#متنى_ازيك_کتاب
🌹🍃در قسمت پیوست ها در بخشی از نامه ی زیبای سیّد محمّد علی جمال زاده می خوانیم:« …رفته رفته به جاهای شیرین رسیدم و به خود گفتم:عجبا !چنین سخن سرایی در میان ما بوده است و تو نمی دانسته ای؟
طولی نکشید که مزه ی قند وعسل در وجودم پیچید واز ذوق و شوق سرشار، هر کار دیگری فراموش گردید وسر تا پا هوش، مشغول خواندن و لذت بردن گردیدم و کار به جایی کشید که به خودم گفتم: فلانی! گاهی به رسم شکوه از روزگار می گفتی :
” این همه درد نهان هست و مجال آه نیست . ” و اینک این مردیزدی ، جواب یکی از دردهای نهان را داده است …
🔶 #گزیده_ای از بخش آغازین داستان
روزگاری روزگاری پیش بود
هرکسی سرگرم کار خویش بود
باغ وحشی بود دنیای بزرگ
با بد و با خوب ودرآن میش وگرگ
گربه و موس و پلنگ و گاو و خر
مرغ و میمون و سگ و صدها دگر
بسکه حیوان هست دنیا محشر است
جنس آدم گر شماری کمتر است
هست صدتا جانور، آدم یکی
بلکه از صدتا یکی هم زورکی
●
....
صبح از خورشید بالش گرم شد
بال زد تا دست و پایش نرم شد
ورزش صبحانه او را تازه کرد
بعد فکر خویش را اندازه کرد
گفت دیگر وقت رفتن آمده است
روشنی خوبست و تاریکی بد است
هر کجا خورشید هست آنجا خوش است
پشه با سرما نه ، با گرما خوش است
كتاب: شعر قند و عسل
نويسنده: #مهدی_آذریزدی فراخور گرامى زادروزش 💐مانا ياد و نامش
فايل pdf كتاب در 👇🏻👇🏻👇🏻
@sobhosher
🌹🍃در قسمت پیوست ها در بخشی از نامه ی زیبای سیّد محمّد علی جمال زاده می خوانیم:« …رفته رفته به جاهای شیرین رسیدم و به خود گفتم:عجبا !چنین سخن سرایی در میان ما بوده است و تو نمی دانسته ای؟
طولی نکشید که مزه ی قند وعسل در وجودم پیچید واز ذوق و شوق سرشار، هر کار دیگری فراموش گردید وسر تا پا هوش، مشغول خواندن و لذت بردن گردیدم و کار به جایی کشید که به خودم گفتم: فلانی! گاهی به رسم شکوه از روزگار می گفتی :
” این همه درد نهان هست و مجال آه نیست . ” و اینک این مردیزدی ، جواب یکی از دردهای نهان را داده است …
🔶 #گزیده_ای از بخش آغازین داستان
روزگاری روزگاری پیش بود
هرکسی سرگرم کار خویش بود
باغ وحشی بود دنیای بزرگ
با بد و با خوب ودرآن میش وگرگ
گربه و موس و پلنگ و گاو و خر
مرغ و میمون و سگ و صدها دگر
بسکه حیوان هست دنیا محشر است
جنس آدم گر شماری کمتر است
هست صدتا جانور، آدم یکی
بلکه از صدتا یکی هم زورکی
●
....
صبح از خورشید بالش گرم شد
بال زد تا دست و پایش نرم شد
ورزش صبحانه او را تازه کرد
بعد فکر خویش را اندازه کرد
گفت دیگر وقت رفتن آمده است
روشنی خوبست و تاریکی بد است
هر کجا خورشید هست آنجا خوش است
پشه با سرما نه ، با گرما خوش است
كتاب: شعر قند و عسل
نويسنده: #مهدی_آذریزدی فراخور گرامى زادروزش 💐مانا ياد و نامش
فايل pdf كتاب در 👇🏻👇🏻👇🏻
@sobhosher