📚 #عادتهاى_نويستدگان_موفق
#عادت، بهترین دوست #نویسنده است:
عادت همراه داشتن دفترچه یادداشت📖،
عادت گذاشتن متکا روی صندلی میز تحریر🪑(استيكر متكا پيدا نكردم)،
عادت استفاده از ایمیل🏷📩
من با دوستان و آشنایانی احاطه شدهام که همهشان میخواهند بنویسند، همهشان از من بامعلوماتترند، حرفهای بیشتری برای گفتن دارند، با استعدادترند، اما هنوز 😎عادتهای 🖊نویسندگی ندارند.
😊اخیرا سعی کردم با تهیه
📝فهرستی از عادتهای نوشتن - که مرا به نویسندهای دارای اثر تبدیل کرده - آنها را به تولید نوشته وادارم.
ده عادت زیر، حاصل ممارست من در فن نویسندگی است:
١- #عادت_هشیاری
🔺من هیچ وقت کسل نمیشوم چون دائما دنیای اطرافم را زیر نظر دارم، در حال شکار جزئیاتی هستم که به چشم نمیآیند، شنیدن حرفهایی که به زبان نمیآیند؛ وارد شدن به دنیای درون آدمها.
بیرون پنجره به شاخههای پوشیده از برف نگاه میکنم که ماه آنها را چراغانی کرده. درختهایی که انگار دارند با هم وداع میکنند: یک شعر دارم. حرفهایی را که آدمها موقع عیادت از بیماران میگویند گوش میکنم: یک یادداشت دارم. با سفارش دادن پوره سیبزمینی، طعم کودکیهایم را مزه مزه میکنم: یک گزارش برای صفحه تغذیه دارم.
🔻من هیچ وقت کسل نمیشوم چون دائما دنیای اطرافم را زیر نظر دارم، در حال شکار جزئیاتی هستم که به چشم نمیآیند، شنیدن حرفهایی که به زبان نمیآیند
بعضی از این دریافتها که از راه چشم، گوش، سر انگشتان و حس چشایی و بویایی به دست میآیند در دفتر یاددشت روزانه ثبت میشوند اما بسیاری دیگر در حافظهام باقی میمانند.
🔻برای تمرین هشیاری، بیش از آنچه میدانم ثبت میکنم و وقتی چیزی مینویسم و روی صفحه ظاهر میشود، این فهرست اطلاعات طبقهبندیشده، متعجبم میکند.
تقریبا نیمقرن میگذرد از زمانی که سرباز یگان چتربازی بودم. سربازی که بلد بود چگونه حین سینهخیز رفتن در زمینی پوشیده از علف و بوته و پستی بلندی، خود را استتار کند. در مرخصی قبل از آخرین ماموریتم، این مهارتم را برای دختری که بالای تپهای در نیوهمپشایر ایستاده بود به نمایش گذاشتم؛ این ماجرا را فراموش کرده بودم تا وقتی که شخصیتی در یکی از داستانهایم خودش را از دیوارهای بالا میکشید و من یک آن فهمیدم که در حال خلق این شخصیت نیستم، بلکه در حال گزارش یکی از آن اطلاعاتی هستم که سالها داخل فایلی در یکی از قفسههای ذهنم جا خوش کرده است.
🖊: #دونالد_ام_موری
ادامه دارد ...
@sobhosher
#عادت، بهترین دوست #نویسنده است:
عادت همراه داشتن دفترچه یادداشت📖،
عادت گذاشتن متکا روی صندلی میز تحریر🪑(استيكر متكا پيدا نكردم)،
عادت استفاده از ایمیل🏷📩
من با دوستان و آشنایانی احاطه شدهام که همهشان میخواهند بنویسند، همهشان از من بامعلوماتترند، حرفهای بیشتری برای گفتن دارند، با استعدادترند، اما هنوز 😎عادتهای 🖊نویسندگی ندارند.
😊اخیرا سعی کردم با تهیه
📝فهرستی از عادتهای نوشتن - که مرا به نویسندهای دارای اثر تبدیل کرده - آنها را به تولید نوشته وادارم.
ده عادت زیر، حاصل ممارست من در فن نویسندگی است:
١- #عادت_هشیاری
🔺من هیچ وقت کسل نمیشوم چون دائما دنیای اطرافم را زیر نظر دارم، در حال شکار جزئیاتی هستم که به چشم نمیآیند، شنیدن حرفهایی که به زبان نمیآیند؛ وارد شدن به دنیای درون آدمها.
بیرون پنجره به شاخههای پوشیده از برف نگاه میکنم که ماه آنها را چراغانی کرده. درختهایی که انگار دارند با هم وداع میکنند: یک شعر دارم. حرفهایی را که آدمها موقع عیادت از بیماران میگویند گوش میکنم: یک یادداشت دارم. با سفارش دادن پوره سیبزمینی، طعم کودکیهایم را مزه مزه میکنم: یک گزارش برای صفحه تغذیه دارم.
🔻من هیچ وقت کسل نمیشوم چون دائما دنیای اطرافم را زیر نظر دارم، در حال شکار جزئیاتی هستم که به چشم نمیآیند، شنیدن حرفهایی که به زبان نمیآیند
بعضی از این دریافتها که از راه چشم، گوش، سر انگشتان و حس چشایی و بویایی به دست میآیند در دفتر یاددشت روزانه ثبت میشوند اما بسیاری دیگر در حافظهام باقی میمانند.
🔻برای تمرین هشیاری، بیش از آنچه میدانم ثبت میکنم و وقتی چیزی مینویسم و روی صفحه ظاهر میشود، این فهرست اطلاعات طبقهبندیشده، متعجبم میکند.
تقریبا نیمقرن میگذرد از زمانی که سرباز یگان چتربازی بودم. سربازی که بلد بود چگونه حین سینهخیز رفتن در زمینی پوشیده از علف و بوته و پستی بلندی، خود را استتار کند. در مرخصی قبل از آخرین ماموریتم، این مهارتم را برای دختری که بالای تپهای در نیوهمپشایر ایستاده بود به نمایش گذاشتم؛ این ماجرا را فراموش کرده بودم تا وقتی که شخصیتی در یکی از داستانهایم خودش را از دیوارهای بالا میکشید و من یک آن فهمیدم که در حال خلق این شخصیت نیستم، بلکه در حال گزارش یکی از آن اطلاعاتی هستم که سالها داخل فایلی در یکی از قفسههای ذهنم جا خوش کرده است.
🖊: #دونالد_ام_موری
ادامه دارد ...
@sobhosher