Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎶🎵🎼
#شعر_خوب_بخوانيم
🍂🍁
به مناسبت فرخنده زادروز شاعر ترانه ماندگار گل یخ، همکلاسی یغمایی در دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی)، مهدی اخوان لنگرودی كه در پنجم مهر ماه ١٣٢٥ چشم به جهان گشود .
گل يخ
غم میونِ دو تای چشمای قشنگت،
لونه کرده
شب تو موهای سیاهت،
خونه کرده
دو تا چشمونِ سیاهت،
مثِ شب های منه
سیاهی های دو چشمت،
مثِ غم های منه
وقتی بغض،
از مژه هام،
پایین میاد،
بارون می شه،
سیلِ غم آبادیمو،
ویرونه کرده،
وقتی با من می مونی،
تنهایی مو باد می بره
دو تا چشمام،
بارونِ
شبونه کرده
بهار از دستای من پر زد و رفت
گلِ یخ توی دلم
جوونه کرده
تو اتاقم دارم از
تنهایی آتیش می گیرم
عشق ؛ شکوفه توی این،
زمونه کرده
چی بخونم؟
جوونیم رفته،
صِدام رفته دیگه
گلِ یخ
توی دلم جوونه کرده.🍁🍂
آهنگساز و آواى: #کوروش_یغمایی
شاعر: #مهدی_اخوان_لنگرودی
تنور دلتون گرم 🥰💐 شبتون خوب
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
🍂🍁
به مناسبت فرخنده زادروز شاعر ترانه ماندگار گل یخ، همکلاسی یغمایی در دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی)، مهدی اخوان لنگرودی كه در پنجم مهر ماه ١٣٢٥ چشم به جهان گشود .
گل يخ
غم میونِ دو تای چشمای قشنگت،
لونه کرده
شب تو موهای سیاهت،
خونه کرده
دو تا چشمونِ سیاهت،
مثِ شب های منه
سیاهی های دو چشمت،
مثِ غم های منه
وقتی بغض،
از مژه هام،
پایین میاد،
بارون می شه،
سیلِ غم آبادیمو،
ویرونه کرده،
وقتی با من می مونی،
تنهایی مو باد می بره
دو تا چشمام،
بارونِ
شبونه کرده
بهار از دستای من پر زد و رفت
گلِ یخ توی دلم
جوونه کرده
تو اتاقم دارم از
تنهایی آتیش می گیرم
عشق ؛ شکوفه توی این،
زمونه کرده
چی بخونم؟
جوونیم رفته،
صِدام رفته دیگه
گلِ یخ
توی دلم جوونه کرده.🍁🍂
آهنگساز و آواى: #کوروش_یغمایی
شاعر: #مهدی_اخوان_لنگرودی
تنور دلتون گرم 🥰💐 شبتون خوب
@sobhosher
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خورشید سر زد از پگاه مهربانیها
تابنده شد همواره جاه مهربانیها
تاریخ میداند چه سان بشکوه و ارزندهست
پیروزمندی با سپاه مهربانیها
تشویش بیمعناست وقتی کشوری مغلوب
آرام باشد در پناه مهربانیها
جای غل و زنجیر عطر یاس میپیچد
در سایهی آیین و راه مهربانیها
در پی نمایی غیر زیبایی نخواهد داشت
فرمان که میراند نگاه مهربانیها
پس از هزاران سال با اوج سرافرازی
دل میتپد در بارگاه مهربانیها
آری بزرگیهای جاویدان گره خوردهست
با نام «کورش» پادشاه مهربانیها
#امیرخشایار_جوادی
هفتم آبان بزرگ روز #کوروش خجسته💐
@sobhosher
تابنده شد همواره جاه مهربانیها
تاریخ میداند چه سان بشکوه و ارزندهست
پیروزمندی با سپاه مهربانیها
تشویش بیمعناست وقتی کشوری مغلوب
آرام باشد در پناه مهربانیها
جای غل و زنجیر عطر یاس میپیچد
در سایهی آیین و راه مهربانیها
در پی نمایی غیر زیبایی نخواهد داشت
فرمان که میراند نگاه مهربانیها
پس از هزاران سال با اوج سرافرازی
دل میتپد در بارگاه مهربانیها
آری بزرگیهای جاویدان گره خوردهست
با نام «کورش» پادشاه مهربانیها
#امیرخشایار_جوادی
هفتم آبان بزرگ روز #کوروش خجسته💐
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎵🍂🍁
#شعر_خوب_بخوانيم
🍁🍂"پاییز"
تو رگ خشک درختا درد پاییز می گیره
بارون نم نمک آروم روی جالیز می گیره
دیگه سبزی نمیمونه همه جا برگای زرده
دیگه برگا نمیرقصندرقص پاییز پر درده
گرمی دستای من کم شده دستاتو بده
دستای سرد منو گرم بکن باد پاییز سرده
آفتاب تنبل پاییز دیگه قلبش سرده
بازی ابرا و خورشید منو آروم کرده
تو رگ خشک درختا درد پاییز می گیره
بارون نم نمک آروم روی جالیز می گیره
دیگه سبزی نمیمونه همه جا برگای زرده
دیگه برگا نمیرقصندرقص پاییز پر درده
گرمی دستای من کم شده دستاتو بده
دستای سرد منو گرم بکن باد پاییز سرده
آفتاب تنبل پاییز دیگه قلبش سرده
بازی ابرا و خورشید منو آروم کرده
🍁🍂
ترانه سرا: مانی مطیعی
آهنگساز و آواز : #کوروش_یغمایی
گرامى ياد و نام آفريننده ى افسانه اى وپدر راك ايران فرا خور زادروزش
شبتان شورانگيز
💐🥰
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
🍁🍂"پاییز"
تو رگ خشک درختا درد پاییز می گیره
بارون نم نمک آروم روی جالیز می گیره
دیگه سبزی نمیمونه همه جا برگای زرده
دیگه برگا نمیرقصندرقص پاییز پر درده
گرمی دستای من کم شده دستاتو بده
دستای سرد منو گرم بکن باد پاییز سرده
آفتاب تنبل پاییز دیگه قلبش سرده
بازی ابرا و خورشید منو آروم کرده
تو رگ خشک درختا درد پاییز می گیره
بارون نم نمک آروم روی جالیز می گیره
دیگه سبزی نمیمونه همه جا برگای زرده
دیگه برگا نمیرقصندرقص پاییز پر درده
گرمی دستای من کم شده دستاتو بده
دستای سرد منو گرم بکن باد پاییز سرده
آفتاب تنبل پاییز دیگه قلبش سرده
بازی ابرا و خورشید منو آروم کرده
🍁🍂
ترانه سرا: مانی مطیعی
آهنگساز و آواز : #کوروش_یغمایی
گرامى ياد و نام آفريننده ى افسانه اى وپدر راك ايران فرا خور زادروزش
شبتان شورانگيز
💐🥰
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎶🎵🎼
#شعر_خوب_بخوانيم
🍂🍁
به مناسبت فرخنده زادروز شاعر ترانه ماندگار گل یخ، همکلاسی یغمایی در دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی)، مهدی اخوان لنگرودی كه در پنجم مهر ماه ١٣٢٥ چشم به جهان گشود .
گل يخ
غم میونِ دو تای چشمای قشنگت،
لونه کرده
شب تو موهای سیاهت،
خونه کرده
دو تا چشمونِ سیاهت،
مثِ شب های منه
سیاهی های دو چشمت،
مثِ غم های منه
وقتی بغض،
از مژه هام،
پایین میاد،
بارون می شه،
سیلِ غم آبادیمو،
ویرونه کرده،
وقتی با من می مونی،
تنهایی مو باد می بره
دو تا چشمام،
بارونِ
شبونه کرده
بهار از دستای من پر زد و رفت
گلِ یخ توی دلم
جوونه کرده
تو اتاقم دارم از
تنهایی آتیش می گیرم
عشق ؛ شکوفه توی این،
زمونه کرده
چی بخونم؟
جوونیم رفته،
صِدام رفته دیگه
گلِ یخ
توی دلم جوونه کرده.🍁🍂
آهنگساز و آواى: #کوروش_یغمایی
شاعر: #مهدی_اخوان_لنگرودی
تنور دلتون گرم 🥰💐 شبتون خوب
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
🍂🍁
به مناسبت فرخنده زادروز شاعر ترانه ماندگار گل یخ، همکلاسی یغمایی در دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی)، مهدی اخوان لنگرودی كه در پنجم مهر ماه ١٣٢٥ چشم به جهان گشود .
گل يخ
غم میونِ دو تای چشمای قشنگت،
لونه کرده
شب تو موهای سیاهت،
خونه کرده
دو تا چشمونِ سیاهت،
مثِ شب های منه
سیاهی های دو چشمت،
مثِ غم های منه
وقتی بغض،
از مژه هام،
پایین میاد،
بارون می شه،
سیلِ غم آبادیمو،
ویرونه کرده،
وقتی با من می مونی،
تنهایی مو باد می بره
دو تا چشمام،
بارونِ
شبونه کرده
بهار از دستای من پر زد و رفت
گلِ یخ توی دلم
جوونه کرده
تو اتاقم دارم از
تنهایی آتیش می گیرم
عشق ؛ شکوفه توی این،
زمونه کرده
چی بخونم؟
جوونیم رفته،
صِدام رفته دیگه
گلِ یخ
توی دلم جوونه کرده.🍁🍂
آهنگساز و آواى: #کوروش_یغمایی
شاعر: #مهدی_اخوان_لنگرودی
تنور دلتون گرم 🥰💐 شبتون خوب
@sobhosher
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کوروش_نیکنام:
#جشن_سده از #جشنهای_ملی_ایرانیان است 💥🔥
جشن سده خجسته و فرخنده💐
جشن سده، یکی از جشنهای ملی ایرانیان است و برگزاری آن مربوط به زرتشتیان ایران نیست چنانکه جشن نوروز وبزرگداشت شب چله را همهً ایرانیان پاس میدارند شایسته است تا دیگر جشنهای ایران باستان نیز که جنبهً دینی زرتشتی ندارد و برگرفته از پدیدههای تاریخی، طبیعی و حماسی نیاکان ما در ایران است نیز همگانی شود و ایرانیان به برپایی آن افتخار کنند. جشن سده (مهار شدن آتش)، جشن مهرگان (آیین پیمان و دوستی)، جشن تیرگان (حماسه آرش کمانگیر) جشن اسفندگان (بزرگداشت جایگاه زنان) از جمله جشنهای ملی ایرانیان است.
@sobhosher
Www.shahnamehpajohan.ir
#جشن_سده از #جشنهای_ملی_ایرانیان است 💥🔥
جشن سده خجسته و فرخنده💐
جشن سده، یکی از جشنهای ملی ایرانیان است و برگزاری آن مربوط به زرتشتیان ایران نیست چنانکه جشن نوروز وبزرگداشت شب چله را همهً ایرانیان پاس میدارند شایسته است تا دیگر جشنهای ایران باستان نیز که جنبهً دینی زرتشتی ندارد و برگرفته از پدیدههای تاریخی، طبیعی و حماسی نیاکان ما در ایران است نیز همگانی شود و ایرانیان به برپایی آن افتخار کنند. جشن سده (مهار شدن آتش)، جشن مهرگان (آیین پیمان و دوستی)، جشن تیرگان (حماسه آرش کمانگیر) جشن اسفندگان (بزرگداشت جایگاه زنان) از جمله جشنهای ملی ایرانیان است.
@sobhosher
Www.shahnamehpajohan.ir
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍁🍂
#شعر_خوب_بخوانيم
گل یخ
غم میون دوتا چشمون قشنگت
لونه کرده
شب تو موهای سیاهت
خونه کرده
دوتا چشمون سیاهت
مثل شبهای منه
سیاهیهای دو چشمت
مثل غمهای منه
وقتی بغض از مژه هام پایین میاد،
بارون میشه
سیل غم آبادیمو ویرونه کرده
وقتی با من میمونی تنهاییمو
باد میبره
دوتا چشمام بارونِ
شبونه کرده
بهار از دستای من پر زد و رفت
گل یخ توی دلم
جوونه کرده
تو اتاقم دارم از تنهایی آتیش میگیرم
عشق، شکوفه توی این
زمونه کرده
چی بخونم جوونیم رفت و صدام رفته دیگه
گل یخ توی دلم
جوونه کرده
🎼: #کوروش_یغمایی
✍🏻: #مهدی_اخوان_لنگرودی فراخور گرامى زادروزش مانا ياد و نامش💐
شبتان از ترانه لبريز🥰🙏🏻
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
گل یخ
غم میون دوتا چشمون قشنگت
لونه کرده
شب تو موهای سیاهت
خونه کرده
دوتا چشمون سیاهت
مثل شبهای منه
سیاهیهای دو چشمت
مثل غمهای منه
وقتی بغض از مژه هام پایین میاد،
بارون میشه
سیل غم آبادیمو ویرونه کرده
وقتی با من میمونی تنهاییمو
باد میبره
دوتا چشمام بارونِ
شبونه کرده
بهار از دستای من پر زد و رفت
گل یخ توی دلم
جوونه کرده
تو اتاقم دارم از تنهایی آتیش میگیرم
عشق، شکوفه توی این
زمونه کرده
چی بخونم جوونیم رفت و صدام رفته دیگه
گل یخ توی دلم
جوونه کرده
🎼: #کوروش_یغمایی
✍🏻: #مهدی_اخوان_لنگرودی فراخور گرامى زادروزش مانا ياد و نامش💐
شبتان از ترانه لبريز🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بخشهايى از #اندرزهای پایانی #کوروش
🔹به یاد نمیآورم که در رسیدن به چیزی که از بهرش کوشیده بودم، یا آرزویش را داشتم ناکام مانده باشم. فزون تر این که دوستان را با گنج و خواسته که بخشیده ام شاد کرده، دشمنان را فکنده و کوفته ام. این سرزمین نیاکانی که زمانی در آسیا به هیچ نمیآمد، اکنون در چکاد نیرومندی از بهر شما باز مینهم، و اگر در نگر (نظر) آوریم چه پیروزیهای کلان بر من آغوش گشوده اند، خواهیم دانست که مرا شکستی نبوده است.
(گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بندهای ۶ و ٧ و ٨).
🔸– راه دل ربودن و دل بسته کردن مردمان نه با درشتی و تند خوییست که با تیمار و اندوه خواریهای مهرورزانه است.
(ن.ک: گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۱۳، برگردان ابوالحسن تهامی). (وصیت نامه کوروش)
🔻– مهر بورزید دوستان را، و این مهرورزی شما را نیرویی خواهد داد که با آن دشمنانتان را بر اندازید.
(گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۲۸).
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼فراخور فرخنده روز جهانى #كوروش_بزرگ 💐💐💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بخشهايى از #اندرزهای پایانی #کوروش
🔹به یاد نمیآورم که در رسیدن به چیزی که از بهرش کوشیده بودم، یا آرزویش را داشتم ناکام مانده باشم. فزون تر این که دوستان را با گنج و خواسته که بخشیده ام شاد کرده، دشمنان را فکنده و کوفته ام. این سرزمین نیاکانی که زمانی در آسیا به هیچ نمیآمد، اکنون در چکاد نیرومندی از بهر شما باز مینهم، و اگر در نگر (نظر) آوریم چه پیروزیهای کلان بر من آغوش گشوده اند، خواهیم دانست که مرا شکستی نبوده است.
(گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بندهای ۶ و ٧ و ٨).
🔸– راه دل ربودن و دل بسته کردن مردمان نه با درشتی و تند خوییست که با تیمار و اندوه خواریهای مهرورزانه است.
(ن.ک: گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۱۳، برگردان ابوالحسن تهامی). (وصیت نامه کوروش)
🔻– مهر بورزید دوستان را، و این مهرورزی شما را نیرویی خواهد داد که با آن دشمنانتان را بر اندازید.
(گزنفون، دفتر ٨، بخش ٧، بند ۲۸).
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼فراخور فرخنده روز جهانى #كوروش_بزرگ 💐💐💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
شبی قیرگون ماه پنهان شده
به خواب اندرون مرغ و دام و دده
چنان دید سالار پیران به خواب
که شمعی برافروختی ز آفتاب
سیاوش بر شمع تیغی به دست
به آواز گفتی نشاید نشست
کزین خواب نوشین سر آزاد کن
ز فرجام گیتی یکی یاد کن
که روز نوآیین و جشنی نوست
شب سور آزاده کیخسروست
سپهبد بلرزید در خواب خوش
بجنبید گلشهر خورشید فش
بدو گفت پیران که برخیز و رو
خرامنده پیش فرنگیس شو
سیاووش را دیدم اکنون به خواب
درخشانتر از بر سپهر آفتاب
که گفتی مرا چند خسپی مپای
به جشن جهانجوی کیخسرو آی
همی رفت گلشهر تا پیش ماه
جدا گشته بود از بر ماه شاه
بدید و به شادی سبک بازگشت
همانگاه گیتی پرآواز گشت
بیامد به شادی به پیران بگفت
که اینت به آیین خور و ماه جفت
یکی اندر آی و شگفتی ببین
بزرگی و رای جهان آفرین
تو گویی نشاید مگر تاج را
و گر جوشن و ترگ و تاراج را
سپهبد بیامد بر شهریار
بسی آفرین کرد و بردش نثار
بران برز و بالا و آن شاخ و یال
تو گویی برو برگذشتست سال
✍🏻: #فردوسی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ،بهروز و فرخ روز « #تیر_ایزد »
ستاره تیر (تیشتر) ستاره باران
⛈نماد بارش و سرسبزی🌿
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
که ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
گل #بنفشه نماد #تیر_ایزد است.
گرامیداشت زادروز #کوروش_پادشاه_دادگستر 💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
شبی قیرگون ماه پنهان شده
به خواب اندرون مرغ و دام و دده
چنان دید سالار پیران به خواب
که شمعی برافروختی ز آفتاب
سیاوش بر شمع تیغی به دست
به آواز گفتی نشاید نشست
کزین خواب نوشین سر آزاد کن
ز فرجام گیتی یکی یاد کن
که روز نوآیین و جشنی نوست
شب سور آزاده کیخسروست
سپهبد بلرزید در خواب خوش
بجنبید گلشهر خورشید فش
بدو گفت پیران که برخیز و رو
خرامنده پیش فرنگیس شو
سیاووش را دیدم اکنون به خواب
درخشانتر از بر سپهر آفتاب
که گفتی مرا چند خسپی مپای
به جشن جهانجوی کیخسرو آی
همی رفت گلشهر تا پیش ماه
جدا گشته بود از بر ماه شاه
بدید و به شادی سبک بازگشت
همانگاه گیتی پرآواز گشت
بیامد به شادی به پیران بگفت
که اینت به آیین خور و ماه جفت
یکی اندر آی و شگفتی ببین
بزرگی و رای جهان آفرین
تو گویی نشاید مگر تاج را
و گر جوشن و ترگ و تاراج را
سپهبد بیامد بر شهریار
بسی آفرین کرد و بردش نثار
بران برز و بالا و آن شاخ و یال
تو گویی برو برگذشتست سال
✍🏻: #فردوسی
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ،بهروز و فرخ روز « #تیر_ایزد »
ستاره تیر (تیشتر) ستاره باران
⛈نماد بارش و سرسبزی🌿
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
که ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
گل #بنفشه نماد #تیر_ایزد است.
گرامیداشت زادروز #کوروش_پادشاه_دادگستر 💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راوى: #آرمیتا_جوادیان
نوجوان شاهنامهخوان از کوروش بزرگ
فراخور #هفتم آبانماه بزرگداشت #کوروش پدر ایران زمین💐
@sobhosher
نوجوان شاهنامهخوان از کوروش بزرگ
فراخور #هفتم آبانماه بزرگداشت #کوروش پدر ایران زمین💐
@sobhosher
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #کوروش_همه_خانی
برگردان: آلا شریفیان
برای ایران مادر داغدیدهمان
که تاریکی جگرگوشههایش را به مسلخ میبرد.🖤
@sobhosher
☕️
✍🏻: #کوروش_همه_خانی
برگردان: آلا شریفیان
برای ایران مادر داغدیدهمان
که تاریکی جگرگوشههایش را به مسلخ میبرد.🖤
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
#متن_ادبی چیست؟
همیشه این سوال برایم مطرح بود که زبان روزمره چگونه تبدیل میشود به زبان ادب و ما زبان چه متنی را باید زبان ادب بدانیم؟
زمانی که من درحال نوشتن رساله دکتریام بودم تصور میکردم که مثلا آنچه نظمآفریتی میکند، وقتی ابزارهایی مثل وزن، قافیه و ردیف وقتی باشد، این زبان به زبان ادبی تبدیل میشود. بعد دیدم که ما چه مجموعه عظیمی از متون داریم که منظوم هستند ولی در حوزه ادبیات نیستند.
استفاده از صنایع ادبی را بررسی کردم سپس رفتم به سراغ اینکه متن باید مجاز، استعاره و کنایه داشته باشد تا به متن ادبی تبدبل شود، سپس دیدم که ما در زبانمان مجازهایی را بهکار میبریم که هنوز در ادبیات برای آن پیشبینی نشده؛ مثل جمله «برو زیر سوپ را خاموش کن». سپس فهمیدم که مجاز هم نیست. بعد سراغ استعاره رفتم و باز هم دیدم که ما در زبان روزمره مان سراسر از استعاره استفاده میکنیم.
بنابر این با قاطعیت میگویم که من در ادبیات هیچ صنعتی ندیدم که ابتدا در زبان تمرین نشده باشد و بعد کسی که به عنوان اهل زبان است آن را در زبانش بهکار نبرده باشد بیاید در زبان ادب بهکار ببرد.
به این نتیجه رسیدم که ما از صبح تا شب در میلیونها جهان ممکن زندگی میکنیم که یکی از این جهانهای ممکن همین جهان واقعی است.
🔆آنچه ما به عنوان محک برای ادبیات میتوانیم در نظر بگیریم این است که در نقطهای از متن ادبی با یک واژه یا یک جمله، نویسنده در را به روی ما باز میکند و ما را به جهانی ممکن، غیر از جهان واقعی اطرافمان میبرد.
در متن ادبی وارد یک جهان ممکن میشوم و در آن جهان ممکنی که نویسنده در اختیار من میگذارد، تا آخر متن باقی میمانم.
جهانی که واقعیت نیست.
✍🏻: #کوروش_صفوی (زادهٔ ۶ تیر ۱۳۳۵، تهران)
زبانشناس و مترجم ایرانی، نایبرئیس انجمن زبانشناسی ایران
گرامی یاد و مانا نام استاد فرزانه زبانشناسی سرزمینمان🖤☘️
📚: برگرفته از همایش نگاهی تازه به تاریخ بیهقی
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
#متن_ادبی چیست؟
همیشه این سوال برایم مطرح بود که زبان روزمره چگونه تبدیل میشود به زبان ادب و ما زبان چه متنی را باید زبان ادب بدانیم؟
زمانی که من درحال نوشتن رساله دکتریام بودم تصور میکردم که مثلا آنچه نظمآفریتی میکند، وقتی ابزارهایی مثل وزن، قافیه و ردیف وقتی باشد، این زبان به زبان ادبی تبدیل میشود. بعد دیدم که ما چه مجموعه عظیمی از متون داریم که منظوم هستند ولی در حوزه ادبیات نیستند.
استفاده از صنایع ادبی را بررسی کردم سپس رفتم به سراغ اینکه متن باید مجاز، استعاره و کنایه داشته باشد تا به متن ادبی تبدبل شود، سپس دیدم که ما در زبانمان مجازهایی را بهکار میبریم که هنوز در ادبیات برای آن پیشبینی نشده؛ مثل جمله «برو زیر سوپ را خاموش کن». سپس فهمیدم که مجاز هم نیست. بعد سراغ استعاره رفتم و باز هم دیدم که ما در زبان روزمره مان سراسر از استعاره استفاده میکنیم.
بنابر این با قاطعیت میگویم که من در ادبیات هیچ صنعتی ندیدم که ابتدا در زبان تمرین نشده باشد و بعد کسی که به عنوان اهل زبان است آن را در زبانش بهکار نبرده باشد بیاید در زبان ادب بهکار ببرد.
به این نتیجه رسیدم که ما از صبح تا شب در میلیونها جهان ممکن زندگی میکنیم که یکی از این جهانهای ممکن همین جهان واقعی است.
🔆آنچه ما به عنوان محک برای ادبیات میتوانیم در نظر بگیریم این است که در نقطهای از متن ادبی با یک واژه یا یک جمله، نویسنده در را به روی ما باز میکند و ما را به جهانی ممکن، غیر از جهان واقعی اطرافمان میبرد.
در متن ادبی وارد یک جهان ممکن میشوم و در آن جهان ممکنی که نویسنده در اختیار من میگذارد، تا آخر متن باقی میمانم.
جهانی که واقعیت نیست.
✍🏻: #کوروش_صفوی (زادهٔ ۶ تیر ۱۳۳۵، تهران)
زبانشناس و مترجم ایرانی، نایبرئیس انجمن زبانشناسی ایران
گرامی یاد و مانا نام استاد فرزانه زبانشناسی سرزمینمان🖤☘️
📚: برگرفته از همایش نگاهی تازه به تاریخ بیهقی
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
📡 #پیام 🖤☘️ ━•··•✦❁🔆
گرامیداشت یاد و خاطرهٔ ☘️
استاد عزیز جناب #کوروش_صفوی
📅 #دوشنبه ۲۳ امرداد
از ⏰ ۹ صبح.
🏢 دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی.
━•··•✦❁🌐❁✦•··•━
@sobhosher
گرامیداشت یاد و خاطرهٔ ☘️
استاد عزیز جناب #کوروش_صفوی
📅 #دوشنبه ۲۳ امرداد
از ⏰ ۹ صبح.
🏢 دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی.
━•··•✦❁🌐❁✦•··•━
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه
خُنُک آنکه جامی بگیرد به دست
خورد یاد شاهان یزدان پرست
#فردوسی
فراخور #هفتم_آبان فرخنده روز #کوروش_بزرگ
@sobhosher
خُنُک آنکه جامی بگیرد به دست
خورد یاد شاهان یزدان پرست
#فردوسی
فراخور #هفتم_آبان فرخنده روز #کوروش_بزرگ
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چامه کوروش بزرگ
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جست و جوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار «انسان»
زین میکنم من توسن اندیشهام را هر سو شتابان
در زیر چتر آسمان هر جا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی به جا نیست.
در چار سوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروانیست
دژخیم ایام با داس خون آ لودهی درنده خویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم،
پندار ظلم و پیشهاش ویرانه سازیست
تن خسته از اندیشههای زندگی سوز
در آرزوی دیدن روزی دل افروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد:
" آخر کجایی روشنایی؟"
ناگه به یکبار؛
از لابلای ابرهای سرد و غمبار،
گل میکند خورشید زر تار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابر مردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد؛
چون جویباری نرم و آرام،
بانگ نوای مهر خیزش
در گوشهایم مینشیند:
"کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررهان دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرم گرم ظلم و تاراج،
در روزگار برده داری،
آنگه که دد خویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند،
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند،
هر جا که رفتم، هر جا که بودم،
از چهر گیتی ننگ دژ خویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر بر آورد
از آن هزا ران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد،
روزی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد،
هر جا رسیدم،
ویرانهها را سر به سر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من،
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پر بها بود
پس بندهای برده داری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام،
هر کس به فرمان خدای خویش خرسند
هر کس بر آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوته دل را شاد کردم
آوای کورش،
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی،
پیک سرور و روشنایی،
بر بالهای باد شبگرد تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهن آرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی به ناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد:
کای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر سرنوشت تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک،
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند!
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناتر ین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا در میرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد این نالهی سرد:
آخر کجایی روشنایی؟!
آخر کجایی روشنایی؟!
✍🏻: سروده #هما_ارژنگی
گرامیداشت روز #کوروش_پادشاه_دادگستر💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چامه کوروش بزرگ
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جست و جوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار «انسان»
زین میکنم من توسن اندیشهام را هر سو شتابان
در زیر چتر آسمان هر جا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی به جا نیست.
در چار سوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروانیست
دژخیم ایام با داس خون آ لودهی درنده خویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم،
پندار ظلم و پیشهاش ویرانه سازیست
تن خسته از اندیشههای زندگی سوز
در آرزوی دیدن روزی دل افروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد:
" آخر کجایی روشنایی؟"
ناگه به یکبار؛
از لابلای ابرهای سرد و غمبار،
گل میکند خورشید زر تار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابر مردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد؛
چون جویباری نرم و آرام،
بانگ نوای مهر خیزش
در گوشهایم مینشیند:
"کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررهان دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرم گرم ظلم و تاراج،
در روزگار برده داری،
آنگه که دد خویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند،
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند،
هر جا که رفتم، هر جا که بودم،
از چهر گیتی ننگ دژ خویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر بر آورد
از آن هزا ران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد،
روزی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد،
هر جا رسیدم،
ویرانهها را سر به سر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من،
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پر بها بود
پس بندهای برده داری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام،
هر کس به فرمان خدای خویش خرسند
هر کس بر آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوته دل را شاد کردم
آوای کورش،
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی،
پیک سرور و روشنایی،
بر بالهای باد شبگرد تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهن آرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی به ناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد:
کای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر سرنوشت تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک،
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند!
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناتر ین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا در میرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد این نالهی سرد:
آخر کجایی روشنایی؟!
آخر کجایی روشنایی؟!
✍🏻: سروده #هما_ارژنگی
گرامیداشت روز #کوروش_پادشاه_دادگستر💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher