صبح و شعر
661 subscribers
2.12K photos
270 videos
325 files
3.17K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
📚آنچه بزرگترین نویسندگان و شاعران دنیا #روزانه انجام می‌دادند.

🔹نویسندگی نیازمند شرایط خاصی است و نویسندگان چیر‌ه‌دست دنیا کارهای عجیب و جالبی را روزانه انجام می‌دادند تا بتوانند از پس #نوشتن بزرگترین اثرهای ادبی برآیند.

🔺#جین_آستن

بدون شک اگر اهل خواندن آثار کلاسیک باشید #جین_آستن را می‌شناسید، این نویسنده معروف قرن هجده و نوزدهم میلادی که در انگلستان زندگی می‌کرد با آثار خود توانست دنیا را تکان دهد و از نوجوانی شروع به قلم‌فرسایی و نگارش کرد تا اینکه دست‌‌آخر به نویسنده‌ای جهانی تبدیل شد که آثارش هنوز هم مخاطبین زیادی دارند.
نویسنده رمان معروف #غرور_و_تعصب رسم داشت صبح‌ها راس ساعت ۹ مدتی پیانو بنوازد و سپس به اتاقش می‌رفت و شروع به نوشتن می‌کرد. در عصری که آستن زندگی می‌کرد خانه‌داری و رسیدگی به‌ امور منزل از اهمیت‌هایی بود که از بانوان انتظار می‌رفت در نتیجه وظیفه آماده‌ کردن صبحانه نیز بر عهده آستن بود.
گفته می‌شود اگر در حین نوشتن به ناگاه مهمانی سرزده از راه می‌رسید، جین نوشته‌های خود را از دید مهمان مخفی می‌کرد و در کنار خواهرانش به دوخت و دوز که عادت بانوان آن دوره بود مشغول می‌شد.
ادامه دارد ...

@sobhosher
📚آنچه بزرگترین نویسندگان و شاعران دنیا #روزانه انجام می‌دادند.

🔺#گوستاوفلوبر یکی از نویسندگان تأثیرگذار قرن نوزدهم فرانسه بود که در سال١٨٨٠و در سن ٥٩سالگی درگذشت.
مهم ترین آثار: #سفری_به_دوزخ، خاطرات یک دیوانه، مادام بوآری، #نامه‌هایی_به_شهرداری_روآن و #داوطلب
🔻گوستاو فلوبر نوشتن « #مادام_بوآری» را در سپتامبر سال ۱۸۵۱ شروع کرد و نوشتن آن پنج سال طول کشید.
آن دوران مصادف با میان سالی فلوبر بود با شکمی بزرگ و موهایی که به سرعت می ریخت. فلوبر برای تمرکز روی کارش شب ها شروع به نوشتن می کرد چون در طول روز هر سر و صدایی حواسش را پرت می کرد. او هر روز صبح ساعت ۱۰ بلند می شد و زنگ پیشخدمت را به صدا در می آورد تا برایش روزنامه ها، نامه ها، لیوانی آب سرد و پیپ چاق شده اش را بیاورد.
بعد مشتی به دیوار بالا می زد تا اگر مادرش دوست دارد بیاید و کنارش بنشیند و باهم صحبت کنند. بعد از آن هم نوبت به استفاده از تونیک ضدریزش مو می رسید. ناهار را معمولا سبک می خورد و بعد از تدریس تاریخ و جغرافیا به برادرزاده اش، مطالعه می کرد.
🔺اما وقت نوشتن فلوبر شب بود. خودش در این باره گفته است: «گاهی از خودم می پرسم چرا مغزم آب نمی شود؟ من زندگی ریاضت کشانه و سختی را می گذراندم؛ زندگی عاری از لذات بیرونی. با چنان عشقی کارم را دوست دارم که جنون آمیز و غریب به نظر می رسد؛ مثل زاهدی که جامه زبری را دوست دارد، در عین این که جامه، جسمش را آزار می
دهد.»
🔻نوع نگارش واقع‌گرایانهٔ فلوبر، ادبیات بسیار غنی و تحلیل‌های روان‌شناختی عمیق او از جمله خصوصیات آثار وی است .
آثار فلوبر به دلیل ریزبینی و دقت فراوان در انتخاب کلمات، آرایه‌های ادبی و به‌طور کلی زیبایی‌شناسی ادبی، در ادبیات زبان فرانسوی کاملاً منحصربه‌فرد است.
ادامه دارد...

آثار او را در كانال صبح و شعر مطالعه كنيد .⬅️@sobhosher
📚آنچه بزرگترین نویسندگان و شاعران دنیا #روزانه انجام می‌دادند.

🔺به نظر #مصطفی_مستور،‌ نویسنده نام‌آشنای کشور و خالق
« #روی_ماه_خداوندراببوس»
« #عشق_وچیزهای_دیگر»، « #زیرنورکم»، « #تهران_دربعدازظهر»، «#بهترین_شکل_ممکن» #داستان_نویسی یک نوع کار ابلهانه‌ای است که اگر کسی به معنای واقعی کلمه بخواهد داستان بنویسد، دست به کار احمقانه‌ای می‌زند
و (دليل )آن هم این است که هر داستان با یک عدم تعادل شروع می‌شود.
🔻در حقیقت، یک چیزی باید از نقطه‌ای خارج شود تا داستان بتواند شروع شود. این عدم تعادل و از هم گسیختگی، اصلاً وضعیت مطلوب و جذابی نیست و بسیار آزاردهنده است. برای مثال، فرض کنید که بخواهید راجع به مرگ یا طلاق، یک داستان بنویسید؛ تا چه اندازه زجرآور و تلخ است؟ اگر بخواهید یک داستان درخشان و خیره‌کننده راجع به این موضوعات بنویسید، باید به صحنه‌ای زل بزنید که ما خیلی دوست نداریم آن صحنه را ببینیم، اما نویسنده باید ساعت‌ها و ماه‌ها به آن فکر کند تا بتواند یافته‌های جدیدی را در آن ببینید و بنویسد. بنابراین، هم جمع‌آوری اطلاعات برای این داستان سخت می‌شود و هم نوشتن آن زجرآور است.

🔺اتفاق بدتر زمانی است که شما این کار تلخ و سخت را انجام می‌دهید، اما آن موفقیت حاصل نمی‌شود و هدفی که به دنبال آن بودید، ایجاد نمی‌شود. اگر شما با تمام آن رنج‌هایی که داشتید، نتوانید موفقیتی در این داستان کسب کنید و کتاب‌تان تأثیری بر مخاطب نگذارد، بسیار ناراحت‌کننده می‌شود.
🔻وقت #نوشتن در مورد آن‌چه که می‌خواهم بگویم فکر می‌کنم و به مخاطب فکر نمی‌کنم. بدین معنا که به چگونه گفتن داستان به او فکر می‌کنم. به نظرم نوشتن داستان‌های ساده به مراتب سخت‌تر از نوشتن کتاب‌های پیچیده است؛ زیرا در یک داستان پیچیده شما در فضای رهایی قرار دارید و می‌توانید هر حرفی را بزنید؛ در حالی که در داستان ساده باید حواستان باشد که مبادا مخاطب از آن جدا شود. به نظرم تنها چیزی که باید نویسنده مراقب باشد تا در داستان خود بیاورد، مواجهه مستقیم با هستی و زندگی است. در حقیقت نویسنده نباید دروغ بگوید حتی اگر آن دروغ برای مخاطب خوشایند باشد. قطعاً اولین کسی که می‌فهمد نویسنده دروغ گفته است، مخاطب اوست. او به راحتی می‌تواند به ما بگوید که در کدام جمله راست گفته‌ایم و در کدامیک دروغ.

آثار اورا در كانال صبح و شعر ببينيد👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@sobhosher