صبح و شعر
🔹درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند 📚 فراز و فرودهای زندگی چهرههای مطرح همواره جذاب بوده و زندگانی اهالی قلم همیشه کمتر از دیگر مشاهیر در معرض عموم بوده است؛ چهرههای شاخص ادبیات هم مثل باقی آدمها در زندگی ماجراهایی را از سر گذراندهاند…
درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند و يا زيستن را نوشته اند📚
٢-
🔺اسکات فیتزجرالد، نامهای دهصفحهای به #همینگوی نوشت و به او توصیه کرد «وداع با اسلحه» را با این پاراگراف تمام کند:
«جهان همه را میشکند و بعد، همه از جایی که شکسته بودند مقاومتر میشوند. اما کسانی را که شکست نمیخورند میکشد. آدمهای خیلی خوب، خیلی متین، خیلی شجاع و منصف را؛ اگر تو هیچکدام از اینها نیستی، مطمئن باش تو را هم میکشد؛ اما هیچ عجلهای در کار نخواهد بود».
#همینگوی در سه کلمه جوابش را داد: «گورتو گم کن».
و
🔻پايان رمان وداع با اسلحه را اينگونه نوشت . (بعد از مرگ كاترين)
"پس از آن كه آنها را بيرون كردم و در را بستم چراغ را روشن كردم ديدم فايده اى ندارد. مثل اين بود كه با مجسمه اى خدا حافظى كنم . كمى بعد بيرون رفتم و بيمارستان را ترك كردم و زير باران به هتل برگشتم."
ادامه دارد....
@sobhosher
٢-
🔺اسکات فیتزجرالد، نامهای دهصفحهای به #همینگوی نوشت و به او توصیه کرد «وداع با اسلحه» را با این پاراگراف تمام کند:
«جهان همه را میشکند و بعد، همه از جایی که شکسته بودند مقاومتر میشوند. اما کسانی را که شکست نمیخورند میکشد. آدمهای خیلی خوب، خیلی متین، خیلی شجاع و منصف را؛ اگر تو هیچکدام از اینها نیستی، مطمئن باش تو را هم میکشد؛ اما هیچ عجلهای در کار نخواهد بود».
#همینگوی در سه کلمه جوابش را داد: «گورتو گم کن».
و
🔻پايان رمان وداع با اسلحه را اينگونه نوشت . (بعد از مرگ كاترين)
"پس از آن كه آنها را بيرون كردم و در را بستم چراغ را روشن كردم ديدم فايده اى ندارد. مثل اين بود كه با مجسمه اى خدا حافظى كنم . كمى بعد بيرون رفتم و بيمارستان را ترك كردم و زير باران به هتل برگشتم."
ادامه دارد....
@sobhosher
صبح و شعر
درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند و يا زيستن را نوشته اند📚 ٢- 🔺اسکات فیتزجرالد، نامهای دهصفحهای به #همینگوی نوشت و به او توصیه کرد «وداع با اسلحه» را با این پاراگراف تمام کند: «جهان همه را میشکند و بعد، همه از جایی که شکسته بودند مقاومتر میشوند. اما…
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند و يا زيستن را نوشته اند. ٣
🔺داستان مشهوری هست از این قرار که روزی #همینگوی با چندتن از نویسندگان شرطبندی میکند که یک داستان کوتاه را در شش کلمه بنویسد؛ داستانی که او سر میز و روی دستمال
نوشت و تحویلشان داد این بود:
🔻«فروشی: کفشِ بچه؛ هرگز پوشیده
نشده»
و به این ترتیب شرط را برد! گفته میشود این داستان سرآغاز گونهای جدید از داستان کوتاه به نام «داستانهای شش کلمهای» شد.
ادامه دارد...
@sobhosher
🔺داستان مشهوری هست از این قرار که روزی #همینگوی با چندتن از نویسندگان شرطبندی میکند که یک داستان کوتاه را در شش کلمه بنویسد؛ داستانی که او سر میز و روی دستمال
نوشت و تحویلشان داد این بود:
🔻«فروشی: کفشِ بچه؛ هرگز پوشیده
نشده»
و به این ترتیب شرط را برد! گفته میشود این داستان سرآغاز گونهای جدید از داستان کوتاه به نام «داستانهای شش کلمهای» شد.
ادامه دارد...
@sobhosher
صبح و شعر
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند و يا زيستن را نوشته اند. ٣ 🔺داستان مشهوری هست از این قرار که روزی #همینگوی با چندتن از نویسندگان شرطبندی میکند که یک داستان کوتاه را در شش کلمه بنویسد؛ داستانی که او سر میز و روی دستمال نوشت و تحویلشان داد این بود: …
درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند.٤
🔻#همینگوی یک بار طرز تهیهی پای سیب در ستون خود در روزنامه منتشر کرد. در واقع، او دستور غذاهای زیادی داشت و حتی بعضی از آنها مثل طرز تهیهی همبرگرش سر از موزه در آوردند.
🔺ارنست از بارِ مورد علاقهاش که همیشه برای نوشیدن آنجا میرفت یک ظرف پیشاب کش رفت؛ با این استدلال که به اندازهی کافی پول توی آن ریخته! بنابراین دیگر مالک آن است. او در نهایت آن را در توالت خانهاش نصب کرد.
🔺او عاشق گاوبازی بود و در سال ۱۹۶۰ گزارش مفصلی از این بازی تهیه کرد که بخشی از آن در مجلهی لایف چاپ شد؛ علاقهی فراوانی به دریانوردی و ماهیگیری داشت و به هیمن خاطر قایقی خریده بود که اسم آن را گذاشته بود «پیلار». شکار هم از دیگر علایق این نویسنده بود و برای همین کار مدتی طولانی را در آفریقا گذراند و کتاب « #تپههای_سبزآفریقا» را بر اساس تجربیاتش از همین سفر نوشت.
ادامه دارد...
@sobhosher
🔻#همینگوی یک بار طرز تهیهی پای سیب در ستون خود در روزنامه منتشر کرد. در واقع، او دستور غذاهای زیادی داشت و حتی بعضی از آنها مثل طرز تهیهی همبرگرش سر از موزه در آوردند.
🔺ارنست از بارِ مورد علاقهاش که همیشه برای نوشیدن آنجا میرفت یک ظرف پیشاب کش رفت؛ با این استدلال که به اندازهی کافی پول توی آن ریخته! بنابراین دیگر مالک آن است. او در نهایت آن را در توالت خانهاش نصب کرد.
🔺او عاشق گاوبازی بود و در سال ۱۹۶۰ گزارش مفصلی از این بازی تهیه کرد که بخشی از آن در مجلهی لایف چاپ شد؛ علاقهی فراوانی به دریانوردی و ماهیگیری داشت و به هیمن خاطر قایقی خریده بود که اسم آن را گذاشته بود «پیلار». شکار هم از دیگر علایق این نویسنده بود و برای همین کار مدتی طولانی را در آفریقا گذراند و کتاب « #تپههای_سبزآفریقا» را بر اساس تجربیاتش از همین سفر نوشت.
ادامه دارد...
@sobhosher
صبح و شعر
درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند.٤ 🔻#همینگوی یک بار طرز تهیهی پای سیب در ستون خود در روزنامه منتشر کرد. در واقع، او دستور غذاهای زیادی داشت و حتی بعضی از آنها مثل طرز تهیهی همبرگرش سر از موزه در آوردند. 🔺ارنست از بارِ مورد علاقهاش…
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند٥.
🔺در دههی ۱۹۴۰، #همینگوی مشکوک به همکاری نزدیک با «کا.گ.ب» (کمیته امنیت ملی شوروی) تحت نام مستعار «آرگو» بود. مأموران اف.بی.آی از این مقطع به بعد، از بخش اعظم زندگی او جاسوسی میکردند. برخی معتقدند این قضیه فشار روانی بیشتری را به همینگوی تحمیل میکرد که باعث تشدید افسردگیاش شد؛ تا جایی که دست به خودکشی زد.
🔻به هر حال این موضوع در هالهای از ابهام بود تا اینکه چند سال قبل کتابی دربارهی ظهور و سقوط کا.گ.ب در آمریکا منتشر شد که در آن همکاری این نویسندهی برندهی نوبل با سرویس امنیتی شوروی پرده برداشته شد. البته در همین کتاب نوشته شده همینگوی هیچوقت جاسوس بهدردبخوری نبوده و با وجود اشتیاقش برای همکاری، موفق نشد هیچ اطلاعات سیاسیای به رابطهای روس منتقل کند.
🔺پس از جنگ جهانی دوم، او براساس کنوانسیون ژنو، به جنایات جنگی متهم شد. دلیل این اتهام «تخطی از وظایف در مقام یک خبرنگار غیرنظامی» طی ماجرایی در سال ۱۹۴۴ بود که در آن ارنست رهبری یک گروه پارتیزانی فرانسوی را علیه نازیها بر عهده داشت؛ در نهایت او تبرئه شد.
ادامه دارد...
@sobhosher
🔺در دههی ۱۹۴۰، #همینگوی مشکوک به همکاری نزدیک با «کا.گ.ب» (کمیته امنیت ملی شوروی) تحت نام مستعار «آرگو» بود. مأموران اف.بی.آی از این مقطع به بعد، از بخش اعظم زندگی او جاسوسی میکردند. برخی معتقدند این قضیه فشار روانی بیشتری را به همینگوی تحمیل میکرد که باعث تشدید افسردگیاش شد؛ تا جایی که دست به خودکشی زد.
🔻به هر حال این موضوع در هالهای از ابهام بود تا اینکه چند سال قبل کتابی دربارهی ظهور و سقوط کا.گ.ب در آمریکا منتشر شد که در آن همکاری این نویسندهی برندهی نوبل با سرویس امنیتی شوروی پرده برداشته شد. البته در همین کتاب نوشته شده همینگوی هیچوقت جاسوس بهدردبخوری نبوده و با وجود اشتیاقش برای همکاری، موفق نشد هیچ اطلاعات سیاسیای به رابطهای روس منتقل کند.
🔺پس از جنگ جهانی دوم، او براساس کنوانسیون ژنو، به جنایات جنگی متهم شد. دلیل این اتهام «تخطی از وظایف در مقام یک خبرنگار غیرنظامی» طی ماجرایی در سال ۱۹۴۴ بود که در آن ارنست رهبری یک گروه پارتیزانی فرانسوی را علیه نازیها بر عهده داشت؛ در نهایت او تبرئه شد.
ادامه دارد...
@sobhosher
📚درباره آنانكه #نوشتن را زيسته اند يا زيستن را نوشته اند.٦
🔺پدر ارنست که یک پزشک معقول و موجه بود سالها قبل در اثر افسردگی با تفنگش به زندگی خود پایان داده بود. #همینگوی همواره از کاری که پدرش کرده بود سخت احساس سرافکندگی میکرد. او با خودکشی مخالف بود. نه فقط به عنوان یک فرد کاتولیک؛ بلکه به این دلیل که خودکشی قانون شجاعت او را نقض میکرد.
🔻همینگوی در طول عمرش به سیاه زخم، مالاریا، سرطان پوست و ذات الریه مبتلا شد. او با دیابت، دو سانحهی هوایی، یک تصادف اتومبیل، یک کلیهی از کارافتاده، هپاتیت، طحال از کارافتاده، جمجمه و بازویی شکسته و ستون فقرات آسیبدیده و ترکشهایی در بدنش زندگی کرد و تنها چیزی که نتوانست برابر آن مقاومت کند، خودش بود. او یک روز پس از بازگشت از کلینیک مایو تفنگ دو لول محبوبش را برداشت، به فضایی باز رفت و دو حفره روی سر خودش درست کرد.
@sobhosher
🔺پدر ارنست که یک پزشک معقول و موجه بود سالها قبل در اثر افسردگی با تفنگش به زندگی خود پایان داده بود. #همینگوی همواره از کاری که پدرش کرده بود سخت احساس سرافکندگی میکرد. او با خودکشی مخالف بود. نه فقط به عنوان یک فرد کاتولیک؛ بلکه به این دلیل که خودکشی قانون شجاعت او را نقض میکرد.
🔻همینگوی در طول عمرش به سیاه زخم، مالاریا، سرطان پوست و ذات الریه مبتلا شد. او با دیابت، دو سانحهی هوایی، یک تصادف اتومبیل، یک کلیهی از کارافتاده، هپاتیت، طحال از کارافتاده، جمجمه و بازویی شکسته و ستون فقرات آسیبدیده و ترکشهایی در بدنش زندگی کرد و تنها چیزی که نتوانست برابر آن مقاومت کند، خودش بود. او یک روز پس از بازگشت از کلینیک مایو تفنگ دو لول محبوبش را برداشت، به فضایی باز رفت و دو حفره روی سر خودش درست کرد.
@sobhosher