📖
اثر #شاهنامه در #پاسداری_واژه_ها و #اصطلاحهای_فارسی
بهر دوم
🔹 ترکیبهای شیرین و واژه های دلنشین در شاهنامه به حدی فراوان است که پس از خواندن یک داستان، ذهن آدمی از واژگان فخیم و دلپذیر فارسی انباشته می شود و پس از فراغت از خواندن آن سرگذشت، گویی هر یک از آن کلمات در پیش نظر جلوه گری و در ساحت اندیشه خود نمایی
می کند.
در اینجا برای نمونه چند بیتی از #شاهنامه را که حاوی واژه های سره و اصطلاحهای ادبی است، می آوریم.
برو( #تازيان) تا به البرز کوه
( #گزین_کن) یکی لشکر (#همگروه)
🔻در این بیت، ( تازيان) به معنی در حال تاختن و (گزین کن) به معنی انتخاب کن و (همگروه) به معنی گروهی از دسته های واحد است که همدست هم هستند.
جوانی به (#کردار) تا بنده ماه
نشسته بر آن تخت در ( #سایه_گاه)
🔺که در این بیت (کردار) یعنی مانند و (سایه گاه) یعنی جایی که سایه آن گسترده شده باشد.
بگویم تو را من نشان قباد
که او را چگونه است رسم و (#نهاد)
🔻در این بیت (نهاد) را به معنی وضع و ترتیب آورده است.
اگر شاه فرمان دهد بنده را
که بگشایم از بند (#گوینده) را
🔺در بیت بالا (گوینده) را کنایه از( زبان) آورده، چنان که در بیت زیر (بیننده) را کنایه از چشم گرفته است.
به بینندگان آفریننده را
نبینی، مرنجان دو ( #بیننده) را
🔻در بیت بعد کلمه ی (بالا) را به معنی اسب آورده است و این شعر مورد استناد فرهنگ اسدی قرار گرفته است.
زکین تند گشت و بر آمد زجای
به (#بالا)ی جنگی در آورد پای
در بیتی دیگر آمده است:
چنین گفت با پهلوان، زال زر
چو (#آوند) خواهی به تیغم نگر
🔺در این بیت (آوند) به معنی برهان آمده است و اسدی صاحب لغت فرس به این بیت استناد جسته است.
نه از لشکر ما کسی کم شده است
نه این کشور از خون (#لمالم) شده است
🔻در بیت بالا فردوسی (لمالم) را به معنی مالامال آورده است
و فرهنگ اسدی در معنی این واژه شعر مذکور را شاهد گرفته است.
ادامه دارد...
@sobhosher
اثر #شاهنامه در #پاسداری_واژه_ها و #اصطلاحهای_فارسی
بهر دوم
🔹 ترکیبهای شیرین و واژه های دلنشین در شاهنامه به حدی فراوان است که پس از خواندن یک داستان، ذهن آدمی از واژگان فخیم و دلپذیر فارسی انباشته می شود و پس از فراغت از خواندن آن سرگذشت، گویی هر یک از آن کلمات در پیش نظر جلوه گری و در ساحت اندیشه خود نمایی
می کند.
در اینجا برای نمونه چند بیتی از #شاهنامه را که حاوی واژه های سره و اصطلاحهای ادبی است، می آوریم.
برو( #تازيان) تا به البرز کوه
( #گزین_کن) یکی لشکر (#همگروه)
🔻در این بیت، ( تازيان) به معنی در حال تاختن و (گزین کن) به معنی انتخاب کن و (همگروه) به معنی گروهی از دسته های واحد است که همدست هم هستند.
جوانی به (#کردار) تا بنده ماه
نشسته بر آن تخت در ( #سایه_گاه)
🔺که در این بیت (کردار) یعنی مانند و (سایه گاه) یعنی جایی که سایه آن گسترده شده باشد.
بگویم تو را من نشان قباد
که او را چگونه است رسم و (#نهاد)
🔻در این بیت (نهاد) را به معنی وضع و ترتیب آورده است.
اگر شاه فرمان دهد بنده را
که بگشایم از بند (#گوینده) را
🔺در بیت بالا (گوینده) را کنایه از( زبان) آورده، چنان که در بیت زیر (بیننده) را کنایه از چشم گرفته است.
به بینندگان آفریننده را
نبینی، مرنجان دو ( #بیننده) را
🔻در بیت بعد کلمه ی (بالا) را به معنی اسب آورده است و این شعر مورد استناد فرهنگ اسدی قرار گرفته است.
زکین تند گشت و بر آمد زجای
به (#بالا)ی جنگی در آورد پای
در بیتی دیگر آمده است:
چنین گفت با پهلوان، زال زر
چو (#آوند) خواهی به تیغم نگر
🔺در این بیت (آوند) به معنی برهان آمده است و اسدی صاحب لغت فرس به این بیت استناد جسته است.
نه از لشکر ما کسی کم شده است
نه این کشور از خون (#لمالم) شده است
🔻در بیت بالا فردوسی (لمالم) را به معنی مالامال آورده است
و فرهنگ اسدی در معنی این واژه شعر مذکور را شاهد گرفته است.
ادامه دارد...
@sobhosher
صبح و شعر
. #سوزنی_به_خویشتن از #جمشید تا #ضحاک! دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه فراز ۳ - «نفرین منابع» 🔹گفته آمد که داستانها(استورهها)یِ شاهنامه، بازتاب رویدادهای تاریخی یا پدیدههای زاستاری(طبیعی) در ذهن مردم روزگار است که هزاران سال سینه به سینه باز گفته شده…
.
#سوزنی_به_خویشتن
از #جمشید تا #ضحاک!
دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه
فراز ٤ – بهسازی از بالا
🔹باور به #بایستگیِ_فرمانرواییِ_بى_چون (#حاکمیت_مطلقه) و باور به #بهسازیِ( اصلاحات) از #بالا دیرپاست! این بیتهای شاهنامه گواه است:
سرِ نیکویها و دستِ بدی
در دانش و کوشش و بخردی
همه پاک در گردنِ پادشاست!
اُ زو ویژه پیدا شود کژّ و راست!
🔻🔺🔻
🔸باز آن که، به راستی این سراسرِ هازمان(جامعه) و باهَماد(جمعیت) است که فرمانروا را بر میکشد و میپرورد و نگاه میدارد یا فرو میپاشد!
در نبود ساختارهای مردمیِ کشورداری، راهبری، به یککاسگی(تمرکز) و ویژه خواهی (انحصار) و تباهی(فساد) میگراید و سرانجام میپوسد و فرو میپاشد!
🔹بر بنیاد انگاشته (تلقی ذهنی) نیاکان که در شاهنامه و دیگر گفتارهای ایرانی(بویژه اوستا) بازتاب یافته، در روزگارِ (سیزده هزارسالهی) جمشید، این فرایند پیموده شد! #جمشید «شاهانگاشته»ای نشان داده شده که پیکار با بدی و راهبری روانها به سوی روشنی را یک تنه میپذیرد و میداود:
بدان را ز بد دست کوته کنم!
روان را سوی روشنی ره کنم!
🔺🔻🔺
🔸در آغاز این دوران، با چنین باوری، ، هازمان راهِ پیشرفت را می پوید، همهچیز از بالا سامان مییابد، فرمانروا، جایگاهِ «پادشاهی» و «موبدی (=اندیشمندی)» را همزمان از آن خود می سازد و نهادهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، زیر فرمان پادشاه سامان می یابند و استوار می شوند!
🔹این فرگرد، ناگزیر از پروردن #نوکیسگی و تازه به دوران رسیدگی است و ره به #فزونخواهی و #بهره کشی، میبرد! آفرینش(خلاقیت)ها میپژمرد، ویژه خواهی(انحصار) و #تباهی(فساد) میگسترد، سرانجام شکوه پیشرفتهای آغازین، به بازایستی (رکود) می انجامد و مردمان روی می گردانند، مردمی که پادشاهی را جز به پشتوانه نیرویی فرا باهَماد(گروه،نژاد)، استوار نمیدانند و آن را نیز برآمده از فرِّ یزدان (پشتیبانی آسمان) می یابند، چنین میانگارند:
به جمشید بر تیره گون گشت روز،
همی کاست آن فرِّ گیتیفروز!
🔻🔺🔻
🔸و چون هازمان درگیر هرج و مرج و بیسامانی میشود، پس در پی نیروی فراباهَماد دیگر، به بیگانه روی مینهند و سر بر آستان «پادشاهی پر از هَول و اژدها پیکر» میسایند و آن را بر خویش چیره میسازند:
سواران ایران همه شاه جوی،
نهادند یَکسر به ضحاک روی!
به شاهی بر او آفرین خواندند،
وُرا شاهِ ایرانزمین خواندند!
در فراز پسین سازوکار فراباهَمادِ برتخت نشستن را بر خواهیم رسید!
همراه باشید!
نگارنده: #سیروس_حامی
@ShahnamehToosi
@sobhosher
#سوزنی_به_خویشتن
از #جمشید تا #ضحاک!
دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه
فراز ٤ – بهسازی از بالا
🔹باور به #بایستگیِ_فرمانرواییِ_بى_چون (#حاکمیت_مطلقه) و باور به #بهسازیِ( اصلاحات) از #بالا دیرپاست! این بیتهای شاهنامه گواه است:
سرِ نیکویها و دستِ بدی
در دانش و کوشش و بخردی
همه پاک در گردنِ پادشاست!
اُ زو ویژه پیدا شود کژّ و راست!
🔻🔺🔻
🔸باز آن که، به راستی این سراسرِ هازمان(جامعه) و باهَماد(جمعیت) است که فرمانروا را بر میکشد و میپرورد و نگاه میدارد یا فرو میپاشد!
در نبود ساختارهای مردمیِ کشورداری، راهبری، به یککاسگی(تمرکز) و ویژه خواهی (انحصار) و تباهی(فساد) میگراید و سرانجام میپوسد و فرو میپاشد!
🔹بر بنیاد انگاشته (تلقی ذهنی) نیاکان که در شاهنامه و دیگر گفتارهای ایرانی(بویژه اوستا) بازتاب یافته، در روزگارِ (سیزده هزارسالهی) جمشید، این فرایند پیموده شد! #جمشید «شاهانگاشته»ای نشان داده شده که پیکار با بدی و راهبری روانها به سوی روشنی را یک تنه میپذیرد و میداود:
بدان را ز بد دست کوته کنم!
روان را سوی روشنی ره کنم!
🔺🔻🔺
🔸در آغاز این دوران، با چنین باوری، ، هازمان راهِ پیشرفت را می پوید، همهچیز از بالا سامان مییابد، فرمانروا، جایگاهِ «پادشاهی» و «موبدی (=اندیشمندی)» را همزمان از آن خود می سازد و نهادهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، زیر فرمان پادشاه سامان می یابند و استوار می شوند!
🔹این فرگرد، ناگزیر از پروردن #نوکیسگی و تازه به دوران رسیدگی است و ره به #فزونخواهی و #بهره کشی، میبرد! آفرینش(خلاقیت)ها میپژمرد، ویژه خواهی(انحصار) و #تباهی(فساد) میگسترد، سرانجام شکوه پیشرفتهای آغازین، به بازایستی (رکود) می انجامد و مردمان روی می گردانند، مردمی که پادشاهی را جز به پشتوانه نیرویی فرا باهَماد(گروه،نژاد)، استوار نمیدانند و آن را نیز برآمده از فرِّ یزدان (پشتیبانی آسمان) می یابند، چنین میانگارند:
به جمشید بر تیره گون گشت روز،
همی کاست آن فرِّ گیتیفروز!
🔻🔺🔻
🔸و چون هازمان درگیر هرج و مرج و بیسامانی میشود، پس در پی نیروی فراباهَماد دیگر، به بیگانه روی مینهند و سر بر آستان «پادشاهی پر از هَول و اژدها پیکر» میسایند و آن را بر خویش چیره میسازند:
سواران ایران همه شاه جوی،
نهادند یَکسر به ضحاک روی!
به شاهی بر او آفرین خواندند،
وُرا شاهِ ایرانزمین خواندند!
در فراز پسین سازوکار فراباهَمادِ برتخت نشستن را بر خواهیم رسید!
همراه باشید!
نگارنده: #سیروس_حامی
@ShahnamehToosi
@sobhosher