━•··•✦❁💟❁✦•··•━
჻ᭂ 🍃🌸 #مشاهير ჻🌸🍃჻ᭂ
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگونتر
امید از تو شیرینتر
نمیشود پاییز
فضای نمناک جنگلیاش
برگ های خستهی زردش
غمگینتر از نگاه تو باشد
نمیشود که تو باشی، من عاشق تو نباشم
...
نمیشود که شب هنگام
عطر نگاه تو باشد
"محبوبههای شب" هم باشند.
نمیشود که تو باشی, من عاشق تو نباشم
نمیشود که تو باشی
درست همین طور که هستی
و من, هزار بار خوبتر از این باشم
و باز، هزار بار، عاشق تو نباشم.
نمیشود، می دانم
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد...
✍🏻: #نادرابراهیمی فراخور ۱۴فروردین گرامیزادروزش مانا یاد و نامش🙏🏻☘️
📚: یک عاشقانه آرام
باور #نادر_ابراهیمی در ساختار داستانهایش بر این بود که نثر با موضوع میآید. هر موضوع نثر خود را انتخاب میکند و کلیتر اینکه هر موضوع، در هر زمینه نوع نمود خود را بر میگزیند. از این روست که نادر ابراهیمی به زبان خاصی پایبند نیست و به اندیشه و روایت اهمیت بیشتری میدهد.
زیرا وی اینچنین میاندیشد که نوشتههایش به منظور بیداری است. اغلب داستانهای او با بررسیهای نقد ادبی جدید به ویژه در زمینه روایت پردازی همسوست.
در اکثر داستانهای نادر ابراهیمی ماجرا با یک کمبود یا محرومیت آغاز میشود. قهرمان داستان و نیروهای برهم زننده آرامش با هم درگیر میشوند و به این ترتیب داستان با یک کشمکش همراه است.
برخي معتقدند نادر ابراهيمی همچون تقی مدرسی از نثر كهنه نمای طبری كه خالی از رگههای شعری نيست تقليد و به افسانه نويسی و اسطوره نويسی غلتيده است. (عابدينی،ج 1، ص236)
در نقد روش شناسی ابراهيمی آمده است او نشان داد شيفته روشنفكر نمايیهای رايج زمانه خود شده بود و به نوشتن داستانهای تمثيلی به تقليد از تورات روي آورد، داستانهايی واقعگرايانه كه در فضايي ذهنی میگذرند و تمام كوشش نويسنده صرف ايجاد موقعيتهای بيمار گونه و ماليخوليايی برای شخصيتها میشود.
#ابراهیمی در سرودن شعر نیز از خود استعداد زیادی نشان داد. دو ترانه "تصویر وطن" و "سفر بخاطر وطن" از اوست و قطعه این عشق پاک را میسراید. "سفر بخاطر وطن" مشهورتر است.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
჻ᭂ 🍃🌸 #مشاهير ჻🌸🍃჻ᭂ
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگونتر
امید از تو شیرینتر
نمیشود پاییز
فضای نمناک جنگلیاش
برگ های خستهی زردش
غمگینتر از نگاه تو باشد
نمیشود که تو باشی، من عاشق تو نباشم
...
نمیشود که شب هنگام
عطر نگاه تو باشد
"محبوبههای شب" هم باشند.
نمیشود که تو باشی, من عاشق تو نباشم
نمیشود که تو باشی
درست همین طور که هستی
و من, هزار بار خوبتر از این باشم
و باز، هزار بار، عاشق تو نباشم.
نمیشود، می دانم
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد...
✍🏻: #نادرابراهیمی فراخور ۱۴فروردین گرامیزادروزش مانا یاد و نامش🙏🏻☘️
📚: یک عاشقانه آرام
باور #نادر_ابراهیمی در ساختار داستانهایش بر این بود که نثر با موضوع میآید. هر موضوع نثر خود را انتخاب میکند و کلیتر اینکه هر موضوع، در هر زمینه نوع نمود خود را بر میگزیند. از این روست که نادر ابراهیمی به زبان خاصی پایبند نیست و به اندیشه و روایت اهمیت بیشتری میدهد.
زیرا وی اینچنین میاندیشد که نوشتههایش به منظور بیداری است. اغلب داستانهای او با بررسیهای نقد ادبی جدید به ویژه در زمینه روایت پردازی همسوست.
در اکثر داستانهای نادر ابراهیمی ماجرا با یک کمبود یا محرومیت آغاز میشود. قهرمان داستان و نیروهای برهم زننده آرامش با هم درگیر میشوند و به این ترتیب داستان با یک کشمکش همراه است.
برخي معتقدند نادر ابراهيمی همچون تقی مدرسی از نثر كهنه نمای طبری كه خالی از رگههای شعری نيست تقليد و به افسانه نويسی و اسطوره نويسی غلتيده است. (عابدينی،ج 1، ص236)
در نقد روش شناسی ابراهيمی آمده است او نشان داد شيفته روشنفكر نمايیهای رايج زمانه خود شده بود و به نوشتن داستانهای تمثيلی به تقليد از تورات روي آورد، داستانهايی واقعگرايانه كه در فضايي ذهنی میگذرند و تمام كوشش نويسنده صرف ايجاد موقعيتهای بيمار گونه و ماليخوليايی برای شخصيتها میشود.
#ابراهیمی در سرودن شعر نیز از خود استعداد زیادی نشان داد. دو ترانه "تصویر وطن" و "سفر بخاطر وطن" از اوست و قطعه این عشق پاک را میسراید. "سفر بخاطر وطن" مشهورتر است.
━··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
میراث معنوی هر کشوری فرهنگش است. "دیوان حافظ"، "دیوان مولانا" و "دیوان سعدی" فرهنگ من است. فرهنگ ما به دو شکل تجلی پیدا میکند؛ اگر مثل مسجد جامع اصفهان یا تخت جمشید شیراز، عینی باشد، اینها تمدن ما است، اما فرهنگ ما حافظ و مولانا است.
در سه چهار قرن اخیر به کتاب لغت هم میگوییم "فرهنگ" مثل فرهنگ معین یا فرهنگ دهخدا.
این واژه در ایران ساخته نشده و آن را در هند ساختهاند. یعنی در هند گفتهاند کتاب "لغت فارسی" فرهنگ است چون فکر کردهاند هر فردی زبان کشورش را بخواند بافرهنگ میشود. در حالیکه ما پیش از آن به فرهنگنامهها میگفتیم لغتنامه.
اسدیطوسی از طوس به آذربایجان رفت و دید افرادی آنجا هستند که شعر میگویند اما شعر خراسانی را متوجه نمیشوند چون خراسانیها به خاطر نزدیکی به سرزمین سغد، واژههایی داشتند که آذربایجانیها به خاطر دوری از سغدیها نمیفهمیدند این واژهها چه هستند. به همین خاطر اسدیطوسی آمد تمام واژههای سغدی را در یک کتاب تدوین کرد و اسمش را گذاشت "لغت فرس".
✍🏻: #حسن_انوشه نویسنده، پژوهشگر تاریخ، زبان و ادبیات فارسی و سرپرست گروه نویسندگان دانشنامهٔ ادب فارسی بود گرامی یاد و مانا نامش💐☘️
📎فایل pdf پنج جلد "دانشنامه ادب فارسی را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
میراث معنوی هر کشوری فرهنگش است. "دیوان حافظ"، "دیوان مولانا" و "دیوان سعدی" فرهنگ من است. فرهنگ ما به دو شکل تجلی پیدا میکند؛ اگر مثل مسجد جامع اصفهان یا تخت جمشید شیراز، عینی باشد، اینها تمدن ما است، اما فرهنگ ما حافظ و مولانا است.
در سه چهار قرن اخیر به کتاب لغت هم میگوییم "فرهنگ" مثل فرهنگ معین یا فرهنگ دهخدا.
این واژه در ایران ساخته نشده و آن را در هند ساختهاند. یعنی در هند گفتهاند کتاب "لغت فارسی" فرهنگ است چون فکر کردهاند هر فردی زبان کشورش را بخواند بافرهنگ میشود. در حالیکه ما پیش از آن به فرهنگنامهها میگفتیم لغتنامه.
اسدیطوسی از طوس به آذربایجان رفت و دید افرادی آنجا هستند که شعر میگویند اما شعر خراسانی را متوجه نمیشوند چون خراسانیها به خاطر نزدیکی به سرزمین سغد، واژههایی داشتند که آذربایجانیها به خاطر دوری از سغدیها نمیفهمیدند این واژهها چه هستند. به همین خاطر اسدیطوسی آمد تمام واژههای سغدی را در یک کتاب تدوین کرد و اسمش را گذاشت "لغت فرس".
✍🏻: #حسن_انوشه نویسنده، پژوهشگر تاریخ، زبان و ادبیات فارسی و سرپرست گروه نویسندگان دانشنامهٔ ادب فارسی بود گرامی یاد و مانا نامش💐☘️
📎فایل pdf پنج جلد "دانشنامه ادب فارسی را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
صبح و شعر
━•··•✦❁💟❁✦•··•━ *خداوند بهترین یاور ماست* ━•··•✦❁🧿❁✦•··•━ #مشاهير ━•··•✦❁✳️❁✦•··•━ سیمین یک روز سر کلاس چقدر دربارۀ زن، این باد آن مباد کرده بود. گفتهبود زن به علت وضعیت خاص زنبودن در خانۀ شوهر مدام درجا میزند…
Telegram
صبح و شعر
━•··•✦❁💟❁✦•··• ━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··• ━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··• ━
سیمین یک روز سر کلاس چقدر دربارۀ زن، این باد آن مباد کرده بود.
گفتهبود زن به علت وضعیت خاص زنبودن در خانۀ شوهر مدام درجا…
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··• ━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··• ━
سیمین یک روز سر کلاس چقدر دربارۀ زن، این باد آن مباد کرده بود.
گفتهبود زن به علت وضعیت خاص زنبودن در خانۀ شوهر مدام درجا…
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
📝زیربنای داستان نویسی سه عامل است؛ یکی تجربه ، یکی مشاهده و دیگری بینش انسان ؛
اینها جمع میشوند بر اساس تخیل و خلاقیت داستان را به وجود میآورند؛ بنابراین سعی کنید بیشتر از تجربه و مشاهده استفاده کنید ،
وقتی شما خودتان مسائل را تجربه کرده باشید، میتوانید جزء به جزء پیش بروید و فضا را به شکل باورپذیری برای خواننده توصیف کنید .
من بارها گفتهام که داستان نبافید ، داستان بافتن یعنی اینکه آدم موضوع جالبی پیدا کند و تنها بر اساس تخیل داستان بنویسد ولی تا انسان شناخت نداشته باشد نمی تواند درست بیان کند و تخیل تنها باید عنصری باشد که تجربیات و مشاهدات را به شکل هنرمندانه بیان کند نه اساس و بنای داستان .
درست است که اساس داستان دروغ است ولی دروغی است که از حقیقتی پرده بر میدارد و پیکاسوی نقاش هم به این نکته اشاره کرده است .
هر کسی میتواند در زندگیاش حداقل یک رمان بنویسد و آن هم رمان زندگی خودش است ، فقط باید شناخت داشته باشد
.
✍🏻: #جمال_میرصادقی فراخور گرامی زادروزش(۱۹اردیبهشت)
با آرزوى تندرستى و طول عمر براى استاد فرهيخته💐🙏🏻
ميرعابدينى نویسندهٔ ۴۳ جلد کتاب رمان، داستان بلند و کوتاه،آموزش داستاننویسی و هم در زمینه نقد ادبی و ادبیات است.
🔸سبک: آنچه آثار او را جذاب میکند، نثر روان و ساده او است. او به دنبال پیچیدگیهای تصنعی نیست و نثر گفتاریاش، مزیتی برای آثارش به شمار میرود.
📎متن کامل مقاله را (از لینک گفتوگوی ایرنا با استاد میرعایدینی)
در صبح و شعر بخوانید.👇🏻👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
📝زیربنای داستان نویسی سه عامل است؛ یکی تجربه ، یکی مشاهده و دیگری بینش انسان ؛
اینها جمع میشوند بر اساس تخیل و خلاقیت داستان را به وجود میآورند؛ بنابراین سعی کنید بیشتر از تجربه و مشاهده استفاده کنید ،
وقتی شما خودتان مسائل را تجربه کرده باشید، میتوانید جزء به جزء پیش بروید و فضا را به شکل باورپذیری برای خواننده توصیف کنید .
من بارها گفتهام که داستان نبافید ، داستان بافتن یعنی اینکه آدم موضوع جالبی پیدا کند و تنها بر اساس تخیل داستان بنویسد ولی تا انسان شناخت نداشته باشد نمی تواند درست بیان کند و تخیل تنها باید عنصری باشد که تجربیات و مشاهدات را به شکل هنرمندانه بیان کند نه اساس و بنای داستان .
درست است که اساس داستان دروغ است ولی دروغی است که از حقیقتی پرده بر میدارد و پیکاسوی نقاش هم به این نکته اشاره کرده است .
هر کسی میتواند در زندگیاش حداقل یک رمان بنویسد و آن هم رمان زندگی خودش است ، فقط باید شناخت داشته باشد
.
✍🏻: #جمال_میرصادقی فراخور گرامی زادروزش(۱۹اردیبهشت)
با آرزوى تندرستى و طول عمر براى استاد فرهيخته💐🙏🏻
ميرعابدينى نویسندهٔ ۴۳ جلد کتاب رمان، داستان بلند و کوتاه،آموزش داستاننویسی و هم در زمینه نقد ادبی و ادبیات است.
🔸سبک: آنچه آثار او را جذاب میکند، نثر روان و ساده او است. او به دنبال پیچیدگیهای تصنعی نیست و نثر گفتاریاش، مزیتی برای آثارش به شمار میرود.
📎متن کامل مقاله را (از لینک گفتوگوی ایرنا با استاد میرعایدینی)
در صبح و شعر بخوانید.👇🏻👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
✦❁شجاعت خیام بودن❁✦
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق، نه حقیقت، نه شریعت، نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این؟
#خیام
مشخصهٔ اصلی رند، عدم تعلق است که در رباعی مشهور خیام و بیت زیر از حافظ آمده است :
و #حافظ:
غلامِ همت آنم که زیر چرخ کبود
زِ هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
🔺خیام چیزی را که خود بدان نرسیده و باور ندارد، موعظه نمیکند. او یکه و تنها حرف خود را میزند بیآن که جو زده شود و همرنگ جماعت.
🔻به تعبیر کانت "جرئتِ دانستن" و به تعبیر خود"زهره" دارد تا مانند نیچه به آموزههای ارثی و القایی یک "نه بزرگ" بگوید و ارزشهای خودش را بیافریند.
دغدغههایش حقیقی است و آنها را ارزان نمیفروشد تا کلاه سر خود و خلق الله بگذارد. حرف خود را میزند و مقید خوش باش و بد باش و بهبه و اَهاَه دیگران نیست.
🔺خیام بودن به واقع "زهره" میخواهد؛ آنهم در میان جماعت پر مدعا و متعصب و تکفیرگو.
او متفکری فروتن است که اقرار میکند که به دستش جایی بند نشده.
🔻گفتن "من نمیدانم" شجاعتی میخواهد که اکثر قریب بهاتفاق ما نداریم.
ما تظاهر میکنیم که همه چیز را میدانیم بهخصوص اگر برای خود رسالتی قائل باشیم و خود را در موضع استاد و معلم و دیگران را در موضع شاگرد و متعلّم ببینیم.
🔺خیام حکیم است ولی ادعای معلمی ندارد.
در حالی که غزالی و عطار و سنایی و مولوی و ابن عربی و سعدی و...، همه و همه مدعی تعلیماند.
آنها خود دچار مشکلات فکری هستند که به تناقضات عدیده هم منجر میشود ولی چون خود را در موضع تعلیم میبینند، به روی خود نمیآورند و وانمود میکنند مشکلی وجود ندارد.
چنانکه #مولوی خود صادقانهتر با مطلب روبرو شده، میگوید:
بر سرم جانا بیا میمال دست
کز تناقضهای دل، پشتم شکست
و اقرار میآورد که کارِ دین، حیرانی است.
گه چنین بنماید و گه ضدّ این
جز که حیرانی نباشد کار دین
✍🏻: #محمدامین_مروتی
فراخور #۲۸اردیبهشت روز بزرگداشت #خیام
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
✦❁شجاعت خیام بودن❁✦
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق، نه حقیقت، نه شریعت، نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این؟
#خیام
مشخصهٔ اصلی رند، عدم تعلق است که در رباعی مشهور خیام و بیت زیر از حافظ آمده است :
و #حافظ:
غلامِ همت آنم که زیر چرخ کبود
زِ هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
🔺خیام چیزی را که خود بدان نرسیده و باور ندارد، موعظه نمیکند. او یکه و تنها حرف خود را میزند بیآن که جو زده شود و همرنگ جماعت.
🔻به تعبیر کانت "جرئتِ دانستن" و به تعبیر خود"زهره" دارد تا مانند نیچه به آموزههای ارثی و القایی یک "نه بزرگ" بگوید و ارزشهای خودش را بیافریند.
دغدغههایش حقیقی است و آنها را ارزان نمیفروشد تا کلاه سر خود و خلق الله بگذارد. حرف خود را میزند و مقید خوش باش و بد باش و بهبه و اَهاَه دیگران نیست.
🔺خیام بودن به واقع "زهره" میخواهد؛ آنهم در میان جماعت پر مدعا و متعصب و تکفیرگو.
او متفکری فروتن است که اقرار میکند که به دستش جایی بند نشده.
🔻گفتن "من نمیدانم" شجاعتی میخواهد که اکثر قریب بهاتفاق ما نداریم.
ما تظاهر میکنیم که همه چیز را میدانیم بهخصوص اگر برای خود رسالتی قائل باشیم و خود را در موضع استاد و معلم و دیگران را در موضع شاگرد و متعلّم ببینیم.
🔺خیام حکیم است ولی ادعای معلمی ندارد.
در حالی که غزالی و عطار و سنایی و مولوی و ابن عربی و سعدی و...، همه و همه مدعی تعلیماند.
آنها خود دچار مشکلات فکری هستند که به تناقضات عدیده هم منجر میشود ولی چون خود را در موضع تعلیم میبینند، به روی خود نمیآورند و وانمود میکنند مشکلی وجود ندارد.
چنانکه #مولوی خود صادقانهتر با مطلب روبرو شده، میگوید:
بر سرم جانا بیا میمال دست
کز تناقضهای دل، پشتم شکست
و اقرار میآورد که کارِ دین، حیرانی است.
گه چنین بنماید و گه ضدّ این
جز که حیرانی نباشد کار دین
✍🏻: #محمدامین_مروتی
فراخور #۲۸اردیبهشت روز بزرگداشت #خیام
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
امروز برای اولین بار در عمرم رفتم پزشک متخصص قلب. یعنی در واقع من را پزشک عمومیام فرستاد. دکتر قلب از اینهایی بود که وقتی در را باز میکنند میخواهند از جا بکنند و ژنرال بیستارهاند: اسمت چیه؟ کارت چیه؟ بشین اینجا. بایست...
ولی آدم دلنشین و کاربلدی بود. وقتی فهمید نروژی من در حدیه که اسناکر نوشک هستم پرسید کجایی هستی.
وقتی گفتم، به فارسی گفت من هم افغانی هستم (به پیر به پیغمبر گفت «افغانی».
من میخواستم تذکر بدهم که درستش افغان یا افغانستانی است؛ و وطندارانش ممکن است پوست از سرش برکنند اگر بفهمند چنین خبط عظیمی انجام داده. اما فکر کردم با ایشان که کلی سیم دارد به بدن من وصل میکند بهتر است وارد هیچگونه گفتگوی انتقادی نشوم چون برق دویست و بیست ولت به مذاقم سازگار نیست و پدربزرگم نصیحت کرد از جزغالگی بپرهیزید).
حدودا شصت ساله، با لباس اسپورت، و بسیار چست و چالاک بود. خوشتیپ هم بود به نظرم، با پوستی روشن و اگر کمی سرعتش را کم کند شانس بازیگری در فیلمهای اکشن، خصوصا نسخه تازه میگ میگ و رودرانر را دارد.
خیلی فکورانه و آدمشناسانه گفتم شما باید از شمال افغانستان باشید؛ اهل فاریاب و آنطرفها.
گفت خیر از جلالآباد هستم. نگاهی به دست دکتر که روی پیچی به سان پیچ کنترل برق سه فاز در کارخانه ذوب آهن بود انداختم عرقم را پاک کردم و گفتم بله...
منظورم جلال آباد بود!
گفت میشناسی؟ هول شدم گفتم بله بله... اسم پسر داییام جلال است!
اینجا که بود دیگر بقول بیهقی از دست و پای بمردم.
همانطور که داشت با یک چیزی که به سینهام چسبانده بود قلبم را نگاه میکرد (خودم هم اولین بار بود میدیدمش و خیلی هم سیاه بود) توی چشمهایم نگاه کرد و سریع چیزی پرسید. فکر کردم نروژی است.
توضیح دادم نوشک مینه ار ایفتیضاح.
دوباره پرسید. بازم هم نفهمیدم. دفعه سوم چیزی تشخیص دادم مثل شیره میکشی؟
قسم خوردم که اینطور نیست و این حرفها شایعه است و اصلا اگر شیره خوب در دسترس بود که الان خدمت شما نبودم و مثل مرحوم... که این بار شنیدم میپرسد «تشویش داری»؟
اینجا بود که فهمیدم همان اضطراب یا انگزایتی منظور ایشان است و چقدر هم خوشم آمد از این اصطلاح.
خلاصه که دکتر رودرانر عزیز همه کارها به سرعت برق انجام داد و همینجور که داشتم لباس میپوشیدم در را دژافکنانه باز کرد و راه خروج را نشان داد و گفت: قلبی داری که شاه ندارد. به سلامت.
خوش گذشت و دست کم دو اصطلاح جدید یاد گرفتم.
✍🏻: #محمود_فرجامی، فراخور زادروزش💐
روزنامه نگار، نویسنده، مترجم، طنزپرداز و پژوهشگر طنز ایرانی است.وی یکی از موسسان، و مدیر انجمن جهانی طنز فارسی است
در نویسندگی و ترجمه بسیار ماهر است و نثر روان و سادهای که دارد، عامه پسند است. او برخلاف بسیاری از مترجمهای آماتور و تازهکار، کتاب را روان مینویسد و حتی آن را مطابق فرهنگ ایرانیها بومیسازی میکند.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
امروز برای اولین بار در عمرم رفتم پزشک متخصص قلب. یعنی در واقع من را پزشک عمومیام فرستاد. دکتر قلب از اینهایی بود که وقتی در را باز میکنند میخواهند از جا بکنند و ژنرال بیستارهاند: اسمت چیه؟ کارت چیه؟ بشین اینجا. بایست...
ولی آدم دلنشین و کاربلدی بود. وقتی فهمید نروژی من در حدیه که اسناکر نوشک هستم پرسید کجایی هستی.
وقتی گفتم، به فارسی گفت من هم افغانی هستم (به پیر به پیغمبر گفت «افغانی».
من میخواستم تذکر بدهم که درستش افغان یا افغانستانی است؛ و وطندارانش ممکن است پوست از سرش برکنند اگر بفهمند چنین خبط عظیمی انجام داده. اما فکر کردم با ایشان که کلی سیم دارد به بدن من وصل میکند بهتر است وارد هیچگونه گفتگوی انتقادی نشوم چون برق دویست و بیست ولت به مذاقم سازگار نیست و پدربزرگم نصیحت کرد از جزغالگی بپرهیزید).
حدودا شصت ساله، با لباس اسپورت، و بسیار چست و چالاک بود. خوشتیپ هم بود به نظرم، با پوستی روشن و اگر کمی سرعتش را کم کند شانس بازیگری در فیلمهای اکشن، خصوصا نسخه تازه میگ میگ و رودرانر را دارد.
خیلی فکورانه و آدمشناسانه گفتم شما باید از شمال افغانستان باشید؛ اهل فاریاب و آنطرفها.
گفت خیر از جلالآباد هستم. نگاهی به دست دکتر که روی پیچی به سان پیچ کنترل برق سه فاز در کارخانه ذوب آهن بود انداختم عرقم را پاک کردم و گفتم بله...
منظورم جلال آباد بود!
گفت میشناسی؟ هول شدم گفتم بله بله... اسم پسر داییام جلال است!
اینجا که بود دیگر بقول بیهقی از دست و پای بمردم.
همانطور که داشت با یک چیزی که به سینهام چسبانده بود قلبم را نگاه میکرد (خودم هم اولین بار بود میدیدمش و خیلی هم سیاه بود) توی چشمهایم نگاه کرد و سریع چیزی پرسید. فکر کردم نروژی است.
توضیح دادم نوشک مینه ار ایفتیضاح.
دوباره پرسید. بازم هم نفهمیدم. دفعه سوم چیزی تشخیص دادم مثل شیره میکشی؟
قسم خوردم که اینطور نیست و این حرفها شایعه است و اصلا اگر شیره خوب در دسترس بود که الان خدمت شما نبودم و مثل مرحوم... که این بار شنیدم میپرسد «تشویش داری»؟
اینجا بود که فهمیدم همان اضطراب یا انگزایتی منظور ایشان است و چقدر هم خوشم آمد از این اصطلاح.
خلاصه که دکتر رودرانر عزیز همه کارها به سرعت برق انجام داد و همینجور که داشتم لباس میپوشیدم در را دژافکنانه باز کرد و راه خروج را نشان داد و گفت: قلبی داری که شاه ندارد. به سلامت.
خوش گذشت و دست کم دو اصطلاح جدید یاد گرفتم.
✍🏻: #محمود_فرجامی، فراخور زادروزش💐
روزنامه نگار، نویسنده، مترجم، طنزپرداز و پژوهشگر طنز ایرانی است.وی یکی از موسسان، و مدیر انجمن جهانی طنز فارسی است
در نویسندگی و ترجمه بسیار ماهر است و نثر روان و سادهای که دارد، عامه پسند است. او برخلاف بسیاری از مترجمهای آماتور و تازهکار، کتاب را روان مینویسد و حتی آن را مطابق فرهنگ ایرانیها بومیسازی میکند.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
یاش بخشی از كلبه آمد بيرون، در دستی دوتار داشت و در دست ديگرش خنجر.
در يك تناقض، در يك دو راهی گير كرده بود.
نمیدانست از آن پس بايد كدام را دست بگيرد و كدام را ببوسد و بگذارد كنج خانه.
ياد حرفهای استادش افتاد و تصميم گرفت خنجر را پرت كند جايی از قلعه، جايی كه نبيند و نتواند پيدايش كند؛ اما ناگهان دست سرباز روس به يادش آمد كه كركهای زردی داشت.
#یوسف_قوجق فراخور گرامی زادروزش💐
او عضو انجمن قلم ايران، عضو انجمن نويسندگان کودک و نوجوان ايران بودهاست.
📚: وقت جنگ، دوتارت را کوک کن،
رمانی حماسی،روایتی از ایستادگی و مقاومت مردم دلیر ترکمن صحرا و شرح دلاوریهای مردم این سامان در مقابل توسعهطلبیهای روسیه تزاری (بعد از معاهده ترکمانچای) در قلعه «گوک تپه» و به عبارتی، پاسداری از تمامیت ارضی ایران است. تاثیر فاجعه جنگ «گوگ تپه» بر مردم ترکمن به حدی بزرگ بوده که حتی در هنر موسیقی آنها نیز منعکس شده است، به طوری که مقامی از موسیقی ترکمن به همین نام است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
یاش بخشی از كلبه آمد بيرون، در دستی دوتار داشت و در دست ديگرش خنجر.
در يك تناقض، در يك دو راهی گير كرده بود.
نمیدانست از آن پس بايد كدام را دست بگيرد و كدام را ببوسد و بگذارد كنج خانه.
ياد حرفهای استادش افتاد و تصميم گرفت خنجر را پرت كند جايی از قلعه، جايی كه نبيند و نتواند پيدايش كند؛ اما ناگهان دست سرباز روس به يادش آمد كه كركهای زردی داشت.
#یوسف_قوجق فراخور گرامی زادروزش💐
او عضو انجمن قلم ايران، عضو انجمن نويسندگان کودک و نوجوان ايران بودهاست.
📚: وقت جنگ، دوتارت را کوک کن،
رمانی حماسی،روایتی از ایستادگی و مقاومت مردم دلیر ترکمن صحرا و شرح دلاوریهای مردم این سامان در مقابل توسعهطلبیهای روسیه تزاری (بعد از معاهده ترکمانچای) در قلعه «گوک تپه» و به عبارتی، پاسداری از تمامیت ارضی ایران است. تاثیر فاجعه جنگ «گوگ تپه» بر مردم ترکمن به حدی بزرگ بوده که حتی در هنر موسیقی آنها نیز منعکس شده است، به طوری که مقامی از موسیقی ترکمن به همین نام است.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
«سخن زمدحت سعدی نه حد همچو من است
زمن گذشته تو در مدح شعر شیخ مکوش
به حق همی دهد انصاف کرم شب زان روی
که او امیر کلام است و من فقیر گدا
که کرم شب نکند مدح آفتاب وضيا
که در زمین رود از شرم آفتاب سما»
(فقیر)
با آنکه فروتنی را نسبت به سعدی به کمال رسانده و خود را قابل ستایش سعدی
ندانسته لکن از معدود متتبعان سعدی است که روح کلام سعدی در جان مشتاق و شیفته
او دمیده شده است بطوری که نه فقط در ظاهر کلامش تأثیر سخن نافذ سعدی نمایان
است بلکه در باطن و معنا نیز کلام او از همه مریدان مکتب سعدی نفوذ معنویت سعدی را بیشتر جلوه گر است.
«فقیر» خانقاه خود را مکتبی از بوستان افصح المتکلمین ساخته و از همان آغاز کتاب شیوه کار سعدی را سرمشق خود قرار داده است.
مثنوی او همانند بوستان با ستایش خداوند آغاز میشود و نحوه حمد و ثنای او به پروردگار چه در مجموع و چه در ابیات فحوای کلام سعدی را یادآور است و کلام وی را به ذهن متبادر میکند.
✍🏻: #منوچهر_دانشپژوه فراخور گرامی زادروز شاعر، نویسنده، استاد ادبیات فارسی، شاهنامهپژوه و تاریخدان اهل شیراز گرامی یاد و مانا نامش💐☘️
#دانشپژوه در طول زندگی خود بیش از هفتاد عنوان کتاب و صدوچهل مقالهٔ تخصصی منتشر کرد که بیست و پنج عنوان از کتابهای او کتابهای درسی دانشگاهی هستند (اغلب در دانشگاه علامه طباطبایی).
📚: خانقاه: مثنوی عرفانی و اخلاقی به پیروی از بوستان سعدی. (علی فقیر شیرازی).
با تصحیح و توضیحات منوچهر دانشپژوه. تهران: مرکز نشر میراث مکتوب، 1379.
📎فایل pdfکتاب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
«سخن زمدحت سعدی نه حد همچو من است
زمن گذشته تو در مدح شعر شیخ مکوش
به حق همی دهد انصاف کرم شب زان روی
که او امیر کلام است و من فقیر گدا
که کرم شب نکند مدح آفتاب وضيا
که در زمین رود از شرم آفتاب سما»
(فقیر)
با آنکه فروتنی را نسبت به سعدی به کمال رسانده و خود را قابل ستایش سعدی
ندانسته لکن از معدود متتبعان سعدی است که روح کلام سعدی در جان مشتاق و شیفته
او دمیده شده است بطوری که نه فقط در ظاهر کلامش تأثیر سخن نافذ سعدی نمایان
است بلکه در باطن و معنا نیز کلام او از همه مریدان مکتب سعدی نفوذ معنویت سعدی را بیشتر جلوه گر است.
«فقیر» خانقاه خود را مکتبی از بوستان افصح المتکلمین ساخته و از همان آغاز کتاب شیوه کار سعدی را سرمشق خود قرار داده است.
مثنوی او همانند بوستان با ستایش خداوند آغاز میشود و نحوه حمد و ثنای او به پروردگار چه در مجموع و چه در ابیات فحوای کلام سعدی را یادآور است و کلام وی را به ذهن متبادر میکند.
✍🏻: #منوچهر_دانشپژوه فراخور گرامی زادروز شاعر، نویسنده، استاد ادبیات فارسی، شاهنامهپژوه و تاریخدان اهل شیراز گرامی یاد و مانا نامش💐☘️
#دانشپژوه در طول زندگی خود بیش از هفتاد عنوان کتاب و صدوچهل مقالهٔ تخصصی منتشر کرد که بیست و پنج عنوان از کتابهای او کتابهای درسی دانشگاهی هستند (اغلب در دانشگاه علامه طباطبایی).
📚: خانقاه: مثنوی عرفانی و اخلاقی به پیروی از بوستان سعدی. (علی فقیر شیرازی).
با تصحیح و توضیحات منوچهر دانشپژوه. تهران: مرکز نشر میراث مکتوب، 1379.
📎فایل pdfکتاب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
آگهی:
اطلاعیه/ جناب آقای ابوالقاسم فردوسی!/
بررسی اشعار جنابعالی، بهخصوص بیت «بسی رنج بردم در این سال سی…» نشان میدهد که سیسال خدمت رسمی شما به اتمام رسیده و میتوانید طبق قانون به افتخار بازنشستگی نایل شوید/
«سلطان محمود غزنوی».
✍🏻: #سیداحمد_سیدنا فراخور گرامیزادروزش💐 مانا یاد و نامش☘️
او طنزنویس و از نویسندگان سرشناس مجلهٔ توفیق بود.
سیدنا را باید از آخرین نسل طنزنویسان پیش از انقلاب دانست که حضوری مؤثر در مهمترین نشریات طنز روزگار خودش داشت. نسلی که تولید محتوای طنز، بیش از فکاهه برایشان اهمیت داشت و اغلب از طنز بهعنوان ابزاری برای نقد دولت و حاکمیت استفاده میکردند.
🧿 بخت با فردوسی بود که در این زمانه بازنشسته نشد.🤨
و
❓بدانید و آگاه باشید که این بیتِ مشهور از فردوسی نیست و در شاهنامه نیامدهاست:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
لطفاً نپرسید سرایندهاش کیست، چون من هم نمیدانم🤔.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
آگهی:
اطلاعیه/ جناب آقای ابوالقاسم فردوسی!/
بررسی اشعار جنابعالی، بهخصوص بیت «بسی رنج بردم در این سال سی…» نشان میدهد که سیسال خدمت رسمی شما به اتمام رسیده و میتوانید طبق قانون به افتخار بازنشستگی نایل شوید/
«سلطان محمود غزنوی».
✍🏻: #سیداحمد_سیدنا فراخور گرامیزادروزش💐 مانا یاد و نامش☘️
او طنزنویس و از نویسندگان سرشناس مجلهٔ توفیق بود.
سیدنا را باید از آخرین نسل طنزنویسان پیش از انقلاب دانست که حضوری مؤثر در مهمترین نشریات طنز روزگار خودش داشت. نسلی که تولید محتوای طنز، بیش از فکاهه برایشان اهمیت داشت و اغلب از طنز بهعنوان ابزاری برای نقد دولت و حاکمیت استفاده میکردند.
🧿 بخت با فردوسی بود که در این زمانه بازنشسته نشد.🤨
و
❓بدانید و آگاه باشید که این بیتِ مشهور از فردوسی نیست و در شاهنامه نیامدهاست:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
لطفاً نپرسید سرایندهاش کیست، چون من هم نمیدانم🤔.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
▫️
سيب از درخت
فرو افتاد و من
به جاذبه تو انديشيدم
▫️
گفت
از دست من کاری بر نمی آید
کاش گفته بود
از دلم!
▫️
چه دشوار است
تماشای قرص ماه
به تنهایی
▫️
✍🏻: #عباس_کیارستمی فراخور گرامیزادروزش💐 مانا یاد و نامش☘️
کیارستمی کارگردان، فیلمنامهنویس، تدوینگر، عکاس، تهیهکننده، گرافیست و کارگردان هنری بینالمللی، همچنین شاعر و نفاش بود .
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#مشاهير
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
▫️
سيب از درخت
فرو افتاد و من
به جاذبه تو انديشيدم
▫️
گفت
از دست من کاری بر نمی آید
کاش گفته بود
از دلم!
▫️
چه دشوار است
تماشای قرص ماه
به تنهایی
▫️
✍🏻: #عباس_کیارستمی فراخور گرامیزادروزش💐 مانا یاد و نامش☘️
کیارستمی کارگردان، فیلمنامهنویس، تدوینگر، عکاس، تهیهکننده، گرافیست و کارگردان هنری بینالمللی، همچنین شاعر و نفاش بود .
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher