صبح و شعر
#رمزهای_شاهنامه: #جمشید (بهر نخست) 🌅 پس از تهمورس، فرزندش «جمشید» می آید. جمشید در اوستا «ییمَ خْشَئِتَ» yīmaxšaeta است. ییمَ = همزاد؛ هنوز در کرمان به دوقلو میگویند «یومولو». خْشَئِتَ = درخشندگی. روی هم یعنی « #همزاد_درخشندگی». 🌅 جمشید در شاهنامه نُماد…
قصه به هر که میبرم فایدهای نمیدهد
مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی
#سعدى
#پنجم_اسفند روز #مهندس
سالروز تولد #خواجه_نصيرالدين_توسى
خجسته و فرخنده💐
@sobhosher
مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی
#سعدى
#پنجم_اسفند روز #مهندس
سالروز تولد #خواجه_نصيرالدين_توسى
خجسته و فرخنده💐
@sobhosher
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چو این نامور نامه آید به بن
ز من روی کشور شود پر سخن
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
هر آن کس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
کنون از مداین سخن نو کنم
صفتهای ایوان خسرو کنم
چنین گفت روشن دل پارسی
که بگذاشت با کام دل چارسی
که خسرو فرستاد کسها به روم
به هند و به چین و به آباد بوم
برفتند کاری گران سه هزار
ز هر کشوری آنک بد نامدار
از ایشان هر آن کس که استاد بود
ز خشت و ز گچ بر دلش یاد بود
چو صد مرد بیرون شد از رومیان
ز ایران و اهواز وز هر میان
از ایشان دلاور گزیدند سی
از آن سی دو رومی و دو پارسی
بر خسرو آمد جهاندیده مرد
بر او کار و زخم بنا یاد کرد
گرانمایه رومی که بد هندسی
به گفتار بگذشت از پارسی
بدو گفت شاه این ز من در پذیر
سخن هرچ گویم ز من یاد گیر
یکی جای خواهم که فرزند من
همان تا دو صدسال پیوند من
نشیند بدو در نگردد خراب
ز باران وز برف وز آفتاب
مهندس بپذیرفت ایوان شاه
بدو گفت من دارم این دستگاه
فرو برد بنیاد ده شاه رش
همان شاه رش پنج کرده برش
ز سنگ و ز گچ بود بنیاد کار
چنین باید آن کو دهد داد کار
چودیوار ایوانش آمد به جای
بیامد به پیش جهان کد خدای
که گر شاه بیند یکی کاردان
گذشته برو سال و بسیاردان
فرستد تنی صد بدین بارگاه
پسندیده با موبد نیک خواه
بدو داد زان گونه مردم که خواست
برفتند و دیدند دیوار راست
#فردوسی
گرامی و خجسته روز #مهندس 💐
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#شاهنامه
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
چو این نامور نامه آید به بن
ز من روی کشور شود پر سخن
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراگندهام
هر آن کس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
کنون از مداین سخن نو کنم
صفتهای ایوان خسرو کنم
چنین گفت روشن دل پارسی
که بگذاشت با کام دل چارسی
که خسرو فرستاد کسها به روم
به هند و به چین و به آباد بوم
برفتند کاری گران سه هزار
ز هر کشوری آنک بد نامدار
از ایشان هر آن کس که استاد بود
ز خشت و ز گچ بر دلش یاد بود
چو صد مرد بیرون شد از رومیان
ز ایران و اهواز وز هر میان
از ایشان دلاور گزیدند سی
از آن سی دو رومی و دو پارسی
بر خسرو آمد جهاندیده مرد
بر او کار و زخم بنا یاد کرد
گرانمایه رومی که بد هندسی
به گفتار بگذشت از پارسی
بدو گفت شاه این ز من در پذیر
سخن هرچ گویم ز من یاد گیر
یکی جای خواهم که فرزند من
همان تا دو صدسال پیوند من
نشیند بدو در نگردد خراب
ز باران وز برف وز آفتاب
مهندس بپذیرفت ایوان شاه
بدو گفت من دارم این دستگاه
فرو برد بنیاد ده شاه رش
همان شاه رش پنج کرده برش
ز سنگ و ز گچ بود بنیاد کار
چنین باید آن کو دهد داد کار
چودیوار ایوانش آمد به جای
بیامد به پیش جهان کد خدای
که گر شاه بیند یکی کاردان
گذشته برو سال و بسیاردان
فرستد تنی صد بدین بارگاه
پسندیده با موبد نیک خواه
بدو داد زان گونه مردم که خواست
برفتند و دیدند دیوار راست
#فردوسی
گرامی و خجسته روز #مهندس 💐
❁💟❁✦•··•━
@sobhosher