#تجلي_اسطوره_درشاهنامه
بخشي از سخنراني
دكتر #ابوالقاسم_اسماعيلپور
#كيخسرو٢
نكته جالبي كه در شخصيت #كيخسرو وجود دارد و در شخصيتهاي ديگر شاهنامه وجودندارد اينست كه او عملكردي نامتعارف و #فرازميني دارد و مانند شخصيتهاي انساني عمل نمي كند. يكي از وجوه شخصيتي او اينست كه پس از ٦٠سال حكومت ازسلطنت كناره گيري مي كند. *يعني شخصيتي كه پس ازسالها توانست سالار ايران و جهان شود به يكباره به سلطنت پشت مي كند و اين البته دراوج قدرت اوست. كيخسرو پس از يك هفته نيايش تمام فرماندهان و پهلوانان را دعوت مي كند و در نزد آنان با حكومت و فرمانروايي خداحافظي مي كند. او شب هنگام به سمت چشمه اي مي رود و ديگر از او اثري يافت نمي شود و از نظر شاهنامه جاودان مي شود. اين نشان دهنده آنست كه وي از نظر اساطيري دوباره به صورت ايزدان درآمده است و به آسمان مي رود. بنابراين او داراي بن مايه هاي ايزدي نيز مي باشد. اسب زيباي كيخسرو هم كه در اصل اسب پدرش سياوش بوده است، اسبي جادويي است و وي با سوار شدن برآن از نظرها پنهان مي شود و به آسمان مي رود. اين اسب هم جنبه متافيزيكي و آسماني دارد. در واقع درست است كه سياوش به شهادت مي رسد اما كيخسرو اين درخت فروافتاده را دوباره سبز مي كند و ميوه اي كه از آن مي رويد، رستگاري است؛ همان كاري كه ايزد تموز كرده است. وي در زمستان مي ميرد و دوباره در بهار زنده مي شود و نتيجه اش شادي و سرسبزي بهار است. #زمستان نماد مرگ گياهي و نباتي است و #كيخسرو ميوه مرگ سياوش و نماد زندگي پس از مرگ است. از لحاظ ديگر كيخسرو از همكاران سوشيانس مي باشد. #سوشيانس #منجي بشريت است و كيخسرو پس از عروج به آسمان در روز پايان جهان (البته به اعتقاد ايرانيان باستان) در كنار ساحل درياچه اروميه ظهور مي كند و رستاخيز را رقم مي زند. او نماد آرزوهاي يك ملت است و اوست كه آرزوي ملت ايران را كه همانا رستگاري است برآورده مي سازد. اين در اسطوره ها و حماسه هاي ايران تجلي يافته است. اسطوره همانگونه كه گفته شد ويژگي هاي كهن الگويي يك ملت را بيان مي كند. كهن الگوي ملت ايران هم اينست كه درست است كه تيرگي و ظلمت بر جهان حاكم است ولي روزي سوشيانس و كيخسرو مي آيند و اهريمن را نابود مي كنند و جهان نور را برپا مي سازند. اتفاقا اين روز را كه روز رستگاري است #ششم_فروردين مي دانند. چرا كه اين روز مقدس است و روز تولد زرتشت نيز هست. آخرين نكته مهم در مورد كيخسرو جام اوست. شاهنامه برخلاف بسياري از تواريخ كهن و باستاني مثل تاريخ طبري كه جام جهان بيني را به جمشيد منسوب كرده است؛ آنرا به كيخسرو نسبت داده است. اين موضوع بسيار جالب توجه است. #جام_جهان_نما، جامي بوده است كه كل جهان در آن قابل مشاهده و پيشگويي بوده است. در اصل راهنماي بشر وايرانيان بوده است. در واقع اين جام متعلق به كيخسرو بوده است و او با شخصيت ويژه خود اميدهاي ايرانيان را زنده مي كند و سرنوشت ايرانيان را با آن جام تغيير مي دهد. او با داشتن اين جام نماد يك #انسان_كامل است و اين وجه از شخصيت وي را در متون ديگر نمي بينيم. شاهنامه فقط شخصيتهاي كهن را توصيف نكرده بلكه آنها را تحليل هم نموده است. شاهنامه، كيخسرو را كه از هر نظر به كمال رسيده است نماد انسان كامل و آگاه به جهان ميداندو شخصيت معنوي و والايي برايش قائل است. اين در حالي است كه هنوز در زمان شاهنامه و قرن چهارم ما متون عرفاني نداريم و متون و نگرش عرفاني از قرن پنجم شكل مي گيرد ودر قرن ششم و هفتم به اوج مي رسد.درقرن سوم و چهارم كه عصر خردگرايي است متون عرفاني بسيار كم است.بنابراين كيخسرو را مي توان نخستين گرايش عرفاني در نظر گرفت؛چرا كه او جهان را وداع مي كند و در اوج قدرت از سلطنت كناره مي گيردو به آسمان عروج مي كند و اين يعني سيطره معنويت بر قدرت كه در متون آن زمان به چشم نمي خورد و چنين نمادي از يك انسان كامل نمي بينيم. اين آغاز يك نگرش معنوي به هستي است. فردوسي اگرچه به داستان سرايي و حماسه و اسطوره پرداخته است ولي در پشت و وراء اين داستانها و تراژديها نتيجه و نگرش خاصي را مدنظر داشته است.نتيجه غايي داستانها و از جمله داستان كيخسرو كه همان مفهوم انسان كامل است براي حماسه سرا اهميت دارد. به راستي فردوسي يك شخصيت جهاني است. يك شخصيت جهاني به آينده بشر و آينده انسان اهميت مي دهد و فقط داستان و ماجراهاي سرگرم كننده بيان نمي كند، بلكه #پيام نهايي او پيامي براي #بشر و انسانهاست كه #آزاده باش، سياوش گونه باش و.... به همين خاطر است كه فردوسي را حكيم خوانده اند. به راستي كه او حكيم وبسيار دانا و با ذكاوت بوده است. براي او در شاهنامه هميشه #پيروزي_نور بر ظلمت مهم بوده است واين پيام آن حكيم براي ماست و به منظور آن سالها تلاش نموده وحماسه ها و سوگنامه هاي زيادي را خلق كرده است. اين در حالي است كه ما هرگز دين خود را به آنان ادا نكرده ايم.
انتخاب:رضوي
@sobhosher
بخشي از سخنراني
دكتر #ابوالقاسم_اسماعيلپور
#كيخسرو٢
نكته جالبي كه در شخصيت #كيخسرو وجود دارد و در شخصيتهاي ديگر شاهنامه وجودندارد اينست كه او عملكردي نامتعارف و #فرازميني دارد و مانند شخصيتهاي انساني عمل نمي كند. يكي از وجوه شخصيتي او اينست كه پس از ٦٠سال حكومت ازسلطنت كناره گيري مي كند. *يعني شخصيتي كه پس ازسالها توانست سالار ايران و جهان شود به يكباره به سلطنت پشت مي كند و اين البته دراوج قدرت اوست. كيخسرو پس از يك هفته نيايش تمام فرماندهان و پهلوانان را دعوت مي كند و در نزد آنان با حكومت و فرمانروايي خداحافظي مي كند. او شب هنگام به سمت چشمه اي مي رود و ديگر از او اثري يافت نمي شود و از نظر شاهنامه جاودان مي شود. اين نشان دهنده آنست كه وي از نظر اساطيري دوباره به صورت ايزدان درآمده است و به آسمان مي رود. بنابراين او داراي بن مايه هاي ايزدي نيز مي باشد. اسب زيباي كيخسرو هم كه در اصل اسب پدرش سياوش بوده است، اسبي جادويي است و وي با سوار شدن برآن از نظرها پنهان مي شود و به آسمان مي رود. اين اسب هم جنبه متافيزيكي و آسماني دارد. در واقع درست است كه سياوش به شهادت مي رسد اما كيخسرو اين درخت فروافتاده را دوباره سبز مي كند و ميوه اي كه از آن مي رويد، رستگاري است؛ همان كاري كه ايزد تموز كرده است. وي در زمستان مي ميرد و دوباره در بهار زنده مي شود و نتيجه اش شادي و سرسبزي بهار است. #زمستان نماد مرگ گياهي و نباتي است و #كيخسرو ميوه مرگ سياوش و نماد زندگي پس از مرگ است. از لحاظ ديگر كيخسرو از همكاران سوشيانس مي باشد. #سوشيانس #منجي بشريت است و كيخسرو پس از عروج به آسمان در روز پايان جهان (البته به اعتقاد ايرانيان باستان) در كنار ساحل درياچه اروميه ظهور مي كند و رستاخيز را رقم مي زند. او نماد آرزوهاي يك ملت است و اوست كه آرزوي ملت ايران را كه همانا رستگاري است برآورده مي سازد. اين در اسطوره ها و حماسه هاي ايران تجلي يافته است. اسطوره همانگونه كه گفته شد ويژگي هاي كهن الگويي يك ملت را بيان مي كند. كهن الگوي ملت ايران هم اينست كه درست است كه تيرگي و ظلمت بر جهان حاكم است ولي روزي سوشيانس و كيخسرو مي آيند و اهريمن را نابود مي كنند و جهان نور را برپا مي سازند. اتفاقا اين روز را كه روز رستگاري است #ششم_فروردين مي دانند. چرا كه اين روز مقدس است و روز تولد زرتشت نيز هست. آخرين نكته مهم در مورد كيخسرو جام اوست. شاهنامه برخلاف بسياري از تواريخ كهن و باستاني مثل تاريخ طبري كه جام جهان بيني را به جمشيد منسوب كرده است؛ آنرا به كيخسرو نسبت داده است. اين موضوع بسيار جالب توجه است. #جام_جهان_نما، جامي بوده است كه كل جهان در آن قابل مشاهده و پيشگويي بوده است. در اصل راهنماي بشر وايرانيان بوده است. در واقع اين جام متعلق به كيخسرو بوده است و او با شخصيت ويژه خود اميدهاي ايرانيان را زنده مي كند و سرنوشت ايرانيان را با آن جام تغيير مي دهد. او با داشتن اين جام نماد يك #انسان_كامل است و اين وجه از شخصيت وي را در متون ديگر نمي بينيم. شاهنامه فقط شخصيتهاي كهن را توصيف نكرده بلكه آنها را تحليل هم نموده است. شاهنامه، كيخسرو را كه از هر نظر به كمال رسيده است نماد انسان كامل و آگاه به جهان ميداندو شخصيت معنوي و والايي برايش قائل است. اين در حالي است كه هنوز در زمان شاهنامه و قرن چهارم ما متون عرفاني نداريم و متون و نگرش عرفاني از قرن پنجم شكل مي گيرد ودر قرن ششم و هفتم به اوج مي رسد.درقرن سوم و چهارم كه عصر خردگرايي است متون عرفاني بسيار كم است.بنابراين كيخسرو را مي توان نخستين گرايش عرفاني در نظر گرفت؛چرا كه او جهان را وداع مي كند و در اوج قدرت از سلطنت كناره مي گيردو به آسمان عروج مي كند و اين يعني سيطره معنويت بر قدرت كه در متون آن زمان به چشم نمي خورد و چنين نمادي از يك انسان كامل نمي بينيم. اين آغاز يك نگرش معنوي به هستي است. فردوسي اگرچه به داستان سرايي و حماسه و اسطوره پرداخته است ولي در پشت و وراء اين داستانها و تراژديها نتيجه و نگرش خاصي را مدنظر داشته است.نتيجه غايي داستانها و از جمله داستان كيخسرو كه همان مفهوم انسان كامل است براي حماسه سرا اهميت دارد. به راستي فردوسي يك شخصيت جهاني است. يك شخصيت جهاني به آينده بشر و آينده انسان اهميت مي دهد و فقط داستان و ماجراهاي سرگرم كننده بيان نمي كند، بلكه #پيام نهايي او پيامي براي #بشر و انسانهاست كه #آزاده باش، سياوش گونه باش و.... به همين خاطر است كه فردوسي را حكيم خوانده اند. به راستي كه او حكيم وبسيار دانا و با ذكاوت بوده است. براي او در شاهنامه هميشه #پيروزي_نور بر ظلمت مهم بوده است واين پيام آن حكيم براي ماست و به منظور آن سالها تلاش نموده وحماسه ها و سوگنامه هاي زيادي را خلق كرده است. اين در حالي است كه ما هرگز دين خود را به آنان ادا نكرده ايم.
انتخاب:رضوي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
🌍
#جام_جهان_نما
🔶در فرهنگ و ادب ايران، #جامِ جهان نماي جمشيد و #كيخسرو مشـهورترين نمونـه هـايِ
جام ويژه اند كه شعرا، مورخان، فرهنگ نويسـان، و پـژوهشگـران بـه كـرّات از آنهـا يـاد كرده اند.
در فرهنگهاى عموميِ قديم و جديد نيز اشاره هايي به اين دو جام ديده ميشـود.
🔻در روايتهاي حماسي و اساطيريِ ايرانِ پيش از اسلام كه به شكلِ مكتوب باقي مانده است، هيچ اشاره صريحي وجود ندارد كه بتوان آن را خاستگاه يا الگويِ كهـنِِ جـامِ جهـان نمـايِ #جمشيد يا #كيخسرو دانست. بـه همـين سـبب، محققـان از حـدود 150 سـالِ پـيش تـاكنون حدسهايي درباره منشأ و پيش نمونه باستانيِ اين جامها مطرح كرده اند.
🔺كنت دوگوبينو در سال 1869، جام جمشـيد را در ادبيـات ايـران مضموني سامي دانست و آن را با جام حضرت يوسف (ع)مقايسـه كـرد .
🔸چند دهه پس از او، هلموت ريتر در كتاب دريـاي جـان )1955( پـس از اشاره به مأخذ تورات ـ يهوديِ داستان طاس حضرت يوسف در منطق الطيرِ عطار نوشته است: »جام جمشيد نيز از همان منبع تفسير يهودى درباره سـفر پيـدايش، اخذ شده است.
🔹آيدانلو نيز نخست اين فرضيه را پذيرفته بود و با تفصيلِ بيشتري توضيح داده بود.
🔻خالقي مطلق بنابر رساله پهلويِ ماه فـروردين روز خـرداد، »پيمانـه«اي را كـه جمشـيد از دوزخ بيرون مى آورد همان جامِ گيتي نما دانسته است
🔺و چند سال پس ازآن در نظري جديد، با احتمال، جـامي بـه نـامِ »كُنـدي« را كـه در خوابگـاه پادشاهان پارس گذاشته ميشد و در گزارشِ آثنايس يوناني از سده دوم ميلادي آمـده اسـت، كهنترين نمونه #جام_جم معرفي كرده است.
🔹به عقيـده مزداپـور »جام جهان نماي كيخسر و... به خوبي ميتواند تصوري دگرگون از همـان طشـت سـيمين يـا زرين باشد كه از آنِِ هوم است و در مراسم مـذهبي كـاربرد داشـته اسـت.
🔸اكبري مفاخر نيز داستان »جمشيد و آسن خرد« = خرد فطـريِ انسـان( را در دينكـرد سوم، پيش نمونه جام جم ميدانند كه در آن جمشـيد، #آسـن_خـرد و رازابـزار ويـژه ديـوان را ميستاند. اين همان روايت است كه به صورت داستانِ جمشيد و پيمانِ گيتي در مينـوي خـرد آمده است.
♦️آيدانلو معتقـد اسـت كـه هيچيك از ابزارهاي يادشده دقيقاً و صريحاً نمونة همانند جام جهان نما در روايتهاي ايراني نيست، و به جايِ پيونددادنِ جامها و تشتهاي گوناگون با دو جام جمشـيد و كيخسـرو يـا قائل شدنِ خاستگاهي سامي ـ توراتى براي آن، شرط احتياط علمـي ايـن اسـت كـه آنهـا را نمودي از بنمايه جهانيِ »گيتى نمايي و رازگشايى« بدانيم كه در ادبيات و روايـتهـاي ملـلِ گوناگون در قالبِ وسيله هاي مختلف بروز يافته است.
⚪️گردونـه آينه وار و رازنمايِ پادشاه شكوه نيز در كفالايا با توجه بـه دوره حيـات مـاني )216 م- 274، 276، يا 277 م( فعلاً كهنترين نمود يا ابزارِ مضمونِ جهـان نمـايي در روايـتهـا و اسـاطيرِ ايراني است كه بايد در همين حد و به منزله نمونه يا وسـيله اي مشـابه جـام هـاي جمشـيد و
كيخسرو مطرح شود، و نميتوان لزوماً آن را الگو يا منشأ اين دو جام انگاشت..
🔴درحال حاضر، قديمى ترين منبعي كه در آن از »جام جهان نما« ياد شده داستان » #بيژن_منيژه« شاهنامه فردوسى است كه مطابقِ آن، اين جامِ ويژه در اختيار #كيخسرو است و او با استفاده از آن بيژن را در بن چاهي در تـوران مـييابـد ؛ زيرا داستان »بيژن و منيژه« براساسِ مـأخذي مكتوب به نظم درآمده كه منبع يا منـابعِ آن متنِ منثور نيز به يك يا چند واسطه به ادبيات ايرانِ پيش از اسلام ميرسد و ازسوى ديگر قرايني بر ديرينگيِ اين روايت و احتمالِ تعلقِ آن به دوره اشكانيان و ادب پارتي وجود دارد.
ادامه دارد...
@sobhosher
#جام_جهان_نما
🔶در فرهنگ و ادب ايران، #جامِ جهان نماي جمشيد و #كيخسرو مشـهورترين نمونـه هـايِ
جام ويژه اند كه شعرا، مورخان، فرهنگ نويسـان، و پـژوهشگـران بـه كـرّات از آنهـا يـاد كرده اند.
در فرهنگهاى عموميِ قديم و جديد نيز اشاره هايي به اين دو جام ديده ميشـود.
🔻در روايتهاي حماسي و اساطيريِ ايرانِ پيش از اسلام كه به شكلِ مكتوب باقي مانده است، هيچ اشاره صريحي وجود ندارد كه بتوان آن را خاستگاه يا الگويِ كهـنِِ جـامِ جهـان نمـايِ #جمشيد يا #كيخسرو دانست. بـه همـين سـبب، محققـان از حـدود 150 سـالِ پـيش تـاكنون حدسهايي درباره منشأ و پيش نمونه باستانيِ اين جامها مطرح كرده اند.
🔺كنت دوگوبينو در سال 1869، جام جمشـيد را در ادبيـات ايـران مضموني سامي دانست و آن را با جام حضرت يوسف (ع)مقايسـه كـرد .
🔸چند دهه پس از او، هلموت ريتر در كتاب دريـاي جـان )1955( پـس از اشاره به مأخذ تورات ـ يهوديِ داستان طاس حضرت يوسف در منطق الطيرِ عطار نوشته است: »جام جمشيد نيز از همان منبع تفسير يهودى درباره سـفر پيـدايش، اخذ شده است.
🔹آيدانلو نيز نخست اين فرضيه را پذيرفته بود و با تفصيلِ بيشتري توضيح داده بود.
🔻خالقي مطلق بنابر رساله پهلويِ ماه فـروردين روز خـرداد، »پيمانـه«اي را كـه جمشـيد از دوزخ بيرون مى آورد همان جامِ گيتي نما دانسته است
🔺و چند سال پس ازآن در نظري جديد، با احتمال، جـامي بـه نـامِ »كُنـدي« را كـه در خوابگـاه پادشاهان پارس گذاشته ميشد و در گزارشِ آثنايس يوناني از سده دوم ميلادي آمـده اسـت، كهنترين نمونه #جام_جم معرفي كرده است.
🔹به عقيـده مزداپـور »جام جهان نماي كيخسر و... به خوبي ميتواند تصوري دگرگون از همـان طشـت سـيمين يـا زرين باشد كه از آنِِ هوم است و در مراسم مـذهبي كـاربرد داشـته اسـت.
🔸اكبري مفاخر نيز داستان »جمشيد و آسن خرد« = خرد فطـريِ انسـان( را در دينكـرد سوم، پيش نمونه جام جم ميدانند كه در آن جمشـيد، #آسـن_خـرد و رازابـزار ويـژه ديـوان را ميستاند. اين همان روايت است كه به صورت داستانِ جمشيد و پيمانِ گيتي در مينـوي خـرد آمده است.
♦️آيدانلو معتقـد اسـت كـه هيچيك از ابزارهاي يادشده دقيقاً و صريحاً نمونة همانند جام جهان نما در روايتهاي ايراني نيست، و به جايِ پيونددادنِ جامها و تشتهاي گوناگون با دو جام جمشـيد و كيخسـرو يـا قائل شدنِ خاستگاهي سامي ـ توراتى براي آن، شرط احتياط علمـي ايـن اسـت كـه آنهـا را نمودي از بنمايه جهانيِ »گيتى نمايي و رازگشايى« بدانيم كه در ادبيات و روايـتهـاي ملـلِ گوناگون در قالبِ وسيله هاي مختلف بروز يافته است.
⚪️گردونـه آينه وار و رازنمايِ پادشاه شكوه نيز در كفالايا با توجه بـه دوره حيـات مـاني )216 م- 274، 276، يا 277 م( فعلاً كهنترين نمود يا ابزارِ مضمونِ جهـان نمـايي در روايـتهـا و اسـاطيرِ ايراني است كه بايد در همين حد و به منزله نمونه يا وسـيله اي مشـابه جـام هـاي جمشـيد و
كيخسرو مطرح شود، و نميتوان لزوماً آن را الگو يا منشأ اين دو جام انگاشت..
🔴درحال حاضر، قديمى ترين منبعي كه در آن از »جام جهان نما« ياد شده داستان » #بيژن_منيژه« شاهنامه فردوسى است كه مطابقِ آن، اين جامِ ويژه در اختيار #كيخسرو است و او با استفاده از آن بيژن را در بن چاهي در تـوران مـييابـد ؛ زيرا داستان »بيژن و منيژه« براساسِ مـأخذي مكتوب به نظم درآمده كه منبع يا منـابعِ آن متنِ منثور نيز به يك يا چند واسطه به ادبيات ايرانِ پيش از اسلام ميرسد و ازسوى ديگر قرايني بر ديرينگيِ اين روايت و احتمالِ تعلقِ آن به دوره اشكانيان و ادب پارتي وجود دارد.
ادامه دارد...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🌏#جام_جهان_نما
🔸اميرمعزي در سـتايشِ ممـدوح
تلويحاً به ويژگي » #جهاننمايي«
جام جم توجه كرده است:
آفـاق مسـخّر اسـت حكمـت را
گويي كه به دست توست جام جم
🔻اينكه ممدوحِ شاعر گويي »
جام جم« را به دست گرفته و به ياريِ
خاصيت جهـانبينـيِ آن، آفاق را مسخرِ حكم خود كرده، از دو نظر مهم است:
١-ايـنكـه روشـن مـيكنـد ويژگيِ گيتينماييِ جام جمشيد نيز، مانند جامِ كيخسرو در شاهنامه، در حـدود قـرن پـنجم شناخته و مورد توجه بـوده اسـت و ايـن احتمـالاً برگرفتـه از منبـع يـا منـابعِ مكتـوب يـا روايتهايي شفاهي است كه فعلاً به دست ما نرسيده است. ولي، درهرحال، قرينـه مهمـي برايِ پيشينه اين صفت خاص جام جمشيد محسوب ميشود.
٢- ايـنكـه اميرمعـزي در بيتهاي ديگري علاوه بر ذكرِ دوباره »جام جم« از »جام كيخسرو« نيز ياد كرده است و اين ميتواند دليلي براي استقلال و تفاوت اين دو جام در نظرِ شاعر باشـد.
🔺🔻🔺
🔸بـه سـخني ديگـر، شاعري كه در
بيتي به »جام جم« و ويژگيِ جهاننماييِ آن توجه كرده در بيتي ديگـر نيـز از »جام كيخسرو« دقيقاً با همان ويژگي نام برده است، پس به احتمالِ قريب به يقين، اين دو جامِ جهاننما را مستقل و متفاوت ميدانسته است.
🔹همين نكته خود گواه ديگري است كه نظريه
مشهورِ نسبت داده شدنِ جام كيخسرو به جمشيد از سده ششم به بعـد را رد مـيكنـد. بيـت معزي درباره »جام گيتينماي كيخسرو« اين است:
***
جام كيخسرو اگر گيتـي نمـود از روشـني
راي ملك آراي تو روشنتر است از جام او
🔺🔻🔺ا
سند ديگر كه در مقاله ها و مدخلهاي »جام جم« به آن توجه نشده جامع التواريخ اوايلِ قرن ٨ق است كه
در بخشِ »ذكر جمشيد« به جام جهاننمايِ اين شهريار و مغرورشدنش به سبب داشتنِ آن اشاره كرده است:
***
و بعضي گويند او را جامي بود كه چون در آن جام نگاه ميكرد احوال هر كس و هـر طرف كه ميخواست، هر چند از او دور بودند، از آن جام معاينه ميديد، آن معني سبب غرور او شد (همداني)
🔺🔻🔺
🔸اهميت اين گزارشِ كوتاه يكي در
اين است كه در منبعي تاريخي از ويژگيِ جهاننماييِ جامِ جمشيد سخن رفته است و اين باعث ميشود كه انتسـابِ خاصـيت جهـاننمـايي بـه جام جم از انحصار و محدوده متونِ ادبي به درآيد
🔹 ديگر اينكه قدمت نسبيِ جامع التواريخ و مهمتر از آن، استفاده رشيدالدين فضلاالله همداني از مآخذ كهنترِ ديگر براي تأليف كتابِ خويش بر اعتبار و استناد موضوعِ »جهاننماييِ« جام جمشيد مي افزايد.
🔻همچنين، درحـدود جستوجوهاي نگارنده، جامع التواريخ يگانه منبعي است كه در آن علت غرور و گمراهـيِ
جمشيد داشتنِ جامِ جهاننما ذكر شده است.
🔺و بر پايه اين قرائن و گواهيها،
احتمالاً
جمشيد نيز در سنت رِوايـي و ادبـيِ ايـران ماننـد كيخسرو، جام ويژه خويش را داشته كه جهاننما نيز بوده است؛ سابقه ايـن موضـوع طبـقِ اسنادي مانند »آفرينِ موبدان موبد« در نوروزنامه و بيت معزي به دوره ساسانيان يا دستكم اوايلِ عصرِ اسلامي ميرسد،
اما، ازآنجاكه منابع و شواهد مربوط به جام داشتنِ جمشيد بـه شهرت و اعتبارِ #شاهنامه نبوده، به تدريج اين تصـور بـراي محققـان پـيش آمـده اسـت كـه جام جهاننماي كيخسرو بعدها به جمشيد نسبت داده شده و او خود مستقلاً جامي جهانبين نداشته است كه ديديم اين گونه نيست.
@sobhosher
🔸اميرمعزي در سـتايشِ ممـدوح
تلويحاً به ويژگي » #جهاننمايي«
جام جم توجه كرده است:
آفـاق مسـخّر اسـت حكمـت را
گويي كه به دست توست جام جم
🔻اينكه ممدوحِ شاعر گويي »
جام جم« را به دست گرفته و به ياريِ
خاصيت جهـانبينـيِ آن، آفاق را مسخرِ حكم خود كرده، از دو نظر مهم است:
١-ايـنكـه روشـن مـيكنـد ويژگيِ گيتينماييِ جام جمشيد نيز، مانند جامِ كيخسرو در شاهنامه، در حـدود قـرن پـنجم شناخته و مورد توجه بـوده اسـت و ايـن احتمـالاً برگرفتـه از منبـع يـا منـابعِ مكتـوب يـا روايتهايي شفاهي است كه فعلاً به دست ما نرسيده است. ولي، درهرحال، قرينـه مهمـي برايِ پيشينه اين صفت خاص جام جمشيد محسوب ميشود.
٢- ايـنكـه اميرمعـزي در بيتهاي ديگري علاوه بر ذكرِ دوباره »جام جم« از »جام كيخسرو« نيز ياد كرده است و اين ميتواند دليلي براي استقلال و تفاوت اين دو جام در نظرِ شاعر باشـد.
🔺🔻🔺
🔸بـه سـخني ديگـر، شاعري كه در
بيتي به »جام جم« و ويژگيِ جهاننماييِ آن توجه كرده در بيتي ديگـر نيـز از »جام كيخسرو« دقيقاً با همان ويژگي نام برده است، پس به احتمالِ قريب به يقين، اين دو جامِ جهاننما را مستقل و متفاوت ميدانسته است.
🔹همين نكته خود گواه ديگري است كه نظريه
مشهورِ نسبت داده شدنِ جام كيخسرو به جمشيد از سده ششم به بعـد را رد مـيكنـد. بيـت معزي درباره »جام گيتينماي كيخسرو« اين است:
***
جام كيخسرو اگر گيتـي نمـود از روشـني
راي ملك آراي تو روشنتر است از جام او
🔺🔻🔺ا
سند ديگر كه در مقاله ها و مدخلهاي »جام جم« به آن توجه نشده جامع التواريخ اوايلِ قرن ٨ق است كه
در بخشِ »ذكر جمشيد« به جام جهاننمايِ اين شهريار و مغرورشدنش به سبب داشتنِ آن اشاره كرده است:
***
و بعضي گويند او را جامي بود كه چون در آن جام نگاه ميكرد احوال هر كس و هـر طرف كه ميخواست، هر چند از او دور بودند، از آن جام معاينه ميديد، آن معني سبب غرور او شد (همداني)
🔺🔻🔺
🔸اهميت اين گزارشِ كوتاه يكي در
اين است كه در منبعي تاريخي از ويژگيِ جهاننماييِ جامِ جمشيد سخن رفته است و اين باعث ميشود كه انتسـابِ خاصـيت جهـاننمـايي بـه جام جم از انحصار و محدوده متونِ ادبي به درآيد
🔹 ديگر اينكه قدمت نسبيِ جامع التواريخ و مهمتر از آن، استفاده رشيدالدين فضلاالله همداني از مآخذ كهنترِ ديگر براي تأليف كتابِ خويش بر اعتبار و استناد موضوعِ »جهاننماييِ« جام جمشيد مي افزايد.
🔻همچنين، درحـدود جستوجوهاي نگارنده، جامع التواريخ يگانه منبعي است كه در آن علت غرور و گمراهـيِ
جمشيد داشتنِ جامِ جهاننما ذكر شده است.
🔺و بر پايه اين قرائن و گواهيها،
احتمالاً
جمشيد نيز در سنت رِوايـي و ادبـيِ ايـران ماننـد كيخسرو، جام ويژه خويش را داشته كه جهاننما نيز بوده است؛ سابقه ايـن موضـوع طبـقِ اسنادي مانند »آفرينِ موبدان موبد« در نوروزنامه و بيت معزي به دوره ساسانيان يا دستكم اوايلِ عصرِ اسلامي ميرسد،
اما، ازآنجاكه منابع و شواهد مربوط به جام داشتنِ جمشيد بـه شهرت و اعتبارِ #شاهنامه نبوده، به تدريج اين تصـور بـراي محققـان پـيش آمـده اسـت كـه جام جهاننماي كيخسرو بعدها به جمشيد نسبت داده شده و او خود مستقلاً جامي جهانبين نداشته است كه ديديم اين گونه نيست.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🌏#جام_جهان_نما
✨💫
چگونگي ساخته شدن جام جم✨
🔹در منابعِ متقدم پيش از قرن هشتم هيچ اشاره اي به چگونگيِ ساخته شدنِ يكـي از دو جـام #جمشيد يا #كيخسرو نيست. اما بعدها كه تركيبِ »جام جم«، شايد به دليلِ موسـيقيِ ناشـي از مجاورت » #جام« و » #جم«، مشهورتر و پركاربردتر از » #جام_كيخسرو« شـده اسـت، در بعضـي متون با جزئيات بيشتري به »جام جهاننماي جمشيد« توجه كرده و گزارشهايي از نحـوه
ساخته شدنِ آن را آورده اند.
🔺آنچنانكه سجاد آيدنلو بررسي كرده قديميترين روايت دراينباره در تواريخ شيخ اويـس از سده هشتم است:
***
و جمشيد ميخواست كه دايم او را از لشـكري خبـر باشـد و بريـد گاوسـوار ديرتـر ميرسيد كه از شرق عالم تا به غرب حكم پادشاهي او را بود. از لعل سرخ يـك جـام گيتينماي ساخت از روي نجوم و طلسمات و جام جم كه ميگويند آن بود و به سـي سال تمام كرد به مشقّت بسيار و هر وقت كه در آن #جام نگاه ميكرد واقعـه يـكسـاله ميديد پيشين و معلوم ميكرد كه در هر طرف مردم به چه مشغولاند. نكبت و نصرت لشكر او را از آنجا معلوم ميشد (قطبي اهري، 1389: 39).
🔺🔻🔺
🔸گزارشِ تواريخِ شيخ اويس افزون بر اينكه در كنار جامع التواريخ دومين
مأخذ تاريخي است كه ويژگيِ جهاننمايي را به جامِ جمشيد نسبت داده است، دو نكته جديد ديگر درباره اين جام دارد:
١- اينكه ساختنِ آن سي سال طول كشيده و اين گويا منحصر بـه روايـت همين متن است؛
٢- اينكه خاصيت اين جام چنان بوده كه جمشـيد بـا نگريسـتن در آن
حوادث يك سالِ آينده را از پيش ميديده است. 🔹در داستان بيژن و منيژه ويژگى ديگرى برجسته است. اينكه كيخسرو براي اينكه بتواند در جام جهانبين بنگرد و بيژن را بيابد #نخست در آن شير ميريزد. احتمالاً ازآنجاكـه #شـير در سـنتهـا و معتقدات بسياري از ملل آشامي مقدس و #نماد شـناخت و آگـاهي بـوده اسـت پيش از نگريستن در جام آن را با شير پر مي كنند تا كارِ رازگشـايي به درستي انجام گيرد.
ادامه دارد...
@sobhosher
✨💫
چگونگي ساخته شدن جام جم✨
🔹در منابعِ متقدم پيش از قرن هشتم هيچ اشاره اي به چگونگيِ ساخته شدنِ يكـي از دو جـام #جمشيد يا #كيخسرو نيست. اما بعدها كه تركيبِ »جام جم«، شايد به دليلِ موسـيقيِ ناشـي از مجاورت » #جام« و » #جم«، مشهورتر و پركاربردتر از » #جام_كيخسرو« شـده اسـت، در بعضـي متون با جزئيات بيشتري به »جام جهاننماي جمشيد« توجه كرده و گزارشهايي از نحـوه
ساخته شدنِ آن را آورده اند.
🔺آنچنانكه سجاد آيدنلو بررسي كرده قديميترين روايت دراينباره در تواريخ شيخ اويـس از سده هشتم است:
***
و جمشيد ميخواست كه دايم او را از لشـكري خبـر باشـد و بريـد گاوسـوار ديرتـر ميرسيد كه از شرق عالم تا به غرب حكم پادشاهي او را بود. از لعل سرخ يـك جـام گيتينماي ساخت از روي نجوم و طلسمات و جام جم كه ميگويند آن بود و به سـي سال تمام كرد به مشقّت بسيار و هر وقت كه در آن #جام نگاه ميكرد واقعـه يـكسـاله ميديد پيشين و معلوم ميكرد كه در هر طرف مردم به چه مشغولاند. نكبت و نصرت لشكر او را از آنجا معلوم ميشد (قطبي اهري، 1389: 39).
🔺🔻🔺
🔸گزارشِ تواريخِ شيخ اويس افزون بر اينكه در كنار جامع التواريخ دومين
مأخذ تاريخي است كه ويژگيِ جهاننمايي را به جامِ جمشيد نسبت داده است، دو نكته جديد ديگر درباره اين جام دارد:
١- اينكه ساختنِ آن سي سال طول كشيده و اين گويا منحصر بـه روايـت همين متن است؛
٢- اينكه خاصيت اين جام چنان بوده كه جمشـيد بـا نگريسـتن در آن
حوادث يك سالِ آينده را از پيش ميديده است. 🔹در داستان بيژن و منيژه ويژگى ديگرى برجسته است. اينكه كيخسرو براي اينكه بتواند در جام جهانبين بنگرد و بيژن را بيابد #نخست در آن شير ميريزد. احتمالاً ازآنجاكـه #شـير در سـنتهـا و معتقدات بسياري از ملل آشامي مقدس و #نماد شـناخت و آگـاهي بـوده اسـت پيش از نگريستن در جام آن را با شير پر مي كنند تا كارِ رازگشـايي به درستي انجام گيرد.
ادامه دارد...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#جام_جهان_نما 🌏
✨
#جنس_جام_جهان_نما💫
✨ 🔹در #شاهنامه به جنس و ماده جام گيتينمايِ كيخسرو اشاره نشده و فقط »جام نبيـد« ناميـده شده است
***
يكي جام بر كف نهاده نبيد
🔺امـا در بعضـي منابعِ پس از شاهنامه جنسِ اين جام و جامِ جهاننمـايِ جمشـيد توضـيح داده شـده اسـت. قديميترين اشاره در اين باب در بهمن نامه اسـت؛ زمـاني كـه بهمـن جـامِ كيخسـرو را از آرامگاه رستم مييابد. اين جام از » #ياقوت_سرخ« و » #شيشه« معرفي ميشود كه از » #زر« گرفته شده است:
***
ز ياقوت سرخ آن گرانمايـه جـام
يكــي شيشــه از زر گرفتــه تمــام
(ايرانشاه بن ابي الخير،بيت 7394)
🔺🔻🔺
🔸شرفنامه منيري يكي از كهنترين فرهنگهاي فارسي است كه ماده يا تركيبِ #جام_جم و #جام_جهاننما در آن وارد شده است. در اين فرهنـگ ضـمنِ تفكيـك »جـام جم« از »جام گيتينماي كيخسرو«، در توضيحِ »جام جهاننمـا« نوشـته شـده اسـت: ***
پيالـه كيخسرو از مينا ساخته بودند و از آن راز پوشيده روشن شدي« (قوام فاروقي،ج 1، 320).
🔻🔺🔻
🔹در اينجا نيز جنس جام از »شيشه« است. احتمـالاً ازآنجاكـه گذشـتگان جـامهـاي جمشيد و كيخسرو را، چنانكه از واژه »جام« در آنها و اشاره شـاهنامه يـا تركيـبِ »سـاغر جم« در بيت منجيك ترمذي
برمي آيد، دراصلِ پياله باده گساري مـيدانسـتند كـه خاصـيت شگفت جهاننمايي نيز داشته است و آنها را مانند ديگر ساغرهاي بـاده از جـنسِ يـاقوت،
لعل، زر، و شيشه معرفي كرده اند. كريستنسن نوشته است: »
درمورد جام جم، مفسران ديوان حافظ روايت ميكنند كه اين
جام گرانبهايي بود ساخته شده از ياقوت و زماني كه شهر اصطخر را پي افكندند پيدا شـد.
(كريستنسن، 1386: 463).
🔸#ياقوتين بودنِ جام جهاننما، چنانكه گذشت، در بهمن نامه نيز آمده است، اما اين روايت را كه اين جام هنگامِ ساخته شدنِ شهر اصطخر يافته شـده اسـت آيدنلو در جستوجوهاي خويش در هيچ منبعـي
نديـده اسـت و نمـيدانـد كـه مسـتند شارحانِ ديوان حافظ، كه كريستنسن اين نكته را از قولِ آنها آورده، چه منبـع يـا منـابعي است؟ آيا احتمال دارد در روايتي شفاهي درباره جمشيد و جـامِ او چنـين موضـوعي نقـل
شده باشد؟
@sobhosher
✨
#جنس_جام_جهان_نما💫
✨ 🔹در #شاهنامه به جنس و ماده جام گيتينمايِ كيخسرو اشاره نشده و فقط »جام نبيـد« ناميـده شده است
***
يكي جام بر كف نهاده نبيد
🔺امـا در بعضـي منابعِ پس از شاهنامه جنسِ اين جام و جامِ جهاننمـايِ جمشـيد توضـيح داده شـده اسـت. قديميترين اشاره در اين باب در بهمن نامه اسـت؛ زمـاني كـه بهمـن جـامِ كيخسـرو را از آرامگاه رستم مييابد. اين جام از » #ياقوت_سرخ« و » #شيشه« معرفي ميشود كه از » #زر« گرفته شده است:
***
ز ياقوت سرخ آن گرانمايـه جـام
يكــي شيشــه از زر گرفتــه تمــام
(ايرانشاه بن ابي الخير،بيت 7394)
🔺🔻🔺
🔸شرفنامه منيري يكي از كهنترين فرهنگهاي فارسي است كه ماده يا تركيبِ #جام_جم و #جام_جهاننما در آن وارد شده است. در اين فرهنـگ ضـمنِ تفكيـك »جـام جم« از »جام گيتينماي كيخسرو«، در توضيحِ »جام جهاننمـا« نوشـته شـده اسـت: ***
پيالـه كيخسرو از مينا ساخته بودند و از آن راز پوشيده روشن شدي« (قوام فاروقي،ج 1، 320).
🔻🔺🔻
🔹در اينجا نيز جنس جام از »شيشه« است. احتمـالاً ازآنجاكـه گذشـتگان جـامهـاي جمشيد و كيخسرو را، چنانكه از واژه »جام« در آنها و اشاره شـاهنامه يـا تركيـبِ »سـاغر جم« در بيت منجيك ترمذي
برمي آيد، دراصلِ پياله باده گساري مـيدانسـتند كـه خاصـيت شگفت جهاننمايي نيز داشته است و آنها را مانند ديگر ساغرهاي بـاده از جـنسِ يـاقوت،
لعل، زر، و شيشه معرفي كرده اند. كريستنسن نوشته است: »
درمورد جام جم، مفسران ديوان حافظ روايت ميكنند كه اين
جام گرانبهايي بود ساخته شده از ياقوت و زماني كه شهر اصطخر را پي افكندند پيدا شـد.
(كريستنسن، 1386: 463).
🔸#ياقوتين بودنِ جام جهاننما، چنانكه گذشت، در بهمن نامه نيز آمده است، اما اين روايت را كه اين جام هنگامِ ساخته شدنِ شهر اصطخر يافته شـده اسـت آيدنلو در جستوجوهاي خويش در هيچ منبعـي
نديـده اسـت و نمـيدانـد كـه مسـتند شارحانِ ديوان حافظ، كه كريستنسن اين نكته را از قولِ آنها آورده، چه منبـع يـا منـابعي است؟ آيا احتمال دارد در روايتي شفاهي درباره جمشيد و جـامِ او چنـين موضـوعي نقـل
شده باشد؟
@sobhosher
Telegram
attach 📎