صبح و شعر
641 subscribers
2.11K photos
266 videos
324 files
3.15K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔸در یک روز بسیار سرد زمستانی که برف فراوانی باریده بود ( #رشیدالدین وطواط) برای دیدار(#ادیب_صابر) عازم خانه او شد ـ
این دو شاعر و فاضل معروف سالهای سال با هم دوست بودند و رابطه خوبی با هم داشتند و شوخیهای ان دو با هم زبانزد مردم بود ـ
🔹وقتی رشید در آن برف و سرما به در خانه ادیب رسید رد را زد .
کنیز ادیب در را باز کرد و در جواب رشید گفت: ادیب در خانه نیست.

رشید همانجا این بیت را سرود و با صدای بلند خواند:
آن کس که برون رود در این روز 
احمق تر از او کسِ دگر نیست

و ادیب صدای او را از داخل خانه شنید دریچه بالای خانه خود را گشود و در جوابش چنین سرود:
من خود به حرمسرای خویشم
پیداست که در برون در کیست؟!😉😄

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#نثر_فارسی
━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

در بنی اسرائیل زاهدی بود، هفتاد سال در صومعه نشسته و خدای را عبادت کرد.
بعد از هفتاد سال به پیغامبر آن روزگار وحی آمد که زاهد را گوی، نیکو روزگار به سر آوردی و عمر گذاشتی در عبادت من. وعده دادم تو را که به فضل و رحمت خویش، بیامرزم تو را. زاهد گفت: مرا به فضل خویش به بهشت می‌رساند؟! پس آن هفتاد ساله عبادت من کجا به کار آید؟
رب العزّه همان ساعت بر یک دندان وی، دردی عظیم نهاد که از آن به فریاد آمد و نزد پیغامبر شد و زاری کرد و شفا خواست.
وحی آمد به پیغامبرکه زاهد راگوی، عبادت هفتاد ساله خواهم تا تو را شفا دهم! 🙂
زاهد گفت: رضا دادم و نقدا شفا خواهم و فردا تو دانی خواه به دوزخ فرست و خواه به بهشت.
فرمان آمد از جبّار کاینات که آن عبادت تو جمله در مقابل آن یک درد دندان افتاد، چه مانَد این جا مگر فضل و رحمت من.🤔

✍🏻: #رشیدالدین_فضل_اللّه #میبدی
📚 کشف‌الاسرار

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#نثر_فارسی
━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━
در بنی اسرائیل زاهدی بود، هفتاد سال در صومعه نشسته و خدای را عبادت کرد.
بعد از هفتاد سال به پیغامبر آن روزگار وحی آمد که زاهد را گوی، نیکو روزگار به سر آوردی و عمر گذاشتی در عبادت من.
وعده دادم تو را که به فضل و رحمت خویش، بیامرزم تو را.
زاهد گفت: مرا به فضل خویش به بهشت می رساند؟! پس آن هفتاد ساله عبادت من کجا به کار آید؟
رب العزّه همان ساعت بر یک دندان وی، دردی عظیم نهاد که از آن به فریاد آمد و نزد پیغامبر شد و زاری کرد و شفا خواست.
وحی آمد به پیغامبرکه زاهد راگوی، عبادت هفتاد ساله خواهم تا تو را شفا دهم!
زاهد گفت: رضا دادم و نقدا شفا خواهم و فردا تو دانی خواه به دوزخ فرست و خواه به بهشت.
فرمان آمد از جبّار کاینات که آن عبادت تو جمله در مقابل آن یک درد دندان افتاد، چه مانَد این جا مگر فضل و رحمت من.

✍🏻: #رشیدالدین_فضل_اللّه_میبدی
📚 : کشف‌الاسرار

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher