صبح و شعر
641 subscribers
2.11K photos
266 videos
324 files
3.16K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#حافظ_خوانى

#غزل: حضرت #حافظ
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند....

🔸#حافظ در شروع این غزل می فرماید:
#دوش ، #وقت_سحر، و در این دوکلمه وقت سحر ، اسراری نهفته است .
♦️در نزد صوفیه وقت حالی است که در سر سالک پدیدآید و اوبه آن مشغول و در رامش خیال مستغرق گرددو سَحَر ، زمان تلالؤِ انوار حقّ است و حافظ در چند مورد به وقت سحر اشاره می کند:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد-
سحر باباد می گفتم حدیث آرزومندی - سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - سحر بلبل حکایت با صبا کرد -
سحر چون خسرو خاور .....-
🌟سحر زهاتف غیبم......-
💫سحر سرشک روانم سر.... –
⚡️سحر کرشمه چشمت....-
⭐️سحر گاهان که مخمور شبانه ....-
سحر گه رهروی در... –
💫سحرگهم چه خوش آمد....-
⚡️سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی

💥از طرفی شاعر از سحر شبی یاد می کند که آن شب شبِ قدر بوده است و شاعر در بیت سومِ غزل یک بیت رابرای توضیح دادن به این مطلب اختصاص می دهد .
🔹
٢-حافظ بلافاصله پس از گفتن جمله : دوش وقت سحر، می فرماید از غصّه نجاتم دادند.
💥کدام غصّه منظور نظر حافظ است ؟
🔻شکی نیست که به قول شادروان دکتر حسینعلی هروی این حافظ شناس خوش سلیقه از این غصه که *اسرار الهی برمن مجهول است نجاتم دادند*
و قتى #حافظ را با #شمس_تبریزی مقایسه کنيم متوجه ميشويم هر دو در یک جهت فکرى بوده اند.
شمس تبریزی در کتاب مقالات شمس می گوید :
🔺گفتم مرا چه جای خوردن و گفتن! تا آن خدا که مرا همچنین آفریدبا من سخن نگوید بی هیچ واسطه یی ، ومن از او چیزها نپرسم و نگوید، مراچه جای خفتن و خوردن ؟
چون چنین شود ومن بااو بگویم و بشنوم،آنگه بخورم و بِخُسبم ، بدانم که چگونه آمده ام و کجا می روم و عواقب من چیست.
( مقالات شمس ص١٣٠)


@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#حافظ_خوانى

#غزل: حضرت #حافظ
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند....

🔸#حافظ در شروع این غزل می فرماید:
#دوش ، #وقت_سحر، و در این دوکلمه وقت سحر ، اسراری نهفته است .
♦️در نزد صوفیه وقت حالی است که در سر سالک پدیدآید و اوبه آن مشغول و در رامش خیال مستغرق گرددو سَحَر ، زمان تلالؤِ انوار حقّ است و حافظ در چند مورد به وقت سحر اشاره می کند:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد-
سحر باباد می گفتم حدیث آرزومندی - سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - سحر بلبل حکایت با صبا کرد -
سحر چون خسرو خاور .....-
🌟سحر زهاتف غیبم......-
💫سحر سرشک روانم سر.... –
⚡️سحر کرشمه چشمت....-
⭐️سحر گاهان که مخمور شبانه ....-
سحر گه رهروی در... –
💫سحرگهم چه خوش آمد....-
⚡️سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی

💥از طرفی شاعر از سحر شبی یاد می کند که آن شب شبِ قدر بوده است و شاعر در بیت سومِ غزل یک بیت رابرای توضیح دادن به این مطلب اختصاص می دهد .
🔹
٢-حافظ بلافاصله پس از گفتن جمله : دوش وقت سحر، می فرماید از غصّه نجاتم دادند.
💥کدام غصّه منظور نظر حافظ است ؟
🔻شکی نیست که به قول شادروان دکتر حسینعلی هروی این حافظ شناس خوش سلیقه از این غصه که *اسرار الهی برمن مجهول است نجاتم دادند*
و قتى #حافظ را با #شمس_تبریزی مقایسه کنيم متوجه ميشويم هر دو در یک جهت فکرى بوده اند.
شمس تبریزی در کتاب مقالات شمس می گوید :
🔺گفتم مرا چه جای خوردن و گفتن! تا آن خدا که مرا همچنین آفریدبا من سخن نگوید بی هیچ واسطه یی ، ومن از او چیزها نپرسم و نگوید، مراچه جای خفتن و خوردن ؟
چون چنین شود ومن بااو بگویم و بشنوم،آنگه بخورم و بِخُسبم ، بدانم که چگونه آمده ام و کجا می روم و عواقب من چیست.
( مقالات شمس ص١٣٠)


@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#حافظ_خوانى

#غزل: حضرت #حافظ
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند....

🔸#حافظ در شروع این غزل می فرماید:
#دوش ، #وقت_سحر، و در این دوکلمه وقت سحر ، اسراری نهفته است .
♦️در نزد صوفیه وقت حالی است که در سر سالک پدیدآید و اوبه آن مشغول و در رامش خیال مستغرق گرددو سَحَر ، زمان تلالؤِ انوار حقّ است و حافظ در چند مورد به وقت سحر اشاره می کند:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد-
سحر باباد می گفتم حدیث آرزومندی - سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - سحر بلبل حکایت با صبا کرد -
سحر چون خسرو خاور .....-
🌟سحر زهاتف غیبم......-
💫سحر سرشک روانم سر.... –
⚡️سحر کرشمه چشمت....-
⭐️سحر گاهان که مخمور شبانه ....-
سحر گه رهروی در... –
💫سحرگهم چه خوش آمد....-
⚡️سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی

💥از طرفی شاعر از سحر شبی یاد می کند که آن شب شبِ قدر بوده است و شاعر در بیت سومِ غزل یک بیت رابرای توضیح دادن به این مطلب اختصاص می دهد .
🔹
٢-حافظ بلافاصله پس از گفتن جمله : دوش وقت سحر، می فرماید از غصّه نجاتم دادند.
💥کدام غصّه منظور نظر حافظ است ؟
🔻شکی نیست که به قول شادروان دکتر حسینعلی هروی این حافظ شناس خوش سلیقه از این غصه که *اسرار الهی برمن مجهول است نجاتم دادند*
و قتى #حافظ را با #شمس_تبریزی مقایسه کنيم متوجه ميشويم هر دو در یک جهت فکرى بوده اند.
شمس تبریزی در کتاب مقالات شمس می گوید :
🔺گفتم مرا چه جای خوردن و گفتن! تا آن خدا که مرا همچنین آفریدبا من سخن نگوید بی هیچ واسطه یی ، ومن از او چیزها نپرسم و نگوید، مراچه جای خفتن و خوردن ؟
چون چنین شود ومن بااو بگویم و بشنوم،آنگه بخورم و بِخُسبم ، بدانم که چگونه آمده ام و کجا می روم و عواقب من چیست.
( مقالات شمس ص١٣٠)


@sobhosher