Forwarded from اتچ بات
بخشي از سخنراني
دكتر #ابوالقاسم_اسماعيل_پور #تجلي_اسطوره_درشاهنامه
#سياوش١
داستان سياوش يكي از سوگنامه هاي اصلي شاهنامه را تشكيل مي دهد و كيخسرو هم كه آخرين چهره اساطيري شاهنامه است. سياوش يك نام اوستايي بنام قهرمان سياه است. او دو چهره برجسته دارد؛ يكي چهره اساطيري و ديگري چهره حماسي. اين دو چهره او زمينه هايي متفاوت ولي ريشه هايي يكسان دارند. سياوش اسطوره جزو ايزدان است و قداست دارد. او را نماد پاكي و رستگاري و خداي مرگ راستين و شهادت مي دانند. البته خداي گياهي نيز به شمار مي آورند چرا كه بعدها از خون او گياه مي رويد. استاد مهرداد بهار، سياوش را باز مانده آيين قديمي و اصيل در بين النهرين مي نامد و آورده است كه ايزدي بوده است به نام تموز كه او را بسيار شبيه به سياوش مي دانند؛ چرا كه اعتقاد براين بوده است كه تموز در زمستان شهيد مي شود و دوباره در ابتداي بهار زنده مي شود و با زنده شدنش گياهان و نباتات مي رويند. سوگ سياوش در ايران قديم گرامي داشته مي شده است و حتي در بخارا و نقاطي ديگر براي او سوگواري مي كرده و او را ايزد شهادت مي دانسته اند. مرگ او يكي از اندوهبارترين مرگهايي است كه در حماسه هاي ملي جهان به ثبت رسيده است. اين مرگ كه بسيار ناجوانمردانه صورت گرفت در دوره آميختگي رخ مي دهد كه البته با رستگاري و رهايي ايرانيان به پايان مي رسد. سياوش در حماسه نيز پهلواني است كه فرزند كيكاووس است. نه تنها ايزد نيست بلكه يك انسان است و قبلا نيز ذكر شد كه خدايان اساطيري در حماسه تبديل به قهرمانان زميني مي شوند. سياوش حماسه قرباني دسيسه هاي دربار كاووس مي شود. البته سودابه است كه باعث و باني تمام اين دسيسه هاست. او ايراني نيست بلكه اهل هاماوران در جنوب غربي ايران است كه اصيلتي عرب دارد. در آن زمان هاماوراني ها جزو دشمنان ايران بودند و اصولا اين وصلتها در جريان صلح نامه ها و براي آشتي دو ملت انجام مي شوند و اينجاست كه درمي يابيم او به هيچ وجه ايران دوست نبوده است و به نوعي در پي جبران ستمهاي قديم ايران به آنهاست. داستان از اين قرار است كه سودابه عاشق سياوش مي شود و همان عشق است كه باعث طرد و نهايتا نابودي سياوش مي شود. در ادامه مي بينيم كه سياوش از سودابه دوري مي كند و سودابه به منظور تلافي كردن به دسيسه چيني مي پردازد. نزد كاووس مي رود و اذعان مي كند كه سياوش قصد تعرض به وي را دارد. كاووس با وجود آنكه مي داند كه پسرش سياوش گناهكار نيست ولي براي اثبات اين قضيه آزمايش عبور از آتش را به اجرا مي گذارد. در ايران باستان براي اثبات گناهكاري يا بي گناهي متهم دو روش را بكار مي بردند: اول اينكه آتش بزرگي همانند آتشي كه زرتشتيان در آتشكده ها داشتند برپا مي كردند و فرد را از آن عبور مي دادند. اگر سالم بيرون مي آمد بي گناه بود در غير اين صورت حتما كشته مي شد. ديگر اينكه آب گوگردداري را كه سوگند نام داشت به فرد مي خوراندند. واژه سوگند خوردن هم از آنجا نشات مي گيرد و معناي آن آب گوگرددار خوردن است. سياوش از اين آزمون دشوار سالم بيرون مي آيد و همانند يوسف از آتش به سلامت عبور مي كند. البته تفاوت او با يوسف اينست كه يوسف پس از اين ماجرا رو به اعتلاء و پيشرفت مي رود ولي سياوش افول مي كند و تباه مي شود. در ادامه داستان هم مي بينيم كه او سودابه را مي بخشد و از كشتن سودابه صرف نظر مي كند. سپس جنگي ميان ايران و تورانيان درمي گيرد و افراسياب به ايران حمله مي كند. سياوش هم با اجازه گرفتن از كيكاووس داوطلبانه به جنگ مي رود تا خود را از اين مخمصه و تهمتي كه به او زده اند برهاند و هم احساس مي كند كه ادامه حياتش در ايران جايز نيست. كاووس هم براي خلاص شدن از دست سياوش از اين پيشنهاد استقبال مي كند و سپاهي را به ياري سياوش مي فرستد.
انتخاب: #رضوي
@sobhosher
دكتر #ابوالقاسم_اسماعيل_پور #تجلي_اسطوره_درشاهنامه
#سياوش١
داستان سياوش يكي از سوگنامه هاي اصلي شاهنامه را تشكيل مي دهد و كيخسرو هم كه آخرين چهره اساطيري شاهنامه است. سياوش يك نام اوستايي بنام قهرمان سياه است. او دو چهره برجسته دارد؛ يكي چهره اساطيري و ديگري چهره حماسي. اين دو چهره او زمينه هايي متفاوت ولي ريشه هايي يكسان دارند. سياوش اسطوره جزو ايزدان است و قداست دارد. او را نماد پاكي و رستگاري و خداي مرگ راستين و شهادت مي دانند. البته خداي گياهي نيز به شمار مي آورند چرا كه بعدها از خون او گياه مي رويد. استاد مهرداد بهار، سياوش را باز مانده آيين قديمي و اصيل در بين النهرين مي نامد و آورده است كه ايزدي بوده است به نام تموز كه او را بسيار شبيه به سياوش مي دانند؛ چرا كه اعتقاد براين بوده است كه تموز در زمستان شهيد مي شود و دوباره در ابتداي بهار زنده مي شود و با زنده شدنش گياهان و نباتات مي رويند. سوگ سياوش در ايران قديم گرامي داشته مي شده است و حتي در بخارا و نقاطي ديگر براي او سوگواري مي كرده و او را ايزد شهادت مي دانسته اند. مرگ او يكي از اندوهبارترين مرگهايي است كه در حماسه هاي ملي جهان به ثبت رسيده است. اين مرگ كه بسيار ناجوانمردانه صورت گرفت در دوره آميختگي رخ مي دهد كه البته با رستگاري و رهايي ايرانيان به پايان مي رسد. سياوش در حماسه نيز پهلواني است كه فرزند كيكاووس است. نه تنها ايزد نيست بلكه يك انسان است و قبلا نيز ذكر شد كه خدايان اساطيري در حماسه تبديل به قهرمانان زميني مي شوند. سياوش حماسه قرباني دسيسه هاي دربار كاووس مي شود. البته سودابه است كه باعث و باني تمام اين دسيسه هاست. او ايراني نيست بلكه اهل هاماوران در جنوب غربي ايران است كه اصيلتي عرب دارد. در آن زمان هاماوراني ها جزو دشمنان ايران بودند و اصولا اين وصلتها در جريان صلح نامه ها و براي آشتي دو ملت انجام مي شوند و اينجاست كه درمي يابيم او به هيچ وجه ايران دوست نبوده است و به نوعي در پي جبران ستمهاي قديم ايران به آنهاست. داستان از اين قرار است كه سودابه عاشق سياوش مي شود و همان عشق است كه باعث طرد و نهايتا نابودي سياوش مي شود. در ادامه مي بينيم كه سياوش از سودابه دوري مي كند و سودابه به منظور تلافي كردن به دسيسه چيني مي پردازد. نزد كاووس مي رود و اذعان مي كند كه سياوش قصد تعرض به وي را دارد. كاووس با وجود آنكه مي داند كه پسرش سياوش گناهكار نيست ولي براي اثبات اين قضيه آزمايش عبور از آتش را به اجرا مي گذارد. در ايران باستان براي اثبات گناهكاري يا بي گناهي متهم دو روش را بكار مي بردند: اول اينكه آتش بزرگي همانند آتشي كه زرتشتيان در آتشكده ها داشتند برپا مي كردند و فرد را از آن عبور مي دادند. اگر سالم بيرون مي آمد بي گناه بود در غير اين صورت حتما كشته مي شد. ديگر اينكه آب گوگردداري را كه سوگند نام داشت به فرد مي خوراندند. واژه سوگند خوردن هم از آنجا نشات مي گيرد و معناي آن آب گوگرددار خوردن است. سياوش از اين آزمون دشوار سالم بيرون مي آيد و همانند يوسف از آتش به سلامت عبور مي كند. البته تفاوت او با يوسف اينست كه يوسف پس از اين ماجرا رو به اعتلاء و پيشرفت مي رود ولي سياوش افول مي كند و تباه مي شود. در ادامه داستان هم مي بينيم كه او سودابه را مي بخشد و از كشتن سودابه صرف نظر مي كند. سپس جنگي ميان ايران و تورانيان درمي گيرد و افراسياب به ايران حمله مي كند. سياوش هم با اجازه گرفتن از كيكاووس داوطلبانه به جنگ مي رود تا خود را از اين مخمصه و تهمتي كه به او زده اند برهاند و هم احساس مي كند كه ادامه حياتش در ايران جايز نيست. كاووس هم براي خلاص شدن از دست سياوش از اين پيشنهاد استقبال مي كند و سپاهي را به ياري سياوش مي فرستد.
انتخاب: #رضوي
@sobhosher
Telegram
attach 📎