#رمزهای_شاهنامه 📖
#هوشنگ (بهر دوم) 🏡
🔹از سوی دیگر، « #داد» فارسی (قانون، عدل) هم در پهلوی «دات» خوانده میشود. واژه « #فریاد» نیز با «داد» پیوستگی دارد: فریاد در زبان پهلوی «فرَیات» frayāt یا «فرَدات» fradāt است. فرَ fra پیشوندی است که حرکت به جلو را نشان میدهد، و «دات» dāt یعنی #دیوار؛ الان در #کهکیلویه و #نیشابور به دیوار میگویند «دای». روی هم ”حرکت بسوی دیوار کسی“.
🔸این نشان میدهد که نخستین #دادخواهیهای جهان پس از به وجود آمدن #خانه و #مرز پیش آمده است و هرگاه کسی مرز و دیواری کسی دیگر را میشکست، #بیدادگر خوانده میشد و صاحب آن مرز، دیگران را به فرَدات یا فرَیات میخواند
fradāt یا frayāt
🔺« #فریاد» در اصل به معنای بانگ بلند نبوده و به معنی « #دادخواهی» بوده است و اکنون نیز میگوئيم ”به فریادم برس“ یا ”به دادم برس“، یعنی خواستار داد (عدالت) هستم.
از شاهنامه است:
بگویش که آری خداوند رخش
تو را داد، یزدان «فریادبخش»
(یزدان کمک رسان، دادگر)
سعدی میگوید:
شنیدم که سالی به زندان بماند
نه شِکوَت نوشت و نه «فریاد» خواند
(یعنی از کسی کمک نخواست)
▪️حرف د قابل تبدیل به ی است، مثل پدر و پیَر. در زبان #خراسانی «دای» یعنی «دیوار». در واژه دیوار اگر نیک بنگریم، بخش نخست (دی) همان «دای» است، و بخش دوم (وار) از وَر اوستایی، به معنی پوشاندن و پناه دادن. پس دیوار، دادی است که خانه یا زمینی را در پناه خویش گرفته است.
«وَر» برای سرزمین یا بخشی از کشور هم به کار رفت، و نرم نرم بجای دیوار هم به کار رفت، مانند باره و بارو، که دیوار شهر است و شهر را در پناه خود دارد.
▫️اگر در زبان فارسی، «داد» به دو معنی دیوار و قانون کاربرد دارد، شاید انتظار داشتن که در انگلیسی نیز چنین باشد.
گاه جای دو صدا در واژه ای، در زبان دیگر عوض میشود. مثلا «دول» فارسی (سطل)، در عربی به «دَلو» تبدیل شد. دولاب در تهران جایی بوده که قنات داشته و با دول (دلو، سطل) از آن آب برمیداشته اند. (گویا در زبان ارمنی نیز به ملخ میگویند مَخَل).
🔻به همین ترتیب، «وار» فارسی، در انگلیسی به wall گردید و از wall واژة law به معنی «قانون» برآمد. از بخت فرخنده، در زبان فارسی هم وال و والاد نیز برای دیوار آمده است:
نه آب است با او نه سیم و نه زر
نه خاک و نه خشت و نه والادگر
(والادگر = دیوارگر، بنّا)
🔹اکنون به بیت سوم نگاهی دیگر کنیم:
اُ زان پس، جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد
🔸در واژه « #آباد»، چون آوای «آب» در آغاز دارد، گمان شنونده را به سوی آب و آبیاری میکشاند. اما چنین نیست.
این واژه در پهلوی به گونه آپات āpāt و در فارسی باستان «اَپَ دانَ» apadāna و در اوستا «پایتی» pāiti آمده است. این واژه از ریشه «پا» اوستایی به معنی نگاهبانی کردن است (امروز میگويیم «پائيدن»)، و «پاتَر» در اوستا برابر است با نگهبان. واژة «پا» یا «پَئيتی» با پیشوند تقویت کننده آ به گونه «آپات» پهلوی در آمد که در فارسی «آباد» خوانده میشود، و اَپَ دانَ apadāna در فارسی باستان برابر است با جایگاه نگهبانی شده. با این گفتار روشن میشود که با ساختن دیوارها، از همه جا نگهبانی شد.
⬅️ پس، معنای بیت آن میشود که با ساختن دیوار و تعیین مرز هر کس، اندک اندک داد و دادگری و قانون پدید آمد که با نگاهبانی همراه بود.
و بر همین بنیاد، واژه « #بیابان» که در پهلوی «ویاپان»
vīāpān
خوانده میشود (وی = دور از)، بر روی هم «دور از نگهبانی» را میرساند، یا جایی که آن را نگهبانی نیست.
نوشته های این بخش را (همچون بیشتر بخشهای دیگر) از این کتاب نقل کردیم:
« #داستان_ایران، دفتر اول، از آغاز تا خاموشی دماوند»، #فریدون_جنیدی، نشر بلخ، چاپ نخست ۱۳۹۲، ص ۱۵۷-۱۶۲
@sobhosher
#هوشنگ (بهر دوم) 🏡
🔹از سوی دیگر، « #داد» فارسی (قانون، عدل) هم در پهلوی «دات» خوانده میشود. واژه « #فریاد» نیز با «داد» پیوستگی دارد: فریاد در زبان پهلوی «فرَیات» frayāt یا «فرَدات» fradāt است. فرَ fra پیشوندی است که حرکت به جلو را نشان میدهد، و «دات» dāt یعنی #دیوار؛ الان در #کهکیلویه و #نیشابور به دیوار میگویند «دای». روی هم ”حرکت بسوی دیوار کسی“.
🔸این نشان میدهد که نخستین #دادخواهیهای جهان پس از به وجود آمدن #خانه و #مرز پیش آمده است و هرگاه کسی مرز و دیواری کسی دیگر را میشکست، #بیدادگر خوانده میشد و صاحب آن مرز، دیگران را به فرَدات یا فرَیات میخواند
fradāt یا frayāt
🔺« #فریاد» در اصل به معنای بانگ بلند نبوده و به معنی « #دادخواهی» بوده است و اکنون نیز میگوئيم ”به فریادم برس“ یا ”به دادم برس“، یعنی خواستار داد (عدالت) هستم.
از شاهنامه است:
بگویش که آری خداوند رخش
تو را داد، یزدان «فریادبخش»
(یزدان کمک رسان، دادگر)
سعدی میگوید:
شنیدم که سالی به زندان بماند
نه شِکوَت نوشت و نه «فریاد» خواند
(یعنی از کسی کمک نخواست)
▪️حرف د قابل تبدیل به ی است، مثل پدر و پیَر. در زبان #خراسانی «دای» یعنی «دیوار». در واژه دیوار اگر نیک بنگریم، بخش نخست (دی) همان «دای» است، و بخش دوم (وار) از وَر اوستایی، به معنی پوشاندن و پناه دادن. پس دیوار، دادی است که خانه یا زمینی را در پناه خویش گرفته است.
«وَر» برای سرزمین یا بخشی از کشور هم به کار رفت، و نرم نرم بجای دیوار هم به کار رفت، مانند باره و بارو، که دیوار شهر است و شهر را در پناه خود دارد.
▫️اگر در زبان فارسی، «داد» به دو معنی دیوار و قانون کاربرد دارد، شاید انتظار داشتن که در انگلیسی نیز چنین باشد.
گاه جای دو صدا در واژه ای، در زبان دیگر عوض میشود. مثلا «دول» فارسی (سطل)، در عربی به «دَلو» تبدیل شد. دولاب در تهران جایی بوده که قنات داشته و با دول (دلو، سطل) از آن آب برمیداشته اند. (گویا در زبان ارمنی نیز به ملخ میگویند مَخَل).
🔻به همین ترتیب، «وار» فارسی، در انگلیسی به wall گردید و از wall واژة law به معنی «قانون» برآمد. از بخت فرخنده، در زبان فارسی هم وال و والاد نیز برای دیوار آمده است:
نه آب است با او نه سیم و نه زر
نه خاک و نه خشت و نه والادگر
(والادگر = دیوارگر، بنّا)
🔹اکنون به بیت سوم نگاهی دیگر کنیم:
اُ زان پس، جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد
🔸در واژه « #آباد»، چون آوای «آب» در آغاز دارد، گمان شنونده را به سوی آب و آبیاری میکشاند. اما چنین نیست.
این واژه در پهلوی به گونه آپات āpāt و در فارسی باستان «اَپَ دانَ» apadāna و در اوستا «پایتی» pāiti آمده است. این واژه از ریشه «پا» اوستایی به معنی نگاهبانی کردن است (امروز میگويیم «پائيدن»)، و «پاتَر» در اوستا برابر است با نگهبان. واژة «پا» یا «پَئيتی» با پیشوند تقویت کننده آ به گونه «آپات» پهلوی در آمد که در فارسی «آباد» خوانده میشود، و اَپَ دانَ apadāna در فارسی باستان برابر است با جایگاه نگهبانی شده. با این گفتار روشن میشود که با ساختن دیوارها، از همه جا نگهبانی شد.
⬅️ پس، معنای بیت آن میشود که با ساختن دیوار و تعیین مرز هر کس، اندک اندک داد و دادگری و قانون پدید آمد که با نگاهبانی همراه بود.
و بر همین بنیاد، واژه « #بیابان» که در پهلوی «ویاپان»
vīāpān
خوانده میشود (وی = دور از)، بر روی هم «دور از نگهبانی» را میرساند، یا جایی که آن را نگهبانی نیست.
نوشته های این بخش را (همچون بیشتر بخشهای دیگر) از این کتاب نقل کردیم:
« #داستان_ایران، دفتر اول، از آغاز تا خاموشی دماوند»، #فریدون_جنیدی، نشر بلخ، چاپ نخست ۱۳۹۲، ص ۱۵۷-۱۶۲
@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه📖
#تهمورس ( #تهمورث) (بهر نخست)🐏🐐🐓
پس از #هوشنگ، نوبت به فرزندش #تهمورس میرسد. تهمورس در اوستا، «تَخمُ اورروپَ»
taxmō-urupa
آمده است. در زبان پهلوی «تَخموریت»
taxmurit
و در فارسی «تهمورس» شد.
🔹بخش نخستین این نام، تَخم یا تَهم، به معنی زورمند و پهلوان است که هنوز در زبان فارسی روان است و در #پاژنام =(لقب) رستم گفته میشود: تهمتن.
بخش دوم، اوروپَ، از ریشة «روپ» اوستائي است که «ربودن» فارسی از آن برآمده است. نام روباه نیز از آن گرفته شده است.
بر روی هم، #تهمورس برابر است با « #رباینده_زورمند».
همه روز بسته ز خوردن دو لب
به پیش جهاندار، بر پای، شب
🔸این بیت، باز اشاره به #یخبندانهای گسترده زمین دارد که مردمان در روز چیزی برای خوردن نداشتند و شبها از سرما نمیتوانستند بخوابند و سرپا می ایستادند.
این موضوع شرحی شگفت دارد که در اینجا از آن درمیگذریم. شایسته است خوانندگان، آن را و شرحی بس گسترده تر، از مطالب بالا را در کتاب گرامی « #داستان_ایران» بخوانند. زمان تهمورث تقریباً از ۳۲،۰۰۰ سال پیش آغاز میشود.
🔻 #تهمورس، جانوران کوچکتر را آرام آرام به نزد خود خواند و به زیستگاه خود پذیرفت. میبینیم که شاهنامه تنها از ماکیان و خروس نام می برد. نخست، بشر از ماکیان برای خوراک سود نمیجُسته است. اما، آوای خروس برای او سودمند بود و میتوانست گاه گاه او را از خواب بیدار کند تا آتش را روشن نگاه دارد یا آگاهیهای دیگر بدو بدهد، و شاید برخی سودمندیهای دیگر.
بفرمود تاشان، نوازند گرم
نخوانندشان جز به آواز نرم
🔹همچون بسیاری آداب و آئینهای باستانی دیگر که هنوز برجاست، هنوز هم روستائيان ما مرغ و خروس را با آواهای نرم و مهربانانه به سوی خود میخوانند یا به سوی آشیانه میبرند و این جانوران بجز از این راه، فرمان نمیبرند! آواهای روستائيان را در این هنگام به یاد آورید: تووو تووو تووو تووو ... جا جا جا جا ... !
ازین رو، میتوان گمان بردن که مرغ و خروس در هنگام تهمورس چه اندازه رمنده و گریزپا بوده اند!
جهاندار تهمورسِ بآفرین
بیامد کمر بسته رزم و کین
ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
🔺چنان که گفتیم، « #افسون» یعنی « #چاره_گری». تهمورس، بیشتر #دشواریهای زندگی را با چاره گری (عقل و تدبیر) بر خود هموار کرد و بخش دیگری را با سلاح و نیروی بدن. « گرز» در بیت آخر اشاره به همین دارد.
تهمورس در اوستا همواره با پاژنام «زیناوند» آمده است و در شاهنامه و دیگر نوشته های ایرانی با پاژنام « #دیوبند» از او یاد میشود.
«زیناوند» در اوستا به گونه «زَئِنَنگه وَنت»
zaenangh-vant
آمده است. زَئِنَنگه = اسلحه، و وَنت = دارنده؛ روی هم یعنی «دارنده اسلحه». این، هنگامی را باز مینُماید که مردمان، گرفتن و #رام کردن جانوران را با ابزارهای ابتدائی آغاز کردند. در آن روزگار، هنوز رشتن و تافتن هم پدید نیامده بود تا بتوان پای جانوران را با آن بستن، مگر با ساقه گیاهان و مانند آن.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#تهمورس ( #تهمورث) (بهر نخست)🐏🐐🐓
پس از #هوشنگ، نوبت به فرزندش #تهمورس میرسد. تهمورس در اوستا، «تَخمُ اورروپَ»
taxmō-urupa
آمده است. در زبان پهلوی «تَخموریت»
taxmurit
و در فارسی «تهمورس» شد.
🔹بخش نخستین این نام، تَخم یا تَهم، به معنی زورمند و پهلوان است که هنوز در زبان فارسی روان است و در #پاژنام =(لقب) رستم گفته میشود: تهمتن.
بخش دوم، اوروپَ، از ریشة «روپ» اوستائي است که «ربودن» فارسی از آن برآمده است. نام روباه نیز از آن گرفته شده است.
بر روی هم، #تهمورس برابر است با « #رباینده_زورمند».
همه روز بسته ز خوردن دو لب
به پیش جهاندار، بر پای، شب
🔸این بیت، باز اشاره به #یخبندانهای گسترده زمین دارد که مردمان در روز چیزی برای خوردن نداشتند و شبها از سرما نمیتوانستند بخوابند و سرپا می ایستادند.
این موضوع شرحی شگفت دارد که در اینجا از آن درمیگذریم. شایسته است خوانندگان، آن را و شرحی بس گسترده تر، از مطالب بالا را در کتاب گرامی « #داستان_ایران» بخوانند. زمان تهمورث تقریباً از ۳۲،۰۰۰ سال پیش آغاز میشود.
🔻 #تهمورس، جانوران کوچکتر را آرام آرام به نزد خود خواند و به زیستگاه خود پذیرفت. میبینیم که شاهنامه تنها از ماکیان و خروس نام می برد. نخست، بشر از ماکیان برای خوراک سود نمیجُسته است. اما، آوای خروس برای او سودمند بود و میتوانست گاه گاه او را از خواب بیدار کند تا آتش را روشن نگاه دارد یا آگاهیهای دیگر بدو بدهد، و شاید برخی سودمندیهای دیگر.
بفرمود تاشان، نوازند گرم
نخوانندشان جز به آواز نرم
🔹همچون بسیاری آداب و آئینهای باستانی دیگر که هنوز برجاست، هنوز هم روستائيان ما مرغ و خروس را با آواهای نرم و مهربانانه به سوی خود میخوانند یا به سوی آشیانه میبرند و این جانوران بجز از این راه، فرمان نمیبرند! آواهای روستائيان را در این هنگام به یاد آورید: تووو تووو تووو تووو ... جا جا جا جا ... !
ازین رو، میتوان گمان بردن که مرغ و خروس در هنگام تهمورس چه اندازه رمنده و گریزپا بوده اند!
جهاندار تهمورسِ بآفرین
بیامد کمر بسته رزم و کین
ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
🔺چنان که گفتیم، « #افسون» یعنی « #چاره_گری». تهمورس، بیشتر #دشواریهای زندگی را با چاره گری (عقل و تدبیر) بر خود هموار کرد و بخش دیگری را با سلاح و نیروی بدن. « گرز» در بیت آخر اشاره به همین دارد.
تهمورس در اوستا همواره با پاژنام «زیناوند» آمده است و در شاهنامه و دیگر نوشته های ایرانی با پاژنام « #دیوبند» از او یاد میشود.
«زیناوند» در اوستا به گونه «زَئِنَنگه وَنت»
zaenangh-vant
آمده است. زَئِنَنگه = اسلحه، و وَنت = دارنده؛ روی هم یعنی «دارنده اسلحه». این، هنگامی را باز مینُماید که مردمان، گرفتن و #رام کردن جانوران را با ابزارهای ابتدائی آغاز کردند. در آن روزگار، هنوز رشتن و تافتن هم پدید نیامده بود تا بتوان پای جانوران را با آن بستن، مگر با ساقه گیاهان و مانند آن.
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
🌼 اگرچه با این گفتار ، نوشته های شاهنامه شناسی ما درباره راز و رمزهای شاهنامه به پایان میرسد.
اما #رمزهاي پس از پایان یافتن کار ضحاک و خاموشی دماوند، از پادشاهی فریدون، موضوع دفتر دوم کتاب « #داستان_ایران» دكتر جنيدي است که هنوز به چاپ و انتشار نرسیده است.
ما نيز چون شما چشم انتظار چاپ دفتر دوم خواهيم بود.
🔻پس از این، همچنان مطالب ارزنده و شايسته درباره #شاهنامه را كه حاصل پژوهش و تلاش خردمندانه ي انديشمندان و نويسندگان ارجمند دوستدار ايران زمين است با شما گراميان و ياران همراه و نازنين به اشتراك ميگذارم.
سپاس از همراهي صميمانه تان
شاد باشید، شاد زیوید. 🙏🏻💐
@sobhosher
اما #رمزهاي پس از پایان یافتن کار ضحاک و خاموشی دماوند، از پادشاهی فریدون، موضوع دفتر دوم کتاب « #داستان_ایران» دكتر جنيدي است که هنوز به چاپ و انتشار نرسیده است.
ما نيز چون شما چشم انتظار چاپ دفتر دوم خواهيم بود.
🔻پس از این، همچنان مطالب ارزنده و شايسته درباره #شاهنامه را كه حاصل پژوهش و تلاش خردمندانه ي انديشمندان و نويسندگان ارجمند دوستدار ايران زمين است با شما گراميان و ياران همراه و نازنين به اشتراك ميگذارم.
سپاس از همراهي صميمانه تان
شاد باشید، شاد زیوید. 🙏🏻💐
@sobhosher