همۀ شرایط دلپذیر باشند. ما در سفر به زمین باید یاد بگیریم که چه طور با عصبانیت، اندوه و بیماری مواجه شویم. تحمل، عشق و شادی را هم یاد بگیریم. ما نباید در این گذر، شأنیتمان را از دست بدهیم و صرفاً برای ادامۀ زندگی، خود را از کسی برتر یا پستتر بدانیم.
ما باید بدانیم که تنها از طریق زندگی در شرایط غیرکامل میتوانیم معنای واقعی کمال را درک کنیم. باید وقتی آمادۀ سفر میشویم، برای خودمان شهامت و فروتنی طلب کنیم.
در کرۀ زمین هر قدر ادراکمان را بالاتر ببریم، کیفیت وجود خود را غنیتر خواهیم کرد.
همۀ امتحاناتی که برایمان پیش میآیند، در همین زمینه هستند. میزان توفیق در این امتحانات، سرنوشت غایی ما را رقم میزند »
✍🏻 #مايكل_نيوتن
📚: سرنوشت روح
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
« آمدن به زمین مثل این است که فرد از وطنش به سرزمین بیگانهای برود. بعضی از وقایع آن سفر برایمان کاملاً ناآشناست و باید به تدریج به آنها عادت کنیم. موطن اصلی ما جایگاه آرامش مطلق است و در آن جا عشق مطلق هم حکمفرماست.
وقتی از موطنمان به سرزمین بیگانهای میرویم، نباید انتظار داشته باشیم همۀ شرایط دلپذیر باشند. ما در سفر به زمین باید یاد بگیریم که چه طور با عصبانیت، اندوه و بیماری مواجه شویم. تحمل، عشق و شادی را هم یاد بگیریم. ما نباید در این گذر، شأنیتمان را از دست بدهیم و صرفاً برای ادامۀ زندگی، خود را از کسی برتر یا پستتر بدانیم.
ما باید بدانیم که تنها از طریق زندگی در شرایط غیرکامل میتوانیم معنای واقعی کمال را درک کنیم. باید وقتی آمادۀ سفر میشویم، برای خودمان شهامت و فروتنی طلب کنیم.
در کرۀ زمین هر قدر ادراکمان را بالاتر ببریم، کیفیت وجود خود را غنیتر خواهیم کرد.
همۀ امتحاناتی که برایمان پیش میآیند، در همین زمینه هستند. میزان توفیق در این امتحانات، سرنوشت غایی ما را رقم میزند »
✍🏻 #مايكل_نيوتن
📚: سرنوشت روح
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
(سابقهٔ فیلترینگ تلگراف در ایران)
میرزا ملکمخان از رجال عصر قاجار نقل میکند:
من برای آوردن تلگراف به ایران جنگیدم.
درحالیکه شهرها و دهاتهای اروپا دارای خطوط ارتباطی بودند،
عینالدوله، صدراعظم ناصرالدینشاه اجازه نمیداد در شهرهای ایران، خطوط تلگراف احداث کنم.
عینالدوله معتقد بود: اگر رعایا دارای تلگراف شوند، در ولایات و ایالات مملکت محروسه ایران، در جلوی تلگرافخانه تجمع میکنند و از احوال یکدیگر باخبر میشوند
و علیه سلطنت آشوب میکنند.
من برای احداث تلگراف با عینالدوله جنگیدم.
✍🏻 #فریدون_آدمیت
📚: فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
(سابقهٔ فیلترینگ تلگراف در ایران)
میرزا ملکمخان از رجال عصر قاجار نقل میکند:
من برای آوردن تلگراف به ایران جنگیدم.
درحالیکه شهرها و دهاتهای اروپا دارای خطوط ارتباطی بودند،
عینالدوله، صدراعظم ناصرالدینشاه اجازه نمیداد در شهرهای ایران، خطوط تلگراف احداث کنم.
عینالدوله معتقد بود: اگر رعایا دارای تلگراف شوند، در ولایات و ایالات مملکت محروسه ایران، در جلوی تلگرافخانه تجمع میکنند و از احوال یکدیگر باخبر میشوند
و علیه سلطنت آشوب میکنند.
من برای احداث تلگراف با عینالدوله جنگیدم.
✍🏻 #فریدون_آدمیت
📚: فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
مادامی که درخواستی را با متانت، صداقت و احترام رد میکنید، مسئولیت عکسالعمل طرف مقابل به عهده شما نیست.
اگر شخصی پس از این که درخواستش را رد کردید، باز هم اصرار کرد، به خود یادآور شوید که اصرار این فرد ربطی به حق انتخابهای شما ندارد.
خصلت بعضی از آدمها این است که حرفشان را تحمیل میکنند.
مادامی که نسبت به طرف مقابلم احترام قایلم، با «نه» گفتنم، مسئول بروز هیچگونه رنجشی نیستم.
✍🏻 #دیمون_زاهاریادس
📚: هنر نه گفتن
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
مادامی که درخواستی را با متانت، صداقت و احترام رد میکنید، مسئولیت عکسالعمل طرف مقابل به عهده شما نیست.
اگر شخصی پس از این که درخواستش را رد کردید، باز هم اصرار کرد، به خود یادآور شوید که اصرار این فرد ربطی به حق انتخابهای شما ندارد.
خصلت بعضی از آدمها این است که حرفشان را تحمیل میکنند.
مادامی که نسبت به طرف مقابلم احترام قایلم، با «نه» گفتنم، مسئول بروز هیچگونه رنجشی نیستم.
✍🏻 #دیمون_زاهاریادس
📚: هنر نه گفتن
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher