Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎼🎶🎵🍃🌾
#شعر_خوب_بخوانيم
"جايى كه رزهاى وحشى در مى آيند"
مقتول:
رُز وحشی صدام می کنن اما، الیزا دِیِ که اسم منه
چرا اینجور صدام می کنن آخه؟ نمی دونم! الیزا دِی اسم منه
قاتل:
از همون روز اولی که چشاش، توی چشمام زل زد و خندید، فهمیدم بی نظیر و تکه
لبش عین رُزای وحشیِ که، کنار رود در میان خونین
مقتول:
وقتی در زد اومد میون اتاق، توی آغوشش اضطرابم مُرد
اولین مرد زندگیم بود که، اشکای روی گونه مو پاک کرد
رُز وحشی صدام می کنن اما، الیزا دِیِ که اسم منه
چرا اینجور صدا می کنن آخه؟ نمی دونم! الیزا دِی اسم منه
قاتل:
روز دوم براش گلی بُردم، اونه زیباترین زنی که دیدم
این رُزایی که وحشی و زیبان، گفتم میدونی که کجا درمیان؟
مقتول:
روز دوم با شاخه ای رز اومد، گفت: میشه به من بدی غماتو
روی تختم دراز کشیده بودم، سر تکون دادم اون بهم گفت که
اگه جای رُزا رو بهت، نشون بدم تو باهام میای؟
رُز وحشی صدام می کنن اما، الیزا دِیِ که اسم منه
چرا اینجور صدا می کنن آخه؟ نمی دونم! الیزا دِی اسم منه
روز سوم کنار رود رفتیم، رُزا رو دیدیم، هم رو بوسیدیم
زانو زد وقتی پشت سرم، توی دستاش یه تیکه سنگ بود
آخرین چیزی که شنیدم یه، پچ پچ گنگ و مبهم بود
قاتل:
آخرین روز بردمش جایی، که رُزا سرخ و وحشی درمیان
اون لب رود دراز کشیده بود و، باد آروم میون موهاش
بوسهی آخرو گرفتم ازش، گفتم زیباییها باید بمیرن!"
خم شدم بعد یه شاخهی رُز، میون دندوناش گذاشتم من
مقتول:
رُز وحشی صدام می کنن اما، الیزا دِیِ که اسم منه
چرا اینجور اسم صدا می کنن آخه؟ نمی دونم!
🎼✍🏻: #نیکولاس_ادواردکیو فراخور زادروزش💐هنرمند صاحب سبک استرالیایی ست که به "شاهزاده تاریکی" معروف است و علاوه بر اینکه به عنوان موسیقیدان و رهبر گروه "نیک کِیو اند دِ بَد سیدز" شناخته می شود، در بازیگری، نقاشی و نویسندگی نیز شخصیتی شناخته شده است.
ترانه ی عاشقانه ای که گفتگوی رمانتیک عاشق و معشوقی ست که در عین حال قاتل و مقتول هم هستند. (وقتی حرف از عشق و قتل می شود شاهکار سینمایی الیور استون، قاتلین بالفطره در خاطر من می آید). این ترانه سال ١٩٩٦ در آلبومی بسیار متفاوت (تصنيفهاى جنايت)در تاریخ موسیقی که هنگام انتشار مجله های معتبر در مورد آن مقاله ها نوشتند، آلبومی ده قطعه ای که هر قطعه روایتگر جنایتی وحشتناک است. این آلبوم به بزرگترین موفقیت گروه بدل شد و نیک کیو را نامزد دریافت جایزه هنرمند سال کرد.
اندیشه ی ترانه بر این مبنا استوار است که زیباییها برای جاودانگى باید نابود شوند و رزهایی که از خاک معشوق وحشی و سرخ روییده رنگ و زیبایی از او دارند همانگونه که #خیام می سُراید:
«هر سبزه که بر کنار جویی رسته ست
گویی ز لب فرشته خویی رسته ست
پا بر سر سبزه تا به خاری ننهی
کان نیز ز خاک ماهرویی رسته ست»
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانيم
"جايى كه رزهاى وحشى در مى آيند"
مقتول:
رُز وحشی صدام می کنن اما، الیزا دِیِ که اسم منه
چرا اینجور صدام می کنن آخه؟ نمی دونم! الیزا دِی اسم منه
قاتل:
از همون روز اولی که چشاش، توی چشمام زل زد و خندید، فهمیدم بی نظیر و تکه
لبش عین رُزای وحشیِ که، کنار رود در میان خونین
مقتول:
وقتی در زد اومد میون اتاق، توی آغوشش اضطرابم مُرد
اولین مرد زندگیم بود که، اشکای روی گونه مو پاک کرد
رُز وحشی صدام می کنن اما، الیزا دِیِ که اسم منه
چرا اینجور صدا می کنن آخه؟ نمی دونم! الیزا دِی اسم منه
قاتل:
روز دوم براش گلی بُردم، اونه زیباترین زنی که دیدم
این رُزایی که وحشی و زیبان، گفتم میدونی که کجا درمیان؟
مقتول:
روز دوم با شاخه ای رز اومد، گفت: میشه به من بدی غماتو
روی تختم دراز کشیده بودم، سر تکون دادم اون بهم گفت که
اگه جای رُزا رو بهت، نشون بدم تو باهام میای؟
رُز وحشی صدام می کنن اما، الیزا دِیِ که اسم منه
چرا اینجور صدا می کنن آخه؟ نمی دونم! الیزا دِی اسم منه
روز سوم کنار رود رفتیم، رُزا رو دیدیم، هم رو بوسیدیم
زانو زد وقتی پشت سرم، توی دستاش یه تیکه سنگ بود
آخرین چیزی که شنیدم یه، پچ پچ گنگ و مبهم بود
قاتل:
آخرین روز بردمش جایی، که رُزا سرخ و وحشی درمیان
اون لب رود دراز کشیده بود و، باد آروم میون موهاش
بوسهی آخرو گرفتم ازش، گفتم زیباییها باید بمیرن!"
خم شدم بعد یه شاخهی رُز، میون دندوناش گذاشتم من
مقتول:
رُز وحشی صدام می کنن اما، الیزا دِیِ که اسم منه
چرا اینجور اسم صدا می کنن آخه؟ نمی دونم!
🎼✍🏻: #نیکولاس_ادواردکیو فراخور زادروزش💐هنرمند صاحب سبک استرالیایی ست که به "شاهزاده تاریکی" معروف است و علاوه بر اینکه به عنوان موسیقیدان و رهبر گروه "نیک کِیو اند دِ بَد سیدز" شناخته می شود، در بازیگری، نقاشی و نویسندگی نیز شخصیتی شناخته شده است.
ترانه ی عاشقانه ای که گفتگوی رمانتیک عاشق و معشوقی ست که در عین حال قاتل و مقتول هم هستند. (وقتی حرف از عشق و قتل می شود شاهکار سینمایی الیور استون، قاتلین بالفطره در خاطر من می آید). این ترانه سال ١٩٩٦ در آلبومی بسیار متفاوت (تصنيفهاى جنايت)در تاریخ موسیقی که هنگام انتشار مجله های معتبر در مورد آن مقاله ها نوشتند، آلبومی ده قطعه ای که هر قطعه روایتگر جنایتی وحشتناک است. این آلبوم به بزرگترین موفقیت گروه بدل شد و نیک کیو را نامزد دریافت جایزه هنرمند سال کرد.
اندیشه ی ترانه بر این مبنا استوار است که زیباییها برای جاودانگى باید نابود شوند و رزهایی که از خاک معشوق وحشی و سرخ روییده رنگ و زیبایی از او دارند همانگونه که #خیام می سُراید:
«هر سبزه که بر کنار جویی رسته ست
گویی ز لب فرشته خویی رسته ست
پا بر سر سبزه تا به خاری ننهی
کان نیز ز خاک ماهرویی رسته ست»
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسیقی_خوب_بشنویم 🎼🎶🎵🍂🍁
#شعر_خوب_بخوانیم
می خوردن و شاد بودن آیین منست
فارغ بودن ز کفر و دین دین منست
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست
گفتا دل خرم تو کابین منست
✍🏻: #خیام_نیشابوری
آواز #ابوعطا
🎤: استاد #ابوالحسن_اقبالآذر فراخور گرامى زادروزش💐
تار: استاد #علیاکبر_شهنازی
شبتان شاد🥰🙏🏻
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
می خوردن و شاد بودن آیین منست
فارغ بودن ز کفر و دین دین منست
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست
گفتا دل خرم تو کابین منست
✍🏻: #خیام_نیشابوری
آواز #ابوعطا
🎤: استاد #ابوالحسن_اقبالآذر فراخور گرامى زادروزش💐
تار: استاد #علیاکبر_شهنازی
شبتان شاد🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرديروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
گویند هر آن کسان که با پرهیزند
زانسان که بمیرند چنان برخیزند
ما با می و معشوقه از آنیم مدام
*باشد که به حشرمان چنان انگیزند
✍🏻: #خیام
سده پنجم
* آنها که (به #ظاهر) پرهیزکارند میگویند، انسانها در همان حال که میمیرند برانگیخته میشوند،
ما هم به این دلیل با می و معشوق(#موسيقى) پیوسته بسر میبریم، که میخواهیم اینگونه برانگیخته شویم.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان زيبا 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرديروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
گویند هر آن کسان که با پرهیزند
زانسان که بمیرند چنان برخیزند
ما با می و معشوقه از آنیم مدام
*باشد که به حشرمان چنان انگیزند
✍🏻: #خیام
سده پنجم
* آنها که (به #ظاهر) پرهیزکارند میگویند، انسانها در همان حال که میمیرند برانگیخته میشوند،
ما هم به این دلیل با می و معشوق(#موسيقى) پیوسته بسر میبریم، که میخواهیم اینگونه برانگیخته شویم.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان زيبا 🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
#يك_برگ_كتاب
#خیام میگوید این جهان نه آغازی دارد و نه پایانی. همه چیز گذراست.
مرگ در هر لحظه و آن در کمین است، در سرشارترین آنات زندگی بیرحمانه از کمینگاه خود برون میجهد و به ما میگوید:«من اینجایم».
همه چیز محکوم به فناست. این دسته که بر گردن کوزه است پیش از این دست نوازشگری بوده است بر گردن زیبارویی فتّان. آن کاخها که زمانی به گنبد آسمان فخر میفروختند، و بهرام در آنها جام میِ گلگون را را بلند میکرد، اکنون تلّی ویراناند.
دوزخ جز شرری از رنج بیهودهی ما نیست و بهشت همین لحظهی والای آسایش ماست:
🔅دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
🔅فردوس دمی ز وقت آسوده ماست
جهانی که خیام ترسیم میکند در خارج از حیطهی مذهب و اسطوره قرار دارد. در این جهان نه از عوالم کشف و شهود، از آنگونه که نزد #حافظ سراغ داریم و نوعی جغرافیای هستی را به دست میدهد، خبریست و نه از بیخودی #مولانا که از طریق جریان سیلآسای صُوَر، جان را به سوی «هفت پردهی افلاک» بر میکشد اثری؛ نه از حکمت عملی #سعدی در آن نشانیست و نه از خاطرهی اساطیری #فردوسی نمونهای. این جهان، جهانیست بیرون از صورتها و الگوهای ازلی، بیرون از حیطهی ادیان و مختصاتش، از عروج و رستاخیز و معاد. جهانیست برهوت که معنایش را از عریانیاش میگیرد.
#خیام از نقطهی صفر آغاز میکند: از منطقهی خنثایی که در آنجا همهی خاطرهها زدوده شدهاند، همهی عقایدِ پیشپنداشته، همهی «ما تقدّم»های فلسفی، کنار رفتهاند، نقطهی پوچی نگاهی سرشار از حیرتی مدام. اما نگاهی نسبتاً سرد و یخزده، بسکه بصیرتی که از آن سرشار است بُرنده و بیمهر است. این نگاه به نوعی بدبینی وجودی منتهی میشود که از سر یأس و نومیدی نیست، بلکه از بیاعتنایی فاخر کسی حکایت دارد که پشت سکه، یا روی دیگر امور را میبیند. یعنی نگاه کسی که، در جایی که دیگران صورتهای آرامشبخش و نشانههای آشنا میبینند، جز خلأ و پوچی نمییابد. با پردهدری خیام فقر محتوا آشکار میشود، فقری چنان متراکم، و به ویژه چنان پربار از عدم و سرشار از غیبت، که بیمعنایی، خود واضِع و موزّعِ همه معناها میشود.
جهان دو دروازه دارد: از دری به درون میآییم، و از در دیگر بهدر میشویم. انسان میان دو عدم گرفتار است. و این امر ناشی از نقصی است که در ذات چیزها، در بیهودگی ذاتی و ازلی جهان، مستقر است.
میان این دو عدم، حُلّه هستی از رنج بافته شده است، اما رنجی چنان اساسی که به نوعی پردهی بنیاد وجود را تشکیل میدهد، چراکه وجود جز بازتولید نیست:
🔅ناآمدگان اگر بدانند که ما
🔅از دهر چه میکشیم نایند هنوز
✍🏻: #داریوش_شایگان،
📚: #پنج_اقلیم_حضور. مقاله « #خیام: لحظههای برقآسای حضور».
#۲۸اردیبهشت روز #خیام
ریاضیدان، منجم، شاعر، فیلسوف والای ایرانی یاد و نامش جاودان💐
@sobhosher
#خیام میگوید این جهان نه آغازی دارد و نه پایانی. همه چیز گذراست.
مرگ در هر لحظه و آن در کمین است، در سرشارترین آنات زندگی بیرحمانه از کمینگاه خود برون میجهد و به ما میگوید:«من اینجایم».
همه چیز محکوم به فناست. این دسته که بر گردن کوزه است پیش از این دست نوازشگری بوده است بر گردن زیبارویی فتّان. آن کاخها که زمانی به گنبد آسمان فخر میفروختند، و بهرام در آنها جام میِ گلگون را را بلند میکرد، اکنون تلّی ویراناند.
دوزخ جز شرری از رنج بیهودهی ما نیست و بهشت همین لحظهی والای آسایش ماست:
🔅دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
🔅فردوس دمی ز وقت آسوده ماست
جهانی که خیام ترسیم میکند در خارج از حیطهی مذهب و اسطوره قرار دارد. در این جهان نه از عوالم کشف و شهود، از آنگونه که نزد #حافظ سراغ داریم و نوعی جغرافیای هستی را به دست میدهد، خبریست و نه از بیخودی #مولانا که از طریق جریان سیلآسای صُوَر، جان را به سوی «هفت پردهی افلاک» بر میکشد اثری؛ نه از حکمت عملی #سعدی در آن نشانیست و نه از خاطرهی اساطیری #فردوسی نمونهای. این جهان، جهانیست بیرون از صورتها و الگوهای ازلی، بیرون از حیطهی ادیان و مختصاتش، از عروج و رستاخیز و معاد. جهانیست برهوت که معنایش را از عریانیاش میگیرد.
#خیام از نقطهی صفر آغاز میکند: از منطقهی خنثایی که در آنجا همهی خاطرهها زدوده شدهاند، همهی عقایدِ پیشپنداشته، همهی «ما تقدّم»های فلسفی، کنار رفتهاند، نقطهی پوچی نگاهی سرشار از حیرتی مدام. اما نگاهی نسبتاً سرد و یخزده، بسکه بصیرتی که از آن سرشار است بُرنده و بیمهر است. این نگاه به نوعی بدبینی وجودی منتهی میشود که از سر یأس و نومیدی نیست، بلکه از بیاعتنایی فاخر کسی حکایت دارد که پشت سکه، یا روی دیگر امور را میبیند. یعنی نگاه کسی که، در جایی که دیگران صورتهای آرامشبخش و نشانههای آشنا میبینند، جز خلأ و پوچی نمییابد. با پردهدری خیام فقر محتوا آشکار میشود، فقری چنان متراکم، و به ویژه چنان پربار از عدم و سرشار از غیبت، که بیمعنایی، خود واضِع و موزّعِ همه معناها میشود.
جهان دو دروازه دارد: از دری به درون میآییم، و از در دیگر بهدر میشویم. انسان میان دو عدم گرفتار است. و این امر ناشی از نقصی است که در ذات چیزها، در بیهودگی ذاتی و ازلی جهان، مستقر است.
میان این دو عدم، حُلّه هستی از رنج بافته شده است، اما رنجی چنان اساسی که به نوعی پردهی بنیاد وجود را تشکیل میدهد، چراکه وجود جز بازتولید نیست:
🔅ناآمدگان اگر بدانند که ما
🔅از دهر چه میکشیم نایند هنوز
✍🏻: #داریوش_شایگان،
📚: #پنج_اقلیم_حضور. مقاله « #خیام: لحظههای برقآسای حضور».
#۲۸اردیبهشت روز #خیام
ریاضیدان، منجم، شاعر، فیلسوف والای ایرانی یاد و نامش جاودان💐
@sobhosher
Forwarded from Nahid parpinchi
تا دست
به اتفاق بر هم نزنیم
پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم
خیزیم و دمی
زنیم پیش از دمِ صبح
کاین صبح بسی دمد که ما دَم نزنیم ...
#خیام
#صبح_ت_بخیر_جانااا👌👍♥️
@sobhosher
به اتفاق بر هم نزنیم
پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم
خیزیم و دمی
زنیم پیش از دمِ صبح
کاین صبح بسی دمد که ما دَم نزنیم ...
#خیام
#صبح_ت_بخیر_جانااا👌👍♥️
@sobhosher
Forwarded from Nahid parpinchi
صبح است، دمی بر می گلرنگ زنیم،
وین شیشهٔ نام و ننگ برسنگ زنیم،
دست از اَمَلِ درازِ خود باز کشیم،
در زلفِ دراز و دامنِ چنگ زنیم
#خیام
درود صبحتون زیبا
@sobhosher
وین شیشهٔ نام و ننگ برسنگ زنیم،
دست از اَمَلِ درازِ خود باز کشیم،
در زلفِ دراز و دامنِ چنگ زنیم
#خیام
درود صبحتون زیبا
@sobhosher