مثنوی نوا؛چون تو جانان منی-همخوانی استادشجریان و همایون
Channel: @Tamashagahehraz
چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود
سروده : #عطارنیشابوری
همخوانی استاد #محمدرضاشجریان و #همایون_شجریان
#۲۵فروردین بزرگداشت #عطارنیشابوری خجسته باد 💐
@sobhosher
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود
سروده : #عطارنیشابوری
همخوانی استاد #محمدرضاشجریان و #همایون_شجریان
#۲۵فروردین بزرگداشت #عطارنیشابوری خجسته باد 💐
@sobhosher
Audio
دست نمی دهد مرا....
سروده: #عطارنیشابوری
اجرا: #مریم_رضوی
موسیقی: #شکرلب
بداهه در مایه #ابوعطا
#سه_تار: #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
سروده: #عطارنیشابوری
اجرا: #مریم_رضوی
موسیقی: #شکرلب
بداهه در مایه #ابوعطا
#سه_تار: #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
Forwarded from صبح و شعر
Audio
دست نمی دهد مرا....
سروده: #عطارنیشابوری
اجرا: #مریم_رضوی
موسیقی: #شکرلب
بداهه در مایه #ابوعطا
#سه_تار: #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
سروده: #عطارنیشابوری
اجرا: #مریم_رضوی
موسیقی: #شکرلب
بداهه در مایه #ابوعطا
#سه_تار: #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
Audio
دست نمی دهد مرا....
سروده: #عطارنیشابوری
اجرا: #مریم_رضوی
موسیقی: #شکرلب
بداهه در مایه #ابوعطا
#سه_تار: #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
سروده: #عطارنیشابوری
اجرا: #مریم_رضوی
موسیقی: #شکرلب
بداهه در مایه #ابوعطا
#سه_تار: #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
Audio
دست نمی دهد مرا....
سروده: #عطارنیشابوری
اجرا: #مریم_رضوی
موسیقی: #شکرلب
بداهه در مایه #ابوعطا
#سه_تار: #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
سروده: #عطارنیشابوری
اجرا: #مریم_رضوی
موسیقی: #شکرلب
بداهه در مایه #ابوعطا
#سه_تار: #حمیدآقائی
@hamidaghaei
@sobhosher
Forwarded from Mary R
🌸
نقل است که وقتی رابعه را بر خانه حسن گذرافتاد، حسن سر به دریچه برون کرده بود و میگریست. آب چشم حسن بر جامه رابعه برنگریست پنداشت که باران است چون معلوم او شد که آب چشم حسن بور حالی روی به سوی حسن کرد و گفت رسید. گفت: ای استاد! این گریستن از رعونات نفس است. آب چشم خویش نگه دار تا در اندرون تو دریایی شود. چنانکه در آن دریا دل را بجویی بازنیابی الا عند ملک مقتدر.
حسن را این سخن سخت آمد اما تن نزد تا یک روز که به رابعه رسید سجاده بر آب افگند و گفت ای رابعه! بیا تا اینجا دو رکعت نماز کنیم.
رابعه گفت: ای حسن! تو خود را در بازار دنیا آخرتیان را عرضه بدار. چنان باید که ابناءجنس تو از آن عاجز باشند.
پس رابعه سجاده در هوا انداخت و بر آنجا پرید و گفت: ای حسن! بدانجا آی تا مردمان ما را نبینند.
حسن را آن مقام نبود هیچ نگفت. رابعه خواست که تا دل او بدست آورد گفت: ای حسن! آنچه تو کردی جمله ماهیان بکنند و آنچه من کردم مگسی بکند. باید که از این دوحالت به کار مشغول شد.
تذکره الاولیا
#عطارنیشابوری
کیمیای هستی، سرای شعر و ادب🍀
🆔 @kimiayehasti
نقل است که وقتی رابعه را بر خانه حسن گذرافتاد، حسن سر به دریچه برون کرده بود و میگریست. آب چشم حسن بر جامه رابعه برنگریست پنداشت که باران است چون معلوم او شد که آب چشم حسن بور حالی روی به سوی حسن کرد و گفت رسید. گفت: ای استاد! این گریستن از رعونات نفس است. آب چشم خویش نگه دار تا در اندرون تو دریایی شود. چنانکه در آن دریا دل را بجویی بازنیابی الا عند ملک مقتدر.
حسن را این سخن سخت آمد اما تن نزد تا یک روز که به رابعه رسید سجاده بر آب افگند و گفت ای رابعه! بیا تا اینجا دو رکعت نماز کنیم.
رابعه گفت: ای حسن! تو خود را در بازار دنیا آخرتیان را عرضه بدار. چنان باید که ابناءجنس تو از آن عاجز باشند.
پس رابعه سجاده در هوا انداخت و بر آنجا پرید و گفت: ای حسن! بدانجا آی تا مردمان ما را نبینند.
حسن را آن مقام نبود هیچ نگفت. رابعه خواست که تا دل او بدست آورد گفت: ای حسن! آنچه تو کردی جمله ماهیان بکنند و آنچه من کردم مگسی بکند. باید که از این دوحالت به کار مشغول شد.
تذکره الاولیا
#عطارنیشابوری
کیمیای هستی، سرای شعر و ادب🍀
🆔 @kimiayehasti
Forwarded from Mary R
🔹منطق الطیر* حکایت جان ندادن خلیل الله به عزرائیل *
چون خلیل الله درنزع اوفتاد
جان به عزرائیل آسان مینداد
گفت از پس شو، بگو با پادشاه
کز خلیل خویش آخر جان مخواه
حق تعالی گفت اگر هستی خلیل
بر خلیل خویشتن جان کن سبیل
جان همی باید ستد از تو به تیغ
از خلیل خود که دارد جان دریغ
حاضری گفتش که ای شمع جهان
ازچه میندهی به عزرائیل جان
عاشقان بودند جان بازان راه
تو چرا میداری آخر جان نگاه
گفت من چون گویم آخر ترک جان
چونک عزرائیل باشد در میان
بر سر آتش درآمد جبرئیل
گفت از من حاجتی خواهای خلیل
من نکردم سوی او آن دم نگاه
زانک بند راهم آمد جز اله
چون بپیچیدم سر از جبریل من
کی دهم جان را به عزرائیل من
زان نیارم کرد خوش خوش جان نثار
تا از و شنوم که گوید جان بیار
چون به جان دادن رسد فرمان مرا
نیم جو ارزد جهانی جان مرا
در دو عالم کی دهم من جان به کس
تا که او گوید، سخن اینست و بس
#عطارنیشابوری
کیمیای هستی، سرای شعر و ادب🍀
🆔 @kimiayehasti
چون خلیل الله درنزع اوفتاد
جان به عزرائیل آسان مینداد
گفت از پس شو، بگو با پادشاه
کز خلیل خویش آخر جان مخواه
حق تعالی گفت اگر هستی خلیل
بر خلیل خویشتن جان کن سبیل
جان همی باید ستد از تو به تیغ
از خلیل خود که دارد جان دریغ
حاضری گفتش که ای شمع جهان
ازچه میندهی به عزرائیل جان
عاشقان بودند جان بازان راه
تو چرا میداری آخر جان نگاه
گفت من چون گویم آخر ترک جان
چونک عزرائیل باشد در میان
بر سر آتش درآمد جبرئیل
گفت از من حاجتی خواهای خلیل
من نکردم سوی او آن دم نگاه
زانک بند راهم آمد جز اله
چون بپیچیدم سر از جبریل من
کی دهم جان را به عزرائیل من
زان نیارم کرد خوش خوش جان نثار
تا از و شنوم که گوید جان بیار
چون به جان دادن رسد فرمان مرا
نیم جو ارزد جهانی جان مرا
در دو عالم کی دهم من جان به کس
تا که او گوید، سخن اینست و بس
#عطارنیشابوری
کیمیای هستی، سرای شعر و ادب🍀
🆔 @kimiayehasti
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎵🎶🌺🌸
#شعر_خوب_بخوانیم
ای در میان جانم و جان از تو بی خبر
از تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان
در جان و در دلی، دل و جان از تو بی خبر
|ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو
پیر از تو بینشان و جوان از تو بی خبر
نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب
نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر
از تو خبر به نام و نشان است خلق را
وانگه همه به نام و نشان از تو بی خبر
جویندگان گوهر دریای کنه تو
در وادی یقین و گمان از تو بی خبر
|چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل
از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر
شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد
شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر
عطار اگرچه نعره ی عشق تو میزند
هستند جمله نعره زنان از تو بی خبر
سروده : #عطارنیشابوری
آواز : استاد #محمدرضاشجریان
دستگاه :سه گاه
موسيقى: گروه شيدا
٢٥فروردین بزرگداشت #عطارنیشابوری خجسته 💐
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
ای در میان جانم و جان از تو بی خبر
از تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان
در جان و در دلی، دل و جان از تو بی خبر
|ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو
پیر از تو بینشان و جوان از تو بی خبر
نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب
نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر
از تو خبر به نام و نشان است خلق را
وانگه همه به نام و نشان از تو بی خبر
جویندگان گوهر دریای کنه تو
در وادی یقین و گمان از تو بی خبر
|چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل
از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر
شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد
شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر
عطار اگرچه نعره ی عشق تو میزند
هستند جمله نعره زنان از تو بی خبر
سروده : #عطارنیشابوری
آواز : استاد #محمدرضاشجریان
دستگاه :سه گاه
موسيقى: گروه شيدا
٢٥فروردین بزرگداشت #عطارنیشابوری خجسته 💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بایزید گفت:
بعد از ریاضاتِ چهل سال ،شبـی حجـاب برداشتـنـد.
زاری کردم که راهم دهید.
خطاب آمدم که با کوزهای که تو داری و پوستینی تو را بار نیست.
کوزه و پوستین بینداختم.
ندایی شنیدم که یا بایزید،با این مدعیان بگوی که:
بایزید بعد از چهل سال ریاضـت و مجـاهـدت با کوزهای شکسته وپوستینی پارهپاره تا نینداخـت،بار نیافت.
تا شما که چندین علایق به خود باز بستهاید ، و طریقت رادانهٔ دامِ هوایِ نفس ساختهاید،کلا و حاشا کـه هـرگـز بار یابید.
📚: تذکرةالاولیا
✍🏻: #عطارنیشابوری
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان دلچسب🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بایزید گفت:
بعد از ریاضاتِ چهل سال ،شبـی حجـاب برداشتـنـد.
زاری کردم که راهم دهید.
خطاب آمدم که با کوزهای که تو داری و پوستینی تو را بار نیست.
کوزه و پوستین بینداختم.
ندایی شنیدم که یا بایزید،با این مدعیان بگوی که:
بایزید بعد از چهل سال ریاضـت و مجـاهـدت با کوزهای شکسته وپوستینی پارهپاره تا نینداخـت،بار نیافت.
تا شما که چندین علایق به خود باز بستهاید ، و طریقت رادانهٔ دامِ هوایِ نفس ساختهاید،کلا و حاشا کـه هـرگـز بار یابید.
📚: تذکرةالاولیا
✍🏻: #عطارنیشابوری
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان دلچسب🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
حبیب عجمی در بصره خانهای داشت بر سر چارسوی راه، و پوستینی داشت که تابستان و زمستان آن پوشیدی.
وقتی به طهارت حاجتش آمد برخاست و پوستین بگذاشت.
خواجه حسن بصری فراز رسید. پوستین دید در راه انداخته. گفت: این عجمی این قدر نداد که این پوستین اینجا رها نباید کرد که ضایع شود.
بایستاد و نگاه میداشت تا حبیب بازرسید.
سلام گفت: پس گفت: ای امام مسلمانان! چرا ایستادهای؟
گفت: ای حبیب! ندانی که این پوستین اینجا رها نباید کرد که ضایع شود. و بگو تا به اعتماد که بگذاشتهای؟
گفت: به اعتماد آنکه تو را برگماشت تانگاه داری.
📚: #تذکرةالاولیا
✍🏻:#عطارنیشابوری
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان زيبا🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
حبیب عجمی در بصره خانهای داشت بر سر چارسوی راه، و پوستینی داشت که تابستان و زمستان آن پوشیدی.
وقتی به طهارت حاجتش آمد برخاست و پوستین بگذاشت.
خواجه حسن بصری فراز رسید. پوستین دید در راه انداخته. گفت: این عجمی این قدر نداد که این پوستین اینجا رها نباید کرد که ضایع شود.
بایستاد و نگاه میداشت تا حبیب بازرسید.
سلام گفت: پس گفت: ای امام مسلمانان! چرا ایستادهای؟
گفت: ای حبیب! ندانی که این پوستین اینجا رها نباید کرد که ضایع شود. و بگو تا به اعتماد که بگذاشتهای؟
گفت: به اعتماد آنکه تو را برگماشت تانگاه داری.
📚: #تذکرةالاولیا
✍🏻:#عطارنیشابوری
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان زيبا🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher