━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
٢شنبه با #نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
حاكم و فراشان
...ناگاه از طرف دیگر صدای دور باش بلند شد از بانگ فرّاشان که «چشم بپوش، برگرد،بالا برو،پایین بیا» گوش آسمان کر می شد .دیدم از دوطرف صف فرّاشان است که می آیند . همان طورکه در شاهرود دیده بودیم ،در میان صفوف فرّاشان کالسکه ای در حرکت بود.دیدم مردم رو به دیوار کرده ایستادند . در شاهرود این تشریفات را یادگرفته امّا رو به دیوار کردن را ندیده بودم . خلاصه به مردم تبعیّت نموده روی به دیوار کردیم. آستاری [ظ:پشت] روی به طرف کالسکه ایستادیم. چون که به یوسف عمو در شاهرود تعلیم داده بودند که در آن حال رکوع نماید ، یعنی خم شود.بی چاره روی به دیوار کرنش کرده معلوم است پشت به خانم بود. فرّاشان خیال کردند که این استهزا میکند، مخصوصاً طرف وارون را به خانم نشان می دهد.من هم رو به دیوار ایستاده بودم . یک وقت دیدم که بزن بزن است . به سر وصورت بیچاره ،یوسف عمو، هی مشت وسیلی وچوب است که از در ودیوار فرومی ریزد. بی چاره هی داد می زند:«بابا چرا میزنید ،تقصیر من چیست؟»
من هم پیش رفته ،گفتم :«بابا آخر مسلمانید ،این غریب بی چاره را چرا میزنید؟»
گفتند:«این پدر سوخته به شاه زاده خانم بی ادبی کرده ،هی پدر سوخته ...».
کالسکه گذشت، فرّاشان ماندند که یوسف عمو را ببرند من با خود در اندیشه ام که خدایا چه کنم؟ به این و آن بنای عجز ولابه گذاشتم ،که« بابا جان به خدای تعظیم کرده» .دیدم به جایی نمی رسد. یک دفعه به خاطرم آمد که در این گونه موارد بنا به عادت زشت این مملکت پول ،حلّال همه ی مشکلات است.یواشکی پنج قران درآوردم ،محض دیدن پول اختیار از دستشان رفت . چون موم نرم شدند.وآن مبلغ را از دستم گرفته در رفتند، ماهم خلاص شدیم.
📚 #سياحتنامه_ابراهيم_بيك
در واقع دائرهالمعارف جامع اوضاع ايران در اوايل قرن حاضر است كه با قلمي تند و بيپروا و بيگذشت تحرير شده است.
✍🏻 #زین_العابدین_مراغه_ای
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، لحظه هاتان دلكش وناب🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
٢شنبه با #نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
حاكم و فراشان
...ناگاه از طرف دیگر صدای دور باش بلند شد از بانگ فرّاشان که «چشم بپوش، برگرد،بالا برو،پایین بیا» گوش آسمان کر می شد .دیدم از دوطرف صف فرّاشان است که می آیند . همان طورکه در شاهرود دیده بودیم ،در میان صفوف فرّاشان کالسکه ای در حرکت بود.دیدم مردم رو به دیوار کرده ایستادند . در شاهرود این تشریفات را یادگرفته امّا رو به دیوار کردن را ندیده بودم . خلاصه به مردم تبعیّت نموده روی به دیوار کردیم. آستاری [ظ:پشت] روی به طرف کالسکه ایستادیم. چون که به یوسف عمو در شاهرود تعلیم داده بودند که در آن حال رکوع نماید ، یعنی خم شود.بی چاره روی به دیوار کرنش کرده معلوم است پشت به خانم بود. فرّاشان خیال کردند که این استهزا میکند، مخصوصاً طرف وارون را به خانم نشان می دهد.من هم رو به دیوار ایستاده بودم . یک وقت دیدم که بزن بزن است . به سر وصورت بیچاره ،یوسف عمو، هی مشت وسیلی وچوب است که از در ودیوار فرومی ریزد. بی چاره هی داد می زند:«بابا چرا میزنید ،تقصیر من چیست؟»
من هم پیش رفته ،گفتم :«بابا آخر مسلمانید ،این غریب بی چاره را چرا میزنید؟»
گفتند:«این پدر سوخته به شاه زاده خانم بی ادبی کرده ،هی پدر سوخته ...».
کالسکه گذشت، فرّاشان ماندند که یوسف عمو را ببرند من با خود در اندیشه ام که خدایا چه کنم؟ به این و آن بنای عجز ولابه گذاشتم ،که« بابا جان به خدای تعظیم کرده» .دیدم به جایی نمی رسد. یک دفعه به خاطرم آمد که در این گونه موارد بنا به عادت زشت این مملکت پول ،حلّال همه ی مشکلات است.یواشکی پنج قران درآوردم ،محض دیدن پول اختیار از دستشان رفت . چون موم نرم شدند.وآن مبلغ را از دستم گرفته در رفتند، ماهم خلاص شدیم.
📚 #سياحتنامه_ابراهيم_بيك
در واقع دائرهالمعارف جامع اوضاع ايران در اوايل قرن حاضر است كه با قلمي تند و بيپروا و بيگذشت تحرير شده است.
✍🏻 #زین_العابدین_مراغه_ای
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، لحظه هاتان دلكش وناب🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher