صبح و شعر
655 subscribers
2.13K photos
279 videos
331 files
3.22K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
Audio
گر طره نيفشاني...

سروده : #فروغي_بسطامي
اجرا : #مريم_رضوی
موسیقی: #تار
#فرهنگ_شريف


@sobhosher
#هویّت_ایرانی در #شاهنامه در تحقیر ملّت های دیگر نیست که رنگ و جلا می یابد بلکه خود بر بنیادهای فکری و معنوی و اخلاقی نیرومندی استوار است.
از همین رو، ملّی گرایی ایرانیان در طول تاریخ هیچ گاه به نژادپرستی نفرت انگیزی چون نازیسم و فاشیسم در قرن بیستم مبدّل نشد.
در قرن بیست و یکم، #ایرانیان می توانند بر پایۀ همان بنیادها، به ویژه بنیادهای اخلاقی که در سرتاسر شاهنامه موج می زند، در جهانی که در اثر پیشرفت های برق آسا در فناوری ارتباطات ، بیم آن می رود که بسیاری از #فرهنگ _های_بومی فراموش شوند، #هوّیت_ایرانی خود را حفظ کنند و آن را استمرار بخشند.
سخن آخر اینکه، اگر #دیوان_حافظ #ناخودآگاهِ_جمعی ایرانیان را باز می تاباند، #شاهنامه #خودآگاه_جمعیِ ایرانیان است.

منبع : مقاله "هویّت ایرانی در شاهنامه" دکتر ابوالفضل خطیبی
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_موسیقی_بیکلام 🎵🎶🎼

#فرهنگ_شریف در سال ۱۳۱۰ در شهرستان آمل به دنیا آمد. از همان دوران کودکی به موسیقی گرایش زیادی داشت و تحت تعلیم استاد علی اکبر شهنازی و برادرش عبدالحسین شهنازی قرار گرفت و پرورش یافت.
شریف از معدود نوازنگان تار است که شیوه‌ی خاص خود را دارد. صدای سازش فقط و فقط متعلق به خود اوست. نوازنده‌ای که با خلق شگردها و الحان خاص خود، بیانی مستقل و اصیل به این ساز بخشیده. تکیه بر خیال آزاد و قدرت ایجاد موقعیت‌های هیپنوتیک و رباینده در تکنوازی، و از همه مهم‌تر آفرینش کوک‌های گوناگون و اختصاصی، از ویژگی‌های برجسته فرهنگ شریف است. در آخر بسنده می‌کنیم به تعریفی دقیق از استاد شهناز:« ساز گرم و شیرین، یعنی تار آقای فرهنگ شریف»

لحظه هاتون شیرین با بداهه ای در #اصفهان,
با دو نوازی شورانگیز
تار : استاد #فرهنگ_شریف
تنبک : استاد #سعیدرودباری

🎼🎶
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#رستم افسانه یا حقیقت؟
به طور مسلم، معلوم نیست که داستان رستم از چه زمانى وارد زبان فارسى شده است. محققان و مورخان حدسهاى بسیار زده ‏اند. در اوستا، کتاب دینى زردشت، نامى از رستم و زال نیامده است و درست هم همین است؛ زیرا که #رستم دین #بهى را نپذیرفت و دعوت اسفندیار هم براى ورود او به این دین مؤثر نیفتاد و تا آخر در آیین #مهرى باقى ماند. البته، باید گفت که همه‌ی این حدسها فرضیه‏اى بیش نیست. در متن #پهلوى بندهشن، همچنین در #کتاب «درخت آسوریک»، از رستم نام برده شده است. بدون تردید، داستان رستم یک داستان حماسى ملى است، در مقابل روایات دینى عصر گشتاسب و اسفندیار. بعضى گفته ‏اند رستم همان #گرشاسب است، زیرا تمام صفات این دو نفر نزدیکى بسیار به هم دارند و محققان، داستان زال و رستم را با داستان گرشاسب از هم جدا نمیدانند و ریشه‌ی داستان او را در #فرهنگ_ملى و محلى مردم #سیستان یا #زرنگ یا #نیمروز جستجو میکنند و آن را بازمانده زمانى میدانند که سیستان در تصرف اقوام سکایى بوده است.
حکایت رستم در عصر ساسانى در بین مردم موجود و رایج بوده و حتى در صدر اسلام این داستان و داستانهاى دیگر ایرانى توسط شخصى به نام «نضربن حارث» یا حارثه در مکه روایت می‏شد. نضر بن حارثه این داستانها را از مردم بین ‏النهرین فراگرفته بود. بنابراین، باید گفت که داستان رستم نه تنها در مشرق ایران بلکه در مغرب این سرزمین نیز رواج داشته است. اما بعضى از محققان، فرضیه‌ی سکایى بودن داستان رستم را قابل تردید مى‏دانند، زیرا فارسى بودن نام رستم فرضیه‌ی سکایى بودن داستان رامنتفى می‏سازد. پس، داستان رستم باید مربوط به پیش از زمان تسلط سکاها بر سیستان باشد، که از مشرق ایران به این سرزمین تاخته بودند؛ و قطعاً این داستان مربوط به چندین قرن قبل از ساسانیان است، به طورى که در عصرساسانى، این داستان کاملاً شناخته‌شده و مشهور بوده است. به احتمال زیاد رستم مانند بعضى از پهلوانان دیگر شاهنامه– مثل گیو، گودرز و بیژن و میلاد– از سرداران و پهلوانان عصر اشکانى بوده است، که در سیستان داراى قدرت بسیار بوده‏ اند. اگر چنین باشد، رستم، علاوه بر یک وجود افسانه‏ اى و حماسى، یک شخصیت تاریخى نیز است که، به تدریج و به مرور زمان، به وجودى افسانه ‏اى و حماسى تبدیل شده است و تمام خصلتهاى پهلوانى در وجود او گرد آمده است. اما چون مدارک و اسناد عصر اشکانى به دست ما نرسیده و ساسانیان تمام آثار #اشکانیان را از بین برده ‏اند، آن‌چنان که باید و شاید از شخصیت تاریخى رستم اثر چندانى در دست نداریم و باید، مثل سایر قهرمانان و شاهان افسانه‏ اى شاهنامه، به وجود افسانه ‏اى او قناعت کنیم. اما این دلیل، انکار وجود تاریخى او به سبب نبودن مدارک و اسناد نمى‏تواند باشد و اگر، با شک و تردید، وجود تاریخى او را بپذیریم، باید قبول کنیم که این وجود غیر از شخصیت افسانه ‏اى او است، که ششصد سال عمر کرد و هفتاد گز قد داشت و قدرت و زور خود را نزد سیمرغ به امانت مى‏گذاشت و هنگام راه رفتن تا زانو در گل فرو مى‏رفت؛ زیرا که او هم خود از عجایب روزگار بود و هم رخش او؛ و نکته آخر اینکه، اسطوره و افسانه، مخصوص دوره ‏اى است خاص و مردمانى خاص، که با اسطوره و افسانه‏ هاى خود مى‏زیسته‏ اند و ما امروز زندگى و خط سیر حیات مردم هزاران سال پیش و آمال و آرزوهاى آنها را در لابلاى افسانه‏ ها و اساطیر آنان درمى‏یابیم.

نگاره ی رستم اثر : #داریوش_صباغ
@sobhosher
🇪🇺🇩🇪
🔴 قابل توجه هنرمندان و موسیقی دانان ایرانی
@sobhosher
🎼بزرگترین جشنواره موسیقی آلمان سال آینده با محوریت فرهنگ و موسیقی ایرانی برگزار خواهد شد.

🔹 #جشنواره_رودل_اشتات Rudolstadt-Festival یکی از مهمترین رویدادهای موسیقی آلمان است که هر ساله در این شهر برگزار می شود. سال گذشته بیش از 100 هزار نفر از رویداد هنری دیدن کردند.

این جشنواره هر ساله با محوریت یک کشور انجام می شود. طبق اعلام مسئولان این جشنواره، سال آینده #فرهنگ_و_موسیقی_ایرانی موضوع اصلی آن خواهد بود.
هنرمندان و موسیقی دانان ایرانی این فرصت را دارند تا سال آینده برنامه های خود را در قالب کنسرت، رقص های محلی و تکنوازی ارائه کنند.

یکی از ویژگی‌های مهم جشنواره رودل-اشتات توجه به هنر، فرهنگ و موسیقی بومی کشورهای مقصد است. این برنامه سال آینده طی روزهای 4-7 جولای 2019 برگزار می شود.

🔹برای ارتباط مستقیم با جشنواره و درخواست شرکت در آن، هنرمندان می توانند از راه تارنمای زیر اقدام کنند:

https://rudolstadt-festival.de/en/

(لطفا این فراخوان را برای دوستان هنرمند و گروههای هنر دوست بفرستید تا به این وسیله هنرمندان ایرانی بتوانند با شرکت خود، بیش از پیش هنر و فرهنگ ایرانی را در کشور آلمان و اروپا بازتاب دهند🌼)

👈اهل قلم و فرهنگ:
🆔 https://t.me/ahleghalamvafarhang
#فرهنگ_ايراني همان استمرار تير #آرش كمانگير است. (بهرنخست)
#دكتر_قدمعلي_سرامي

ايرانيان باستان، از سويي سرآغاز و پاي انجام را «مينو» مي‌دانستند و زندگاني در اين دنيا: «گيتي» را، سفري درازآهنگ و درشتناك، از مينو به مينو، به شمار مي‌آورند و از ديگر سو، با ازلي و ابدي به حساب‌آوردن حقيقت اعظم، «زمان آكرانه» را چرخه‌اي مستدام مي‌ديدند و بر اين بنياد، گذشته و آينده را دو روي از يك سكّه و دو كمان از يك دايره، مي‌ديدند، چونين بود كه هميشه پرنده‌ي حال‌شان با دو بال مينوي گذشته و آينده، در پرواز بود. به زباني ديگر، در عين حال كه از خردترين پاره‌ي وقت يعني «آن» و «دم» گذار مي‌كردند، در دهر: همان زمان آكرانه، مي‌زيستند. براي آنان هر «آني» هميشه بود، به همان‌گونه كه هر امروزي، بر هم نهاده‌ي همه‌ي ديروزها و فرداها مي‌نمود. به همين دليل براي آنان، اغتنام فرصت، غنيمت دانستن همه‌ي زمان‌ها و در نهايت همه‌ي هستي‌هاي جاي خوش كرده در آنها بود. از اين روي حال را جوهره‌ي ذات گردان هستي يعني شدن و نهاد استوار آن يعني بودن مي‌انگاشتند:

وقت را غنيمت دان، آن قدر كه بتواني!
حاصل از حيات اي دوست! اين دم است تا دانی (حافظ)

و اگر وقت را از آن خويش مي‌كردند، تصاحب و تملّك همه چيز، براي شان آسان مي‌شد:

بلبل عاشق! تو عمر خواه كه آخر
باغ شود سبز و سرخ گل به برآيد. (حافظ)

شايد به دليل همين نقش كارساز بود كه به هر آييني باور داشتند، زمان پديدار و ناپديدار را والاترين تجلّي آفريننده حتي خود وي شمار مي‌كردند و به نام زروان مي‌پرستيدند. آنان آينده را موجد گذشته و حال مي‌شناختند و علّت غايي و فرجامين را فراهم آورنده‌ي علت‌هاي مادّي و صوري و فاعلي و آلي.

بنابراين مي‌توان فرهنگ ايراني را فرهنگي آينده‌بين، فرجام‌نگر و اميدوار به شمار آورد. بردباري و مداراي نُه هزار ساله‌ي اهورا و اهوراييان در قبال اهريمن و اهريمنيان به دليل اطميناني است كه به بازگشت فرجامين، به مينو دارند. سعدي راست گفته است:

اي كه گفتي هيچ مشكل چون فراق يار نيست!
گر اميد وصل باشد، هم‌چنان دشوار نيست. (سعدي)

هنوز كه هنوز است مادران ايراني، بخش بزرگي از درآمد خانواده را در راه تهيّه‌ي جهيزيه براي دختران‌شان، به مصرف مي‌رسانند. فرالاوي شاعر معاصر رودكي؛ پدر شعر دري، به مخاطبان سخن خويش اميد مي‌دهد و يادآور مي‌شود كه همه‌ي فرزندان آدم و حوّا به اميد زنده‌اند:

امروز اگر مراد تو برنآمد،
فردا رسي به دولت آبا بر.
چندين هزار اميد بني‌آدم،
طوقي شده به گردن فردا بر.

از اين قرار اگر فرهنگ ملّي‌مان را فرهنگي فرداپرست و فرداباره بدانيم، به بيراهه نرفته‌ايم. ايرانيان در هر دوره اميد به آينده‌ها را از دست داده‌اند، تسليم و تمكين را پيشه كرده‌اند اما در بيشتر دوره‌ها با حفظ اميدواري خويش توانسته‌اند به آساني از سختي‌ها گذار كرده، شاهد توفيق را در آغوش گيرند.

در اين چهار دهه كه از انقلاب سپري شده است، ايرانيان بنياد بسياري از باورداشت‌هاي كهن خود را فروريخته يافته‌اند و از آن ميان باور به بهروزي فرداها را در روان خويش، سست‌تر ديده‌اند. من در دراز ناي اين سي- چهل سالي كه به حكم تدريس در دانشگاه‌ها با جوانان، برخورد مستمر داشته‌ام تقريباً سال به سال، اميدشان را در تنازل ديده و توان‌شان را در مقابله با دشواري‌ها كمتر يافته‌ام. اين است كه از همان سال‌هاي دهه‌ي پنجاه به اين فكر افتاده‌ام كه به سهم خود، در بازگرداندن اميد به آينده، ياري‌شان دهم. اين انگيزه سبب‌ شد تا به آثار بنيادين باز مانده از ايرانيان پيش از اسلام و نيز مرده‌ريگ پس از مسلماني، نگاهي بيافكنم و نشانه‌هاي فرداگرايي اقوام ايراني را در آنها جستجو كنم.
ادامه دارد..

@sobhosher
#فرهنگ_ايراني همان استمرار تير آرش كمانگير است. 📝بهر دوم.
...
با اين اوصاف، طي چند فصل اين سهم انجام پذيرفت. در نخستين فصل مبحث فرداانديشي و آينده‌نگري را به طور عام در كلّ فرهنگ‌مان وارسيدیم و سپس اين مسأله را در آثار بلندآوازه‌ترين و اثرگذارترين شاعران پارسي‌سراي اين مرز و بوم: فردوسي، مولوي، سعدي و حافظ كاويدیم به اين اميد كه به هم‌ميهنان به ويژه نسل نوي اين سرزمين نشان دهیم تنها راه رهايي از اين دل‌افسردگي و درنگ‌پذيري، همان‌گونه كه فروغ در سرآغاز دهه‌ي چهل دريافته بود، «تولّدي ديگر» است؛ نبايد بگذاريم تا جامعه‌ي ايراني، چون همين شاعر، در سال‌هاي ميانين همان دهه، گرفتار فصل سنگين خطرناك يخبندان رواني شود و همگان را به ايمان آوردن به آغاز آن فراخواند.
مي‌خواهم هم پپش از آن كه يأس، به همان سان كه آن شاعر بلندآوازه را به كام مرگ فرو برد، از فرو‌رفتن همبومان در باتلاق مردن جلوگيري‌كنم و يادآور شوم كه فرهنگ ايراني، فرهنگي همواره زيان و زايان است.

فرهنگ ايراني، فرهنگ استمرار زايمان‌هاي روان انساني است و مرگ در آن تنها نقش قابلگي را بازي‌ مي‌كند. فرهنگ ما، فرهنگ رنسانس مستمر و باززايي در باززايي تا بي‌كرانگي بي‌كرانه‌ها است.

پيوند خويش را با فرهنگ ايراني كه از كهن‌ترين روزگاران تا اكنون، همواره، فرزند زناشويي عشق و عقل بوده است نگسليم و اطمينان داشته باشيم كه براي ما، هر فردا از ديروز خويش شيرين‌تر و شورانگيزتر خواهد بود. يادمان نرود كه آن لاهوري ايران پرست چه گفت:

هيچ قومي زير چرخ لاجورد،
بي‌جنون ذوفنون كاري نكرد!

آینده پاینده باد
امید در شعر شاعران بزرگ ایران
#قدمعلي_سرامي
نشر ترفند

@sobhosher
@sobhosher
#گوهروهنر

🔹 #فرهنگ_ایرانی بر بنیاد تعامل دوسویه‌ی اضداد شکل پذیرفته است. در این فرهنگ اضداد چون دوگانه‌های ازلی در عین حال که با هم در رویه و نمود، ستیزی مستدام را بسیجیده‌اند، در زیره و بود دست در دست هم دارند و با هم یگانگی جهان هستی را سامان می‌دهند. بنابر‌این جهان حاصل دو‌گانه‌هایی یگانه است. جنگ و صلح، مهر و کین، شادی و غم، ننگ و نام و از آن جمله هنر و گوهر در عین در‌گیری با هم خدمتگزاران همند.

🔸در #شاهنامه اصول کارها در دست گوهرهای قهرمانان است اما همین قهرمانان با کسب هنرهای گوناگون، رویدادها را رقم می‌زنند و حوادث حماسه را به پیش می‌برند. هنرها، نخست توانایی‌ها و امکاناتی است که آدمیان برای توفیق در میدان‌های جنگ به حاصل می‌کنند که از آن میان تیراندازی، شمشیر‌زنی، کمندافکنی، سپر‌داری و آیین‌های کناری نبردها چون چوگان‌بازی را می‌توان نام برد اما در کنار هنرهای رزمی به هنرهای بزمی چون چامه‌سرایی، پای‌بازی و دست‌افشانی، میگساری و بزم‌افروزی باز می‌خوریم. گذشته از این دو رده‌ی هنری رزمی و بزمی، جلوه‌های آشکارتری از هنرهای زیبا چونان خنیاگری، نوازندگی، نگارگری، پیکر‌تراشی و دیگر توانایی‌هایی که آدمیان در طول زندگانی خود با ورزش و کار مداوم به دست می‌آورند، از این دست‌اند.

هنرها در ادامه و استمرار توانش‌های گوهری بروز می‌کنند و می‌بالند. بايد يگانگي ذاتي گوهر و هنر را بپذيريم. به همان گونه كه گوهر در پديد آمدن هنر، نقش بازي مي‌كند، در دراز مدّت، هنر نيز در سامانه‌ي گوهري هنرمند، دخالت خواهد داشت. بدين سان است كه تكامل نوعي انسان تحقّق مي‌پذيرد. همين در هم تنيدگي گوهر و هنر است كه فرهنگ‌هاي بشري را پديد آورده و تكامل مي‌بخشد.

🔻گذشته از شاهنامه، منابع ديگر فرهنگ ايراني نيز حاكي از درهم تنيدگي اين دو جوهره‌ي بنيادين در وجود آدمي‌اند. نظامي كه خود يكي از پيروان فردوسي است در هفت پيكر، سروده است:

اي هزار آفرين برآن گهري
كآرد از طبع، اين چنين هنري

🔺پيوستگي گوهر و هنر در وجود پيچاپيچ مردم را از آن جا دريافت مي‌كنيم كه اين موجود، اوّل و آخر همه‌ي هستي است و اين حاكي از دخالت تدوير زمان در وجود اوست. اين بدان معني است كه در عين حالي كه نخست گوهر انسان، از هنر خداوند، اشتقاق مي‌يابد، خود موجد هنر انساني است و اين دوگانگي نيز، در دراز مدّت، به يگانگي خواهد كشيد و همين يگانگي است كه سرانجام، دايره‌ي هنر و گوهر را در وجود انساني، كامل مي‌كند.

خوشبختي هر پديدار از جمله آدميزاد، اتّصال سَر و بنِ كمان‌هاي دوگانه‌ي اضداد و شوربختي هر پديدار متقابلاً، انفصال آن دو كمان از يكديگر است. اكثريّت قريب به اتّفاق انسان‌ها، در چنبره‌ي قوسي بيضوي با دو كانون متّضاد مي‌زيند و بر اين قاعده، شمار اندكي حكم استثنا را دارند و آنان كساني‌اند كه توانسته‌اند چنبره‌ي قوس خويش را با اندكي فشار آوردن بر يكي از دو سويه‌هاي خود به چنبره‌اي دايره‌گون، با كانوني تك، بدل كنند. تنها با اين چرخ است كه مي‌توان به تعالي سيّال حقيقت دست يافت و اين چرخ تنها به آناني سواري تواند داد كه از دو گانگي‌ها رسته و به يگانگي پيوسته‌اند، يعني هنر و گوهر‌شان يكي شده است و نه با خود در ستيزند و نه با جهان در جنگ؛ نه با خودآگاه خود مشكل و نه با ناخودآگاه خويش درگيري دارند.

اگر ميان گوهر و هنر در وجودمان پيوستگي تام و تمام ايجاد كنيم توفيق يافته‌ايم و سعادتمنديم. امّا اگر ميان آن دو نتوانيم آشتي به وجود آوريم، شوربختيم.

وظیفه‌ي ما آدمیان این است که حقیقت گوهری خویش را به یاری کسب هنرهای مناسب از قوه به فعل آوریم و گرنه داشتن گوهر خوب به تنهایی کارساز نیست:

کسی کاو ندارد هــــنر با نژاد،
مکن زو به نیز از کم و بیش، یاد!
گهر بی‌هنر ناپسند است و خوار؛
بدین داستان زد یکی شهـــریار

دكتر #قدمعلی_سرامی

@sobhosher
پنج اصل #هويت_ايرانى در #شاهنامه
نويسنده: دكتر منصور رستگارفسايى

١- #خداشناسى

 🔹به نظر #فردوسى، خداشناسى و ديندارى، مبناى درست‏انديشى ايرانى است و روح و حركت و توانمندى باطنى و درونى جامعه به شمار مى آيد، بدون اين باور، ايرانى بى تكيه‏گاه، خاموش و گمراه است. خداشناسى محور همه فضايل باطنى و رفتارى انسان ايرانى است و هر چيز كه خدايى نيست، اهريمنى و نارواست:

 هر آن چيز كان نز ره ايزدى است‏
 همه راه اهريمن است و بدى است‏

 🔻و پيروى از فرمانهاى ايزدى، دور شدن از بدى و زشتى است. بنا بر اين مفهوم #خداشناسى در #فرهنگ_ايرانى، با #كردارنيك و #پندارنيك و #گفتارنيك در ارتباط قرار مى گيرد و هستى را پرمعنى و زندگى را با #شور و #شادى و #اميد همراه مى سازد:

 نخست از جهان ‏آفرين ياد كن‏
 پرستش بر اين ياد، بنياد كن‏

 كز اوى است گردون گردان به پاى‏
 هم اوى است بر نيكويى رهنماى‏

 خداوند نيكى‏ ده رهنماى‏
 خداوند جاى و خداوند راى‏

 خداوند بخشنده و دادگر
 خداوند مردى و داد و هنر

 نخست آفرين بر خداوند مهر
 فروزنده ماه و گَردان‏ سپهر

 🔹در ديدگاه فردوسى، انسان خداناشناس، دلى كور و سرى بى خرد دارد:

 نشايد خور و خواب و با او نشست‏
 كه خستو نباشد به يزدان كه: "هست"

 دلش كور باشد، سرش بى خرد
 خردمندش از مردمان نشمرد

 به يزدان هر آن كس كه شد ناسپاس‏
 به دلش اندر آيد ز هرسو هراس‏

 🔺به نظر فردوسى، ديندارى و دانش، وسيله رهايى است:

 تو را دين و دانش رهاند درست‏
 ره رستگارى ببايدت جُست‏

 نگر تا نپيچى ز دين خداى‏
 كه دين خداى آورد، پاك راى‏

 تو مگذار هرگز ره ايزدى‏
 كه نيكى از اوى است و از او بدى‏

@sobhosher
پنج اصل #هويت_ايرانى در #شاهنامه
٥: #شادى

🔸آرمان زندگی #شادی و #خوشبختی است که با کوشش این جهانی وکمال معنوی به دست می آید.
🔹برای شادی باید کوشید تا در برابر قانون داد و راستی ،میان تن و روان و فرد وجامعه هماهنگی به وجود آید.
🔸#فرهنگ_ایرانی ، فرهنگ #شادی است وبه قول فردوسی،#خداوند،دادگر، #شادی_آفرین است

***
به خط نخست آفرین گسترید بدان دادگر کو زمین آفرید

از اوی است شادی ،ازاوی است زور خداوند ناهید وبهرام و هور

خداوند هست و خداوند نیست همه بندگانیم و ایزد یکی است

🔺#شادی در #شاهنامه،تحرک ومنطق رضایت از هستی و نمودار سازگاری با تداوم سرنوشت است:

همی خورد هر کس به آواز رود همی گفت هر کس به شادی سرود
🔺🔻🔺
🔹شادى معناى دلبستگى به خود و ديگران و نقطه آغاز حركتهايى است تازه، به سوى افقهايى دوست‏داشتنى و خوش‏فرجام و تعبيرى مثبت است از موافق بودن جريان حيات با نياز هاى انسانى. به همين جهت، "شادى" از اركان هويت ايرانى است.
🔸بند اول كتيبه‏ اى از داريوش در شوش، چنين مى گويد: "بغ بزرگ است اهورامزدا، كه اين جهان را آفريد كه آن جهان را آفريد كه مردم را آفريد و شادى را براى مردم آفريد."
🔻اين تلقى كه آفرينش شادى را با آفريدن جهان مادى و جهان ديگر و انسان، هم‏سنگ مى كند، شأن شادى را در ميان ايرانيان نشان مى دهد.

📚 دكتر منصور رستگار فسائى

@sobhosher
#انسان_خوب در #شاهنامه
دکتر #محمدعلی_اسلامی_ندوشن

🔹بطور کلی انسان خوب شاهنامه دارای این صفات است:

١- #خردمندی: هیچ صفتی برای مرد و زن بالاتر از خردمندی نیست کسی که از خرد برخوردار است می داند که چگونه باید زندگی کند. هرگز زیان نمی بیند و به راه کژ نمی افتد، خرد، گوهر زندگی است، چون آن را یافتی رستگاری این جهان و آن جهان با تست.
در گشتاسب نامه دقیقی نیز همان لحن شاهنامه را در اعتقاد به خرد
می بینیم.
دقیقی «درخت زرتشت» را «همه برگ او پند و بارش خرد » می خواند و جوهر دین بهی بنظر او این است « خرد برگزین، این جهان خوار کن ».
در مقابل خرد هوا و آز است «به‌رنج درازیم در چنگ آز» مردان بد شاهنامه در مقابل خوبان همگی بر اثر هوا و آز به‌دیگران بدی می‌کنند و خود سرانجام گرفتار می‌شوند.
🔺🔻🔺
٢- #فرهنگ: پس از خرد فرهنگ می‌آید. در واقع این دو به هم وابسته‌اند. خردمند به فرهنگ روی می برد، و با فرهنگ از خرد نصیب می یابد. خاصیت فرهنگ آن است که به ما راه و رسم زندگی می آموزد و انسانیت ما را می شکفاند. فرهنگ اکتسابی است، هر چند برای دست یافتن به آن، آمادگی ذاتی لازم است.
مرد با فرهنگ از اعتدال و آهستگی و رفتار برخوردار است. خوبی هر چیز در آن است که به اندازه باشد (همه کار گیتی به اندازه به – دل شاه از اندازه ها تازه به ). آهستگی، نرمخوئی و نرمگوئی است. آهستگی بخصوص از این جهت در شاهنامه بسیار ستوده شده است که ما با پهلوانان و جنگاوران که انقضای کار آنها تندی است سر و کار داریم.

رستم در ستایش پیران می گوید: «ز توران یکی مرد آهسته اوست » و سیاوش به « بالا و دیدار و آهستگی و فرهنگ و و دانائی » ممتاز است.
🔺🔻🔺
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍁🍂

همنوازی در آواز #شوشتری

تار: استاد #فرهنگ_شریف
ویولن: استاد #پرویزیاحقی

شبتان به اعجاز موسيقى دلكش و دلخواه🥰💐

@sobhosher
💦💧

آشنایی با جشن‌های ایرانی
#آبانگان؛ جشن پاسداشت #آب

ایرانیان، هزاران سال پیش از این، ارزش آب را دریافته بودند و جشن‌هایی چون آبانگان، خوردادگان، تیرگان، آبریزگان، آبسالان و... که دستکم بیش از ۱۰ جشن بود، به بهانه‌ی پاسداشت آب برگزار می‌شد. جشن آبان‌گان نیز جشن ارج نهادن و پاسداری از آب، آناهیتا (ایزدبانوی آب) و آب‌های پاک زمین بود. واژه‌ی "آبان" نماد آب‌های پاک و به چم آب‌های پاک و هنگام آب و باران است.

☔️☔️ این ارزشمندی تا جایی بود که گفته می‌شود تیرداد اشکانی برای جنگ با رومیان، به‌جای راه آبی، راه دشوار زمینی را برگزید تا آب را نیالاید.

🌊🌊 ایرانیان در جشن آبانگان برای نکوداشت آب، در کنار رودها و دریاها شادی، پایکوبی و نیایش می‌کردند. پس از پیدایش کیش زرتشتی، خواندن سروده‌ی "آبان‌یشت" یا "آب‌زور" برای ارج نهادن به آب به آیین‌های این جشن افزوده شد.

💧💧 در باور ایرانیان باستان، آب دومین پیشکش خداوند به زمین است و "آناهیتا" نگهبان آن. از این‌رو آب و آناهیتا نمادهای پاکی تن و روان بودند و جشن آبانگان، جشن بزرگداشت پالایش تن و روان از زشتی و پلشتی بود. برپایه‌ی نوشته‌های نسک پهلوی بندهش، گل نیلوفر آبی یا سوسن خورآیی(شرقی) نشان ماه آبان و آناهیتا است.

🌦🌦 یکی از پایه‌های پیدایش جشن آبانگان این است که در پی جنگ‌های دراز ایران و توران، افراسیاب تورانی دستور داد تا کاریزها و نهرهای ایران را ویران کنند. پس از پایان جنگ، پسر تهماسب که "زو" نام داشت پیشنهاد کرد تا کاریزها و نهرهای ویران را لایروبی کنند. پس از این کار، بار دیگر آب در نهرها روان شد و مردم بالندگی آب‌ها را جشن گرفتند.
همچنین گفته می‌شود پس از هشت سال خشکسالی در ایران، در ماه آبان باران بارید و خرمی و سرسبزی بازآمد. بیماری و نداری مردم به پایان رسید و از آن زمان جشن آبانگان با شادی بیشتری برپا شد.

☔️☔️ ایرانیان با ساختن کاریزها، آب‌انبار، پالایشگر آب زیگورات #چغازنبیل و ده‌ها آب‌بند(سد)، کوشش خود را برای نگهداشت و بهره‌برداری بهینه از آب به کار بستند.
🛁🛀 هرودت نوشته است که ایرانیان درهیچ رودی پیشاب(ادرار) نمی‌کنند، آب دهان و بینی نمی‌اندازند و دست‌هایشان را در آن نمی‌شویند. آن‌ها دست شستن دیگران را هم در آب روان نمی‌پذیرند و به رودخانه ارج می‌نهند. استرابون نیز نوشته ایرانیان تن خود را در چارچوبی به نام آبزن می‌شویند تا آب بیهوده از دست نرود. آن‌ها در آب روان مردار و هرچه ناپاک است، نمی‌اندازند!

جشن آبان‌گان، روز پاسداشت آب‌های پاک و بزرگداشت ایزدبانوی آب " #آناهیتا"، در روز آبان از ماه آبان برابر با دهم آبان در گاهشمار باستانی ایران برگزار می‌شد.

🌧🌱 در فرهنگ سرزمین ما، در جشن‌های گوناگون، مردم بر پاسداشت زیست‌‌بوم گواهی می‌دادند؛ ارزش و جایگاه آب (این پیشکش بی‌مانند هستی) را می‌دانستند؛ سرسبزی، زندگی، پاره‌های پرهام (عناصر طبیعت) و پیشکش‌های گیتی را می‌ستودند و برای بالندگی خاک ایران می‌کوشیدند و نام‌های فراوانی که برگرفته از سرسبزی و آبادنی زمین بود، برای فرزندان خود برمی‌گزیدند.

goo.gl/Fc44PQ
______
برگرفته از:
۱- از نوروز تا نوروز #کورش_نیکنام
۲- اساتیر و فرهنگ ایران #رحیم_عفیفی
۳- جشن‌های ایران باستان #هاشم_رضی
۴- هفته نامه‌ی "امرداد"
______
#فرهنگ_ایران #جشن_آبانگان 💦💧#آبانگان
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🎶🌺🌸

#شعرخوب_بخوانيم
برگ سبز٦٩

دوش رفتـــم بـــه کـــوی بــاده فــروش
زآتش روز عشق دل ز جـوش و خـروش

شعر: #هاتف_اصفهانى

دقيقه اى عشق

ميروم از کـویت ای گل چـون وفـا نبود تو را
مـردم از ایـن غـم کـه جـز خار جفا نبود تو را
از کـدورت دل نخــواهـد بـا تـو گشتن روبــرو
دانــم ای آئینــه رو بــا مــا صفــا نبــود تـو را
عاقبت ای دوست میدانم به قهرم میکشی
زانکـه در دل بیمــی از روز جــزا نبــود تـــو را
تـا که با من بر سر مهـر آید آن مه یک نفس
در دلش ای نـالـه تـاثیـری چنـان نبـود تــو را 

شعر: #سهيلى_خوانسارى


اجراى : روشنك
همنوازى
تار : #فرهنگ_شریف
ویلن : #علی_تجویدی
تنبک : #امیرناصرافتتاح
دستگاه: #سه_گاه

سرود هستى در گوش جان و دلتان شادمانى و سلامتى
شبتان خوش🥰💐

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎶🎵🌺🌾
#موسیقی_بیکلام

اعجاز سرانگشتان
‌استاد #فرهنگ_شریف دارای نشان درجه یک هنری از چهره‌های ماندگار موسیقی بر سيمهاى تار
يادش گرامى 💐
#چهارمضراب_ابوعطا

شبتان سرشار آرامش🥰🙏🏻

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎶🎵❄️💫
#موسيقى_بيكلام

بداهه ای در #سه_گاه

تار : استاد #فرهنگ_شریف
از آلبوم بداهه سرایان

تنور دلتون گرم 🥰🙏🏻
@sobhosher
🔲 #شرم و #آزرم در #فرهنگ_ایران باستان
از نگاه
#شاهنامه

📚 ”اِیر و آریا“ به معنی فروتن و آزاده است و ایرانیها از هزاران سال پیش، خود را فروتن معرفی میکردند، و هنوز هم نشانه هایش وجود دارد. حتی امروزه هم لاتها و قلدرهای فرومایه، در برابر دیگران با الفاظی چون «نوکرم، چاکرم» ابراز کوچکی و خُردی و ارادت و فروتنی میکنند. اخلاق و شرم جایگاه خاصی در فرهنگ ایران داشته است و حتی در هنگام مذاکره با دشمن و میدان نبرد هم پایبند اخلاق و اصول اخلاقی و پهلوانی بوده اند. چون شاهنامه مهمترین آینه ای است که ایران باستان را منعکس میکند نمونه هایی را در ستایش اخلاق و شرمگین بودن و پرهیز از گستاخی، از آن می آورم.
🔹در نبرد هومان تورانی و بیژن ایرانی، پس از این که همه گونه سلاح رزم را می آزمایند و بر هم چیره نمیشوند، بر روی اسب با هم کشتی میگیرند و باز هم نیرویشان یکسان است. پس، ”با اجازهٔ یکدیگر“، دست از نبرد میکشند تا چندی بیاسایند و آب بنوشند، و پس از آن، دوباره به نبرد هم می آیند:

ازانپس بر آن بر، نهادند کار
که زور آزمایند، در کارزار
ز نیروی گُردان دوالِ رکیب
گسست اندر آوردگاه از نهیب
همیدون نگشتند ز اسپان جدا
نبودند، یک بر دگر، پادشا
اُزانپس به دستوری یکدگر
برفتند پویان، سوی آبخوَر
بدان خستگی، بازْ جنگ آمدند
گرازان به سان پلنگ آمدند

🔸در جنگ رستم فرّخزاد با سعد وقّاص:

خروشی برآمد ز رستم چو رعد
یکی تیغ زد بر سر اسپ سعد
چو اسپ نبرد اندرآمد به سر
جدا شد ازو، سعد پرخاشخر
فرود آمد از پشت زین پلنگ
بزد بر کمر بر، سرِ پالهنگ

رستم با یک ضربه سعد و اسبش را به زمین میزند، و برای این که در نبرد، همپایهٔ او باشد، خودش هم از اسبش پایین می آید.

🔹هنگام سخنرانی شیرین، همسر خسروپرویز، نزد بزرگان ایران، که او را نکوهش کرده بودند:

بگفت این و بگشاد چادر ز روی
همه روی، ماه و، همه پشت، موی:
”سدیگر چنین است رویم که هست
یکی گر دروغ است، بنمای دست!

🔸
حتی همسر شاه رویش را از بیگانگان میپوشانید و بزرگان ایران برای اولین بار، روی و موی شهبانو را برهنه دیدند. شیرین میگوید که اگر سخنم نادرست است، ”بنمای دست“، یعنی ”برای سخن گفتن و بیان اعتراض، نخست دست را بلند کن“. در ایران باستان میان حرف کسی نمیپریدند، و اگر شخص روبرو میخواست چیزی بگوید، نخست باید دست بلند میکرد و با این کار اجازه میخواست. نمونهٔ دیگر از سخن گفتن اسفندیار با رستم:

بدو گفت کـ : ”این رنج و کَردار تو
شنیدم همه درد و تیمار تو
بمان تا بگویم همه، هرچه هست
یکی گر دروغ است بنمای دست!

بگذار هرچه میخواهم، بگویم، و اگر دروغ بود دست بلند کن (اجازه بخواه و سخن بگو.)

میبینیم که از زمان رستم تا زمان ساسانیان این رسم بر جای بوده است!

ادامه دارد...
@sobhosher
🔲 #شرم و #آزرم در #فرهنگ_ایران باستان(٢)
از نگاه
#شاهنامه

📚زنان و مردان همواره لباسهای پوشیده به تن میکردند و برهنگی، سخت ناپسند بوده است. به همین دلیل مجسمه یا نقاشی برهنه یا نیمه برهنه در ایران، بر عکس اروپا، نادر است.
در شاهنامه، واژهٔ دیدار همواره به معنی ”صورت“ آمده است چون تنها جایی از بدن که دیده میشد صورت بود.
🔻واژهٔ چهره در اصل در اوستا چیثرَ čiθra بوده است به معنای ”نژاد“. چون نژاد هر کس از صورت او پیداست، معنای چهره به ”صورت“ دگرگون شد.

فرستاد مر دایه را چون نَوَند
که: ”رَو، زِیر آن شاخ سرو بلند
نگه کن که آن ماهْ دیدار کیست
سیاوش مگر زنده شد؟ گر پری است؟“

ببین آن کسی که رویش چون ماه است کیست.

مبادا جز از بخت همراهتان
شده تیره، دیدارِ بدخواهتان

روی دشمنتان سیاه باد، یا چشم دشمنتان کور باد.

سخن کاووس شاه به رستم:

تهمتن بیامد، به سر بر، کلاه
نشست از بر تخت، نزدیک شاه
بر او آفرین کرد کاووس شاه
که: ”بی تو مبیناد کس پیشگاه
دل تاجداران به تو گرم باد
روانت پر از شرم و آزرم باد“

🔹
بزرگترین دعایی که شاه برای رستم میکند این است که روانش پر از شرم و آزرم (احترام) باشد.

🔸در نامهٔ افراسیاب به سیاوخش، شاهزادهٔ ایران:

دبیر جهاندیده را پیش خواند
سخن درگشاد و گهر برفشاند
بزرگیّ و رایش فزایش گرفت
جهان آفرین را ستایش گرفت
کـ : ”ز او باد بر شاهزاده درود
خداوند کوپال و شمشیر و خود
خداوند شرم و خداوند باک
ز بیداد و کژّی، دل و دست، پاک

🔺چون رسم بوده است که بزرگان را به بهترین صفات یا صفات برجستهٔ ویژهٔ خود او بستایند، افراسیاب در ابراز ستایش و احترام به سیاوخش، او را «خداوند شرم» میخواند (خداوند یعنی صاحب و دارنده) و شرم را از صفات مهم و برجستهٔ سیاوخش میشمارد.

هنگامی که «گَروی» تورانی میخواهد سر سیاوخش را ببُرد:

بیامد، چو پیش سیاوش رسید
جوانمردی و شرم شد ناپدید
بزد چنگ و موی سرش را گرفت
به خواری کشیدش به روی، ای شگفت

🔹شرم را همپایهٔ جوانمردی می آورد.

هنگامی که زنان مُشکوی کسری را از برابر او میگذرانند:

سمن بوی خوبان با ناز و شرم
همه پیش کسری برفتند نرم

🔸در شاهنامه بارها ناز و شرم با هم برای زنان آمده است، یعنی زن، باید ناز و غمزه را همراه با شرم داشته باشد.

اگر پارسا باشد و رایزن
یکی گنج باشد پُر آکنده، زن
بویژه که باشد به بالا، بلند
فرو هشته تا پای، مشکین کمند
خردمند و، با دانش و ناز و شرم
سخن گفتن خوب و آوایِ نرم

🔹باز هم شرمگین بودن را در کنار پارسایی و خردمندی و دانش و ناز، میستاید.

☑️ پس، شاهنامه، شرم و شرمگین بودن را، هم برای مردان و هم برای زنان، به یک سان بایسته میشمارد.

شاد باشید. دیر زیوید.
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎵🎶🍃🌺
#شعرخوب_بخوانیم

شراب گلرنگ
ساقي بده آن شراب گلرنگ
مطرب بزن آن نواي بر چنگ
کز زهد نديده ام فتوحي
تا کي زنم آبگينه بر سنگ
خون شد دل من نديده کامي
الا که برفت نام با ننگ
عشق آمد و عقل همچو بادي
رفت از بر من هزار فرسنگ
اي زاهد خرقه پوش تا کي
با عاشق خسته دل کني جنگ
گرد دو جهان بگشته عاشق
زاهد بنگر نشسته دلتنگ
من خرقه فکنده ام ز عشقت
باشد که به وصل تو زنم چنگ
سعدي همه روز عشق مي باز
تا در دو جهان شوي به يک رنگ


✍🏻:#سعدى
ساز و آواز در اصفهان
🎼:#فرهنگ_شریف
🎤: #حسام_الدین_سراج
از آلبوم نازنین یار

@sobhosher