Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎵🎶🌾🍃
درك زيبايى
دركِ زيبايى
سبزىِ سر فقط يك سين از الفباى نهاد بشرى
***
حرمت رنج، گل از رنج گلى گمگشته ست
عطر گل، خاطر عطر كسى ست كه نميدانيم كيست ؟
مى آيد يا رفته ست !
....
آواى: #حسین_پناهی فراخور گرامى زادروزش💐
@sobhosher
درك زيبايى
دركِ زيبايى
سبزىِ سر فقط يك سين از الفباى نهاد بشرى
***
حرمت رنج، گل از رنج گلى گمگشته ست
عطر گل، خاطر عطر كسى ست كه نميدانيم كيست ؟
مى آيد يا رفته ست !
....
آواى: #حسین_پناهی فراخور گرامى زادروزش💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🌾🍃
دوبیتی های #ای_عشق
ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را
این گونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی میبینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
*
ای عشق، پناهگاه پنداشتمت
ای چاهِ نهفته، راه پنداشتمت
ای چشم سیاه، آه، ای چشم سیاه
آتش بودی، نگاه پنداشتمت
*
ای عشق، غم تو سوخت بسیار مرا
آویخت مسیح وار، بر دار مرا
چندان که دلت خواست بیازار مرا
مگذار مرا ز دست، مگذار مرا
*
ای عشق در آتش تو فریاد خوش است
هر کس که در آتش تو افتاد، خوش است
بیداد خوش است از تو، وز هستی ما
خاکسترکی سپرده بر باد خوش است
*
ای دل به کمال عشق آراستمت
وز هر چه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و کاستمت
امروز چنان شدی که می خواستمت
شعر و دکلمه: #فریدون_مشیری فراخور گرامى زادروزش مانا ياد و نامش💐
قطعه «ای عشق» از آثار «فریدون شهبازیان» شعر و دکلمه زنده ياد #فریدون_مشیرى است.
شبتان آرام و شاد🥰🙏🏻
@sobhosher
دوبیتی های #ای_عشق
ای عشق، شکسته ایم، مشکن ما را
این گونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی میبینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
*
ای عشق، پناهگاه پنداشتمت
ای چاهِ نهفته، راه پنداشتمت
ای چشم سیاه، آه، ای چشم سیاه
آتش بودی، نگاه پنداشتمت
*
ای عشق، غم تو سوخت بسیار مرا
آویخت مسیح وار، بر دار مرا
چندان که دلت خواست بیازار مرا
مگذار مرا ز دست، مگذار مرا
*
ای عشق در آتش تو فریاد خوش است
هر کس که در آتش تو افتاد، خوش است
بیداد خوش است از تو، وز هستی ما
خاکسترکی سپرده بر باد خوش است
*
ای دل به کمال عشق آراستمت
وز هر چه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و کاستمت
امروز چنان شدی که می خواستمت
شعر و دکلمه: #فریدون_مشیری فراخور گرامى زادروزش مانا ياد و نامش💐
قطعه «ای عشق» از آثار «فریدون شهبازیان» شعر و دکلمه زنده ياد #فریدون_مشیرى است.
شبتان آرام و شاد🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎵🎶🍂🍁
#موسيقى_خوب_بشنويم
#شعر_خوب_بخوانيم
نيامدى
ستاره دیده فروبست و آرمید ، بیا
شراب نور به رگ های شب دوید ، بیا
ز بس به دامن شب اشك انتظارم ریخت
گل سپیده شگفت و سحر دمید ، بیا
شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خطّ زر كشید ، بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید ، بیا
به وقت « مرگم » اگر تازه می كنی دیدار
بهوش باش كه هنگام آن رسید ، بیا
به گام های كسان می برم گمان كه تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید ، بیا
نیامدی كه فلك خوشه خوشه پروین داشت
كنون كه دست سحر دانه دانه چید ، بیا
امید خاطر « سیمین » دل شكسته توئی
مرا مخواه از این بیش ناامید ، بیا
شعر: #سيمين_بهبهانى
موسيقى و دكلمه: استاد #حسن_كسائى فراخور گرامى زادروزش مانا نام و يادش💐
@sobhosher
#موسيقى_خوب_بشنويم
#شعر_خوب_بخوانيم
نيامدى
ستاره دیده فروبست و آرمید ، بیا
شراب نور به رگ های شب دوید ، بیا
ز بس به دامن شب اشك انتظارم ریخت
گل سپیده شگفت و سحر دمید ، بیا
شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خطّ زر كشید ، بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید ، بیا
به وقت « مرگم » اگر تازه می كنی دیدار
بهوش باش كه هنگام آن رسید ، بیا
به گام های كسان می برم گمان كه تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید ، بیا
نیامدی كه فلك خوشه خوشه پروین داشت
كنون كه دست سحر دانه دانه چید ، بیا
امید خاطر « سیمین » دل شكسته توئی
مرا مخواه از این بیش ناامید ، بیا
شعر: #سيمين_بهبهانى
موسيقى و دكلمه: استاد #حسن_كسائى فراخور گرامى زادروزش مانا نام و يادش💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🍁🍂
شبانه
شانهات مُجابم میکند
در بستری که عشق
تشنگیست
زلالِ شانههایت
همچنانم عطش میدهد
در بستری که عشق
مُجابش کرده است.
شعر و آوا: #احمد_شاملو
🎼: #مرتضى_حنانه گرامى يادو نامش💐
شبتان شاد 🙏🏻🥰
@sobhosher
شبانه
شانهات مُجابم میکند
در بستری که عشق
تشنگیست
زلالِ شانههایت
همچنانم عطش میدهد
در بستری که عشق
مُجابش کرده است.
شعر و آوا: #احمد_شاملو
🎼: #مرتضى_حنانه گرامى يادو نامش💐
شبتان شاد 🙏🏻🥰
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎼🎶🎵🍁🍂
#زنگوله_تنبل
خواب من و او
چشم هامان را به خوابی روشن بگذار
که به رود تاریک بیدار میشویم
بر خزه ها میهمانان را می بینیم
و به خویش می نگریم
ستاره ها به جامه هامان اندوهگینند
و من آن جایم عریان و دوست دارنده
و می گریم که رود تو را به ستاره ها برده ست
من آن جایم به حومه ها که اسبها
به شهر روشن می ریزند
آن جا که صبحگاه کلمات روییده ست
چون کشتی ای که غرق می شود
با مسافران و سوت زنان به ابرها
درختان چرا خاکستر های ما را به تن می کنند
در مه چرا دور می شوند
و اکنون که مرداب ها می رسیم
بر برجهامان چگونه می بینند ؟
✍🏻 : #هوشنگ_چالنگی گرامى ياد و مانا نامش🍀
شاعر نمی میرد یا می میرد تا بماند.
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhosher
#زنگوله_تنبل
خواب من و او
چشم هامان را به خوابی روشن بگذار
که به رود تاریک بیدار میشویم
بر خزه ها میهمانان را می بینیم
و به خویش می نگریم
ستاره ها به جامه هامان اندوهگینند
و من آن جایم عریان و دوست دارنده
و می گریم که رود تو را به ستاره ها برده ست
من آن جایم به حومه ها که اسبها
به شهر روشن می ریزند
آن جا که صبحگاه کلمات روییده ست
چون کشتی ای که غرق می شود
با مسافران و سوت زنان به ابرها
درختان چرا خاکستر های ما را به تن می کنند
در مه چرا دور می شوند
و اکنون که مرداب ها می رسیم
بر برجهامان چگونه می بینند ؟
✍🏻 : #هوشنگ_چالنگی گرامى ياد و مانا نامش🍀
شاعر نمی میرد یا می میرد تا بماند.
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🍂🍁
"انجماد"
تق تق تَ تَق تق هووو هوا بوران و کولاکه
توو ظهر آفتای هوا وقتی که اینجوره
میگن یه جایی گرگ مادر توله زاییده
دلشوره داره توو دلم رختاشو میشوره
سرما یه جوری کل شعرو زیر و رو کرده
حس میکنم خوابم هنوز و غرق ِ کابوسم
هر شب شبیه موقع جون دادن ققنوس…
شعر و آوا: #علیرضاآذر فراخور گرامى زادروزش 💐
@sobhosher
"انجماد"
تق تق تَ تَق تق هووو هوا بوران و کولاکه
توو ظهر آفتای هوا وقتی که اینجوره
میگن یه جایی گرگ مادر توله زاییده
دلشوره داره توو دلم رختاشو میشوره
سرما یه جوری کل شعرو زیر و رو کرده
حس میکنم خوابم هنوز و غرق ِ کابوسم
هر شب شبیه موقع جون دادن ققنوس…
شعر و آوا: #علیرضاآذر فراخور گرامى زادروزش 💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🍁🍂
"ترس"
من از شب های تاریک بدون ماه می ترسم
نه از شیر و پلنگ ، از این همه روباه می ترسم
مرا از جنگ رو در روی میدان گریزی نیست
ولی از دوستان اب زیر کاه می ترسم
من از صد دشمن دانای لامذهب نمی ترسم
ولی از زاهد بی عقل نا آگاه میترسم
پی گم گشته ام در چاه نادانی نمیگردم
اصولاً من نمیدانم چرا از چاه می ترس
اگرچه راه دشوار است و مقصد ناپدید اما
نه از سختی راه، از سستی همراه میترسم
من از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسم
من از نفرین یک مظلوم، از یک آه می ترسم
من از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهی
اگر افتد به دست آدم خودخواه میترسم
مرا از داریوش و کوروش و این جمله ،باکی نیست
من از قداره بندان مرید شاه می ترسم
نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان اما
ز برخی از طرفداران این درگاه می ترسم
خدای من نمی دانم چرا از تو نمی ترسم
ولی از این برادرهای حزب الله می ترسم
چو "کیوان"بر مدار خویش میگردم ، ولی گاهی
از این سنگ شهاب و حاجی گمره می ترسم
شعر و آوا: #مرتضى_کیوان_هاشمی فراخور گرامى زادروزش💐
شبتان شاد🙏🏻🥰
@sobhosher
"ترس"
من از شب های تاریک بدون ماه می ترسم
نه از شیر و پلنگ ، از این همه روباه می ترسم
مرا از جنگ رو در روی میدان گریزی نیست
ولی از دوستان اب زیر کاه می ترسم
من از صد دشمن دانای لامذهب نمی ترسم
ولی از زاهد بی عقل نا آگاه میترسم
پی گم گشته ام در چاه نادانی نمیگردم
اصولاً من نمیدانم چرا از چاه می ترس
اگرچه راه دشوار است و مقصد ناپدید اما
نه از سختی راه، از سستی همراه میترسم
من از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسم
من از نفرین یک مظلوم، از یک آه می ترسم
من از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهی
اگر افتد به دست آدم خودخواه میترسم
مرا از داریوش و کوروش و این جمله ،باکی نیست
من از قداره بندان مرید شاه می ترسم
نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان اما
ز برخی از طرفداران این درگاه می ترسم
خدای من نمی دانم چرا از تو نمی ترسم
ولی از این برادرهای حزب الله می ترسم
چو "کیوان"بر مدار خویش میگردم ، ولی گاهی
از این سنگ شهاب و حاجی گمره می ترسم
شعر و آوا: #مرتضى_کیوان_هاشمی فراخور گرامى زادروزش💐
شبتان شاد🙏🏻🥰
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎼🎵🎶🍁🍂
نامه نیما به همسرش
✍🏻: #نیما_یوشیج فراخور گرامى زادروزش💐مانا ياد و نامش
گردآوری : #سیروس_طاهباز
🎤: استاد #علی_گلزاده
عمرمهربانی ها وشادی ها تان بلند 💐🙏
@sobhosher
نامه نیما به همسرش
✍🏻: #نیما_یوشیج فراخور گرامى زادروزش💐مانا ياد و نامش
گردآوری : #سیروس_طاهباز
🎤: استاد #علی_گلزاده
عمرمهربانی ها وشادی ها تان بلند 💐🙏
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🍂🍁
چه می گذرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است
چه می گذرد در خیالم
که قلقل نور از رگهایم به گوش می رسد
چه می گذرد در سرم
که جر جر طوفان بند شده در گلویم می لرزد
سراسر نامها را گشته ام
و نام تو را پنهان کرده ام
می دانم شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم
طوفانهایی سر چهارراه ایستاده اند و
انتظار مرا می کشند
و من به زورق نامت محتاجم
آفتاب را سمت خانه تو گیج کرده ام
گل آفتاب گردان ونگوگ
حضور تو چون شمعی ته دره کافی است
که مثل پلنگی به دامن زندگی در افتم
قرص ماه حل شده در آسمان
چه می گذرد در کتابم
که درختان بریده بر می خیزند
کاغذ می شوند
تا از تو سخن بگویم
چه می گذرد در سرم
که در نوک پا قدم بر می دارند ، ببر و خدا
در خیالم
شعر و آوا: #شمس_لنگرودی فراخور گرامى زادروزش💐
@sobhosher
چه می گذرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است
چه می گذرد در خیالم
که قلقل نور از رگهایم به گوش می رسد
چه می گذرد در سرم
که جر جر طوفان بند شده در گلویم می لرزد
سراسر نامها را گشته ام
و نام تو را پنهان کرده ام
می دانم شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم
طوفانهایی سر چهارراه ایستاده اند و
انتظار مرا می کشند
و من به زورق نامت محتاجم
آفتاب را سمت خانه تو گیج کرده ام
گل آفتاب گردان ونگوگ
حضور تو چون شمعی ته دره کافی است
که مثل پلنگی به دامن زندگی در افتم
قرص ماه حل شده در آسمان
چه می گذرد در کتابم
که درختان بریده بر می خیزند
کاغذ می شوند
تا از تو سخن بگویم
چه می گذرد در سرم
که در نوک پا قدم بر می دارند ، ببر و خدا
در خیالم
شعر و آوا: #شمس_لنگرودی فراخور گرامى زادروزش💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎵🎶🍂🍁
مبارک باد.
سفرهایی که رؤیای مرا شط ّ پری کردند
٬
کنار چشمه هنگامی که اسبم را رها کردم
کمانم را به نوک شاخهای بستم
کتاب و خامهام را تکیه دادم بر درخت سرو...
کنار چشمه،هنگامی که جام داستانم را تهی کردم
که از نو آب بردارم
( از آن باریکهی روشن که نهر دوردستی بود)
گمان بردم که آنجا زندگان دیگری هستند غیر از ما
که در آئینه تصویرند- دور از انعکاس دیگران
اصلند، نه تکرار
پس از غوصی که در شط ّ پری کردم
پی بیگانگان آب، نظم عکسهایش را برآشفتم
همین که موجها آرام شد
دریافتم در چشمه چیزی نیست
جز رنگین کمان و سرو
و دیدم پنچهای در جام روئیدهست
٬
سیامستم
از انگشت پریهایی
که با شعر اشارت
داستانهای مرا انگشتری کردند.
شعر و آوا: #محمدعلی_سپانلو فراخور گرامى زادروز شاعر تهران💐 مانا نام و يادش🙏🏻
@sobhosher
مبارک باد.
سفرهایی که رؤیای مرا شط ّ پری کردند
٬
کنار چشمه هنگامی که اسبم را رها کردم
کمانم را به نوک شاخهای بستم
کتاب و خامهام را تکیه دادم بر درخت سرو...
کنار چشمه،هنگامی که جام داستانم را تهی کردم
که از نو آب بردارم
( از آن باریکهی روشن که نهر دوردستی بود)
گمان بردم که آنجا زندگان دیگری هستند غیر از ما
که در آئینه تصویرند- دور از انعکاس دیگران
اصلند، نه تکرار
پس از غوصی که در شط ّ پری کردم
پی بیگانگان آب، نظم عکسهایش را برآشفتم
همین که موجها آرام شد
دریافتم در چشمه چیزی نیست
جز رنگین کمان و سرو
و دیدم پنچهای در جام روئیدهست
٬
سیامستم
از انگشت پریهایی
که با شعر اشارت
داستانهای مرا انگشتری کردند.
شعر و آوا: #محمدعلی_سپانلو فراخور گرامى زادروز شاعر تهران💐 مانا نام و يادش🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎