صبح و شعر
650 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
💞💓💕

درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩‍❤️‍💋‍👩

🔹از نظر دکتر حسن ذوالفقاری، مدرس دانشگاه ، عشق‌های شاهنامه را می‌توان به چند دسته زير تقسیم کرد.

١- دسته اول از جمله داستان‌هایی است که در زمره منظومه‌های اصلی ادبیات کشورمان محسوب می‌شود. داستان‌هایی مانند «زال و رودابه» به تنهایی توانایی این را دارند که یک داستان مستقل باشند.

این داستان‌ها خودشان به تنهایی انطباق کامل و دوسویه با بن‌مایه‌های داستان‌های عاشقانه را دارند و می‌توان آنها را قالب منظومه‌هایی مستقل نگاه و بررسی کرد.

٢-دسته دوم، عشق‌های شکارگاهی است.
🔺این عشق گاهى در حین شکار رخ می‌دهد و محیط وقوع آنها شکارگاه‌هاست؛ مانند عشق رستم و تهمینه که نتیجه آن تولد سهراب است.

٣- دسته سوم عشق‌های ممنوعه است.
🔻 عشق بدفرجام سودابه به سیاوش در این دسته قرار می‌گیرد.
سیاوش نمی‌خواهد به عشق نامیمون و خائنانه سودابه تن دهد و همین موضوع اتفاقات زیادی را دامن می‌زند.
٤- دسته چهارم، عشق‌های تاریخی است
🔺داستان عشق خسرو و شیرین در زمره آن قرار می‌گیرد. این داستان که فردوسی در شاهنامه مختصری به آن دامن می‌زند، بعدها با برداشت‌های دیگری از سوی شاعران و نویسندگان فارسی روبه‌رو می‌شود و نمونه اعلای آن خسرو و شیرین نظامی گنجوی است.
🔸ماهیت عشق در شاهنامه با دیگر کتاب‌ها تفاوت‌های اساسی دارد، چون داستان‌ها در بافت حماسی رخ می‌دهد و اغلب یک نتیجه‌گیری خاص دارد و آن تولد فرزند یا قهرمان بعدی است.
🔻شاهنامه یک اثر حماسی است و باید قهرمانان زنده بمانند تا فرزندی قهرمان از آنها بر جای بماند. اگر قهرمان بمیرد حماسه هم می‌میرد. پس لازمه ادامه حماسه وجود قهرمانان و 💞وصال عشاق است.
🔺زال و رودابه ازدواج می‌کنند و #رستم متولد می‌شود. تهمینه و رستم ازدواج می‌کنند تا #سهراب به دنیا بیاید. سیاوش و فرنگیس ازدواج می‌کنند تا #کیخسرو متولد شود و...

💕در این کتاب خبری از هجران نیست، دلدادگان به وصال یکدیگر می‌رسند. این موضوع در دیگر آثار ادبیات کلاسیک کشورمان رنگ و بوی دیگری دارد و با هجر پایان می‌گیرد. ذوالفقاری در این باره می‌گوید: در شاهنامه ما با حماسه روبه‌رو هستیم و خبری از جنبه‌های تراژیک موجود در دیگر داستان‌های عاشقانه نیست.
💔
ادامه دارد...

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- #رستم
بهردوم
چرا رستم از مادر ضحاك نژاداست؟

🔹پيش از اين، برخي پژوهندگان كوشيده اند به اين پرسش پاسخ دهند.
🔺در اين باره كزازى به نقل از بيرونى و طبرى، مينويسد:
"ميتواند بود كه به هر روي نازشِ رسـتم بـر نـژاد مادرياش از آنجا باشد كه در تبارنامه هاي كهن، نژاد دهاك به سيامك مـيرسـد ".

🔻او در ادامـه بـه سـخنِ نويسـنده اي ناشـناخته اشاره ميكند:
فرزندش (فرزند دهاك) را دو دختر بود: يكي فريدون به زني كـرد و يكـي بـه زمـين كابلستان افتاد و مهراب كه جد رستم بـود، از فرزنـدانِ ايـن دختـر اسـت و از پسـرانِ ضحاك، هيچ جايگاه نيافته ام.
🔺و پس از يـادكرد اين سـخنِ نويسـنده ي مجمـل مـيافزايـد: »هماهنـگ و هـم آواز بـا نويسنده ي ناشناخته ي اين كتاب، من نيز ميتوانم گفت و نـوشت كـه هيچ جايگاه از نياكان سوم و چهارم رودابه كـه تبار وي را بـه دهـاك مـيرسـانيده انـد، ذكـر نيافتـه ام«
🔸سلطانى در توجيه پرسشِ مطرح شده، معتقد است كه فردوسي اسطوره ها و پهلوانـان را
چنان با نقشه ي جغرافيايي ايران تطبيق داده است كه هيچكس در اين سرزمين از دايره بيرون نمانَد. رستم يك پاي در خوزستان دارد و پايي ديگر در طبرسـتان؛ پـايي در شـرق و پـايي ديگر در غرب ايران. در اين انديشه چيزي و كسي بيرون از ايرانِ فرهنگي نيسـت و حتّـي ضحاك را هم بايد در اين دايره بشماريم؛ بنابراين، كسي چون رستم از يكسو بِدو نسـبت مييابد .

🔹شميسا، انتسابِ رستم از سوي مادر را به ضحاك، دستآورد آميختگـي ميـان
مهاجمانِ آريايي، بوميانِ فلات ايران و ميانرودان ميپندارد.

🔸مختارى توضيحاتي دارد كه از آن ميتوان پاسخي براي پرسـشِ پـيش گفته يافت. او بر اين باور است كه روايتهاي درپيوند با سكاها و خاندانهاي سيسـتان بـه سود فرمانروايان ساساني نبوده است؛ اما اشاعه ي آن چنـان گسـترده بـوده كـه موبـدان و ديوانيانِ ساساني نميتوانستند آن را از حماسه ي ملّي بزدايند؛ از همينروي، روايت مربـوط به سكاها و سيستانيان را در دل داستانهاي حماسي كياني كه بيشتر مورد توجـه ساسـانيان بوده است، تركيب كردند.
🔺اين سـخنِ مختـاري بـدين معنـا ميتواند باشد، از آنجاكه موبدان نميتوانستند اخبار مربوط به رستم را از خداينامه به دليل پرآوازه بودنش حذف كنند، چاره را در آن ديدنـد آنچـه را متناسـب بـا انديشـه ي آنـان و خواست حكومتگرانِ ساساني نيست، به تحريف كشانند؛ بـه عبـارت دقيـقتـر، رسـتم از آنروي كـه شـيوه ي پـارتهـا را در فرمـانروايـي دارد و ساسـانيان ايـنگونـه نگـاه را نميپسنديدند، روايتهاي مربوط به رستم را از سر ناچاري در خداينامه آوردند؛ امـا او را از سوي مادر، به شخصيتي نفرت انگيز چون ضحاك نسبت دادند.


@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- #رستم
بهرسوم، 🔸پهلواني بي مانند چون رستم از سوي مادر نژاد به ضحاك ميرساند؟ در پاسخ به اين سوال ٤توجيه به نظر مىرسد:
🔺🔻🔺
١- از آنجاكه رستمِ #سكايي_پارتي براي موبدان زردشتيِ عهد ساسـاني )كه عقايد و سياستهايي متفاوت از اشكانيان داشتند( عنصري مطلوب شـمرده نمـيشـده است و در عينِ حال روايتهاي مربوط بدو آنقدر گستردگي داشته كه قادر به حذف آن در خداينامه نبودند، او را بـه دو گناهكـار نسبت دادند:
يكسوي گرشاسپ كه به واسطه ي آزار آذر دوزخي شده
و ديگرسوي ضحاك كه او نيز با آذر ستيزه كرده است.
به احتمال موبـدان زردشتي ماجراي آزار آتش از سوي دو نياي رستم را از روي هم ساخته انـد. توجـه داشـته باشيم افسردن آتش در متنهاي پهلوي پررنگ شده و شايد موبدان اين گناه را با الگو قـرار دادن ماجراي ضحاك در اوستا پررنگ كرده اند و بدينسان هر دو نياي رستم را كه دوسـت نميداشتند، عنصري ضد دين شناسانده اند.🔥💥
🔺🔻🔺
٢- چنـانكـه بسـياري از پژوهنـدگان شـاهنامه بازگفته اند، فضاي شاهنامه مسخّر #باورهاي_زروانـي اسـت و در ايـن انديشـه، عنصـر شـرّ معنادهنده به قطب نيكي است و بي آن جهانِ زروان، جهان نميشود. از سوي ديگر در ايـن انديشه، حكومت به قطب پليد، اهريمن، سپرده شده است؛ بنابراين، در فضاي زروانگـراي شاهنامه نياز بـه پهلواني است كـه يكسره از نيكي بهره مند نباشد؛ بلكه بـراي چيرگـي بـر جهان شاهنامه، به پهلواني نياز است كه براي فرمانروايي بر اين جهاني كه اهريمني اسـت، از ويژگيهاي اهريمني نيز بـرخوردار باشد؛ از اينرو رودابـه )از نـژاد ضـحاك اهريمنـي( وارد بازي ميشود كه به گفته ي نولدكه، قدرت تحسين برانگيـز او از همـين نيـروي ديـوي برخاسته است.
👹
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- #رستم
بهرچهارم

🔸پهلواني بي مانند چون رستم از سوي مادر نژاد به ضحاك ميرساند؟ در پاسخ به اين سوال ٤توجيه به نظر مىرسد:
🔺🔻🔺
🔹٣-در منـابعي چـون ديــنكـرد نهـم، الكامـل، مرزبـاننامـه، نــوروزنامه، روايتهاي مردمي و... ميبينيم كه #ضحاك چهره اي مردمي دارد و عوام او را دوست دارند.
🔺اين موضوع هيچ بازتابي در شاهنامه نداشته است. تنها شايد بتوان پيونديافتنِ رستم از سوي مادر با ضحاك را نشاني از اين چهره ي مطلوب او دانست.

🔸٤-ضـحاك نخسـت كـس در شاهنامه است كه پدرش را ميكُشَد. به عقيده ي ديك ديويس، در شاهنامه آشكار و ناآشكار شاهد پسركُشيِ پدران هستيم. او #پسركشي را تعبيري ديگر از سـتمِ پادشـاهان بـر مردمـان ميداند.
🔻خلاف اين گفته، ميتـوان الگوي #پدركُشي را هم ديد. در شاهنامه نخستين شـورنده بر پدر (پادشاه) ضحاك است و او نخستين كسي است كه پادشاه پدر را ميكُشَد
🔺 چنـانكـه رستم نيز اول فرد از خاندانِ نريمان است كه پس از خشم كاووس، از آنجاكه دير به بارگاه او براي جنگ با سهراب ميرسد، كاووس را با مشتي خاك برابر ميداند و بر او ميشـورد؛
🔻پس #ضحاك و #رستم در اينكه هر دو نخست شورندگانِ بر #پادشاه يـا همـان پـدر (معنوى)هسـتند، همانندند و شايد اين مسأله، سبب شده باشد كه رسـتم را از يـكسـو بـه ضـحاك نسـبت داده باشند.
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- #رستم

🔸هزار و چند سال قبل، پهلوان اسطوره‌ای ایران، #رستم با قلم #فردوسی جان دوباره‌ای گرفت و در کارزار با اهریمنان و دشمنان ایران، دلاوری‌ها کرد، آن‌چنان که در گذر زمان بدل به معروف‌ترین #قهرمان_ایرانی و سمبل #رشادت و #نیرومندی شد.
فردوسی در شاهنامه سروده است:
🔺🔻🔺
"که رستم یلی بود از سیستان
منش کردمی رستم داستان"

🔹و با این بیت بر نقش انکارناپذیر خود در خلق و پرداخت شخصیت بی‌همتای این قهرمان تاکید کرد، اما بی‌راه نرفته‌ایم اگر بگوییم که رستم نیز اسطوره فردوسی را خلق کرد و به او امکان زندگی در طول سده‌ها را داد، مثل #اولیس که #هومر شاعر، جاودانگی و شهرتش را مدیون اوست.
🔸در این مورد نیز شهرت رستم و فردوسی با یکدیگر پیوند یافته‌است؛ گاه حتی رستم از خالق خود پیشی می‌گیرد و به واسطه جنگاوری‌های او، فردوسی و شاهنامه نیز بهانه خودنمایی پیدا می‌کنند.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
📚برشهايى از كتاب #شرح_زندگانى_من
#نوروز در زمان قاجار 🌸٣
🔹آذین‌بندی آجیل‌فروشی‌ها و قنادی‌ها

#مستوفی سپس به توصیف مغازه‌های شهر و آذین‌بندی آنها می‌پردازد: « #آجیل‌فروشی‌ها با طبق‌های علق بزرگ و کوچک از فندق و بادام و پسته و تخمه هندوانه و تخمه کدو، پیشانی و با مخروطی‌هایی که از انواع آجیل به هم چسبیده ساخته بودند، جلو دکان‌ را زینت می‌دادند. میوه‌فروشی‌ها گذشته از آرایش دکان با میوه‌های الوان، پیاز نرگس و سنبل در گلدان‌های شیشه‌ای سبز کرده، همچو انگاره می‌گرفتند که در حدود شب عید گل‌های اولیه آنها به بار آید... 🔸#سبزی‌فروشی‌ها حاجتی به تزیین خارجی نداشتند، همین‌قدر که سبزی‌های خود را مرتب می‌چیدند و از پیازچه و ترب سفید که ریشه آنها را بیرون می‌گذاشتند، گل‌های سفیدی احداث می‌کردند، دکان آنها مزین می‌شد.»

🔻وی ادامه می‌دهد: «مفصل‌تر از همه، آذین‌بندی دکان‌های #قنادی بود زیرا سروکار این دکان‌ها با عید نوروز بیشتر از سایرین است. در جلو دکان، دو اصله تیر سر و ته یکی که روی آن را با کاغذ الوان نقش و نگار انداخته بودند، به دو جرز طرفین دکان تکیه داده سر آنها را به هم نزدیک و جناقی در جبهه دکان احداث می‌کردند. بعد از کله قند که در ته آن نارنج و بعد از آن شیشه میمندی آب لیمو و آخر همه شیشه گلاب که به آنها زرورق زده بودند، رشته‌هایی ترتیب می‌دادند و آنها را، تنگ درز، به این جناقی می‌آویختند. سپر و شمشیری از نبات می‌ریختند و دو طرف جناقی به جبه دکان نصب می‌کردند. در جلو دکان از گچ مخروط‌های سرزده‌ای می‌ساختند و دوره آنها را اقسام شیرینی می‌چیدند و روی سرزده مخروط، جارهای چند شاخه می‌گذاشتند. پرده‌های نقاشی #جنگ_رستم_اسفندیار و #رستم_دیوسپید در بالای جبهه نصب بود. بالای این پرده‌های نقاشی به چوب‌بندی نزدیک سقف، چلچراغ‌هایی هم آویخته می‌شد و تزیینات را کامل می‌کرد.»
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_به_لالایی

#رستم_سهراب

لالا رستم ، لالا سهراب
لالا غمنامه ای پرآب

پسر مهر پدر در دل
پدر نشناخت آب و گل

به کین ، افراسیاب انگیخت
پدر خون پسر را ریخت

تهمتن نوشدارو خواست
ز کی کاوس زشتی خاست

دل تهمینه در خون شد
که فرزندش جگر خون شد

لالا ای جان و دلبندم
نبینم داغ فرزندم


سروده: #محمدناصرمودودی
آواى: #مريم_رضوى

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
رسیدن #رستم به نزدیک ایرانیان

لالا یزدان به مهر آمد
تهمتن خون به چهر آمد

درفش اژدها افراخت
به فر ما ، به میدان تاخت

به جوشن دوخت اشکبوس
روان بگسست از کاموس

به بند افکند خاقان را
ز شنگل سوخت ، پیمان را

چنین تا چهل روز از چنگ
فرو ننهاد گرز جنگ

چو ده کشور به هم پیچید
ز نوگیتی به ما بخشید


سروده #محمدناصرمودودی
آواى: #مريم_رضوى

پانوشت:
اشكبوس،كاموس، خاقان چين، شنگل بزرگان سپاه توران كه رستم با آنها جنگيد.

@sobhosher
📚 گوشه ای از معناهای #رمزآلودشاهنامه
تفسیر داستان
رستم و سهراب


”تو این را دروغ و فسانه مخوان
به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
کزو هرچه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز، معنی برد“

(در آغاز شاهنامة فردوسی)

”چیزها اندر این نامه بیاید که سهمگین نماید، چون ماران دوش ضحاک و ... پس آن که دشمن دانش بود این را دروغ گرداند.“

(از مقدمة شاهنامه ابومنصوری که به نثر بود و فردوسی شاهنامة خود را از روی آن سروده است.)

بی آن که وارد جزئیات و دلایل و شواهد شویم، برای آشنائی خوانندگان، برخی از معانی رمزآلود شاهنامه را بطور فشرده بازگو می کنیم و شرح آن را به آینده وا می گذاریم.

🔸گفتنی است که هر کدام از آن نامهای مردان و پادشاهان (موسوم به پادشاهان پیشدادی) که در بخش موسوم به ’اسطوره ای‘ شاهنامه آمده، مفهوم نمادین (سمبولیک) دارد و نمایندة دوره ای از تاریخ بشر آریائی است. پس از آن، در بخش موسوم به ’پهلوانی‘، نامهای افراد، نمایندة اقوام و تیره های گوناگون آریائی و ایرانی است.

🔹برای نمونه، #رستم پهلوان سیستان، نماد سیستان است که در آن زمانها آبادترین و نیرومندترین جای ایران بوده است و همواره در دفاع از کشور، برتر از دیگر اقوام ایرانی بوده است، و هرگاه در جنگی از رستم یاد نمی شود، به معنای آن است که سیستان را در آن زمان، چندان توان رزم نبوده است.
زمان رستم به حدود پنج هزار سال پیش و بیشتر باز می گردد. شهری کهن که در سیستان یافت شده و به «شهر سوخته» نامور گشته، یادگاری از همان دورانهاست و گواهی است بر پیشرفت زندگی و دانش و رفاه مردمان سیستان. از شگفتیهای شهر سوخته یکی آن که یک دختر در آن زمان مورد عمل جراحی جمجمه قرار گرفته است و پس از عمل حداقل شش ماه زنده بوده است زیرا استخوان برداشته شده، ترمیم شده است.

🔳در زبانهای باستانی ایران، نام جایها به گونه مؤنث می آمد. پس نام #زنان افسانه ای در شاهنامه، مانند رودابه و تهمینه، نماینده جایها و سرزمینهاست. پس عاشق شدن رستم بر دخت شاه سمنگان، و زناشوئی آن دو در سرزمین سمنگان و زادن تهمینه سهراب را، همانا کوچ گروهی از سیستانیان است به سرزمینی دیگر که سمنگان نام گرفته است.

اکنون می توان دانست که چرا رستم، هنگام بازگشت به سیستان، همسرش تهمینه را با خود نبُرد، زیرا که تهمینه، سرزمینی است و بردن آن به سیستان نشاید!

و سهراب، فرزندان آن گروه مهاجر هستند که تاریخ و پیشینة خود را جستجو میکنند، اما چندان خِرَد ندارند که جُستن سرزمین مادری (دیدن پدر) نیاز به کشیدن سپاه ندارد! باری، نبردهائی در می گیرد و در این نبردها، گاه تورانیان پیروزند و گاه ایرانیان. سرانجام، فرزندی که خرد و شرم ندارد، ناگزیر از پدر سیلی محکمی میخورد.

منبع: شاهنامه شناسى

@sobhosher
#پر_سیمرغ_ویروس_کرونا!!!

به تازگی یادداشتی دربارۀ پر سیمرغ با عنوانِ « #رازفردوسی» در شبکه‌های مجازی دست به دست می‌شود و دوستان نازنینم نظر مرا دربارۀ آن جویا شده‌اند. نخست چکیدۀ یادداشت را بخوانید:

🔺سیمرغ هنگام خداحافظی از زال، سه پَر از پَرهای خود را به زال می‌دهد و به او می گوید. «هر وقت در تنگنا قرار گرفتی پرها را به آتش بکش تا‌ به یاری‌ات بشتابم». زال اولین پر سیمرغ را در ماجرای تولد رستم از رودابه به آتش می‌کشد و سیمرغ ظاهر می‌شود و با یاری او رستم زاده می‌شود و دو پر دیگر را زال در اواخر عمر به رستم می‌دهد تا هنگام گرفتاری‌ها به آتش بکشد. رستم پر دوم را هنگامی که در نبرد با اسفندیار زخم‌های بسیاری برمی‌دارد، در آتش می‌افکند و سیمرغ راز کشتن اسفندیار را به رستم نشان می‌دهد. اما راز سر به مُهر فردوسی پر سوم است که در هیچ جای شاهنامه خبری از آن نیست، نه در هفت‌خوان و نبرد رستم با با دیو سیاه و سفید و نه در رزم او با سهراب و نه حتی در هنگام مرگش در چاه نابرادری‌اش شغاد». نویسنده در پایان می‌نویسد: فردوسی که با هوش تاریخی‌اش روزهای تیره‌گون میهنش را می‌دیده، پر سوم را برای ایرانیان به میراث گذاشته است. «ایران خانۀ سیمرغ است وما نوادگان رستم و زالیم. سومین پر سیمرغ را به آتش خواهیم کشید تا سیمرغ خرد و شادی ... بر فلات ایران لبخند بزند. آری ما وارثان پر سیمرغ‌ایم (سعید نفری). انتهی.

🔹دوستان عزیز! این متن ترکیبی است از مطالب شاهنامه و تراوشات ذهن نویسنده که برای منظور خاصی به اصطلاح #دراماتیزه شده. متنی است ادبی که با شاهنامه تطبیق نمی‌کند.
در شاهنامه به هیچ روی از #سه_پر سیمرغ سخنی #نیست.
🔸در نخستین جا سیمرغ به زال می‌گوید: «ابا خویشتن بَر یَکی پرِّ من». دو بیت پایین‌تر: «بر آتش برافگن یَکی پرِّ من»
که از این مصراع شاید بتوان برداشت کرد که بیش از یک پر در میان بوده است، ولی در ماجرای زادن رستم باز سخن از یک پر است:
«چو زان پرِّ سیمرغش آمد به یاد» و نیز بیت بعدی
«وزان پرِّ سیمرغ لختی بسوخت».
از این مصراع می‌توان برداشت کرد که گویا سوزاندن بخشی از پر هم کافی بوده ‌است که سیمرغ درزمان ظاهر شود و لابد بخشِ دیگرِ پر برای زمانی دیگر هم می‌توانسته به کار آید.
▫️در داستان رستم و اسفندیار هم می‌گوید « به بالای آن (مجمر) پرّ لختی بسوخت».
در اینجا «پرّ لختی» یعنی همان «لختی پرِّ سیمرغ» در مصراع پیش‌گفته.
شاید هم به قول دوستمان حضرت داوود هربار که سیمرغ به حضور زال می‌رسیده، پر جدیدی به جای پر سوخته شدۀ قبلی تقدیم می‌کرده است. ▪️نویسنده نوشته است که زال دو پر دیگر را در اواخر عمر به رستم می‌دهد»؛ ولی در شاهنامه نه زال پر سیمرغ را به رستم می‌دهد و نه اساساً سخنی از اواخر عمر زال و مرگ او در میان است.
#زال مظهر زمانِ بی‌کرانه است. چنانکه ملاحظه شد، پر سیمرغ فقط در اختیار زال بوده و در ماجرای رستم با اسفندیار هم – برخلاف نوشتۀ نویسنده- این زال است که پر می‌سوزاند نه رستم. پس، 🔻استفادۀ رستم از پر سیمرغ در گرفتاری‌هایش به قول اهل منطق قضیۀ سالبۀ بانتفاء موضوع است.
#رستم اساساً پری نداشته تا برای ما ایرانیان به میراث بگذارد.
کاش پر سیمرغی داشتیم و در این دوران پرآشوب که ویروس کرونا ما را در حصار گرفته است، آن را به آتش می‌کشیدیم تا سیمرغ درزمان ظاهر شود و ویروس‌ها را بسوزاند، اما « #نجات‌دهنده_درگورخفته_است».
🔹باید خود آستین همّت بالا زنیم، پیش از آنکه کرونای دیهیم‌دار ترگِ مرگ بر سر ما بگذارد.
دوست دیگری پرسیده است: آیا در شاهنامه ویروس کرونا آمده است؟ پاسخ دادم: آری، با خشم و خروش هم آمده است. آنجا که می‌فرماید
: برآمد خروشیدن کورُنای!!!!


@dr_khatibi_abolfazl
@sobhosher
🔆 امشب با شاهنامه
كداميك از القاب(پاژنام) #رستم است
. (تمام پاسخ فرداشب همينجا👇🏻)
Anonymous Quiz
30%
جهان بين
46%
رويين تن
7%
تيزدم
16%
تاج بخش
مبارزه‌ی تراژیک #کیمیا و #ناهید دو دوست قدیمی با دو پرچم مختلف در المپیک امسال مرا به یاد مبارزه #رستم و #اسفندیار در #شاهنامه می‌اندازد. دو قهرمان ملی که بی‌خردی حاکمان آنها را رودرروی هم قرار داده است. این مبارزه به شکلی نمادین وضعیت امروز ما را نیز نشان می‌دهد. از یک سوی قلبت برای مظلومیت خوزستان آتش می‌گیرد و از سوی دیگر فریاد این مظلومیت را از دهان کسانی می‌شنوی که فرمان به توپ بستن بوشهر و جدا کردن هرات از خاک وطن را صادر کردند، قاتلان شیر تنگستان علی دلواری و احمد شاه مسعود. وارثان همان ایدئولوژی که گفت آنقدر گردن مردم نیشابور را با تیغ تازی بزنند تا از خون شان چرخ آسیاب به حرکت درآید.

وقتی هم وطن شلاقت می زند و قاتل با نقاب نجات بخش در تلویزیون بین‌المللی ظاهر می‌شود.

کیمیا و ناهید هر دو برحق هستند و مظلوم . همانطور که رستم و اسفندیار هر دو برحق بودند و هر دو قربانی‌.

میان رستم و اسفندیار هیچ دشمنی و تضادی وجود نداشت بلکه فرمان خودخواهانه‌ی پادشاه باعث این جنگ تراژیک شد.

چنان که درد امروز #خوزستان تشنه و #سیستان و #بلوچستان سوخته، درد #تهران و #تبریز است. ما انگشتان یک دست هستیم. همان طور که کیمیا و ناهید فرزندان یک ملت باقی خواهند ماند.

ملت ایران امروز گرفتار تضادهای دردناک و تراژیک است و این اهمیت کتاب‌هایی نجات بخش چون شاهنامه و دیوان حافظ را بهتر نشان می‌دهد. کتاب هاییکه یکسره راه رهایی از تضادهای تحمیلی را نشان مان می‌دهند.

تاریخ ایران، تاریخ عبور از تضادها ست.

@hafezkk
@sobhosher
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#موسيقى_خوب_بشنويم🌸🎼🎶🎵

اپرای
#رستم_و_سهراب
اثر
#لوریس_چکناوریان
بر اساس اشعار
#شاهنامه_فردوسی
اجرای ارکستر, سولیست‌ها و گروه کر فیلارمونیک ارمنستان
به رهبری
#لوریس_چکناوریان

@sobhosher