صبح و شعر
652 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
#سال_نو
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

🌸بهار و سال نو بهانه ى طبع آزمايى و غليان خون در رگهاى احساس شاعران لطيف طبعيست كه سرسرى از تغييرات بر طبيعت اطرافشان نميگذرند
و در هر دیار و هر دوره اثرى از تصویرسازی ها و مضمون پردازی هایی با موضوع "سال نو" آفریده اند كه از این طریق می توان دغدغه های مردم ادوار و سرزمین های مختلف را شناخت و به نوعی #تاریخ_اندیشه هر سرزمین و هر دوره رسید.
ماهم ميتوانيم با نگاه و خوانشى جديتر و عميق تر، در اشعار شاعران روزگارمان
به غير از موضوع كرونا
مضمونهاى جذابتر و زيباترى
پيدا كنيم😍

#نزارقبانى

🔴«إلی حبيبتي في رأس السنة»🔴

أنقل حبي لك من عامٍ إلى عام
كما ينقل التلميذ فروضه المدرسية إلى دفترٍ جديد 
أنقل صوتك و رائحتك و رسائلك
ورقم هاتفك و صندوق بريدك 
وأعلقها في خزانة العام الجديد
وأمنحك تذكرة إقامة دائمة في قلبي.. 

إنني أحبك
ولن أتركك وحدك على ورقة 31 ديسمبر أبداً 
سأحملك على ذراعي
وأتنقل بك بين الفصول الأربعه
ففي الشتاء، سأضع على رأسك قبعة صوف حمراء
كي لا تبردي
وفي الخريف، سأعطيك معطف المطر الوحيد 
الذي أمتلكه
كي لا تتبللي
وفي الربيع
سأتركك تنامين على الحشائش الطازجه
وتتناولين طعام الإفطار
مع الجنادب والعصافير
وفي الصيف
سأشتري لك شبكة صيدٍ صغيره
لتصطادي المحار
وطيور البحر
والأسماك المجهولة العناوين.

🔷«به معشوقم در آغاز سال نو»🔷

دوست داشتنت را از سالی به سالی دیگر منتقل می‌کنم
همچو دانش‌آموزی که تکالیف مدرسه‌اش را به دفتری جدید انتقال می‌دهد.
صدایت، بوی خوشت، نامه‌هایت،
شماره تلفنت و صندوق پستی‌ات را منتقل می‌کنم
و در كمد سال نو آويزان‌ می‌کنم
و برایت گواهی اقامت دائمی در دلم صادر می‌کنم.

بی هیچ تردیدی دوستت دارم!
هرگز تو را روی آخرین برگه تقویم، تنها، رها نمی‌کنم.
تو را روی ساعد دستانم برمی گیرم
و در چهار فصل سال می‌گردانم.
در زمستان، کلاه پشمی سرخی بر سرت می گذارم تا احساس سرما نکنی.
در پاییز، تنها بارانی‌ خودم را به تو می بخشم، مبادا که خیس شوی.
در بهار تو را تنها می‌گذارم تا روی چمن‌های شاداب به خواب روی
و صبحانه را
با پرستوها و گنجشک ها میل کنی.
و در تابستان، تور کوچکی برایت خواهم خرید تا
صدف‌ها،
مرغان دریایی
و ماهیان بی نام و نشان را صید کنی.

ادامه دارد...
منبع: مطالعات ادبيات تطبيقى

@sobhosher
صبح و شعر
#سال_نو #صدسال_به_عشق_من_و_تو 🌸بهار و سال نو بهانه ى طبع آزمايى و غليان خون در رگهاى احساس شاعران لطيف طبعيست كه سرسرى از تغييرات بر طبيعت اطرافشان نميگذرند و در هر دیار و هر دوره اثرى از تصویرسازی ها و مضمون پردازی هایی با موضوع "سال نو" آفریده اند كه…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

🔴 كل عام و أنت حبيبتي🔴

كل عامٍ وأنت حبيبتي.. 
أقولها لك، 
عندما تدق الساعة منتصف الليل 
وتغرق السنة الماضية في مياه أحزاني 
كسفينةٍ مصنوعةٍ من الورق.. 
أقولها لك على طريقتي.. 
متجاوزاً كل الطقوس الاحتفاليه 
التي يمارسها العالم منذ 1975 سنة.. 
وكاسراً كل تقاليد الفرح الكاذب
التي يتمسك بها الناس منذ 1975 سنة.. 
ورافضاً.. 
كل العبارات الكلاسيكية.. 
التي يرددها الرجال على مسامع النساء 
منذ 1975 سنة.. 
۲
كل عامٍ وأنت حبيبتي.. 
أقولها لك بكل بساطه.. 
كما يقرأ طفلٌ صلاته قبل النوم 
وكما يقف عصفورٌ على سنبلة قمح.. 
فتزداد الأزاهير المشغولة على ثوبك الأبيض.. 
زهرةً.. 
وتزداد المراكب المنتظرة في مياه عينيك.. 
مركباً..
أقولها لك بحرارةٍ ونزق 
كما يضرب الراقص الاسباني قدمه بالأرض 
فتتشكل ألوف الدوائر 
حول محيط الكرة الأرضيه.. 

🔷 صد سال به عشق من و تو 🔷

◀️ یک ▶️
صد سال به عشق من و تو

به تو می گویمش
آن لحظه که ساعت نیمه شب نواخته می شود
و سال پیش چون کشتی ای کاغذی در آبهای غمهایم غرق می شود.
به سبک و سیاق خودم به تو می گویم
تمام آیین های جشن هایی را
که جهان از ۱۹۷۵ پیش [تا بدین لحظه] به پا می داشت، زیرپا می گذارم،
تمام سنت های شادی دروغین را
که مردم از ۱۹۷۵ سال پیش [تا بدین لحظه] بدانها پایبندند، زیر پا می گذارم،
و تمام حرف های تکراری ای را..
که مردان از ۱۹۷۵سال پیش [تا بدین لحظه]
در گوش زنان تکرار می کردند، می زدایم.

◀️ دو ▶️
صد سال به عشق من و تو

به سادگی تمام می گویمش
همچو طفلی که نمازش را قبل از خواب می خواند
همچو گنجشکی که روی خوشه گندم می نشیند
و شکوفه های بافته شده روی لباس سفیدت
یک شکوفه بیشتر می شوند
و کشتی های منتظر در آبهای چشمانت
یک کشتی بیشتر می شوند.
آن را به گرمی و با هیجان و شوق بسیار به تو می گویم،
آن سان که پایکوب اسپانیایی پاهایش را به زمین می کوبد
و در پی آن، هزاران حلقه
پیرامون فضای کره زمین شکل می گیرند. ...
ادامه دارد...
#نزارقبانى

@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🔴 كل عام و أنت حبيبتي🔴 كل عامٍ وأنت حبيبتي..  أقولها لك،  عندما تدق الساعة منتصف الليل  وتغرق السنة الماضية في مياه أحزاني  كسفينةٍ مصنوعةٍ من الورق..  أقولها لك على طريقتي..  متجاوزاً كل الطقوس الاحتفاليه …
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

۳
لأنني أحبك.. 
تدخل السنة الجديدة علينا.. 
دخول الملوك.. 
ولأنني أحبك.. 
أحمل تصريحاً خاصاً من الله.. 
بالتجول بين ملايين النجوم.. 

٤
سوف لن نشتري هذا العيد شجره 
ستكونين أنت الشجره 
وسأعلق عليك.. 
أمنياتي.. وصلواتي.. 
وقناديل دموعي.. 
....
٥
آه.. يا سيدتي 
لو كان الأمر بيدي.. 
إذن لصنعت سنةً لك وحدك 
تفصلين أيامها كما تريدين.. 
وتسندين ظهرك على أسابيعها كما تريدين 
وتتشمسين.. 
وتستحمين.. 
وتركضين على رمال شهورها.. 
كما تريدين.. 
آه.. يا سيدتي.. 
لو كان الأمر بيدي.. 
لأقمت عاصمةً لك في ضاحية الوقت 
لا تأخذ بنظام الساعات الشمسية والرمليه 
ولا يبدأ فيها الزمن الحقيقي 
إلا.. 
عندما تأخذ يدك الصغيرة قيلولتها.. 
داخل يدي.. 

🔷 صد سال به عشق من و تو 🔷

◀️ سه ▶️

چون تو را دوست دارم..
سال نو شاهانه بر ما وارد می شود.
و باز چون دوستت دارم
اختیاری ویژه از خدا دارم
تا میان هزاران ستاره گردش کنم.

◀️ چهار ▶️

عید امسال هرگز درختی[درخت کریسمسی] نخواهیم خرید.
تو خود درخت [عید ما] خواهی بود.
روی [شاخه های] تو
آرزوهایم، دعاهایم
و چراغدان اشکهایم را
خواهم آویخت....

◀️ پنج ▶️
آه ای بانوی من
اگر می توانستم
سالی می ساختم تنها برای تو
روزهایش را اندازه می زدی آن سان که دوست داشتی،
به هفته هایش تکیه می زدی آن سان که دوست داشتی،
در آفتابش قدم می زدی،
دوش آفتاب می گرفتی،
و روی ماسه های ماه هایش می دویدی
آن سان که دوست داشتی..

آه ای بانوی من
اگر می توانستم
پایتختی در حوالی زمان برایت می ساختم
[پایتختی] بی اعتنا به نظام ساعت های خورشیدی و شنی
و زمان واقعی در آن آغاز نمی شد،
مگر
آن گاه که دستان کوچک تو
در دستان من به خواب قیلوله روند...

#نزارقبانى

@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو ۳ لأنني أحبك..  تدخل السنة الجديدة علينا..  دخول الملوك..  ولأنني أحبك..  أحمل تصريحاً خاصاً من الله..  بالتجول بين ملايين النجوم..  ٤ سوف لن نشتري هذا العيد شجره  ستكونين أنت الشجره  وسأعلق عليك..  أمنياتي.. وصلواتي..  وقناديل دموعي.. …
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

شاعران معاصر ايرانى هم مضمون #عاشقى در #سال_نو را در اشعارشان به كار گرفته اند.

🔺🔻🔺🔻
سال نو عشق نو نمی خواهد

رقص او می برد مرا با خود پشت دروازه های رویایی

او که قلبش همیشه با دریاست ، ماهی سرخ تنگ تنهایی


راستی عید فرصت خوبی است، ما که درگیر زندگی هستیم

می رویم آخ جان فردا صبح  خانه ی خان عمو و خان دایی


سال تحویل نیمه شب بود و خواهر کوچکم نمی خوابید

مادرم خواست تا بخواباند  خواهرم را به زور لالایی


عیدی از دست مادر و بابا، شیطنت های کودکی هایم

مثل هر سال مال من می شد  نوترین اسکناس صد تایی


کاسه ی تخمه، کاسه ی آجیل، بوی شب بو که در هوا جاری است

مادری مهربان که مـی آید  باز با ســینی پر از چــایی


گفت بابا به خنده با مریم  دختر خوشگلم نترشی ها!

سبزه ها را گره بزن شاید  گره از بخت خویش بگشایی


لحظه ی سبز سال تحویل است، من دعا می کنم، و می دانم

یکی از جمعه های خیلی زود  آی ای مرد مرد می آیی


سال نو عشق نو نمی خواهد،  تو بیا باز عشق دیرینم

قلب من نیست بعد دیدارت جای هر عشق بی سر و پایی

#على_فردوسى

@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو شاعران معاصر ايرانى هم مضمون #عاشقى در #سال_نو را در اشعارشان به كار گرفته اند. 🔺🔻🔺🔻 سال نو عشق نو نمی خواهد رقص او می برد مرا با خود پشت دروازه های رویایی او که قلبش همیشه با دریاست ، ماهی سرخ تنگ تنهایی راستی عید فرصت خوبی…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🥰

براى عاشقان هر فصل رنگى دارد و طعمى؛اما نو شدن سال رنگ و بوى فصل بهار را پر رنگ تر ميكند! و عاشقى حال ديگرى دارد 🌺
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهنا نشود یار کجاست؟
#حافظ
🔻🔺🔻
خبر از فصلِ بهار است اگر بگذارند
وقتِ بوسیدنِ یار است اگر بگذارند

همزمان با تپشِ ثانیه هایِ دمِ عید
هفت سین، لحظه شمار است اگر بگذارند

تا که باران کند از نو به زمین، گلدوزی
آسمان دست به کار است اگر بگذارند

فرشی از شعر به زیرِ قدمِ فروردین
غرق در نقش و نگار است اگر بگذارند

دورِ هر خانه یِ احساس نه دیوارِ بلند
پیچکِ سبزِ حصار است اگر بگذارند

سازِ دل کوک و هم آوایِ دلِ نغمه نواز
چهچهِ قمری و سار است اگر بگذارند

دف به دف هلهله برپا شده از هر طرفی
موسمِ تنبک و تار است اگر بگذارند

عطر افشانده نسیم و به سرِ گیسویش
رقصِ گلبرگ انار است اگر بگذارند

دلِ برفیِ زمین آب شد از اینهمه شوق
سالِ نو سبزه نگار است اگر بگذارند

دفترم غرقِ شکوفه، غزلم با تو بهار
"عشق" آغازِ بهار است اگر بگذارند


#شهرادمیدری
@shahradmeidary
@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🥰 براى عاشقان هر فصل رنگى دارد و طعمى؛اما نو شدن سال رنگ و بوى فصل بهار را پر رنگ تر ميكند! و عاشقى حال ديگرى دارد 🌺 ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی عیش بی یار مهنا نشود یار کجاست؟ #حافظ 🔻🔺🔻 خبر از فصلِ بهار است اگر بگذارند وقتِ بوسیدنِ…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

بهار كه ميشود زندگى جوانه ميزند لبخند شكوفه ميكند, دوست داشتن جان ديگرى ميگيرد; از نو ميشود تازه ميشود
صد سال به عشق من و تو❤️

🔻🔺🔻
رقص کنان با دف و سنتور و سه تار آمده ای
مست و خرامانی و از باغِ انار آمده ای

سیب لب و سُنبله مو، ساقه طلا سرکه سبو
سبزه قدم از همه سو، سویِ قرار آمده ای

تنگِ عسل پیرهنت، ماهیِ قرمز دهنت
رودی و با موجِ تنت باز کنار آمده ای

شانه به گیسو زده و سُرمه یِ آهو زده و
ماه به یکسو زده و رویِ مدار آمده ای

خرمنِ ابریشمِ تر، ریخته تا قوسِ کمر
فرشِ غزلبافی و در نقش و نگار آمده ای

جانِ دلم راست بگو، هرچه دلت خاست بگو
بی کم و بی کاست بگو، سهمِ که بار آمده ای؟

پیچکِ هر نرده ای و پنجره وا کرده ای و
رقصِ گُلِ پرده ای و چلچله وار آمده ای

سبزه به زنبیلی و بس، وِلوِله در ایلی و بس
ساعتِ تحویلی و بس، لحظه شمار آمده ای

دفترِ من باز شده، غرقِ گُلِ ناز شده
#سالِ نو آغاز شده بس که بهار آمده ای

عاشقانه های #شهراد_ميدرى

@shahradmeidary
@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو بهار كه ميشود زندگى جوانه ميزند لبخند شكوفه ميكند, دوست داشتن جان ديگرى ميگيرد; از نو ميشود تازه ميشود صد سال به عشق من و تو❤️ 🔻🔺🔻 رقص کنان با دف و سنتور و سه تار آمده ای مست و خرامانی و از باغِ انار آمده ای سیب لب و سُنبله مو،…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🥰❤️بهار كه ميشود؛سال نو كه مى آيد
اميدواريم غم و غصه ها تمام شود و رخت نو ، رخت شادى به تن كنيم؛
شوق و مهر در دلها بحوشد و عشق جوانه بزند
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼

#سه‌‌پاره

عمرِ غم و غصّه به سر آمده،
خرم و خندان و خوش و دلگشا؛
غصّه به در آمده!

برلبِ دریا و به دامانِ کوه،
جنگلِ سرسبز، بسا دلگشا؛
چون دلِ صحراست هیاهو به پا.

رقص‌کنان غنچه و گل شادمان،
بلبلِ خوشخوان به بَرَش نغمه‌خوان؛
خُرّم وخوش، کودک و پیر و جوان.

عاشق و معشوقه به شوقِ وصال،
طرفِ چمن، سبزه گِرِه می‌زنند؛
سیزدهمین سنگ برآب افکنند.

برهمه این #سال نو و روزِ نیک،
خوب و خوش وخرّم و فرخنده باد؛
زاغ و زغن، محو و پراکنده باد!

عشق به گُلگَشت و سفر آمده،
یارِ من از خانه به در آمده؛
غصه به در آمده!...


#فرهاد_عطار_حمیدی_لنگرودی
@attarhamidilangroodi_3
@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🥰❤️بهار كه ميشود؛سال نو كه مى آيد اميدواريم غم و غصه ها تمام شود و رخت نو ، رخت شادى به تن كنيم؛ شوق و مهر در دلها بحوشد و عشق جوانه بزند 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 #سه‌‌پاره عمرِ غم و غصّه به سر آمده، خرم و خندان و خوش و دلگشا؛ غصّه به در آمده!…
🌸🌿❤️ #صدسال_به_عشق_من_و_تو

سال نو شده است بهار آمده، اينهمه زيبايي جادويت ميكند افسونت ميكند؛ تن به درياى پرتلاطم عشق ميزنى ترميشوى
ترميشوى
كه
"بهترين چيز رسيدن به نگاهيست كه از حادثه عشق تر است.."
#سهراب_سپهرى

🔻🔺🔻
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

گل امید

هوا هوای #بهار است و باده باده‌ی ناب
به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب.

در این پیاله ندانم چه ریختی، پیداست
كه خوش به جان هم افتاده‌اند آتش و آب.

فرشته روی من، ای آفتاب صبح #بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب.

به جام هستی ما، ای شراب #عشق بجوش!
به بزم ساده‌ی ما، ای چراغ ماه بتاب!

گُل امید من امشب شكفته در بر من
بیا و یك نفس ای چشم سرنوشت بخواب.

مگر نه خاك ره ِ این خرابه باید شد؟
بیا كه كام بگیریم از این جهان خراب.

- #فریدون_مشیری
- از دفتر: " #گناه_دریا "

@FereydoonMoshiri
@sobhosher
صبح و شعر
🌸🌿❤️ #صدسال_به_عشق_من_و_تو سال نو شده است بهار آمده، اينهمه زيبايي جادويت ميكند افسونت ميكند؛ تن به درياى پرتلاطم عشق ميزنى ترميشوى ترميشوى كه "بهترين چيز رسيدن به نگاهيست كه از حادثه عشق تر است.." #سهراب_سپهرى 🔻🔺🔻 #صدسال_به_عشق_من_و_تو گل امید ‌…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 💐❤️🌸🌺


عشق و عاشقى كه وقت نميشناسد! ناغافل راه كج ميكند و جا خوش ميكند وسط پنج برعكس تپنده در سينه ات💘
اما
قصه بهار چيز ديگريست؛هيچى جلودارش نيست،
نوبت، نوبتِ عاشقيست!
دل بده به دل بهار
آغوش بگشا
عشق كه شكوفه كند باغ دلت تماشاييست!😍🥰

#صدسال_به_عشق_من_و_تو

بهار روح هستی

‌رقص این چلچله‌ها، وین همه آوا و نوا
همه گویند که: از راه رسیده‌ست بهار

کاروانِ گل و زیبایی و شادی در راه
سخت در جلگه‌ی پر برف دویده‌ست بهار

عشق و شادابی و نور و نفس و شور و امید
همه را بهر تو بر دوش کشیده‌ست بهار

ارمغانی‌ست که هر سال به ایثار و نثار
مهربانانه سر راه تو چیده‌ست #بهار

بیدُ بن غرق جوانه‌ست و به رقص آمده است
از در و بام و هوا بس که شنیده‌ست بهار!

خیز و آغوش در آغوش لطیفش بگشای
روح هستی‌ست که جان‌بخش وزیده‌ست بهار

چشم بیدار بر این تلخی ایام ببند
خواب‌هایی شکرین بهر تو دیده‌ست بهار...

- #فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی

@fereydoonmoshiri
@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 💐❤️🌸🌺 عشق و عاشقى كه وقت نميشناسد! ناغافل راه كج ميكند و جا خوش ميكند وسط پنج برعكس تپنده در سينه ات💘 اما قصه بهار چيز ديگريست؛هيچى جلودارش نيست، نوبت، نوبتِ عاشقيست! دل بده به دل بهار آغوش بگشا عشق كه شكوفه كند باغ دلت تماشاييست!😍🥰
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🥰❤️

در اين بهار زيبا، حالا كه همه چيز مهياست; خوش به حال تو
كه نوبت عاشقي ات رسيده😍
اميدوارم دوست داشتن را بلد باشى، وقتى از كوچه پس كوچه هاى زندگى رد ميشوى؛ شكفتن شكوفه ها را ببينى ،
عطر ياسها جانت را پركند و طراوت باران به شوقت بياورد،
خوشبختى به همين نزديكى است نفس
بكش!

#صدسال_به_عشق_من_و_تو

🔻🔺🔻
خوش به حال غنچه های نیمه باز

بوی #باران، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخه‌های شسته، باران‌خورده پاک،
آسمانِ آبی و ابر سپید،
برگ‌های سبز بید،
عطر #نرگس، رقص باد،
نغمه‌ی شوق پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست
نرم‌نرمک می‌‌رسد اینک #بهار،
خوش به‌حالِ روزگار! ‌

خوش به‌حالِ چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به‌حالِ دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به‌حالِ غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به‌حالِ دختر میخک که می‌خندد به ناز
خوش به‌حالِ جام لبریز از شراب
خوش به‌حالِ آفتاب!

ای دلِ من، گرچه در این روزگار
جامه‌ی رنگین نمی‌پوشی به کام
باده‌ی رنگین نمی‌بینی به‌ جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن مِی که می‌باید تُهی‌ست

ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای‌ دریغ از ما اگر #کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشه‌ی غم را به سنگ
هفت‌رنگش می‌شود هفتاد رنگ!

- #فریدون_مشیری
از دفتر: #ابر_و_کوچه


@FereydoonMoshiri
@sobhosher
#صدسال_به_عشق_من_و_تو ❤️🥰

شايد عشق پاسخ بسيارى از پرسشهاى ما باشد؛ پرسش ما از زندگى، از ... اما چقدر از اين پاسخ اطمينان داريم؟
آنقدر دم دستى و تكرارى كه با هر چيزى جايگزين ميشود يا آنقدر آسمانى و متافيزيكى كه به كار نيايد!؟


#صدسال_به_عشق_من_و_تو

چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها
دست‌ها تشنه‌ی تقسیم فراوانی‌ها

با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغ‌های دل ما، جای چراغانی‌ها

حالیا! دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی است در این بی‌سر و سامانی‌ها

وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی!
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانی‌ها!

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل‌ها و غزل‌خوانی‌ها...

سایه‌ی امن کسای تو مرا بر سر، بس!
تا پناهم دهد از وحشت عریانی‌ها

چشم تو لایحه‌ی روشن آغاز #بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی‌ها

#قیصر_امین_پور
@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو ❤️🥰 شايد عشق پاسخ بسيارى از پرسشهاى ما باشد؛ پرسش ما از زندگى، از ... اما چقدر از اين پاسخ اطمينان داريم؟ آنقدر دم دستى و تكرارى كه با هر چيزى جايگزين ميشود يا آنقدر آسمانى و متافيزيكى كه به كار نيايد!؟ #صدسال_به_عشق_من_و_تو چشم‌ها…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو ❤️🥰

گفته اند عاشق ها كورند؛ اما اگر كسى را دوست داشتى و فكر كردى ميتواند عاشقت باشد نقشه اى از خودت در اختيارش بگذار !اجازه بده كوچه پس كوچه هايت را ياد بگيرد، توقع نداشته باش همه ى عاشقان كريستوف كلمب باشند؛ كسى كه تو را بلد است عاشقى را بهتر ميتواند.

🔺🔻🔺
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

صد بوسه ی نداده میان دهان توست
من تشنه کام و آب خنک در دکان توست

سر تا به پا زنی تو و زیباست این تضاد
زان شرم دخترانه که در دیدگان توست

باغی تو با بنفشه ی گیسو و سرو قد
یاست تن است و گونه وگل ارغوان توست

خورشید رخ بپوشد و در ابر گم شود
از شرم آن سُهیل که در آسمان توست

با بوسه یی در آتش خود سوختی مرا
انگار آفتاب درون دهان توست

این سان که با هوای تو در خویش رفته ام
گویی #بهار در نفس مهربان توست

انگار کن که با نفس من به سینه ات
باد خزان وزیده به باغ جوان توست 

#حسین_منزوی

@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو ❤️🥰 گفته اند عاشق ها كورند؛ اما اگر كسى را دوست داشتى و فكر كردى ميتواند عاشقت باشد نقشه اى از خودت در اختيارش بگذار !اجازه بده كوچه پس كوچه هايت را ياد بگيرد، توقع نداشته باش همه ى عاشقان كريستوف كلمب باشند؛ كسى كه تو را بلد است عاشقى…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🥰❤️

عقل و عشق، دو ناديدنىِ غير قابل انكار!
جايى يكى به علم و ديگرى به هنر منتج ميشود و گاهى يكى بر ديگرى رجحان و برترى ميابد؛
اما اگر هردو باهم باشند آفرينش بينقص تحقق ميابد.
زمين همان بهشتى ميشود كه دلمان ميخواهد وقتى كه تو را عاشقانه شناختم، وقتى مرا بشناسى و عاشقم باشى
ديگر در بند حور و پرى نيستيم؛ بهشت آغوش ماست!

🔺🔻🔺
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

چون #تو آیی همه جا بوی #بهار می آید
سبزه وگل به تنِ دشت و دیار می آید

قاصدک ها خبر آمدنت را گفتند
همه جا جار زدند دلبر و یار می آید

شب تاریک مرا مژده به ماهی دادند
ماه و مهتاب رخی در شب تار می آید

بر من آرد چو نسیمی عطر خوش بوی تورا
شوق جان بازی من بر سر دار می آید

هر که در میکده ات کهنه شرابی نوشد
دل بشوید زغم و چشمِ خمار می آید

چوب حراج براین عمر و جوانی زده ام
تا خریدار تویی شُهرتِ کار می آید

جان به لب آمد و هرگز ٬لب به جانان نرسید
حسرتِ بوسه ز او‌ بر دل زار می آید

چشمِ بیداد به راه تو دگر جیحون است
اشک شوق است براو چون که بهار می آید

#سیدرسول_حسینی_پور

@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🥰❤️ عقل و عشق، دو ناديدنىِ غير قابل انكار! جايى يكى به علم و ديگرى به هنر منتج ميشود و گاهى يكى بر ديگرى رجحان و برترى ميابد؛ اما اگر هردو باهم باشند آفرينش بينقص تحقق ميابد. زمين همان بهشتى ميشود كه دلمان ميخواهد وقتى كه تو را عاشقانه…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو🥰❤️

عشق مرز نميشناسد ساعت و مكان ندارد، واقعيت و مجاز نميداند!
درآغاز تو را تسخير ميكند، آنگاه حكمروايى اش را گسترش ميدهد;
اما هرچه هست از تو بيرون نيست فرامانرواى ذهن و جان توست و اعتبارِ سلطنتش را ازتو ميگيرد.

🔺🔻🔺
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

صبح می خندد و باغ از نفس گرم #بهار
 می گشاید مژه و می شکند مستی خواب

 آسمان تافته در برکه و زین تابش گرم
 آتش انگیخته در
سینه افسرده آب

 آفتاب از پس البرز نهفته ست و ازو
آتشین نیزه برآورده سر از سینه کوه

صبح می آید ازین آتش جوشنده به تاب
 باغ می گیرد ازین شعله گل گونه شکوه

 آه دیری ست که من مانده ام از خواب به دور
مانده در بستر و دل بسته به اندیشه خویش
مانده در بسترم و
هر نفس از تیشه فکر
 می زنم بر سر خود تا بکنم ریشه خویش
چیست اندیشه من ؟ عشق خیالی آشوبی

که به بازویم گرفته ست به بیداری و خواب
 می نماید به من شیفته دل رخ به فریب
می رباید ز تن خسته من طاقت و تاب

آنچه من دارم ازو هست خیالی که ز دور
 چهر برتافته در
آینه خاطر من

همچو مهتاب که نتوانیش آورد به چنگ
دور از دست تمنای من و در بر من

می کنم جامه به تن می دوم از خانه برون
می روم در پی او با دل دیوانه خویش

پی آن گم شده می گردم و می آیم باز
 خسته و کوفته از گردش روزانه خویش

خواب می آید و در چشم نمی یابد راه
یک طرف
اشک رهش بسته و یک سوی خیال

 نشنوم ناله خود را دگر از مستی درد
آه گوشم شده کر یا که زبانم شده لال

 چشم ها دوخته بر بستر من سحرآمیز
خواب بر سقف نشسته ست چو جادوی سیاه

آه از خویش تهی می شوم آرام آرام
می گریزد نفس خسته ام از سینه چو آه

 بانگ برمی زنم از
شوق که : آنا آنا

ناگهان می پرم از خواب گشاده آغوش
 می شود باز دو دست من و می افتد سست

 هیچ کس نیست به جز شب که سیاه است و خموش
 #هوشنگ_ابتهاج
ه.ا.سايه

@sobhosher
صبح و شعر
#صدسال_به_عشق_من_و_تو🥰❤️ عشق مرز نميشناسد ساعت و مكان ندارد، واقعيت و مجاز نميداند! درآغاز تو را تسخير ميكند، آنگاه حكمروايى اش را گسترش ميدهد; اما هرچه هست از تو بيرون نيست فرامانرواى ذهن و جان توست و اعتبارِ سلطنتش را ازتو ميگيرد. 🔺🔻🔺 #صدسال_به_عشق_من_و_تو…
#صدسال_به_عشق_من_و_تو 🥰❤️

از جور زمانه، از ناكامى ها و تلخيها به عشق پناه ميبرى و درد و رنج عشق را به همه ى آن ها ترجيح ميدهى

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
#حافظ
🔻🔺🔻
#صدسال_به_عشق_من_و_تو

ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم
ز بس‌که داد زدیم "آی دزد" خسته شدیم

ز عشق دست کشیدیم و بهر کشتن خویش
به پایمردی اغیار دسته دسته شدیم

خراب گشت وطن‌خواهی از من و تو بلی
میان میوهٔ شیرین زمخت هسته شدیم

سری به‌دست شمال و سری به‌دست جنوب
بسان رشته در این کشمکش گسسته شدیم

چو رشته‌ای که به جهد از میان گسسته شود
جدا شدیم ز خوبش، به غیر بسته شدیم

ز بی‌ حیاییِ اغیار و بی‌ وفایی یار
به جان دوست که یکباره دل‌شکسته شدیم

من و #بهار به نیروی #عشق ازین غرقاب
بساط خویش کشیدیم و فر خجسته شدیم

#ملک‌الشعرا_بهار

@sobhosher