Forwarded from اتچ بات
#درياي_پارس 🌊
بهرچهارم
🔘جايگاه درياي #پوييتيك:
چون درياي پوييتيك:
- در كنار مرز ايران است!
- از درياهاي تبرستان و سياهبُن بزرگتر است!
- آبخاست و آبكاست دارد!
- به درياي ستويس و از آنجا به فراخكرت راه دارد!
پس همين درياي پارس است كه از هنگام هخامنشيان, بنام پارسيان, ”پارس“ ناميده شد.
اما تا اين زمان(زمان هخامنشيان), در نوشتههاي پهلوي و نامههاي ديني و فرهنگي, همان نام پوييتيك را دارد.
در کهن ترین گفتارهای ایرانی، نام دریای پارس، پویی تیک بوده است که در زبان پهلوی به پودیک در آمده است و در نوشته های بابِلی هم با همین نام ایرانی آن به گونه ی پودیک یاد کرده اند.
از پژوهش هاي
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
بهرچهارم
🔘جايگاه درياي #پوييتيك:
چون درياي پوييتيك:
- در كنار مرز ايران است!
- از درياهاي تبرستان و سياهبُن بزرگتر است!
- آبخاست و آبكاست دارد!
- به درياي ستويس و از آنجا به فراخكرت راه دارد!
پس همين درياي پارس است كه از هنگام هخامنشيان, بنام پارسيان, ”پارس“ ناميده شد.
اما تا اين زمان(زمان هخامنشيان), در نوشتههاي پهلوي و نامههاي ديني و فرهنگي, همان نام پوييتيك را دارد.
در کهن ترین گفتارهای ایرانی، نام دریای پارس، پویی تیک بوده است که در زبان پهلوی به پودیک در آمده است و در نوشته های بابِلی هم با همین نام ایرانی آن به گونه ی پودیک یاد کرده اند.
از پژوهش هاي
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
#زبــــان_فــارســـــی
(بهردوم)📖
🔸 کنون گاه آن می رسد که زبان فارسی را با اين ميزانها، بسنجيم!
١- گنجينهء واژه ها:
🔺بزرگترين کار که در زمينهء گرد آوری واژه های زبان فارسی در زمان ما رخ نموده است، کار روانشاد دهخدا و همکاران وی است و اگر چه اين کار به ياری گروهی ديگر از واژه شناسان ويراسته می شود تا به آراستگی رسد، هنوز فرسنگها راه برای رسيدن به يک واژه نامهء بزرگ در برگيرنده همهء واژه های فارسی در پيش داريم.
🔹با همهء اين سخنان، دهخدا خود گفته است که پيرامون دو هزار هزار (دو ميليون) برگه برای «لغتنامه» گردآوری شده است، که اگر يکهزار هزار آن را برای نامها کنار نهيم، باز يکهزار هزار برگه برای واژه ها بر جای می ماند و اين انبوه واژه در هيچ يک از زبانهای امروز جهان به چشم نمی خورد،
🔺 و اين بسنده است که بدانيم که شمار واژه های زبان انگليسی تا يک سده پيش يکصد هزار بوده است و در اين يک سده با پذيرش از زبانهای ديگر و پيدايی دانشهای تازه و واژه های پيوسته به آن يکصد هزار واژه ء ديگر به گنجينهء واژه های آن افزوده شده است و اگر اين شمار را با شمار واژه های فارسی در لغتنامه بسنجيم از اين سنجش دچار شگفتی می شويم.
اما اين را نيز می بايد به اين سخن افزود، که هم اکنون در سازمان لغتننامه ، ياران و همکاران سرگرم ويرايش اند.
🔻چند فرهنگستان ديگر، در همين زمان پيدا شده اند که کارشان پژوهش در واژه های فارسی است و يکی از آن ميان، بنياد شهيد رواقی است که به کوشش دکتر محمد رواقی تا کنون هفتاد دفتر پيرامون فرهنگ و واژهء ايرانی فراهم کرده اند.
🔺گردش روزگار دروازه های شهرهای بزرگ و کهن فارسی زبان قندهار، کابل، هرات، بلخ، بدخشان، زرافشان، خجند، سمرقند، بخارا و تاشکند را بازگشوده است و انبوه شگفتی آور از واژه های نغز و تازهء آن مرز مهربانان که نرمک نرمک با واژه های اين سو می آميزد چنان گستردگی و نيرو به زبان فارسی می دهد که توان آن را چند برابر کند. انبوه واژه های گويشهای ايرانی، از کردستان گرفته تا يغناب که هنوز به گنجينهء زبان همگانی اندر نشده و با کوشش پيگير ساليان می بايد که چنين شود ( و بخشی بزرگ از برنامهء بنياد نيشابور به اين کار ويژه شده است) خود شگفت انگير است، و اگر همه اين کوششها انجام شود ديگر در همهء جهان کسی را پروای سنجيدن زبانهای ديگر با زبان فارسی دری، پيش نخواهد آمد!
🔸٢-توانائی زبان در ساختن واژه های نو:
🔺اين پيداست که بر درخت دانش هر زمان شکوفهای نو می رويد و باغبانان را می بايد که نامی بر آن نهند و زبان را می بايد که توان چنين نامگذاری همواره باشد.
و اين نيز پيداست که همه زبانهای آريايی ( که ريشه در اوستا و سانسکريت دارند) از چنين ويژگی برخوردارند و به همين روی ديدار کردن واژه تازه در اين زبانها دشوار نمی نمايد.
🔹اما اين ويژگی در زبان فارسی ويژه تر از همه زبانهاست و برای آن که روشن شود توان اين زبان جهانی در برآوردن واژه های تازه تر چه اندازه است، يک واژه را بر می گزينيم و پيوندهای گونه گون آن را با واژه های ديگر باز می بينيم.
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
(بهردوم)📖
🔸 کنون گاه آن می رسد که زبان فارسی را با اين ميزانها، بسنجيم!
١- گنجينهء واژه ها:
🔺بزرگترين کار که در زمينهء گرد آوری واژه های زبان فارسی در زمان ما رخ نموده است، کار روانشاد دهخدا و همکاران وی است و اگر چه اين کار به ياری گروهی ديگر از واژه شناسان ويراسته می شود تا به آراستگی رسد، هنوز فرسنگها راه برای رسيدن به يک واژه نامهء بزرگ در برگيرنده همهء واژه های فارسی در پيش داريم.
🔹با همهء اين سخنان، دهخدا خود گفته است که پيرامون دو هزار هزار (دو ميليون) برگه برای «لغتنامه» گردآوری شده است، که اگر يکهزار هزار آن را برای نامها کنار نهيم، باز يکهزار هزار برگه برای واژه ها بر جای می ماند و اين انبوه واژه در هيچ يک از زبانهای امروز جهان به چشم نمی خورد،
🔺 و اين بسنده است که بدانيم که شمار واژه های زبان انگليسی تا يک سده پيش يکصد هزار بوده است و در اين يک سده با پذيرش از زبانهای ديگر و پيدايی دانشهای تازه و واژه های پيوسته به آن يکصد هزار واژه ء ديگر به گنجينهء واژه های آن افزوده شده است و اگر اين شمار را با شمار واژه های فارسی در لغتنامه بسنجيم از اين سنجش دچار شگفتی می شويم.
اما اين را نيز می بايد به اين سخن افزود، که هم اکنون در سازمان لغتننامه ، ياران و همکاران سرگرم ويرايش اند.
🔻چند فرهنگستان ديگر، در همين زمان پيدا شده اند که کارشان پژوهش در واژه های فارسی است و يکی از آن ميان، بنياد شهيد رواقی است که به کوشش دکتر محمد رواقی تا کنون هفتاد دفتر پيرامون فرهنگ و واژهء ايرانی فراهم کرده اند.
🔺گردش روزگار دروازه های شهرهای بزرگ و کهن فارسی زبان قندهار، کابل، هرات، بلخ، بدخشان، زرافشان، خجند، سمرقند، بخارا و تاشکند را بازگشوده است و انبوه شگفتی آور از واژه های نغز و تازهء آن مرز مهربانان که نرمک نرمک با واژه های اين سو می آميزد چنان گستردگی و نيرو به زبان فارسی می دهد که توان آن را چند برابر کند. انبوه واژه های گويشهای ايرانی، از کردستان گرفته تا يغناب که هنوز به گنجينهء زبان همگانی اندر نشده و با کوشش پيگير ساليان می بايد که چنين شود ( و بخشی بزرگ از برنامهء بنياد نيشابور به اين کار ويژه شده است) خود شگفت انگير است، و اگر همه اين کوششها انجام شود ديگر در همهء جهان کسی را پروای سنجيدن زبانهای ديگر با زبان فارسی دری، پيش نخواهد آمد!
🔸٢-توانائی زبان در ساختن واژه های نو:
🔺اين پيداست که بر درخت دانش هر زمان شکوفهای نو می رويد و باغبانان را می بايد که نامی بر آن نهند و زبان را می بايد که توان چنين نامگذاری همواره باشد.
و اين نيز پيداست که همه زبانهای آريايی ( که ريشه در اوستا و سانسکريت دارند) از چنين ويژگی برخوردارند و به همين روی ديدار کردن واژه تازه در اين زبانها دشوار نمی نمايد.
🔹اما اين ويژگی در زبان فارسی ويژه تر از همه زبانهاست و برای آن که روشن شود توان اين زبان جهانی در برآوردن واژه های تازه تر چه اندازه است، يک واژه را بر می گزينيم و پيوندهای گونه گون آن را با واژه های ديگر باز می بينيم.
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
#زبــــان_فــارســـــی
بهر سوم
🔹چون سرآغاز هر کار سر و آغاز آن است، از واژهء «سر» می آغازيم:
سربريده ، سرپا(نشستن، يا ايستادن)، سرپايی (کفش خانه)، سرپا گرفتن ( کودک)، سراپرده، سراب، سرآب (کنار جوی يا چشمه يا رودخانه)، سرباز (کسی سر خود را در راه کشورش مي بازد)، سرانداز (کسی که سر خود را در راه کسی، يا آرمانی بيدرنگ می افشاند)، سرسپردن (فدايی کسی شدن)، سر سپار، سرشاخ (آمادهء نبرد)، سرافشان(کسی که سرخودرا درراه کسی ياآرمانی بيدرنگ می افشاند )، سر براه (فرمانبر)، سر راه (کودکی که توان نگاهداشتنش را ندارند و بر سر راه می نهند تا کسی اورا به فرزندی بپذيرد)، سر راهی (خوراکی يا چيزی که به مسافر می دهند تا با خود ببرد)، سر گز( کچل، کل، بی مو)، سر دادور (داور بزرگ)، سر تراش ( سلمانی) سردادن (رها ردن)، سر انگشت، سر و سامان، سر نهادن ( راهی را در پيش گرفتن)، سر بر نهاندن ( بدنبال کسی رفتن)، سر گذاشتن، سر بی کلاه (نادار و درويش)، سر تاجدار ( پادشاه)، سر تاجوار (سر شايستهء تاج، پادشاه )، سر فروش (کله پاچه فروش)، سر سازش، سرِ جنگ، سر درد، سرنشين...
🔺و چون فهرست واژه های پيوسته با سر، پيوسته شد، روشن می شود که زبانهای ديگر در برابر آن سرفکنده و سرگشته اند. زيرا که در هيچ يک از فرهنگهای زبانهای جهان تا يک دهم چنين پديده ای نيز پديدار نيست.
🔸٣-ساده بودن زبان:
🔻اين نيز پيداست که دانشمندان در زبان دانشی خويش برای کوتاه کردن واژه های بزرگ ، گزيده ای از آن می گويند يا نشانه ای برای آن بر می گزينند، چونان: Sin برای سينوس، P برای فشار، يا E برای نيرو و ... با اينهمه باز ميشايد که زبانی که برای نمودن دانش به کار گرفته می شود ، خود نيز ساده تر بوده است تا با همراهی با اين نشانه های ساده، زمان و توان و دفتر و ديوان کمتر برای باز گفتن بخشهای گونه گونه دانش بخواهد.
ويژه آن که اين زمان را ، زمان #رايانه (کامپيوتر) میخوانند و از خورشيد نمايانتر اين که سخن است که هر چه زبان ساده تر باشد، کار را آسانتر می سازد. از همين واژه Computer بياغازيم که در فرهنگستان دويم ايران، بجای آن،رايانه را برگزيدند. اين واژه ريشه در #راينيتن پهلوی دارد که «انديشيدن دربارهء چيزی يا کاری و کم و بسيار و چه و چون آن را سنجيدن برای به انجام رسانيدن آن» باشد!
خود بنگريد که اين انبوه انديشه و کردار را چگونه در راينيتن گنجانده اند و آن را ساده کرده اند. اما کامپيوتر از نُه واکه و چهار آوا (سيلاب) برآمده است، باز آن که رايانه ايرانی از شش واکه و سه آوا پديدار گشته است و خود در سادگی خويش سخن می گويد. گذشته از آن که اگر من بجای گزينندگان اين واژه بودم #رايان (همچون گريان، روان) را برای آن برمی گزيدم که نشانهء کنش و کردار آن است و آن را با هــ پايانی کوچک نمی کردم و آن گاه بود که رايان دارای پنج واکه و دو آوا می شد و ساده تر از نمونهء کنونی نيز می بود و در آينده نيز شايد که چنين شود.
اکنون می بايد که به روی ديگر اين واژه بنگريم:
کامپيوتر به شمار و شمارگری آن چشم دارد و رايان چنان که بر شمرديم به چند و چون و اند آن و سنجش آن و برگزيدن آن!
🔺پرويز ناتل خانلری در «زبانشناسی و زبان فارسی» سنجيده است که واژه های زبان فارسی بيشتر يک آوايی يا دو آوايی اند و اين نشان سايش و ساده تر شدن زبان فارسی است.
🔻واژه هاي يک آوايی فارسي چونان: آب، در،پشت، رو.
🔺واژه های دو آوايی آن چونان : آبی، دربار، دارکوب،رويداد ... پرداخت...
کارگر ايرانی در برابر فوندانسيون فرانسوی، «پی» را به کار می برد.
بانوی خانهء ايرانی در برابر برد انگليسی- «نان» می گويد.
کشاورز ايرانی بجای واتر انگليسی، «آب» بر زبان می راند و رانندهء ايرانی بجای Comfortable واژهء «آسان» يا آسوده را پيش می کشد.
🔹زبانهای ايرانی در بستر دراز آهنگ رود آواز خوان زبان خود، هزاره ها را پيموده اند و در اين راه دراز، از هر سنگی رنگی پذيرفته اند و از هر پيچی، آهنگی ... و «سوده» و «ساده» به زمان شکوفايی سخن فارسی رسيده اند و بر لب و کام زبان شيرين دهنان ايرانی غلتيده اند و از نوک خانه بزرگانی چون فردوسی، رودکی، سنايی و سعدی گذشته اند ...
ادامه دارد..
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
بهر سوم
🔹چون سرآغاز هر کار سر و آغاز آن است، از واژهء «سر» می آغازيم:
سربريده ، سرپا(نشستن، يا ايستادن)، سرپايی (کفش خانه)، سرپا گرفتن ( کودک)، سراپرده، سراب، سرآب (کنار جوی يا چشمه يا رودخانه)، سرباز (کسی سر خود را در راه کشورش مي بازد)، سرانداز (کسی که سر خود را در راه کسی، يا آرمانی بيدرنگ می افشاند)، سرسپردن (فدايی کسی شدن)، سر سپار، سرشاخ (آمادهء نبرد)، سرافشان(کسی که سرخودرا درراه کسی ياآرمانی بيدرنگ می افشاند )، سر براه (فرمانبر)، سر راه (کودکی که توان نگاهداشتنش را ندارند و بر سر راه می نهند تا کسی اورا به فرزندی بپذيرد)، سر راهی (خوراکی يا چيزی که به مسافر می دهند تا با خود ببرد)، سر گز( کچل، کل، بی مو)، سر دادور (داور بزرگ)، سر تراش ( سلمانی) سردادن (رها ردن)، سر انگشت، سر و سامان، سر نهادن ( راهی را در پيش گرفتن)، سر بر نهاندن ( بدنبال کسی رفتن)، سر گذاشتن، سر بی کلاه (نادار و درويش)، سر تاجدار ( پادشاه)، سر تاجوار (سر شايستهء تاج، پادشاه )، سر فروش (کله پاچه فروش)، سر سازش، سرِ جنگ، سر درد، سرنشين...
🔺و چون فهرست واژه های پيوسته با سر، پيوسته شد، روشن می شود که زبانهای ديگر در برابر آن سرفکنده و سرگشته اند. زيرا که در هيچ يک از فرهنگهای زبانهای جهان تا يک دهم چنين پديده ای نيز پديدار نيست.
🔸٣-ساده بودن زبان:
🔻اين نيز پيداست که دانشمندان در زبان دانشی خويش برای کوتاه کردن واژه های بزرگ ، گزيده ای از آن می گويند يا نشانه ای برای آن بر می گزينند، چونان: Sin برای سينوس، P برای فشار، يا E برای نيرو و ... با اينهمه باز ميشايد که زبانی که برای نمودن دانش به کار گرفته می شود ، خود نيز ساده تر بوده است تا با همراهی با اين نشانه های ساده، زمان و توان و دفتر و ديوان کمتر برای باز گفتن بخشهای گونه گونه دانش بخواهد.
ويژه آن که اين زمان را ، زمان #رايانه (کامپيوتر) میخوانند و از خورشيد نمايانتر اين که سخن است که هر چه زبان ساده تر باشد، کار را آسانتر می سازد. از همين واژه Computer بياغازيم که در فرهنگستان دويم ايران، بجای آن،رايانه را برگزيدند. اين واژه ريشه در #راينيتن پهلوی دارد که «انديشيدن دربارهء چيزی يا کاری و کم و بسيار و چه و چون آن را سنجيدن برای به انجام رسانيدن آن» باشد!
خود بنگريد که اين انبوه انديشه و کردار را چگونه در راينيتن گنجانده اند و آن را ساده کرده اند. اما کامپيوتر از نُه واکه و چهار آوا (سيلاب) برآمده است، باز آن که رايانه ايرانی از شش واکه و سه آوا پديدار گشته است و خود در سادگی خويش سخن می گويد. گذشته از آن که اگر من بجای گزينندگان اين واژه بودم #رايان (همچون گريان، روان) را برای آن برمی گزيدم که نشانهء کنش و کردار آن است و آن را با هــ پايانی کوچک نمی کردم و آن گاه بود که رايان دارای پنج واکه و دو آوا می شد و ساده تر از نمونهء کنونی نيز می بود و در آينده نيز شايد که چنين شود.
اکنون می بايد که به روی ديگر اين واژه بنگريم:
کامپيوتر به شمار و شمارگری آن چشم دارد و رايان چنان که بر شمرديم به چند و چون و اند آن و سنجش آن و برگزيدن آن!
🔺پرويز ناتل خانلری در «زبانشناسی و زبان فارسی» سنجيده است که واژه های زبان فارسی بيشتر يک آوايی يا دو آوايی اند و اين نشان سايش و ساده تر شدن زبان فارسی است.
🔻واژه هاي يک آوايی فارسي چونان: آب، در،پشت، رو.
🔺واژه های دو آوايی آن چونان : آبی، دربار، دارکوب،رويداد ... پرداخت...
کارگر ايرانی در برابر فوندانسيون فرانسوی، «پی» را به کار می برد.
بانوی خانهء ايرانی در برابر برد انگليسی- «نان» می گويد.
کشاورز ايرانی بجای واتر انگليسی، «آب» بر زبان می راند و رانندهء ايرانی بجای Comfortable واژهء «آسان» يا آسوده را پيش می کشد.
🔹زبانهای ايرانی در بستر دراز آهنگ رود آواز خوان زبان خود، هزاره ها را پيموده اند و در اين راه دراز، از هر سنگی رنگی پذيرفته اند و از هر پيچی، آهنگی ... و «سوده» و «ساده» به زمان شکوفايی سخن فارسی رسيده اند و بر لب و کام زبان شيرين دهنان ايرانی غلتيده اند و از نوک خانه بزرگانی چون فردوسی، رودکی، سنايی و سعدی گذشته اند ...
ادامه دارد..
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
#زبان_فارسی📖
بهر چهارم
🔴٤- آيين يگانه در زبان:
🔸اگر کشوري در جهان باشد که برای فرمانروايی بر آن، هر روز آئينی و دادی تازه بنهند، يا هر گاه که خواهند برای يک کار آئينی جدا از آئينهای روان برگزينند، می بايد دانست که آن کشور تازه خاسته است و فرمانروايان آن برای سنجيدن خويش و مردمان خود نياز به زمان دارند.
اکنون همين سخن برای زبان به کار می آيد و داوری ديگر هم برای آن نمی بايد. زبان در جهان است که آئين يگانه برای همه زمانها و واژه ها و گروه بنديها و چونيها و چنديهای خويش دارد و يک واژه يا يک سخن در آن نمی توان يافت که آئينی جدا بخواهد، يا از آئين و دستور همگانی زبان سر بر تابد، باز آن که زبانهای انگليسی و فرانسه و روسی و آلمانی که به گمان گويندگان آن زبان دانش بشمار می روند، سرشار از جدا آئينی اند و برای خواننده نيازی به برشمردن آنها نمی بينيم.
🔵٥- پيوند زبان يا ريشه های کهن:
🔸در بسی از زبانها بدان روی که در گرداب زمان ناهماهنگ چرخيده اند، ريشه واژه های امروزين شان پيدا نيست و بسيار واژه های بی ريشه در آنها روان است، چنان که واژه در زبان بکار می رود، اما روشن نيست که از کجا آمده و چسان روان است!
🔻برای نمونه واژه «براوو» در زبانهای اروپايی به نام يکی از آواها بکار می رود و روشن نيست که چيست؟
🔺همين واژه در روستاهای نيشابور به گونه «بوراباد» برّاباد، يا برنده باد برای برانگيختن پهلوانان يا بازيگران کاربرد دارد و هر دو بخش آن نيز روشن است.
🔺پيشوند واژه های تودی today و tonight انگليسی به نشانهء اين، يا نزديک، بکار می رود و آن گاه همين پيشوند، برای فردا tomorrow نيز بر زبان می رود، که دور است!
اکنون اگر اين پيشوند در هر سه واژه يکی است، چرا کاربرد آن دگرگون است و اگر اين از آن جدا است، ريشه اش کدامين است؟
🔺واژه touyours در فرانسه نيز دو بخش دارد که بخش نخستين آن، tout «همه» می باشد و بخش دويم آن ژور= روز و بر روی هم هرروز يا همهء روزها.
اين واژه بجای همواره يا هميشه فارسی کاربرد دارد و اگر شب هم باشد همان واژه روز را برايش بکار می برند.
🔻در زبان انگليسی هم اگر بخواهند بگويند « هميشه» می گويند همهء راه always.
اما خود واژهء #ژور در فرانسه چيست ؟
اين واژه جابجا شده واژه روز #کردی است.و اگر ژور در زبان فارسى
تنها به گونهء نام به کار می رود، در زبان کردی ريشهء ژرفتر دارد:
کهنتر از روز کردی، واژهء روچ #بلوچی است که در پهلوی نيز برای روز به کار می رود و کهنتر از آن رئوچ #فارسی_باستان و کهنتر از رئوچنگه #اوستائی!
اين که اگر واژهء رئوچنگه اوستايی را نيک بنگريم، می بينيم که همان #روشن فارسی است... و به آن گاه از زمان که جهان روشن، يا رئوچنگه باشد روژ يا روز يا روچ مي گوييم!
🔺انيشتين دانشمند بزرگ روزگار ما، هنگامی که دريافت ذره های بس ريز در فروغ خورشيد يا فروغ هر چيز ديگر روان است و خواست بر آن نام بنهد، از زبان يونانی ياری گرفت و واژهء فوتون را بر آن نهاد تا به آن ذره های هميشگی نامی کهن داده باشد، اما اين نام در زبانهای امروز اروپا باز شناخته نمی شد؛ مگر پس از انيشتين، باز آن که در زبانهای ايرانی با چنين ويژگيها، هر نام تازه که از ريشه های کهن بسازند، بيدرنگ باز شناخته می شود، چنان که منوچهری در آن چامهء شبنامهء خود، چگونگی يک خيزاب را در سخنی کوتاه «دراز آهنگ و پيچان و زمين کن» خوانده است و تا آن جا که من می دانم واژهء «دراز آهنگ» پيش از منوچهری به کار نرفته است و او خود، اين واژه را از ژرفای انديشه برآورده.
اما همين که يک ايرانی آنرا می شنود بيدرنگ می داند که منوچهری چه را می خواسته است گفتن يا واژهء «زمين کن» در همين سروده ... پس واژهء تازه در زبانهای ايرانی، به آسانی شناخته می شود و ريشهء خويش را نيز به روشنی می نماياند!
دکتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
بهر چهارم
🔴٤- آيين يگانه در زبان:
🔸اگر کشوري در جهان باشد که برای فرمانروايی بر آن، هر روز آئينی و دادی تازه بنهند، يا هر گاه که خواهند برای يک کار آئينی جدا از آئينهای روان برگزينند، می بايد دانست که آن کشور تازه خاسته است و فرمانروايان آن برای سنجيدن خويش و مردمان خود نياز به زمان دارند.
اکنون همين سخن برای زبان به کار می آيد و داوری ديگر هم برای آن نمی بايد. زبان در جهان است که آئين يگانه برای همه زمانها و واژه ها و گروه بنديها و چونيها و چنديهای خويش دارد و يک واژه يا يک سخن در آن نمی توان يافت که آئينی جدا بخواهد، يا از آئين و دستور همگانی زبان سر بر تابد، باز آن که زبانهای انگليسی و فرانسه و روسی و آلمانی که به گمان گويندگان آن زبان دانش بشمار می روند، سرشار از جدا آئينی اند و برای خواننده نيازی به برشمردن آنها نمی بينيم.
🔵٥- پيوند زبان يا ريشه های کهن:
🔸در بسی از زبانها بدان روی که در گرداب زمان ناهماهنگ چرخيده اند، ريشه واژه های امروزين شان پيدا نيست و بسيار واژه های بی ريشه در آنها روان است، چنان که واژه در زبان بکار می رود، اما روشن نيست که از کجا آمده و چسان روان است!
🔻برای نمونه واژه «براوو» در زبانهای اروپايی به نام يکی از آواها بکار می رود و روشن نيست که چيست؟
🔺همين واژه در روستاهای نيشابور به گونه «بوراباد» برّاباد، يا برنده باد برای برانگيختن پهلوانان يا بازيگران کاربرد دارد و هر دو بخش آن نيز روشن است.
🔺پيشوند واژه های تودی today و tonight انگليسی به نشانهء اين، يا نزديک، بکار می رود و آن گاه همين پيشوند، برای فردا tomorrow نيز بر زبان می رود، که دور است!
اکنون اگر اين پيشوند در هر سه واژه يکی است، چرا کاربرد آن دگرگون است و اگر اين از آن جدا است، ريشه اش کدامين است؟
🔺واژه touyours در فرانسه نيز دو بخش دارد که بخش نخستين آن، tout «همه» می باشد و بخش دويم آن ژور= روز و بر روی هم هرروز يا همهء روزها.
اين واژه بجای همواره يا هميشه فارسی کاربرد دارد و اگر شب هم باشد همان واژه روز را برايش بکار می برند.
🔻در زبان انگليسی هم اگر بخواهند بگويند « هميشه» می گويند همهء راه always.
اما خود واژهء #ژور در فرانسه چيست ؟
اين واژه جابجا شده واژه روز #کردی است.و اگر ژور در زبان فارسى
تنها به گونهء نام به کار می رود، در زبان کردی ريشهء ژرفتر دارد:
کهنتر از روز کردی، واژهء روچ #بلوچی است که در پهلوی نيز برای روز به کار می رود و کهنتر از آن رئوچ #فارسی_باستان و کهنتر از رئوچنگه #اوستائی!
اين که اگر واژهء رئوچنگه اوستايی را نيک بنگريم، می بينيم که همان #روشن فارسی است... و به آن گاه از زمان که جهان روشن، يا رئوچنگه باشد روژ يا روز يا روچ مي گوييم!
🔺انيشتين دانشمند بزرگ روزگار ما، هنگامی که دريافت ذره های بس ريز در فروغ خورشيد يا فروغ هر چيز ديگر روان است و خواست بر آن نام بنهد، از زبان يونانی ياری گرفت و واژهء فوتون را بر آن نهاد تا به آن ذره های هميشگی نامی کهن داده باشد، اما اين نام در زبانهای امروز اروپا باز شناخته نمی شد؛ مگر پس از انيشتين، باز آن که در زبانهای ايرانی با چنين ويژگيها، هر نام تازه که از ريشه های کهن بسازند، بيدرنگ باز شناخته می شود، چنان که منوچهری در آن چامهء شبنامهء خود، چگونگی يک خيزاب را در سخنی کوتاه «دراز آهنگ و پيچان و زمين کن» خوانده است و تا آن جا که من می دانم واژهء «دراز آهنگ» پيش از منوچهری به کار نرفته است و او خود، اين واژه را از ژرفای انديشه برآورده.
اما همين که يک ايرانی آنرا می شنود بيدرنگ می داند که منوچهری چه را می خواسته است گفتن يا واژهء «زمين کن» در همين سروده ... پس واژهء تازه در زبانهای ايرانی، به آسانی شناخته می شود و ريشهء خويش را نيز به روشنی می نماياند!
دکتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
#زبــــان_فــارســـــی
بهر پنجم
🔶 ٦-زبان از ديگر زبانها که در پهنهء دانش ميکوشند، جدا نباشد:
🔹اين بر همگان پيداست که #دانش_ايرانی در گرما گرم آن جنگها که برای چليپا روی می داد و پس از آن، به اروپا ره يافت.
اروپاييان بسی از واژه های اين دانش را که يا به زبان فارسی يا به زبان تازی بوده، پذيرفتند يا اندکی دگرگونی دادند.
🔻چنان که #ابن_سينا را «اوي سينا» خواندند و #خوارزمی را «الخوارزمي» ناميدند و کار بزرگ وی را نيز با کمی دگرگونی «لگاريتم» خواندند. اما امروز بر هيچ کس پوشيده نيست که اروپاييان پيشتاز دانشی اند که با فن يا (تکنيک) همراه و همراز است و به سختی نيز می تازند و واژه های فراوان نيز در اين زمينه می سازند.
🔺اين نيز روشن است که کشوری چون چين که از زمان باستان نيز چون ايران گاهوارهء دانش بوده است. واژه هايی برای خويش در اين زمينه دارد ... اما واژه های چينی دشوار ، راه به کاروان واژه های دانشی اروپا می يابند و بدين روی آنان نيز برای گزينش واژه های اروپايی گاهگاه ناچارند.
زبان فارسی، مثل همهء زبانهای ايرانی، چون پيوند خويش را با ديگر زبانهای آريايی نگسسته است چنين توانايی را دارد که واژه بسازد و سخنگويان اروپايی نيز آن را از زبان و انديشهء خويش دور نبينند . چنان که نمونه ای چند از آن در بخش پيشين آمد.
🔷٧-کوشش گويندگان در دراز نای زمان برای ژرفا و گسترش بخشيدن به زبان بهم پيوسته باشد.
🔸برای اين بخش گفتار در کار نيست، زيرا که همگان دانند که در جهان برای هيچ زبانی چنان کوششی که برای زبان فارسی و ژرفا بخشيدن بدان و گستردن آن انجام گرفته، نگرفته و انبوه دفترها و ديوانها و نامه های دانش و بينش و شناخت و چامه و ترانه و زبانزد و متل و چيستان ... که در زبان فارسی پديدار گشته است، خود چونان آفتــاب جهان تاب روشنی می بخشد. چنان که با استواری می توان گفت که در همه اروپا و به همهء اروپا و به همهء زبانهای آن، چندان چامه و سرود، نسروده اند که تنها در زمان سامانيان و دوران رودکی سمرقندی. اين کوشش همگانی دراز آهنگ، روشن است که به يک چنين زبان ژرفا و گسترگی و توان و نيرو می بخشد، بيش از همهء زبانهای جهان!
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
بهر پنجم
🔶 ٦-زبان از ديگر زبانها که در پهنهء دانش ميکوشند، جدا نباشد:
🔹اين بر همگان پيداست که #دانش_ايرانی در گرما گرم آن جنگها که برای چليپا روی می داد و پس از آن، به اروپا ره يافت.
اروپاييان بسی از واژه های اين دانش را که يا به زبان فارسی يا به زبان تازی بوده، پذيرفتند يا اندکی دگرگونی دادند.
🔻چنان که #ابن_سينا را «اوي سينا» خواندند و #خوارزمی را «الخوارزمي» ناميدند و کار بزرگ وی را نيز با کمی دگرگونی «لگاريتم» خواندند. اما امروز بر هيچ کس پوشيده نيست که اروپاييان پيشتاز دانشی اند که با فن يا (تکنيک) همراه و همراز است و به سختی نيز می تازند و واژه های فراوان نيز در اين زمينه می سازند.
🔺اين نيز روشن است که کشوری چون چين که از زمان باستان نيز چون ايران گاهوارهء دانش بوده است. واژه هايی برای خويش در اين زمينه دارد ... اما واژه های چينی دشوار ، راه به کاروان واژه های دانشی اروپا می يابند و بدين روی آنان نيز برای گزينش واژه های اروپايی گاهگاه ناچارند.
زبان فارسی، مثل همهء زبانهای ايرانی، چون پيوند خويش را با ديگر زبانهای آريايی نگسسته است چنين توانايی را دارد که واژه بسازد و سخنگويان اروپايی نيز آن را از زبان و انديشهء خويش دور نبينند . چنان که نمونه ای چند از آن در بخش پيشين آمد.
🔷٧-کوشش گويندگان در دراز نای زمان برای ژرفا و گسترش بخشيدن به زبان بهم پيوسته باشد.
🔸برای اين بخش گفتار در کار نيست، زيرا که همگان دانند که در جهان برای هيچ زبانی چنان کوششی که برای زبان فارسی و ژرفا بخشيدن بدان و گستردن آن انجام گرفته، نگرفته و انبوه دفترها و ديوانها و نامه های دانش و بينش و شناخت و چامه و ترانه و زبانزد و متل و چيستان ... که در زبان فارسی پديدار گشته است، خود چونان آفتــاب جهان تاب روشنی می بخشد. چنان که با استواری می توان گفت که در همه اروپا و به همهء اروپا و به همهء زبانهای آن، چندان چامه و سرود، نسروده اند که تنها در زمان سامانيان و دوران رودکی سمرقندی. اين کوشش همگانی دراز آهنگ، روشن است که به يک چنين زبان ژرفا و گسترگی و توان و نيرو می بخشد، بيش از همهء زبانهای جهان!
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
#زبــــان_فــارســـــی
بهر ششم
📖
🔶٨- توان زبان برای کوشش در همهء زمينه ها:
🔹اروپاييان، امروز چنين پراکنده اند که زبان آلمانی؛ زبان فلسفه و زبان فرانسوی، زبان مهر و سرود و زبان انگليسی؛ زبان بازار و دانش است، اما پيره زنان روستاهای ايران بزرگ همه از بر دارند که ...
🔅«آن چه خوبان همه دارند، تو تنها داری.»
🔻برای آن که خوانندگان بيدار دل را گمان نيفتد، که اين سخنان از روی يکسونگری و خودخواهی گفته می شود، رهنمونشان می شوم به دو ديوان چامه:
يکی ديوان #اطعمه، سرودهء مولانا #بسحق_شيرازی
ديگری ديوان #البسه، سرودهء مولانا #محمودنظام_قاری_يزدی
تا روشن شود که ايرانيان در شناخت يزدان و چگونگی آفرينش ايزدی و بهر مردمان از آن و انديشه در چه و چون و چند (فيزيک و فلسفه و رياضی) به کدام پايگاه بلند رسيده اند که می توانند با سرودن يک دفتر چامه و سرود پرآهنگ، در زير نگاره های زيره، شوربا، دارچين، روغن، بادام، برنج، آش و کباب در ديوان اطعمه. و نيز در زير پوشش آستين، درز، چاک، تريز، دامن، نخ و سوزن در ديوان البسه،
نازکترين انديشه های مردمی را دربارهء زندگی و زمان و جان و جهان و زندهء هميشه نگاهبان ... چگونه گفته اند و در زير سخنان آشکار، آن پيدای همواره بيدار را چگونه پنهان کرده اند.
🔺سخن را بسنده می دانم اما می بايد بدين استوار بود آن مردمان که نخستين پديده های مثلثات و لگاريتم و گرانی ويژه و پيدايی زمين و گرمای ميانی ... را به جهانيان پيشکش کرده اند، برای دانششان واژه نيز در دسترس داشته اند و اکنون نيز می توانند چنين کنند.
🔷٩- زبان خوش آهنگ و زيبا باشد:
🔸در زبان فارسی واکه های درشت، فروافتاده و آواهای خشن پديدار نيست و و ساختار واژه ها که يک آوايی و يا دو آوايی اند، به همديگر توان آميزش می بخشند، چنان که واژه ها همچون سرشکهای تابان در جويی آوازه خوان بر روی هم می غلتند، و آواهای خوش پديدار
می کنند و چنين است که خوش آهنگترين سروده های جهان را ايرانيان گفته اند و داوری اروپاييان دربارهء اين چامه های زبان، همواره با شگفتی و آفرين همراه بوده است و اگر آنان چامهء فردوسی، يا رودکی يا خيام را می ستايند، ستايش از زبانی نيز می کنند که اين چامه ها بدان سروده شده است!
دور می دانم که در همهء جهان گفتاری بدين فشردگي، با چنين گستردگي انديشه و استواری در سخن بر جای مانده باشد:
🔅
جان در حمايت يک دم است و جهان وجودی بين دو عدم (سعدي)
سخنوران بزرگ، سخن را بر زيباترين تخت می نشانند!
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
بهر ششم
📖
🔶٨- توان زبان برای کوشش در همهء زمينه ها:
🔹اروپاييان، امروز چنين پراکنده اند که زبان آلمانی؛ زبان فلسفه و زبان فرانسوی، زبان مهر و سرود و زبان انگليسی؛ زبان بازار و دانش است، اما پيره زنان روستاهای ايران بزرگ همه از بر دارند که ...
🔅«آن چه خوبان همه دارند، تو تنها داری.»
🔻برای آن که خوانندگان بيدار دل را گمان نيفتد، که اين سخنان از روی يکسونگری و خودخواهی گفته می شود، رهنمونشان می شوم به دو ديوان چامه:
يکی ديوان #اطعمه، سرودهء مولانا #بسحق_شيرازی
ديگری ديوان #البسه، سرودهء مولانا #محمودنظام_قاری_يزدی
تا روشن شود که ايرانيان در شناخت يزدان و چگونگی آفرينش ايزدی و بهر مردمان از آن و انديشه در چه و چون و چند (فيزيک و فلسفه و رياضی) به کدام پايگاه بلند رسيده اند که می توانند با سرودن يک دفتر چامه و سرود پرآهنگ، در زير نگاره های زيره، شوربا، دارچين، روغن، بادام، برنج، آش و کباب در ديوان اطعمه. و نيز در زير پوشش آستين، درز، چاک، تريز، دامن، نخ و سوزن در ديوان البسه،
نازکترين انديشه های مردمی را دربارهء زندگی و زمان و جان و جهان و زندهء هميشه نگاهبان ... چگونه گفته اند و در زير سخنان آشکار، آن پيدای همواره بيدار را چگونه پنهان کرده اند.
🔺سخن را بسنده می دانم اما می بايد بدين استوار بود آن مردمان که نخستين پديده های مثلثات و لگاريتم و گرانی ويژه و پيدايی زمين و گرمای ميانی ... را به جهانيان پيشکش کرده اند، برای دانششان واژه نيز در دسترس داشته اند و اکنون نيز می توانند چنين کنند.
🔷٩- زبان خوش آهنگ و زيبا باشد:
🔸در زبان فارسی واکه های درشت، فروافتاده و آواهای خشن پديدار نيست و و ساختار واژه ها که يک آوايی و يا دو آوايی اند، به همديگر توان آميزش می بخشند، چنان که واژه ها همچون سرشکهای تابان در جويی آوازه خوان بر روی هم می غلتند، و آواهای خوش پديدار
می کنند و چنين است که خوش آهنگترين سروده های جهان را ايرانيان گفته اند و داوری اروپاييان دربارهء اين چامه های زبان، همواره با شگفتی و آفرين همراه بوده است و اگر آنان چامهء فردوسی، يا رودکی يا خيام را می ستايند، ستايش از زبانی نيز می کنند که اين چامه ها بدان سروده شده است!
دور می دانم که در همهء جهان گفتاری بدين فشردگي، با چنين گستردگي انديشه و استواری در سخن بر جای مانده باشد:
🔅
جان در حمايت يک دم است و جهان وجودی بين دو عدم (سعدي)
سخنوران بزرگ، سخن را بر زيباترين تخت می نشانند!
ادامه دارد...
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شب_چله بزرگداشت دانش در دوران باستان
#فریدون_جنیدی
#بنیادنیشابور
نياكان ما،7000سال پيش،به گاهشماری خورشيدی دست یافته با تفكر دريافتند نخستین شب زمستان بلندترين شب سال است.
آنها دريافتند كه گاهشماری بر پايه ماه نمیتواند درست باشد.
پس به پژوهش حركت خورشيد پرداخته و گاهشماری خود را بر پايه آن گذاشتند.
آنها حركت خورشيد را در برجهای آسمان اندازهگيری كردند و برای هر برجی نامی گذاشتند.
آنها دريافتند هنگامی كه برآمدن خورشيد با برآمدن برج بره یک زمان باشد، اول بهار است و روز و شب با هم برابر است.
آنها مانند ما میتوانستند در شب 6 برج را ببينند. از سر شب يكی یکی برجها از جلوی چشمها میگذرند.برج بره سپس برج گاو و...آنها میدانستند 6برج ديگر كه ديده نمی شوند در آنسوی زمين هستند و مردمانی در آنسوی زمين 6برج ديگر را می بینند.
آنها دريافتند كه اول پاييز و بهار روز و شب برابر و در اول تابستان روز بلندتر از شب است.
آنها گاهشماری خود را بر اساس 40روز، 40روز تقسيم كردند.
اما پس از مدتی اين روزها به 30روز تغيير كرد و ماه 30روزه شد.
نباشد بهار و زمستان پديد
نيارند هنگام رامش نوید
#شاهنامه
@sobhosher
#فریدون_جنیدی
#بنیادنیشابور
نياكان ما،7000سال پيش،به گاهشماری خورشيدی دست یافته با تفكر دريافتند نخستین شب زمستان بلندترين شب سال است.
آنها دريافتند كه گاهشماری بر پايه ماه نمیتواند درست باشد.
پس به پژوهش حركت خورشيد پرداخته و گاهشماری خود را بر پايه آن گذاشتند.
آنها حركت خورشيد را در برجهای آسمان اندازهگيری كردند و برای هر برجی نامی گذاشتند.
آنها دريافتند هنگامی كه برآمدن خورشيد با برآمدن برج بره یک زمان باشد، اول بهار است و روز و شب با هم برابر است.
آنها مانند ما میتوانستند در شب 6 برج را ببينند. از سر شب يكی یکی برجها از جلوی چشمها میگذرند.برج بره سپس برج گاو و...آنها میدانستند 6برج ديگر كه ديده نمی شوند در آنسوی زمين هستند و مردمانی در آنسوی زمين 6برج ديگر را می بینند.
آنها دريافتند كه اول پاييز و بهار روز و شب برابر و در اول تابستان روز بلندتر از شب است.
آنها گاهشماری خود را بر اساس 40روز، 40روز تقسيم كردند.
اما پس از مدتی اين روزها به 30روز تغيير كرد و ماه 30روزه شد.
نباشد بهار و زمستان پديد
نيارند هنگام رامش نوید
#شاهنامه
@sobhosher
🌏 بوموسا،بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر چهارم)
🏝نام جزيرهء #بوموسا نيز به همين ترتيب به گونهء عربي در آمده و بعدها به صورت ابوموسي نيز در آمد.
دربارهء نام اين جزيره، گونههاي ابوموسي، بوموف وگپ سبزو آمده است. در مورد وجوه تسميه اول و دوم و سوم همگان به حدس و احتمال و شايد روي آوردهاند.[٥]
درباره بوموف چنين آمده است:
«کارستن نيبور آلماني در سال 1765م/ 1179ه.ق از مسقط به جاسک و از آنجا به بوشهر رفت و خليج فارس را مورد بازديد و مطالعه قرار داد. وي در اين سفر نقشهء خليج فارس را ترسيم کرد. در اين نقشه از جزيرهء بوموسي به نام بوموف ياد کرده است.»[٦]
🔸دربارهء نام گپ سبزو چنين آمده :
«چون جزيره #بوموسي داراي آب شيرين، کشتزار ومراتع مرغوب بوده است، مردم بندر لنگه تا 80 سال پيش آن را گپ سبزو يعني سبزه زار بزرگ ميخواندند.»[٧]
و نگارنده ميافزايد که هنوز نيز مردمان #هرمزگان و #بوشهر و #تنگستان و ساحل نشينان درياي پارس نام #گپ_سبزو را درباره اين جزيره بکار ميگيرند.
🔹 ترکيب نام يک #رنگ با جايگاه در بسياري از روستاهاي ايراني ماننده دارد :
نمونهء نام هاي همراه با رنگ زرد🔸
زرد رود در لاهيجان
زرد بند در تهران
زرد کمر در آمل
زرد کوه در سبزوار
زردلان در کرماشان (لان پسوند مکان است مثل اردلان، کندولان سقز)
زرد وان در دامغان (وان نيز پسوند مکان مثل شيروان، ايروان)
🔺نمونهء نامهاي همراه با رنگ سرخ♦️
سرخ کان در خرم آباد
سرخرود در آمل
سرخ ران در کرمان (ران پسوند مکان است مانند تهران، شمران)
سرخ کلا در شاهي، ساري، بابل
سرخگان در سيرجان
سرخه دار در اراک
سرخه ده در دماوند، قم، کرمانشاه، خرم آباد
🔻نمونهء نام هاي همراه با سبز✅
سبز در ميانه
سبز آباد در اهواز، اراک، بوشهر
سبز ميدان در شوشتر
سبزخاني در خرم آباد(خاني به معني چشمه است)
سبزه در اهواز
سبزوئيه در بم و جيرفت
سبزو در بندرعباس
🔺گاهگاه در اين ترکيبها نام جايگاه پيش از رنگ ميآيد :🌈
گدار سرخ در جيرفت
گدار سياه در بيرجند
در آبي در سقز
دره زرين در خرم آباد
دره زرد در تهران و جيرفت
دره ي زردي در خرم آباد
دره سرخ در سيرجان
دره کبود در خرم آباد و دره نارنجي در بهبهان
دره سفيد برج در رفسنجان
کمرزرد در مشهد، شيراز( کمر يعني کوه سنگي، يا تخته سنگ بزرگ)
کمر سفيد در رفسنجان
کمرسياوه در سقز(سياو در زبان اوستائي بمعني سياه است)
کول زرد در اهواز(کول در زبان بختياري بمعني دره است)
کوه سفيد در مشهد، قم، فردوس، مهلات، فسا
کوه سرخ در نيشابور
کوه سرخون در جيرفت
کوه زرد در شوشتر
کوه زردي در بم
چشمه زرد در مشهد، نيشابور، بيرجند
چشمه سبز در سيرجان، مشهد
چشمه سرخ در سيرجان، مشهد، ايلام
چشمه سفيد در کرماشان( سه روستا)، خرم آباد، مهلات، سيرجان، شاه آباد(دو روستا)، فردوس،کازرون، مشهد، رفسنجان، کرمان.
ادامه دارد...
📚منابع
٥- ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، ايرج افشار سيستاني، تهران، ناشر:مولف، 1371
٦- جزيره ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، همان، صفحه 59 به نقل از صفحههاي 26و27 سفرنامه نيبور
٧-همان کتاب ، همان صفحه
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
(بهر چهارم)
🏝نام جزيرهء #بوموسا نيز به همين ترتيب به گونهء عربي در آمده و بعدها به صورت ابوموسي نيز در آمد.
دربارهء نام اين جزيره، گونههاي ابوموسي، بوموف وگپ سبزو آمده است. در مورد وجوه تسميه اول و دوم و سوم همگان به حدس و احتمال و شايد روي آوردهاند.[٥]
درباره بوموف چنين آمده است:
«کارستن نيبور آلماني در سال 1765م/ 1179ه.ق از مسقط به جاسک و از آنجا به بوشهر رفت و خليج فارس را مورد بازديد و مطالعه قرار داد. وي در اين سفر نقشهء خليج فارس را ترسيم کرد. در اين نقشه از جزيرهء بوموسي به نام بوموف ياد کرده است.»[٦]
🔸دربارهء نام گپ سبزو چنين آمده :
«چون جزيره #بوموسي داراي آب شيرين، کشتزار ومراتع مرغوب بوده است، مردم بندر لنگه تا 80 سال پيش آن را گپ سبزو يعني سبزه زار بزرگ ميخواندند.»[٧]
و نگارنده ميافزايد که هنوز نيز مردمان #هرمزگان و #بوشهر و #تنگستان و ساحل نشينان درياي پارس نام #گپ_سبزو را درباره اين جزيره بکار ميگيرند.
🔹 ترکيب نام يک #رنگ با جايگاه در بسياري از روستاهاي ايراني ماننده دارد :
نمونهء نام هاي همراه با رنگ زرد🔸
زرد رود در لاهيجان
زرد بند در تهران
زرد کمر در آمل
زرد کوه در سبزوار
زردلان در کرماشان (لان پسوند مکان است مثل اردلان، کندولان سقز)
زرد وان در دامغان (وان نيز پسوند مکان مثل شيروان، ايروان)
🔺نمونهء نامهاي همراه با رنگ سرخ♦️
سرخ کان در خرم آباد
سرخرود در آمل
سرخ ران در کرمان (ران پسوند مکان است مانند تهران، شمران)
سرخ کلا در شاهي، ساري، بابل
سرخگان در سيرجان
سرخه دار در اراک
سرخه ده در دماوند، قم، کرمانشاه، خرم آباد
🔻نمونهء نام هاي همراه با سبز✅
سبز در ميانه
سبز آباد در اهواز، اراک، بوشهر
سبز ميدان در شوشتر
سبزخاني در خرم آباد(خاني به معني چشمه است)
سبزه در اهواز
سبزوئيه در بم و جيرفت
سبزو در بندرعباس
🔺گاهگاه در اين ترکيبها نام جايگاه پيش از رنگ ميآيد :🌈
گدار سرخ در جيرفت
گدار سياه در بيرجند
در آبي در سقز
دره زرين در خرم آباد
دره زرد در تهران و جيرفت
دره ي زردي در خرم آباد
دره سرخ در سيرجان
دره کبود در خرم آباد و دره نارنجي در بهبهان
دره سفيد برج در رفسنجان
کمرزرد در مشهد، شيراز( کمر يعني کوه سنگي، يا تخته سنگ بزرگ)
کمر سفيد در رفسنجان
کمرسياوه در سقز(سياو در زبان اوستائي بمعني سياه است)
کول زرد در اهواز(کول در زبان بختياري بمعني دره است)
کوه سفيد در مشهد، قم، فردوس، مهلات، فسا
کوه سرخ در نيشابور
کوه سرخون در جيرفت
کوه زرد در شوشتر
کوه زردي در بم
چشمه زرد در مشهد، نيشابور، بيرجند
چشمه سبز در سيرجان، مشهد
چشمه سرخ در سيرجان، مشهد، ايلام
چشمه سفيد در کرماشان( سه روستا)، خرم آباد، مهلات، سيرجان، شاه آباد(دو روستا)، فردوس،کازرون، مشهد، رفسنجان، کرمان.
ادامه دارد...
📚منابع
٥- ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، ايرج افشار سيستاني، تهران، ناشر:مولف، 1371
٦- جزيره ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، همان، صفحه 59 به نقل از صفحههاي 26و27 سفرنامه نيبور
٧-همان کتاب ، همان صفحه
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
🌏 بوموسا،بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر پنجم)
🔸اکنون که اين نام ها را بررسي کردهايم، زمان به بررسي نام چشمه اي در خراسان مي رسد بنام چشمهء سبز و آن درياچهء کوچکي است بر #فراز کوهي که ميان نيشابور و توس قرار گرفته، و خراسانيان به زبان خويش آنرا چشمهء #سُوز مينامند.
ابوريحان بيروني در کتاب «نشانه هاي بر جاي ماند از سده هاي پيشين» (آثارالباقيه عن القرون الخاليه)،
🔺آنجا که از ابزاري بنام زانو در جريان دادن آبها در زمينهاي نابرابر (غيرهم سطح) ياد ميکند، به لايههاي مختلف زير زمين اشاره دارد، و اينکه آب ها در زانوها و راه آبههاي ميان لايههاي زمين جريان دارند، و گاهگاه مخازن آب را در فاصله هاي دور بيکديگر پيوند ميدهند، به چشمهء سبز نيشابور نيز اشاره ميکند، و از آن با نام #سبزرود ياد ميکند:
🔻«اما آبي که ميان ابرشهر و توس در سر کوه است، آن درياچهاي ميباشد که دور آن يک فرسخ مي شود، و به سبز رود موسوم است، و البته بديهي است که مادهء اين آب يا از خزانه اي بالاتر از آن است هر چند که بسيار دور باشد، و به اندازهاي که آفتاب آب اين درياچه را تبخير کند، از آن ماده استمداد به آن ميرسد و بدين جهت که در يک حال راکد مي ماند...»[٨]
🔹حمداله مستوفي در نزهت القلوب ص 189، و مجدالدين حسيني در زينت المجالس ص 809، از اين درياچه با همان نام چشمهء سبز ياد کرده اند[٩].
🔺#چشمه_سبز هنوز مورد توجه خراسانيان است و براي زيارت و تماشاي آن ميروند. و اين آئين، يادگاري از دينهاي ايران باستان است، که آبها در آن ستايش ميشدهاند، و موبدان زمان يزد گرد دوم ساماني (که براي نگرشش به پيروان دين هاي ديگر چون عيسوي، او را يزدگرد بزهکار خواندند) هنگامي که در کنار آن چشمه او را کشتند، افسانهاي بهم بافتند که اسبي از ميان چشمه بيرون آمد و رام هيچکس نشد، و چون يزدگرد بدو نزديک گشت رام گرديد و هنگام بستن زين از پشت، جفتهاي(لگدي) به يزد گرد زد و او را کشت!
🔸فردوسي که خود در توس و نزديکي اين چشمه ميزيسته و بيگمان بارها بديدار آن رفته است، داستان را به همين صورت در شاهنامه آورده، و اين چشمه را درياي #سُو يا چشمهء سُو مينامد :
🔻🔺🔻
چو نزديکي چشمهي سُو رسيد برون آمد از مهد و دريا بديد
از آن آب لختي به سر برنهاد
ز يزدان نيکي دهش کرد ياد
🔻🔺🔻
🔹اين چشمه در نوشتههاي ايران پيش از اسلام باهمين نام سُو شناخته ميشده و در کتاب بُندهِش که به دبيرهي پهلوي برجاي مانده است، و در آن از آفرينش آسمان و ستارگان و زمين و کوه ها رودها و درياها و گياهان و جانوران ياد ميشود، بخشي است با عنوان «اندر چگونگي ورها» ( #ور به معني چشمه بزرگ يا درياچه کوچک است.) و در اين بخش دربارهي «ور»هاي نام بردار ايران سخن رفته و درباره چشمه سُو ور چنين آمده است :
🗞(عكس👇🏻👇🏻)
و📖اين نوشته در زبان پهلوي چنين خوانده ميشود :
ورٍ سوور پت اَپَر شَتر بوم کوفي توس چيگون
گويت کو سوت بهر او هوچشميه او ويهيه افزايش
ايکيه راستيه هچش بي دات استيت.
📖و به فارسي چنين ترجمه ميشود :
چشمهء سُو به بومِ اَبَر شهر سرِ کوه توس، چنان
گويد که سود بهر و نيک چشمي و بهي و افزايش
راستي ازش بدادستي.
٨- ترجمه آثار الباقيه، اکبر دانا سرشت، تهران، انتشارات ابن سينا، رويههاي 353 تا 354
٩- نيشابور شهر فيروزه، فريدون گرايلي، ناشر:مولف، 1357، رويههاي 236 تا 237
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
(بهر پنجم)
🔸اکنون که اين نام ها را بررسي کردهايم، زمان به بررسي نام چشمه اي در خراسان مي رسد بنام چشمهء سبز و آن درياچهء کوچکي است بر #فراز کوهي که ميان نيشابور و توس قرار گرفته، و خراسانيان به زبان خويش آنرا چشمهء #سُوز مينامند.
ابوريحان بيروني در کتاب «نشانه هاي بر جاي ماند از سده هاي پيشين» (آثارالباقيه عن القرون الخاليه)،
🔺آنجا که از ابزاري بنام زانو در جريان دادن آبها در زمينهاي نابرابر (غيرهم سطح) ياد ميکند، به لايههاي مختلف زير زمين اشاره دارد، و اينکه آب ها در زانوها و راه آبههاي ميان لايههاي زمين جريان دارند، و گاهگاه مخازن آب را در فاصله هاي دور بيکديگر پيوند ميدهند، به چشمهء سبز نيشابور نيز اشاره ميکند، و از آن با نام #سبزرود ياد ميکند:
🔻«اما آبي که ميان ابرشهر و توس در سر کوه است، آن درياچهاي ميباشد که دور آن يک فرسخ مي شود، و به سبز رود موسوم است، و البته بديهي است که مادهء اين آب يا از خزانه اي بالاتر از آن است هر چند که بسيار دور باشد، و به اندازهاي که آفتاب آب اين درياچه را تبخير کند، از آن ماده استمداد به آن ميرسد و بدين جهت که در يک حال راکد مي ماند...»[٨]
🔹حمداله مستوفي در نزهت القلوب ص 189، و مجدالدين حسيني در زينت المجالس ص 809، از اين درياچه با همان نام چشمهء سبز ياد کرده اند[٩].
🔺#چشمه_سبز هنوز مورد توجه خراسانيان است و براي زيارت و تماشاي آن ميروند. و اين آئين، يادگاري از دينهاي ايران باستان است، که آبها در آن ستايش ميشدهاند، و موبدان زمان يزد گرد دوم ساماني (که براي نگرشش به پيروان دين هاي ديگر چون عيسوي، او را يزدگرد بزهکار خواندند) هنگامي که در کنار آن چشمه او را کشتند، افسانهاي بهم بافتند که اسبي از ميان چشمه بيرون آمد و رام هيچکس نشد، و چون يزدگرد بدو نزديک گشت رام گرديد و هنگام بستن زين از پشت، جفتهاي(لگدي) به يزد گرد زد و او را کشت!
🔸فردوسي که خود در توس و نزديکي اين چشمه ميزيسته و بيگمان بارها بديدار آن رفته است، داستان را به همين صورت در شاهنامه آورده، و اين چشمه را درياي #سُو يا چشمهء سُو مينامد :
🔻🔺🔻
چو نزديکي چشمهي سُو رسيد برون آمد از مهد و دريا بديد
از آن آب لختي به سر برنهاد
ز يزدان نيکي دهش کرد ياد
🔻🔺🔻
🔹اين چشمه در نوشتههاي ايران پيش از اسلام باهمين نام سُو شناخته ميشده و در کتاب بُندهِش که به دبيرهي پهلوي برجاي مانده است، و در آن از آفرينش آسمان و ستارگان و زمين و کوه ها رودها و درياها و گياهان و جانوران ياد ميشود، بخشي است با عنوان «اندر چگونگي ورها» ( #ور به معني چشمه بزرگ يا درياچه کوچک است.) و در اين بخش دربارهي «ور»هاي نام بردار ايران سخن رفته و درباره چشمه سُو ور چنين آمده است :
🗞(عكس👇🏻👇🏻)
و📖اين نوشته در زبان پهلوي چنين خوانده ميشود :
ورٍ سوور پت اَپَر شَتر بوم کوفي توس چيگون
گويت کو سوت بهر او هوچشميه او ويهيه افزايش
ايکيه راستيه هچش بي دات استيت.
📖و به فارسي چنين ترجمه ميشود :
چشمهء سُو به بومِ اَبَر شهر سرِ کوه توس، چنان
گويد که سود بهر و نيک چشمي و بهي و افزايش
راستي ازش بدادستي.
٨- ترجمه آثار الباقيه، اکبر دانا سرشت، تهران، انتشارات ابن سينا، رويههاي 353 تا 354
٩- نيشابور شهر فيروزه، فريدون گرايلي، ناشر:مولف، 1357، رويههاي 236 تا 237
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
🌏 بوموسا،بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر پايانى)
♦️ بررسي متن #بندهش و #شاهنامه و #آثارالباقيه دگرگون شدن واژه هاي #سبز و #سوز ، و سُو را بيکديگر نشان ميدهد و گونهء اخير يعني سُو در بسياري از روستاهاي امروز به همان معني سبز به کار ميرود، چونان روستاي سوچناران در جيرفت که چيزي جز سبز چناران نيست، و اينک انبوهي از اينگونه نام ها :
🔻🔺🔻
سُو چنار در جيرفت
سُوده در خرمشهر به معني سبزده
سُوزان در اراک و بروجرد به معني جاي( زان نيز پسوند مکان است همچون لويزان تهران)
سُولان در چابهار به معني سبز جاي (درباره پسوند مکان لان و لانه سخن گفتيم)
سُوهان در تهران و مشهد به معني سبز جاي (هان پسوند مکان در ماهان، فراهان)
سُوهانک در تهران به معني سبز جايک
سُويون در سراب به معني سبز جاي (يون=يان پسوند مکان در واريان و وليان کرج، راميان گرگان)
سُوستان در مهاباد به معني سبز ستان
سُوان در سروان، اراک مشهد، هروآباد، کرمانشاه (به معني سبز دان يا سبزجاي)
🔸شمار روستاهايي که پيشوند سُو به معني سبز همراه است بيش از يکسد و پنجاه است اما از ميان آنها به اين چند نام بسنده کردم، که پسوند آنها نيز در نظر خوانندگان شناخته شده است و نيازي به تفسير وگزارش بسيار ندارد، و از همه جالبتر آنکه باشندگان جزيرههاي درياي پارس هنوز واژهي سبز را «سُو» ميخوانند، و دکتر ن.بختورتاش در سال 1329 در جزيره خارک از زيارتگاهي بنام بيبي سُوپوشان که بيبي سبزپوشان باشد ديدن کرده است.
🔹و در بسي از روستاها اين واژه به « #سا» تغيير شکل يافته است :
ساري مازندران سبزري = سبزجاي
55 روستاي ديگر در جايهاي مختلف ايران که با پيشوند ساري و يک پيشوند ديگر ساخته شده
🔻🔺🔻
سارين در رفسنجان سبز جاي (پسوند رين در بهرين و...)
ساسنگ در گرگان سنگ سبز ، يا سبز سنگ
سامان در شهر کرد، ساوه، شاه آباد، کرمان به معني جايگاه سبز
ساوان در سقز به معني سبز جاي (با پسوند وان در ايروان ، ليقوان)
ساوبلاغ در مهاباد کردستان سبز بلاغ
ساوجبلاغ در قزوين (واژهء ساوج نمونهء کهن واژه سبز است که در اين دهستان برجاي مانده است)
سايان در زنجان و همدان به معني سبز جاي ( با پسوند مکان يان)
با پيشوند « #سا» به معني #سبز نيز نام روستاهاي بسيار در فرهنگها هست که همين چند نام ما را بسنده مينمايد.
🔵 با اين گفتارها و ياد کردن انبوه نام ها در سراسر ايرانشهر، اکنون جاي آن است که به نام جزيرهء بوموسا بازگرديم که #بوم_سبز، يا #سبزبوم، سرزمين سبز معني ميدهد، و نام ديگر آن #گپ_سبزو است.
پسوند اشاره (يا تصغير و تحبيب) که در صفت «سبزو» و در نام بوم در بوموسا آمده است، پسوندهاي ديگري ميآيد در اين استانها با «او» يا «اوئيه» ميآيد.
برخي از پسوندها در استانهاي گوناگون چنيناند :
در #خراسان با پسوند کلانه
در #مازندران و #گيلان با پسوند کند، درق؛ قيه
در #کردستان با پسوند وان، زان، ژان، گان ...
پسوند آباد در همه جا
در #کرمان و #هرمزگان و #يزد و کنارههاي درياي #پارس با او يا اوئيه :
نمونه اين نام ها چنين است : چنارو در سيرجان
چناروئيه در #رفسنجان، کرمان، #سيرجان
چاهو در #بوشهر، کرمان و 4 روستا در هرمزگان
چاهوئيه درکرمان
چاهو قبله در هرمزگان
بيدوئيه در هرمزگان وکرمان
کهنو در يزد
کهنوج در #بلوچستان
کهنوئيه در سيرجان
دهوئيه در رفسنجان و 6 روستا در کرمان
سبزوئيه در بم #و جيرفت
سبزو در هرمزگان
♦️با شاهد روستاي سبزو، سخن دربارهي گپ سبزو يا بوموسا پايان ميپذيرد. اما اين را نيز ميبايد افزودن که اگر در همهء زبانها جايي ديگر بنام کسي ديده شود اينجا را نيز ميتوان بنام شخص افسانه اي گمان برد البته نامهايي همراه با نام کسان يافت ميشود چون خوره اردشير، گنديشاپور، قصر بهرام، مدينه النبي ... اما نام شخص بيپسوند، يا پيشوند بر هيچ جاي جهان نيست که بر،گپ سبزو بوده باشد!
🔸و يا چندين پژوهش و چندين گفتار بر صاحبان خرد پوشيده نميماند که الف که بر سر بوم آمده، و سا که به گونه #سى عربي نوشته شده، چهره اي نادرست از #نام_ايرانى #بوموسا فراهم آورده است. و نه تنها نام ايراني داراي معني در زبان فارسي است که دو جزيرهي کنار آن نيز نام ايراني دارند، و بر ايرانيان است که از اين پس همواره بوم سبز، يا گپ سبزو را به گونهي #بوموسا بنويسند.
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
(بهر پايانى)
♦️ بررسي متن #بندهش و #شاهنامه و #آثارالباقيه دگرگون شدن واژه هاي #سبز و #سوز ، و سُو را بيکديگر نشان ميدهد و گونهء اخير يعني سُو در بسياري از روستاهاي امروز به همان معني سبز به کار ميرود، چونان روستاي سوچناران در جيرفت که چيزي جز سبز چناران نيست، و اينک انبوهي از اينگونه نام ها :
🔻🔺🔻
سُو چنار در جيرفت
سُوده در خرمشهر به معني سبزده
سُوزان در اراک و بروجرد به معني جاي( زان نيز پسوند مکان است همچون لويزان تهران)
سُولان در چابهار به معني سبز جاي (درباره پسوند مکان لان و لانه سخن گفتيم)
سُوهان در تهران و مشهد به معني سبز جاي (هان پسوند مکان در ماهان، فراهان)
سُوهانک در تهران به معني سبز جايک
سُويون در سراب به معني سبز جاي (يون=يان پسوند مکان در واريان و وليان کرج، راميان گرگان)
سُوستان در مهاباد به معني سبز ستان
سُوان در سروان، اراک مشهد، هروآباد، کرمانشاه (به معني سبز دان يا سبزجاي)
🔸شمار روستاهايي که پيشوند سُو به معني سبز همراه است بيش از يکسد و پنجاه است اما از ميان آنها به اين چند نام بسنده کردم، که پسوند آنها نيز در نظر خوانندگان شناخته شده است و نيازي به تفسير وگزارش بسيار ندارد، و از همه جالبتر آنکه باشندگان جزيرههاي درياي پارس هنوز واژهي سبز را «سُو» ميخوانند، و دکتر ن.بختورتاش در سال 1329 در جزيره خارک از زيارتگاهي بنام بيبي سُوپوشان که بيبي سبزپوشان باشد ديدن کرده است.
🔹و در بسي از روستاها اين واژه به « #سا» تغيير شکل يافته است :
ساري مازندران سبزري = سبزجاي
55 روستاي ديگر در جايهاي مختلف ايران که با پيشوند ساري و يک پيشوند ديگر ساخته شده
🔻🔺🔻
سارين در رفسنجان سبز جاي (پسوند رين در بهرين و...)
ساسنگ در گرگان سنگ سبز ، يا سبز سنگ
سامان در شهر کرد، ساوه، شاه آباد، کرمان به معني جايگاه سبز
ساوان در سقز به معني سبز جاي (با پسوند وان در ايروان ، ليقوان)
ساوبلاغ در مهاباد کردستان سبز بلاغ
ساوجبلاغ در قزوين (واژهء ساوج نمونهء کهن واژه سبز است که در اين دهستان برجاي مانده است)
سايان در زنجان و همدان به معني سبز جاي ( با پسوند مکان يان)
با پيشوند « #سا» به معني #سبز نيز نام روستاهاي بسيار در فرهنگها هست که همين چند نام ما را بسنده مينمايد.
🔵 با اين گفتارها و ياد کردن انبوه نام ها در سراسر ايرانشهر، اکنون جاي آن است که به نام جزيرهء بوموسا بازگرديم که #بوم_سبز، يا #سبزبوم، سرزمين سبز معني ميدهد، و نام ديگر آن #گپ_سبزو است.
پسوند اشاره (يا تصغير و تحبيب) که در صفت «سبزو» و در نام بوم در بوموسا آمده است، پسوندهاي ديگري ميآيد در اين استانها با «او» يا «اوئيه» ميآيد.
برخي از پسوندها در استانهاي گوناگون چنيناند :
در #خراسان با پسوند کلانه
در #مازندران و #گيلان با پسوند کند، درق؛ قيه
در #کردستان با پسوند وان، زان، ژان، گان ...
پسوند آباد در همه جا
در #کرمان و #هرمزگان و #يزد و کنارههاي درياي #پارس با او يا اوئيه :
نمونه اين نام ها چنين است : چنارو در سيرجان
چناروئيه در #رفسنجان، کرمان، #سيرجان
چاهو در #بوشهر، کرمان و 4 روستا در هرمزگان
چاهوئيه درکرمان
چاهو قبله در هرمزگان
بيدوئيه در هرمزگان وکرمان
کهنو در يزد
کهنوج در #بلوچستان
کهنوئيه در سيرجان
دهوئيه در رفسنجان و 6 روستا در کرمان
سبزوئيه در بم #و جيرفت
سبزو در هرمزگان
♦️با شاهد روستاي سبزو، سخن دربارهي گپ سبزو يا بوموسا پايان ميپذيرد. اما اين را نيز ميبايد افزودن که اگر در همهء زبانها جايي ديگر بنام کسي ديده شود اينجا را نيز ميتوان بنام شخص افسانه اي گمان برد البته نامهايي همراه با نام کسان يافت ميشود چون خوره اردشير، گنديشاپور، قصر بهرام، مدينه النبي ... اما نام شخص بيپسوند، يا پيشوند بر هيچ جاي جهان نيست که بر،گپ سبزو بوده باشد!
🔸و يا چندين پژوهش و چندين گفتار بر صاحبان خرد پوشيده نميماند که الف که بر سر بوم آمده، و سا که به گونه #سى عربي نوشته شده، چهره اي نادرست از #نام_ايرانى #بوموسا فراهم آورده است. و نه تنها نام ايراني داراي معني در زبان فارسي است که دو جزيرهي کنار آن نيز نام ايراني دارند، و بر ايرانيان است که از اين پس همواره بوم سبز، يا گپ سبزو را به گونهي #بوموسا بنويسند.
دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
برنامه ی رادیویی #پنجره_رو_به_مهتاب
پیرامون #شاهنامه ی #فردوسی با حضور دكتر #فریدون_جنیدی، شاهنامه پژوه، زبان شناس، ایران شناس و مدیر بنیاد نیشابور.
این فایل برای به #پذیره(استقبال) رفتن #بیست_نهم_بهمن ماه خیامی برابر با #پنجم_اسفندماه باستانی روز جشن #سپندرمت روز بزرگداشت #زمین و #زن باز به اشتراک گذاشته شده.
: سپندار (١)
#زن و مهر در شاهنامه
تارنمای بنیاد نیشابور:
🔴 www.bonyad-neyshaboor.ir
گرامى نام انسان
نام #زن نام #مادر
@sobhosher
پیرامون #شاهنامه ی #فردوسی با حضور دكتر #فریدون_جنیدی، شاهنامه پژوه، زبان شناس، ایران شناس و مدیر بنیاد نیشابور.
این فایل برای به #پذیره(استقبال) رفتن #بیست_نهم_بهمن ماه خیامی برابر با #پنجم_اسفندماه باستانی روز جشن #سپندرمت روز بزرگداشت #زمین و #زن باز به اشتراک گذاشته شده.
: سپندار (١)
#زن و مهر در شاهنامه
تارنمای بنیاد نیشابور:
🔴 www.bonyad-neyshaboor.ir
گرامى نام انسان
نام #زن نام #مادر
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
برنامه ی رادیویی #پنجره_رو_به_مهتاب
پیرامون #شاهنامه ی #فردوسی با حضور دكتر #فریدون_جنیدی، شاهنامه پژوه، زبان شناس، ایران شناس و مدیر بنیاد نیشابور.
این فایل برای به #پذیره(استقبال) رفتن #بیست_نهم_بهمن ماه خیامی برابر با #پنجم_اسفندماه باستانی روز جشن #سپندرمت روز بزرگداشت #زمین و #زن باز به اشتراک گذاشته شده.
: سپندار (٢)
#زن و مهر در شاهنامه
تارنمای بنیاد نیشابور:
🔴 www.bonyad-neyshaboor.ir
گرامى نام انسان
نام #زن نام #مادر
@sobhosher
پیرامون #شاهنامه ی #فردوسی با حضور دكتر #فریدون_جنیدی، شاهنامه پژوه، زبان شناس، ایران شناس و مدیر بنیاد نیشابور.
این فایل برای به #پذیره(استقبال) رفتن #بیست_نهم_بهمن ماه خیامی برابر با #پنجم_اسفندماه باستانی روز جشن #سپندرمت روز بزرگداشت #زمین و #زن باز به اشتراک گذاشته شده.
: سپندار (٢)
#زن و مهر در شاهنامه
تارنمای بنیاد نیشابور:
🔴 www.bonyad-neyshaboor.ir
گرامى نام انسان
نام #زن نام #مادر
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
برنامه ی رادیویی #پنجره_رو_به_مهتاب
پیرامون #شاهنامه ی #فردوسی با حضور دكتر #فریدون_جنیدی، شاهنامه پژوه، زبان شناس، ایران شناس و مدیر بنیاد نیشابور.
این فایل برای به #پذیره(استقبال) رفتن #بیست_نهم_بهمن ماه خیامی برابر با #پنجم_اسفندماه باستانی روز جشن #سپندرمت روز بزرگداشت #زمین و #زن باز به اشتراک گذاشته شده.
: سپندار (٣)
#زن و مهر در شاهنامه
تارنمای بنیاد نیشابور:
🔴 www.bonyad-neyshaboor.ir
گرامى نام انسان
نام #زن نام #مادر
@sobhosher
پیرامون #شاهنامه ی #فردوسی با حضور دكتر #فریدون_جنیدی، شاهنامه پژوه، زبان شناس، ایران شناس و مدیر بنیاد نیشابور.
این فایل برای به #پذیره(استقبال) رفتن #بیست_نهم_بهمن ماه خیامی برابر با #پنجم_اسفندماه باستانی روز جشن #سپندرمت روز بزرگداشت #زمین و #زن باز به اشتراک گذاشته شده.
: سپندار (٣)
#زن و مهر در شاهنامه
تارنمای بنیاد نیشابور:
🔴 www.bonyad-neyshaboor.ir
گرامى نام انسان
نام #زن نام #مادر
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍃 #بهداشت در #ایران_باستان 🍃
ایرانیان از هزاران سال پیش دریافته بودند که از مُرده، بیماری برمیخیزد و به سرعت کشور را در بر میگیرد و به زبان امروز، موجب اپیدمی میگردد. ازینرو، هرگاه کسی به مرده دست میزد میبایست که نُه روز را با آیینی سخت، در جایی بنام «نُشوه خانه»، آلودگی را از خود دور میکرد و تنها پس از آن میتوانست به نزد مردمان بازگردد. امروز به آن قرنطینه میگویند. نُشوه یعنی نه شب.
این بیماریهای واگیردار را «اَستَرِمَ» astarema نامیدند.
#مقاله
اَستَرِمَ.pdf
نويسنده: دكتر #فریدون_جنیدی
#بنیاد_نیشابور
#یازدهم_اسفند_۱۳۹۸
@bonyad_neyshaboor
@sobhosher
ایرانیان از هزاران سال پیش دریافته بودند که از مُرده، بیماری برمیخیزد و به سرعت کشور را در بر میگیرد و به زبان امروز، موجب اپیدمی میگردد. ازینرو، هرگاه کسی به مرده دست میزد میبایست که نُه روز را با آیینی سخت، در جایی بنام «نُشوه خانه»، آلودگی را از خود دور میکرد و تنها پس از آن میتوانست به نزد مردمان بازگردد. امروز به آن قرنطینه میگویند. نُشوه یعنی نه شب.
این بیماریهای واگیردار را «اَستَرِمَ» astarema نامیدند.
#مقاله
اَستَرِمَ.pdf
نويسنده: دكتر #فریدون_جنیدی
#بنیاد_نیشابور
#یازدهم_اسفند_۱۳۹۸
@bonyad_neyshaboor
@sobhosher
Telegram
attach 📎
«دریای پارس» درستترین نام برای «خلیج فارس» است. یافتههایی از گذشتهها رسیده است که نام خلیج فارس دریای پارس بوده و بهترین نام همین است. از ۲هزار و ۵۰۰سال پیش و در زمان هخامنشیان، این دریا در جهان شناخته شده و نامدار بود. ولی اکنون کشورهای عربی پیرامون دریای پارس نگاه آزمندانه به دَهشهای فراوان خدادادی این دریا دارند و از این نام نیمه عربی برای سود خود نارواگری(سوءاستفاده) میکنند.
در ایران باستان دریای پارس کانون دریانوردی جهان بوده است.
شواهد تاريخی در تمام دنيا، حکايت از آن دارند که اين دريا در طول قرن ها، به نام دريای پارس شناخته می شده و چنين نامگذاری ای می تواند، جهانی باشد؛ اما وقتی ما از واژه «خليج» که يک واژه عربی است، استفاده می کنيم، بايد بپذيريم که اعراب سريعا از آن بهره برداری کرده و سعی می کنند آن را به نفع خود مصادره کنند که واژه جعلى «خليج ع ر ب ى» يکی از اينهاست. از ياد نبريم که در تمامی نوشته های کهن ایرانی و حتی نوشته هایی از سه هزار سال پيش، اين مکان، دریای پارس ناميده شده است.
✍ برشى از گفت و گوى استاد #فریدون_جنیدی با رسانه
@sobhosher
در ایران باستان دریای پارس کانون دریانوردی جهان بوده است.
شواهد تاريخی در تمام دنيا، حکايت از آن دارند که اين دريا در طول قرن ها، به نام دريای پارس شناخته می شده و چنين نامگذاری ای می تواند، جهانی باشد؛ اما وقتی ما از واژه «خليج» که يک واژه عربی است، استفاده می کنيم، بايد بپذيريم که اعراب سريعا از آن بهره برداری کرده و سعی می کنند آن را به نفع خود مصادره کنند که واژه جعلى «خليج ع ر ب ى» يکی از اينهاست. از ياد نبريم که در تمامی نوشته های کهن ایرانی و حتی نوشته هایی از سه هزار سال پيش، اين مکان، دریای پارس ناميده شده است.
✍ برشى از گفت و گوى استاد #فریدون_جنیدی با رسانه
@sobhosher
#راز_آفرینش از نگاه #شاهنامه
پنجره ٣: کوه زایی زمین
🌄«.... روشن شده که زمین نخست به شکل گوی مذاب بوده و کوهی نداشته است!
کوهها پس از سرد شدن پوستۀ آن، در جنبش کوهزایی زاده شده اند! این نگرۀ سدۀ ١٩ و ٢٠ میلادی، چهار هزار سال پیش، از آگاهیهای آریایی، ایرانی بوده است.... انگاره کوهزایی(Orogeny)در ١٨٧٣توسط جیمزهال امریکایی و در ١٨٧٥ توسط ادوارد سوئز اتریشی ارایه شد....
برخاستن آهستۀ کوهها، در فازهای کوهزایی، چون روییدن گیاهان رو به بالا است!» (مانوئل بربریان - زمین شناس)
✅ پس، <بالیدن کوهها از زمین> از انگاره های شگرف نیاکان ما است که کمتر از ١٥٠سال از شناخت آن در اروپا گذشته است!
در #بندهش آمده:
«...گوهره کوهها را در زمین بیافرید که پس از آن از زمین ببالیدند و رستند....» (مهرداد بهار–ر٤٠)
#فردوسی فرزانه:
ببالید کوه، آبها بر دمید؛
سر رستنی سوی بالا کشید!
شگرف و گیراست که اروپاییان دیر نیست به اثبات انگاره ای رسیدند که نیاکان خردورز ما هزاران سال پیش انگاشته بودند و در شاهنامه بازتاب یافته!
📚: داستان ایران -
✍🏻استاد #فریدون_جنیدی با آرزوى سلامتى و بهبودى براى ايشان🙏🏻💐
@ShahnamehToosi
@sobhosher
پنجره ٣: کوه زایی زمین
🌄«.... روشن شده که زمین نخست به شکل گوی مذاب بوده و کوهی نداشته است!
کوهها پس از سرد شدن پوستۀ آن، در جنبش کوهزایی زاده شده اند! این نگرۀ سدۀ ١٩ و ٢٠ میلادی، چهار هزار سال پیش، از آگاهیهای آریایی، ایرانی بوده است.... انگاره کوهزایی(Orogeny)در ١٨٧٣توسط جیمزهال امریکایی و در ١٨٧٥ توسط ادوارد سوئز اتریشی ارایه شد....
برخاستن آهستۀ کوهها، در فازهای کوهزایی، چون روییدن گیاهان رو به بالا است!» (مانوئل بربریان - زمین شناس)
✅ پس، <بالیدن کوهها از زمین> از انگاره های شگرف نیاکان ما است که کمتر از ١٥٠سال از شناخت آن در اروپا گذشته است!
در #بندهش آمده:
«...گوهره کوهها را در زمین بیافرید که پس از آن از زمین ببالیدند و رستند....» (مهرداد بهار–ر٤٠)
#فردوسی فرزانه:
ببالید کوه، آبها بر دمید؛
سر رستنی سوی بالا کشید!
شگرف و گیراست که اروپاییان دیر نیست به اثبات انگاره ای رسیدند که نیاکان خردورز ما هزاران سال پیش انگاشته بودند و در شاهنامه بازتاب یافته!
📚: داستان ایران -
✍🏻استاد #فریدون_جنیدی با آرزوى سلامتى و بهبودى براى ايشان🙏🏻💐
@ShahnamehToosi
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
براي ايرانيان از روزنه چشم بيگانگان به جهان نگريستنره رستگاری نيست، و از ديدگاهِ آنان به ايران نگريستن، مايه شرمساری است.
در ۱۳۴۵ خورشیدی در کلاس تاریخ فرهنگ، استاد #عیسی_صدیق دربارهٔ کوششهای هنری راولینسون خاورشناس انگلیسی برای خواندن کتیبه بیستون گفت:
«یک اروپایی برای خواندن سنگنوشته ایرانی سی سال زمان نهاد؛ شما که ایرانی هستید آیا حاضرید برای کشور خودتان سه سال از عمر خودتان را بگذارید؟»
#فریدون_جنیدی برخاسته میگوید:
«... #فردوسی برای زنده نگه داشتن اندیشه و فرهنگ و زبان ایرانی سی سال زمان نهاد، با آنکه نان جوین نیز بر سفره نداشت… #دهخدا بیش از سی سال زمان بر سر فرهنگ نهاد… شما به جای آنکه جوانان را برانگیزید تا سی، چهل سال از زمان خود را بر سر فرهنگ ایران بنهند، آنان را کوچک میشمارید تا در خود ننگ ببینند و خویش را درخور و شایسته سرزنش بشمارند … همینجا به شما میگویم:
من، فریدون جنیدی، جوان ایرانی، تا پایان زمان خود، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران خواهم افشاند»
✍🏻: #فریدون_جنیدی فراخور گرامی زادروزش💐
نویسنده و مدرس دانشگاه، اسطوره شناس ایرانی و از پژوهندگان فرهنگ و زبانهای باستانی است. زمینه تخصصی فعالیت او شاهنامهپژوهی است.
📚: @bonyad_neyshaboor
🔅فایل pdf مقالههای #نشان_فروهر
و #پایتختهای_اساطیری
نوشته استاد را در صبح و شعر بخوانید.👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، روزتان دلكش و ناب #جشن_فروردینگان خجسته باد 💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
براي ايرانيان از روزنه چشم بيگانگان به جهان نگريستنره رستگاری نيست، و از ديدگاهِ آنان به ايران نگريستن، مايه شرمساری است.
در ۱۳۴۵ خورشیدی در کلاس تاریخ فرهنگ، استاد #عیسی_صدیق دربارهٔ کوششهای هنری راولینسون خاورشناس انگلیسی برای خواندن کتیبه بیستون گفت:
«یک اروپایی برای خواندن سنگنوشته ایرانی سی سال زمان نهاد؛ شما که ایرانی هستید آیا حاضرید برای کشور خودتان سه سال از عمر خودتان را بگذارید؟»
#فریدون_جنیدی برخاسته میگوید:
«... #فردوسی برای زنده نگه داشتن اندیشه و فرهنگ و زبان ایرانی سی سال زمان نهاد، با آنکه نان جوین نیز بر سفره نداشت… #دهخدا بیش از سی سال زمان بر سر فرهنگ نهاد… شما به جای آنکه جوانان را برانگیزید تا سی، چهل سال از زمان خود را بر سر فرهنگ ایران بنهند، آنان را کوچک میشمارید تا در خود ننگ ببینند و خویش را درخور و شایسته سرزنش بشمارند … همینجا به شما میگویم:
من، فریدون جنیدی، جوان ایرانی، تا پایان زمان خود، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران خواهم افشاند»
✍🏻: #فریدون_جنیدی فراخور گرامی زادروزش💐
نویسنده و مدرس دانشگاه، اسطوره شناس ایرانی و از پژوهندگان فرهنگ و زبانهای باستانی است. زمینه تخصصی فعالیت او شاهنامهپژوهی است.
📚: @bonyad_neyshaboor
🔅فایل pdf مقالههای #نشان_فروهر
و #پایتختهای_اساطیری
نوشته استاد را در صبح و شعر بخوانید.👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، روزتان دلكش و ناب #جشن_فروردینگان خجسته باد 💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from ربات حذف ✂️
4_5850594456222302210.pdf
157.5 KB
پایتخت های اساطیری
نوشته استاد #فریدون_جنیدی
این مقاله سالهای پیش از چاپ شاهنامه فردوسی ویرایش فریدون جنیدی و دفتر نخست داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی چاپ و منتشر شده بود
نوشته استاد #فریدون_جنیدی
این مقاله سالهای پیش از چاپ شاهنامه فردوسی ویرایش فریدون جنیدی و دفتر نخست داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی چاپ و منتشر شده بود
4_5850594456222302218.pdf
6.3 MB
نشان فروهر
فریدون جنیدی
جشن فروردینگان خجسته باد
فریدون جنیدی
جشن فروردینگان خجسته باد
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#دماوند
«ماز» در زبانهای ایرانی بمعنی برجستگی است، و مازهای تبرستان همان رشته کوههای البرز کنونی است که بر دست تبرستانیان و گیلانیان و نیز ایرانیان دشت مرکزی گشوده و به آن زمان افزوده شد.
و نیز در زبان تبری چند بار واژه دوین بمعنی برجستگی و تپه و کوه آمده است که با افتادن «ین» پایانی، بگونهٔ «دو» dēv و آنگاه در زبان تهرانی بگونه «دیو» div درآمده است.
و چون یکایک این «دوین»ها به دست ایرانیان میافتاد و بر چراگاههای موجود افزوده میشد،
بزرگترین آن دوین سپید یا #دیوسپید بوده است که همانا کوه #دماوند است که نشانهٔ یک فعالیت کوتاه آتشفشان دماوند بوده باشد.
✍🏻: #فریدون_جنیدی
📚: #فرهنگ_شاهنامه_نام_کسان_و_جایها ، #حسین_شهیدی_مازندرانی ، #نشر_بلخ وابسته به #بنیاد_نیشابور ، ۱۳۷۷، رویهٔ ۶۵۶
در واپسين روز هفته به كشف راز واژگان ميپردازيم.
با ما همراه باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#دماوند
«ماز» در زبانهای ایرانی بمعنی برجستگی است، و مازهای تبرستان همان رشته کوههای البرز کنونی است که بر دست تبرستانیان و گیلانیان و نیز ایرانیان دشت مرکزی گشوده و به آن زمان افزوده شد.
و نیز در زبان تبری چند بار واژه دوین بمعنی برجستگی و تپه و کوه آمده است که با افتادن «ین» پایانی، بگونهٔ «دو» dēv و آنگاه در زبان تهرانی بگونه «دیو» div درآمده است.
و چون یکایک این «دوین»ها به دست ایرانیان میافتاد و بر چراگاههای موجود افزوده میشد،
بزرگترین آن دوین سپید یا #دیوسپید بوده است که همانا کوه #دماوند است که نشانهٔ یک فعالیت کوتاه آتشفشان دماوند بوده باشد.
✍🏻: #فریدون_جنیدی
📚: #فرهنگ_شاهنامه_نام_کسان_و_جایها ، #حسین_شهیدی_مازندرانی ، #نشر_بلخ وابسته به #بنیاد_نیشابور ، ۱۳۷۷، رویهٔ ۶۵۶
در واپسين روز هفته به كشف راز واژگان ميپردازيم.
با ما همراه باشيد 💐
@sobhosher
Forwarded from کانال رسمی بنیاد نیشابور
زندگی و مهاجرت آریائیان بر پایهٔ گفتارهای ایرانی نوشته استاد #فریدون_جنیدی در زادروزشان بیست فروردین ۱۴۰۱ به چاپ هفتم رسید. شما گرامیان می توانید روز شنبه و یکشنبه ۲۰و ۲۱ فروردین ساعت ۱۰-۱۴ و ۱۶-۱۸ با تماس با شماره تلفن ۸۸۹۶۲۷۸۴ این کتاب و دیگر کتابهای موجود برای فروش را با تخفیف ویژه تهیه کنید.
https://t.me/bonyad_neyshaboor
https://t.me/bonyad_neyshaboor
پیشنهاد #مطالعه #مقاله
عنوان: #فردوسی هیچگاه با #مولوی قابل مقایسه نبوده است.
✍🏻: #فریدون_جنیدی
نشانی: ⬇️⬇️⬇️
http://www.kniknam.com/content/%D9%81%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B3%DB%8C-%D9%87%DB%8C%DA%86%E2%80%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%88%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D9%85%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%87-%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
@sobhosher
عنوان: #فردوسی هیچگاه با #مولوی قابل مقایسه نبوده است.
✍🏻: #فریدون_جنیدی
نشانی: ⬇️⬇️⬇️
http://www.kniknam.com/content/%D9%81%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B3%DB%8C-%D9%87%DB%8C%DA%86%E2%80%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%88%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D9%85%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%87-%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
@sobhosher