صبح و شعر
650 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#رستم افسانه یا حقیقت؟
به طور مسلم، معلوم نیست که داستان رستم از چه زمانى وارد زبان فارسى شده است. محققان و مورخان حدسهاى بسیار زده ‏اند. در اوستا، کتاب دینى زردشت، نامى از رستم و زال نیامده است و درست هم همین است؛ زیرا که #رستم دین #بهى را نپذیرفت و دعوت اسفندیار هم براى ورود او به این دین مؤثر نیفتاد و تا آخر در آیین #مهرى باقى ماند. البته، باید گفت که همه‌ی این حدسها فرضیه‏اى بیش نیست. در متن #پهلوى بندهشن، همچنین در #کتاب «درخت آسوریک»، از رستم نام برده شده است. بدون تردید، داستان رستم یک داستان حماسى ملى است، در مقابل روایات دینى عصر گشتاسب و اسفندیار. بعضى گفته ‏اند رستم همان #گرشاسب است، زیرا تمام صفات این دو نفر نزدیکى بسیار به هم دارند و محققان، داستان زال و رستم را با داستان گرشاسب از هم جدا نمیدانند و ریشه‌ی داستان او را در #فرهنگ_ملى و محلى مردم #سیستان یا #زرنگ یا #نیمروز جستجو میکنند و آن را بازمانده زمانى میدانند که سیستان در تصرف اقوام سکایى بوده است.
حکایت رستم در عصر ساسانى در بین مردم موجود و رایج بوده و حتى در صدر اسلام این داستان و داستانهاى دیگر ایرانى توسط شخصى به نام «نضربن حارث» یا حارثه در مکه روایت می‏شد. نضر بن حارثه این داستانها را از مردم بین ‏النهرین فراگرفته بود. بنابراین، باید گفت که داستان رستم نه تنها در مشرق ایران بلکه در مغرب این سرزمین نیز رواج داشته است. اما بعضى از محققان، فرضیه‌ی سکایى بودن داستان رستم را قابل تردید مى‏دانند، زیرا فارسى بودن نام رستم فرضیه‌ی سکایى بودن داستان رامنتفى می‏سازد. پس، داستان رستم باید مربوط به پیش از زمان تسلط سکاها بر سیستان باشد، که از مشرق ایران به این سرزمین تاخته بودند؛ و قطعاً این داستان مربوط به چندین قرن قبل از ساسانیان است، به طورى که در عصرساسانى، این داستان کاملاً شناخته‌شده و مشهور بوده است. به احتمال زیاد رستم مانند بعضى از پهلوانان دیگر شاهنامه– مثل گیو، گودرز و بیژن و میلاد– از سرداران و پهلوانان عصر اشکانى بوده است، که در سیستان داراى قدرت بسیار بوده‏ اند. اگر چنین باشد، رستم، علاوه بر یک وجود افسانه‏ اى و حماسى، یک شخصیت تاریخى نیز است که، به تدریج و به مرور زمان، به وجودى افسانه ‏اى و حماسى تبدیل شده است و تمام خصلتهاى پهلوانى در وجود او گرد آمده است. اما چون مدارک و اسناد عصر اشکانى به دست ما نرسیده و ساسانیان تمام آثار #اشکانیان را از بین برده ‏اند، آن‌چنان که باید و شاید از شخصیت تاریخى رستم اثر چندانى در دست نداریم و باید، مثل سایر قهرمانان و شاهان افسانه‏ اى شاهنامه، به وجود افسانه ‏اى او قناعت کنیم. اما این دلیل، انکار وجود تاریخى او به سبب نبودن مدارک و اسناد نمى‏تواند باشد و اگر، با شک و تردید، وجود تاریخى او را بپذیریم، باید قبول کنیم که این وجود غیر از شخصیت افسانه ‏اى او است، که ششصد سال عمر کرد و هفتاد گز قد داشت و قدرت و زور خود را نزد سیمرغ به امانت مى‏گذاشت و هنگام راه رفتن تا زانو در گل فرو مى‏رفت؛ زیرا که او هم خود از عجایب روزگار بود و هم رخش او؛ و نکته آخر اینکه، اسطوره و افسانه، مخصوص دوره ‏اى است خاص و مردمانى خاص، که با اسطوره و افسانه‏ هاى خود مى‏زیسته‏ اند و ما امروز زندگى و خط سیر حیات مردم هزاران سال پیش و آمال و آرزوهاى آنها را در لابلاى افسانه‏ ها و اساطیر آنان درمى‏یابیم.

نگاره ی رستم اثر : #داریوش_صباغ
@sobhosher
http://jameeirani.ir/مدرنیته-جایگاه-سنت-را-تعیین-می‌کند/


گفت وگوی جذاب با زنده یاد #داریوش_شایگان به مناسبت انتشار «پنج اقلیم حضور»

نگاهی متفاوت به شاعرانگی در ایران
🔘🔘

پ،نوشت: به نظر شما جنگ رستم و سهراب به شکلی رمز استوره ی جنگ سنت و مدرنیته نمی تواند باشد؟

@sobhosher
Audio
خونه...
#داریوش

برای همدردی با سیل‌زدگان🖤

سیل غارتگر اومد
خونه رو ویرونه کرد...

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم
#شعر_خوب_بخوانيم 🎧🎼🎶🎵🍁
🍂

خونه این خونه ی ویرون واسه من هزار تا خاطره داره
خونه این خونه ی خالی چه روزایی رو بیادم میاره
اون روزا یادم نمیره دیوار خونه پر از پنجره بود
تا افق همسایه ی ما دریا بود ستاره بود منظره بود
خونه خونه جای بازی برای آفتاب و آب بود
پر نور واسه بیداری پر سایه واسه خواب بود
پدرم میگفت قدیما کینه هامونو دور انداخته بودیم
توی برف و باد و بارون خونه رو با قلبامون ساخته بودیم
خونه عشق مادرم بود ,
که تو باغچش گل اطلسی میکاشت
خونه روح پدرم بود ,
چیزی رو همپای خونه دوست نداشت

خونه خونه جای بازی برای آفتاب و آب بود
پر نور واسه بیداری پر سایه واسه خواب بود
سیل غارتگر اومد
از تو رودخونه گذشت
پلا رو شکست و تند زد و از خونه گذشت
دست غارتگر سیل خونه رو ویرونه کرد
پدر پیرمو کشت
مادرو دیوونه کرد
حالا من موندم و این ویرونه ها
پر خشم و کینه ی دیوونه ها
منه زخمی منه خسته منه پاک
مینویسم آخرین حرفو رو خاک
کی میاد دست توی دستم بذاره
تا بسازیم خونمونو دوباره؟


ترانه « خونه »
آهنگساز : #بابک_بیات
آواى: #داریوش
#ستار
#ابى
ترانه در سال ۱۳۵۲ با کلامی از « ایرج جنتی عطایی»
تنظیم « محمد اوشال»
" زنده ياد استاد بابك بیات" درباره چگونگی ساختن ملودی ترانه می گوید:

«زمانی که جنتی عطايی اين ترانه با مَطلع "خونه اين خونه ی ويروون..." را در اختيارم گذاشت در مدت کوتاهی روی حدود نيمی از آن آهنگ گذاشتم. اما درست موقعی که به مصراع: "سيل غارتگر اومد..." رسيدم، ذهنم قفل کرد و انگار هيچ ملودی ای به ذهنم نمی رسيد. آن وقت ها بر خلاف امروز، ما عادت نداشتيم به زور، هر کار را به پايان برسانيم. آن آهنگ ناتمام ماند و سه ماه بعد در خيابان، صدای روزنامه فروش دوره گردی به گوشم رسيد که فرياد می زد: "کيهان...اطلاعات...جاری شدن سيل جان عده ای را گرفت!" و اين ملودی همانی بود که دنبالش بودم. روزنامه فروش با بهترين آهنگ داشت پيامش را منتقل می کرد. پس به سرعت و با همان حس و حال، خود را به خانه رساندم و نشستم به نوشتن ملودی ابيات: "سيل غارتگر اومد، از تو رودخونه گذشت..." و ملودی در اينجا به اوج خود می رسيد که: "حالا من موندم و اين ويروونه ها..."»
ملودی " بیات" کاملا با محتوای کلام ترانه سازگار است و ساختاری دو بخشی دارد. بخش اول ترانه که کلام از حال و هوای نوستالژیک " خونه" قدیمی می گوید ریتمی چهار ضربی دارد و در ادامه ملودی همراه با جاری شدن " سیل غارتگر" ریتمی تند و پر ضرب می یابد...
گرامى ياد و مانا نام استاد

هر سه اجرا پيشكش شب پاييزى شما💐🥰
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ #شعر_خوب_بخوانيم
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎶🎵🌧🌬💨

افسانه شب یا شب رویایی

ای شب رویایی وه چه دل آرایی
همچون سر گیسوی دلارام مایی
ای شب رویایی وه چه دلارایی
از شوق تو در دل شده برپا غوغایی
از خواب دوش ماه نو خیزد
بس فتنه ها در دل انگیزد
آمد شب زیبا بده از باده جامی
می خور به کنار مه زیبا اندامی
ای یار من که چو من می خندی
درهای غم همگی می بندی
بنگرتودر این شبها بر مشعل کوکبها
برزورق
براین شب رویایی با این همه زیبایی مستانه نگر
پروانه به شب دیوانه شود
واله ز پی جانانه شود
در صحنه ی رقص فلک بس اختر زهره جبین
رقصنده به تیر شهاب رخشنده چو برق نگین
غم از دل خیزد  سرور انگیزد
آمد شب زیبا بده از باده جامی
می خور به کنار مه زیبا اندامی



آواى : گرامى ياد و نام #داریوش_رفیعی فراخور زادروزش
آهنگ: #استاد_مجیدوفادار
شعر: #بیژن_ترقى
آواز بيات ترك
شبتان رويايى! به اميد سپيده دمِ آرزوهايي كه بغض شدند در گلو و فرياد نشدند🙏🏻🙏🏻💐


@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🌸

رنگ شكسته ماهور
از آلبوم تکنوازی
تاراستاد: #داریوش_پیرنیاکان
تمبک استاد: #محمود_فرهمند
فراخور گرامى زادروزش💐


شامگاهتان از طنين دلكش موسيقى دلچسب 🥰💐
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎶🎵🍂🍁
#شعر_خوب_بخوانيم

ياورهميشه مومن

ای بداد من رسیده
تو روزای خود شکستن
ای چراغ مهربونی
تو شبای وحشت من
ای تبلور حقیقت
توی لحظه های تردید
تو شبو از من گرفتی
تو منو دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی
برای من تکیه گاهی
برای من که غریبم
تو رفیقی جون پناهی
یاور همیشه مومن
تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری
برای من شده عادت
....

ترانه سرا: #ایرج_جنتی_عطائی
آواى: #داریوش

شبتان از مهر سرشار🥰💐
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🎶🍂🍁
#موسیقی_بیکلام


رهايى
از آلبوم آرزوها
با هنرمندى
#داریوش و #محمدعلی_خواجه_نورى كه بنیانگذار سبک فیوژن در ایران هستند و همراه استاد جلال ذوالفنون، بنیانگذار موسیقی تلفیقی نواحی و حسین سمندری، عبدالله امینی و عزیز تنها اولین سرود تیم باشگاهی در ایران (پرسپولیس) را با همراهی ۴٠ اسطوره فوتبال ساختند.

محمدعلی خواجه نوری سال ٧٧ در اولین جشنواره موسیقی پاپ در بین تمامی سازها به عنوان برترین نوازنده کشور انتخاب شد.
سبک برادران خواجه نوری کلاسیک، فلامنکو، پاپ، اسپیس راک و تلفیقی است و تا امروز ۶ آلبوم منتشر کرده‌اند.


تن و جانتان رها از ملال و اندوه 🙏🏻🥰

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎶🎵🌨❄️⛄️
#شعر_خوب_بخوانيم

نفس ایران

این صدای نفس ایران است این صدای نفس ایران است.
خوش فروغی است فرح بخش که از باد سحر می آید.

یا شرابی ست که از چشمه ی عشق بر لب جام من تشنه جگر می آید
این صدای نفس ایران است.

نکند باد زمان باز ورق گردان است.
یا که این باغ جگر خشک گلاب افشان است
این چه بادی است که گل ریزان است؟
این خزانی است که با مرگ جوان مردان است!

این خزانی است که با مرگ جوان مردان است.
این صدای نفس ایران است این صدای نفس ایران است.

گوش بگذار به دروازه ی نور گوش بگذار به دروازه ی نور
با صدای قدم صبح صداهای دگر می آید این صدای نفس ایران است.

آواى : #داریوش فراخور گرامى زادروزش💐
ترانه سرا: #رحیم_معینی_کرمانشاهی فراخور گرامى زادروزش 💐مانا ياد و نامش
آهنگ ساز: #صادق_نجوکی
تنظیم کننده: #علی_الهی

مانا ياد و نام جوانمردان نيك كردار و نيك پندار سرزمين مادرى🥰🙏🏻

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🍃🌺
#شعر_خوب_بخوانيم

روزگاریست که سودازده روی توام
خوابگه نیست مگر خاک سر کوی توام

به دو چشم تو که شوریده‌تر از بخت من است
که به روی تو من آشفته‌تر از موی توام

چشم بر هم نزنم گر تو به تیرم بزنی
لیک ترسم که بدوزد نظر از روی توام

تو مپندار کز این در به ملامت بروم
که گرم تیغ زنی بنده بازوی توام

سعدی از پرده عشاق چه خوش می‌گوید
ترک من پرده برانداز که هندوی توام

آواى: #داریوش_رفیعی
شعر: #سعدی

@sobhoaher
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_هام 🎼🎶🎵🍃🌺

شبانه ماه را به آبگیر کوچک بیاور برابر روی

این فصل که نمایی ندارد از زمان و دقیقه
باران که نعره می‌زند بر آستین محو نور
تیغ که سر از پای نمی‌شناسد وقت صدا
حرف‌ها دارند اگر چه‌کسی بداند یا نه
چاه از درون خالی است و تمامی ندارد هرچیز
محو گردش و سکون که روشنای هر زاویه است

دریغ از جان به جهان آفرین سپردن در این حال

ما بهانه نداشتیم، که هیچ
زنده نبودیم که هیچ
آواره بودیم، مانند شن‎ها هر دانه
روانه بودیم و نبودیم در ناکجا
افسوس اگر جانکاه است، به یاد آوردنش نیز
آب اگر از آسمان باریدنش عجیب است بر زمین رفتنش نیز
اگر بگویم نه به آن معنا حیرانم نه حیرت معنا دارم چه
اگر به شما یادآور شوم که یادآورم چه
به خداوند که گفتند پدیده آورندی لامکان است گفته‌ام اما
اگر بگویم من خالق هر چه تو هستی بوده‌ام چه؟!
ما همه درگیر فراموشی و آرامشیم
در همه گیری این تلخی ما بهانه‌ایم بر مسیر گرداگرد

به توهم اشاره دارم، که چه می‌کند حالا
که چه کرده‌ام بارها و بارها
تیغ از لابه لای زندگی‌ام چه کرده عبور
آستین خیس به سویم اشاره چه داشته از تیزی
من از کبودی چشم، گریان دور گونه، گرفته‌ام
به هیچ شکلی هم برنخواهم گشت،
مگر هوایی پراکنده
به هیچ دستی نخواهم رویید
مگر نادیده، بیرونِ بیرون زمان


✍🏻: #داریوش_معمار
🎤: #مريم_رضوى
🎼: Porcelain rose
Al marconi

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍃🌺
#شعرخوب_بخوانیم

شب انتظار
شب به گلستان تنها منتظرت بودم
باده نا کامی در هجر تو پیمودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
آن شب جان فرسا من بی تو نیاسودم
وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم
منتظرت بودم منتظرت بودم...


✍🏻 : #محمودصناعی
🎼 : #مجیدوفادار
🎤: #داریوش_رفیعی
یکی از اولین نوستالوژی های ایرانی ها بعد از ظهور تصنیف و صنف تصنیف فروش ها در دهه سی شمسی آهنگ بسیار زیبای منتظرت بودم در مایه دشتی است.

شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhosher
#جشن_ايرانى
#جشن_مهرگان🌾
🔅از دوران ساسانی جشن مهرگان در مهر روز از مهرماه "شانزدهم مهرماه" برگزار می‌شود، چون در گاه‌شماری ایرانی، شانزدهمین روز هرماه و هفتمین ماه هرسال «مهر» نام دارد، از این روی به فرخندگی این هم‌نامی #روز_مهر از #ماه_مهر یا شانزدهم مهرماه جشن مهرگان برگزار می‌شود. ‌این جشن از روز شانزدهم مهر آغاز می‌شود و شش روز به‌طول می‌انجامد و در روز ۲۱ مهر به‌پایان می‌رسد. در گذشته نخستین روز این جشن را مهرگان همگان "عامه" و آخرین روز این جشن را مهرگان ویژگان "خاصه" می‌نامیدند.

مهر یا میترا، ستاره و ایزد روشنایی، پیمان‌داری، دوستی و مهرورزی است. در باور، فرهنگ و ادب ایرانی پرتوهای زندگی‌بخش بزرگ‌ترین سرچشمه نور مادی "خورشید" را نیز "مهر" می‌نامند. نیاکان ما با ژرف‌نگری در شناخت درونی بزرگ‌ترین سرچشمه نور مینوی "خداوند" فروزه‌های پاک و جاودانش همچون «مهر مینوی» را نیز ستودند و کوشیدند تا برترین صفاتی را که برای او متصور بودند همچون مهرورزی و پیمان‌داری و میانه ‌روی و دادگستری را در نهاد خود نیز پرورش دهند.

مهرگان «روز مهر ایرانی» و «جشن مهرورزان» است. مهر همواره بر پیمان و پیمان‌داری استوار است. مهر در اوستای‌نو ایزد فروغ و روشنایی و پیمان‌شناسی است.
📖به‌گزارش بندهش، #مشی و #مشیانه "مهری و مهریانه" یا نخستن مرد و زن نیز در باورهای ایرانی در مهرماه و مهر روز "هنگام جشن مهرگان" از تخمه کیومرث از زمین بروییدند و به‌هم پیچیدند، و در آغاز گیاه‌پیکر بودند و سپس مردم‌پیکر شدند.

سراینگان پارسی‌گو به ارتباط جشن مهرگان و مهرورزی اشاره کرده‌اند:
👈 مسعود سعدسلمان:
روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان/مهر بفزای ای نگار مهرجوی مهربان
👈 ادیب ترمذی:
تویی که مهر تو در مهرگان بهار من است/که چهره تو گلستان و لاله‌زار من است
👈خيام نيشابوري در این درباره در نوروزنامه نوشته: «مهرماه، اين ماه را از آن مهرماه گويند که مهرباني بود مردمان را بر يکديگر، از هرچه رسيده باشد از غله و ميوه نصيب باشد بدهند، و بخورند به‌هم...»

برگزاری مهرگان در نخستین ماه پاییز و همزمان با پایان فصل کشت و برداشت محصولات کشاورزی از دیرباز در جامعه ایرانی استوار بر کشاورزی، رنگ و بویی ویژه داشته است.

بر این پایه، گستردن خوان مهرگانی با #پارچه‌ای ارغوانی و نهادن #کتاب، #آب و #بوی‌های خوش همچون گلاب در گلاب‌دان و اسپند و عود و صندل، #گل‌های همیشه‌بشکفته یا سرخ رنگ با شاخه‌های همیشه سبز گیاه مورد، #هفت دانه مورد، نیلوفر، آيینه، آويشن و #میوه‌هایی همچون، انار سرخ، سیب سرخ، بهی "به" انجیر، سنجد، انگورسفید، خرما، خرمالو و دانه‌هایی همچون گردو، بادام، پسته، فندق، تخمه و نخودچی کشمش در کنار نان‌های سنتی و شیر و شربت و شکر و شیرینی و #هفت دانه خوراکی مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و لوبیا در کنار آتش فروزان در آتشدان یا شمع و سپس دست‌افشانی، پایکوبی و سرنا و دف‌نوازی و شادمانی همگانی، از سنت‌های زیبای جشن مهرگان و سپاس و ستایش داده‌های اهورایی است.

مهرگان، یادروز #داریوش بزرگ هخامنشی نیز هست. پیرو گزارش‌های تاریخی، داریوش بزرگ در روز دهم از ماه هفتم گاهشماری پارسی، گئومات مغ را کنار زد و سپس در روز شانزدهم از ماه هفتم گاهشماری یادشده برابر با روز جشن مهرگان به شاهنشاهی ایران رسید. بر این پایه، روز ۱۶ مهرماه هرسال همزمان با جشن مهرگان از سوی دوستداران فرهنگ ایران به‌نام روز نکوداشت داریوش بزرگ هخامنشی گرامی داشته می‌شود.

شاهین سپنتا
@shahinsepanta
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسیقی_خوب_بشنویم 🎼🎶🎵🍂🍁
#موسيقى_بيكلام
ضربی صلح

اثر : #علی_اکبرخان_شهنازی
تار : #داریوش_طلایی
تنبک : #ناصر_فرهنگ_فر فراخور گرامى زادروزش💐

لحظه هاتان دلچسب🥰🙏🏻
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسیقی_خوب_بشنویم🎼🎶🎵🍁🍂
#شعر_خوب_بخوانیم

کهن دیارا

کهن دیارا ، دیار یارا دل از تو کندم ولی ندانم ، که گر گریزم کجا گریزم وگر بمانم کجا بمانم
نه پای رفتن نه تاب ماندن چگونه گویم درخت خشکم ، عجب نباشد اگر تبرزن طمع ببندد در استخوانم
در این جهنم گل بهشتی چگونه روید چگـونـه بـوید ، من ای بهاران ز ابر نیسان چه بهره گیرم که خود خزانم
کهن دیارا دیار یارا دل از تو کندم ولی ندانم ، که گر گریزم کجا گریزم وگر بمانم کجا بمانم

صدای حق را سکوت باطل در آن دل شب چنان فرو کشت که تا قیامت در این مصیبت گلو فشارد غم نهانم
کبوتران را به گاه رفتن سر نشستن به بام من نیست که تا پیامی به خط جانان ز پای آنان فروستانم
کهن دیارا دیار یارا دل از تو کندم ولی ندانم که گر گریزم کجا گریزم وگر بمانم کجا بمانم
آه ای دیار دور ای سرزمین کودکی من خورشید سرد مغرب بر من حرام باد تا آفتاب توست بر آفاق باورم
من نقش خوش را همه جا در تو دیده ام تا چشم بر تو دارم در خویش ننگرم
ای ملک بی غروب ای مرز و بوم پیر جوانبختی ای آشیان کهنه سیمرغ یک روز ناگهان
چون چشم من ز پنجره افتد به آسمان مبینم آفتاب تو در برابرم

سفینه دل نشسته در گل چراغ ساحل نمیدرخشد در این سیاهی سپیده ای کو
که چشم حسرت در او نشانم الا خدایا گره گشایا به چاره جویی مرا مدد کن الا خدایا
بود که بر خود دری گشایم غم درون را برون کشانم کبوتران را به گاه رفتن سر نشستن به بام من نیست
که تا پیامی به خط جانان ز پای آنان فروستانم
کهن دیارا دیار یارا دل از تو کندم ولی ندانم که گر گریزم کجا گریزم وگر بمانم کجا بمانم
کهن دیارا دیار یارا به عزم رفتن دل از تو کندم ولی جز اینجا وطن گزیدن نمیتوانم

✍🏻: #نادر_نادرپور
🎼: محمد زمانی
🎤: #داریوش

تا همیشه ماندگار ایران🥰🙏

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵⛄️🌨❄️
#موسیقی_بیکلام

پیش‌درآمد همایون

🎼: #داریوش_طلایی موسیقی‌دان، نوازندهٔ تار و سه‌تار و آهنگساز ایرانی
فراخور گرامی زادروزش💐


@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🌸☘️
#موسیقی_بیکلام


ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم
زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم
سیمین بهبهانی

پیش در آمد شور استاد شهنازی

تار: #داریوش_پیرنیاکان فراخور گرامی زادروزش💐
نی: #جمشید_عندلیبی
کمانچه: #سعید_فرجپوری
سنتور: #جواد_بطحائی
تمبک: #جمشید_محبی

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🌸☘️
#شعر_خوب_بخوانیم


«سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سرِ بریده می‌ترسانی
ما گر ز سر بریده می‌ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم
»

✍🏻: نام شاعر نامشخص
🎤: #داریوش
گرامی داشت #هواردباسکرویل، شهید مشروطه در سالروز شهادتش☘️
او‌در پاییز ۱۹۰۷ برای تدریس تاریخ به تبریز رفت. ورود او به ایران مقارن بود با دوره‌ای که محمدعلی‌شاه مجلس را به توپ بست در همان دوران، مردم تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان به پا خاستند و از این رو نیروهای شاه، تبریز را محاصره کردند.
محاصره به ماه یازدهم رسید و کمبود دارو و غذا، باسکرویل را مجبور کرد تا به قول خودش به‌جای نقالی تاریخ مردگان، مشق نظامی به جوانان بیاموزد و با رهبری گروهی با نام فوج نجات برای شکستن محاصره وارد میدان شود.
باسکرویل آنچنان به قیام تبریز متعهد بود که در جواب کنسول آمریکا که از او خواسته بود تا از صف مشروطه‌خواهان جدا شود، پاسپورتش را پس داد و گفت:
«تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است، و این فرق بزرگی نیست.»
چندی بعد باسکرویل در نبرد شام غازانِ به ضرب گلوله‌ کشته شد و مراسم تشییع او‌ با حضور گستردهٔ مردم در گورستان آمریکایی تبریز برگزار شد.
سپس ستارخان، تفنگ او را که هنگام قیام در دست داشت، با حک کردن نام و تاریخ شهادتش در پرچم ایران پیچید و برای خانواده‌اش به آمریکا فرستاد.


@sobhosher
#يك_برگ_كتاب

#خیام می‌گوید این جهان نه آغازی دارد و نه پایانی. همه چیز گذراست.
مرگ در هر لحظه و آن در کمین است، در سرشارترین آنات زندگی بی‌رحمانه از کمین‌گاه خود برون می‌جهد و به ما می‌گوید:«من اینجایم».
همه چیز محکوم به فناست. این دسته که بر گردن کوزه است پیش از این دست نوازشگری بوده است بر گردن زیبارویی فتّان. آن کاخ‌ها که زمانی به گنبد آسمان فخر می‌فروختند، و بهرام در آنها جام میِ گلگون را را بلند می‌کرد، اکنون تلّی ویران‌اند.
دوزخ جز شرری از رنج بیهوده‌ی ما نیست و بهشت همین لحظه‌ی والای آسایش ماست:

🔅دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
🔅فردوس دمی ز وقت آسوده ماست

جهانی که خیام ترسیم می‏‌کند در خارج از حیطه‌ی مذهب و اسطوره قرار دارد. در این جهان نه از عوالم کشف و شهود، از آن‌گونه که نزد #حافظ سراغ داریم و نوعی جغرافیای هستی را به دست می‏‌دهد، خبری‌‏ست و نه از بی‌خودی #مولانا که از طریق جریان سیل‌آسای صُوَر، جان را به سوی «هفت پرده‌ی افلاک» بر می‏‌کشد اثری؛ نه از حکمت عملی #سعدی در آن نشانی‏‌ست و نه از خاطره‌ی اساطیری #فردوسی نمونه‏‌ای. این جهان، جهانی‌‏ست بیرون از صورت‌‏ها و الگوهای ازلی، بیرون از حیطه‌ی ادیان و مختصاتش، از عروج و رستاخیز و معاد. جهانی‌ست برهوت که معنایش را از عریانی‌اش می‏‌گیرد.
#خیام از نقطه‌ی صفر آغاز می‏‌کند: از منطقه‌ی خنثایی که در آنجا همه‌ی خاطره‏‌ها زدوده شده‏‌اند، همه‌ی عقایدِ پیش‌پنداشته، همه‌ی «ما تقدّم»های فلسفی، کنار رفته‏‌اند، نقطه‌ی پوچی نگاهی سرشار از حیرتی مدام. اما نگاهی نسبتاً سرد و یخ‌زده، بس‌که بصیرتی که از آن سرشار است بُرنده و بی‏‌مهر است. این نگاه به نوعی بدبینی وجودی منتهی می‏شود که از سر یأس و نومیدی نیست، بلکه از بی‌‏اعتنایی فاخر کسی حکایت دارد که پشت سکه، یا روی دیگر امور را می‌‏بیند. یعنی نگاه کسی که، در جایی که دیگران صورت‏‌های آرامش‌بخش و نشانه‌‏های آشنا می‏‌بینند، جز خلأ و پوچی نمی‏‌یابد. با پرده‌دری خیام فقر محتوا آشکار می‏شود، فقری چنان متراکم، و به ویژه چنان پربار از عدم و سرشار از غیبت، که بی‏‌معنایی، خود واضِع و موزّعِ همه معناها می‏‌شود.

جهان دو دروازه دارد: از دری به درون می‌‏آییم، و از در دیگر به‌در می‌‏شویم. انسان میان دو عدم گرفتار است. و این امر ناشی از نقصی است که در ذات چیزها، در بیهودگی ذاتی و ازلی جهان، مستقر است.
میان این دو عدم، حُلّه هستی از رنج بافته شده است، اما رنجی چنان اساسی که به نوعی پرده‌ی بنیاد وجود را تشکیل می‌‏دهد، چراکه وجود جز بازتولید نیست:

🔅ناآمدگان اگر بدانند که ما
🔅از دهر چه می‏کشیم نایند هنوز


✍🏻: #داریوش_شایگان،
📚: #پنج_اقلیم_حضور. مقاله « #خیام: لحظه‌های برق‌آسای حضور».

#۲۸اردیبهشت روز #خیام
ریاضیدان، منجم، شاعر، فیلسوف والای ایرانی یاد و نامش جاودان💐

@sobhosher