#رنگ در #شاهنامه_فردوسى 🌈
#رنگ_سپيد 🔲
◽️از مفهوم رنگ سفيد ١١٤بار براي بيان زيبايي استفاده شده است. از اين تعداد ٩٤بار براي توصيف زنان، ١٣بار براي توصيف پادشاهان، ٨بار براي توصيف پهلوانان و مردان ديگر كاربرد داشته است و نكته جالب اين كه در هيچ كدام از اين موارد، حتي يك بار هم از واژه سپيد استفاده نشده و به جاي آن واژه هاي ديگر همچون عاج، روزگون، ماهروي، ماه ديدار، ماه چهره سمنخد، سيمينبر، نقره سيم و ... به كار رفته است.
*
پرستــار با افســر و گوشــوار
همان جعدمويانِ سيمين عـذار (ج 4: ص 300، ب 1413)
*
به رخسارگان چون سهيل يمن
بنفشـه گرفته دو برگ سمــن (ج 5: ص 19، ب 193)
*
🔻مواردي همچون: بر دختــر آمد پر از خنـده لب
٣٣ بار از مفهوم رنگ سپيد براي 🔸اشاره به رنگ حيوانات استفاده شده است: ١مورد تذرو سپيد، ٣ مورد باز سپيد، ٥ مورد پيل سپيد،٢٣ مورد اسب سپيد و ١مورد گورخر، ٢٠بار نيز از مفهوم رنگ سپيد براي توصيف اشياي مختلف همچون خيمه، جامه، پرده، درفش، شمشير، تخت و ... استفاده شده است كه معمولاً حامل بار مثبت است.
🔹٢٩بار هم از ديو سپيد نام برده شده است. سپيدي زال كه در اوايل امر اهريمنيگمان شده است و نام ديو سپيد، از موارد اندكي هستند كه رنگ سفيد را در مفهوم منفي جلوه داده اند
🔸كاربرد رنگ #سپيد به عنوان نماد
🔺كيخسرو و پيوستن او در سپيدي به جاودانگي
#كيخسرو كه در شاهنامه از
درخشانترين پادشاهان و شريفترين رهبران ايراني است و روزگاري را با زلالي و پاكروي بر قلبها فرمان رانده است و با محبوبيتي مقدس خود را در ديد ايرانيان تا جايگاه پيامبري پاكتن بالا برده است. او بر فراز فضايى رازآميز و در سپيدي فراگير به جاودانگي ميپيوندد تا از ناميرايان دين بهي باشد و براي پالايش ناپاكيها همراه با سوشيانت باز گردد.
***
چو برف از زمين بادبان بركشيد
نبـد نيزه نـــامداران پديد
يكايك به برف اندرون ماندند
ندانم بدان جاى چون ماندند
***
🔹#كيقباد و خواب ديدن بازهاى سپيد
🔻كيقباد نخستين پادشاه كياني است. او در خواب ميبيند كه دو باز سپيد از سوي ايران تاج درخشان پادشاهي را مي آورند و بر سر او مينهند. باز سپيد در اين رويداد اسطورهاي نمادي از فرهمندي و خوشبختي است و سپيدي رمز فضيلت و برتري است. رفتار باز بعدها به هماي افسانه اي نسبت داده ميشود و هما مرغ خوشبختي نام ميگيرد وروي آوري هماي سعادت از آرزوهاي فراگير همگان ميشود.
***
شهنشه چنين گفت با پهلوان
كه خوابي بديدم به روشن روان
كه از سوي ايران دو باز سپيد
يكي تاج رخشان به كردار شيد
خرامان و نازان شدندي برم
نهادندي آن تاج را بر سرم
◽️#زال و سپيدي اندام او
🔺زال، پهلواني با زايش مرموز و زندگي بيپايان است. آنجا كه حتي بزرگترين مرد شاهنامه »رستم«، تسليم مرگ ميشود، سرانجامي براي زندگي زال نيست و خبري از مرگ او در شاهنامه نداريم. بنابر فرهنگهاي فارسي زال و زروان از يك ريشه و به معني پير و صاحب موي سپيد است. هستي زال نيز نشأت گرفته از سپيدي اسطورهاي وي است. زال از آغاز، با اين نشانة سپيدي، به صورت موجودي ارائه ميشود كه با عمر جاودانهوار حماسه، پيوندي نزديك و هماهنگي عميقي مييابد. او تبلوري است از
پيرانگي دوام يابنده، آن هم از آغاز كودكي.« (مختاري، 1369: 68)
ادامه دارد
@sobhosher
#رنگ_سپيد 🔲
◽️از مفهوم رنگ سفيد ١١٤بار براي بيان زيبايي استفاده شده است. از اين تعداد ٩٤بار براي توصيف زنان، ١٣بار براي توصيف پادشاهان، ٨بار براي توصيف پهلوانان و مردان ديگر كاربرد داشته است و نكته جالب اين كه در هيچ كدام از اين موارد، حتي يك بار هم از واژه سپيد استفاده نشده و به جاي آن واژه هاي ديگر همچون عاج، روزگون، ماهروي، ماه ديدار، ماه چهره سمنخد، سيمينبر، نقره سيم و ... به كار رفته است.
*
پرستــار با افســر و گوشــوار
همان جعدمويانِ سيمين عـذار (ج 4: ص 300، ب 1413)
*
به رخسارگان چون سهيل يمن
بنفشـه گرفته دو برگ سمــن (ج 5: ص 19، ب 193)
*
🔻مواردي همچون: بر دختــر آمد پر از خنـده لب
٣٣ بار از مفهوم رنگ سپيد براي 🔸اشاره به رنگ حيوانات استفاده شده است: ١مورد تذرو سپيد، ٣ مورد باز سپيد، ٥ مورد پيل سپيد،٢٣ مورد اسب سپيد و ١مورد گورخر، ٢٠بار نيز از مفهوم رنگ سپيد براي توصيف اشياي مختلف همچون خيمه، جامه، پرده، درفش، شمشير، تخت و ... استفاده شده است كه معمولاً حامل بار مثبت است.
🔹٢٩بار هم از ديو سپيد نام برده شده است. سپيدي زال كه در اوايل امر اهريمنيگمان شده است و نام ديو سپيد، از موارد اندكي هستند كه رنگ سفيد را در مفهوم منفي جلوه داده اند
🔸كاربرد رنگ #سپيد به عنوان نماد
🔺كيخسرو و پيوستن او در سپيدي به جاودانگي
#كيخسرو كه در شاهنامه از
درخشانترين پادشاهان و شريفترين رهبران ايراني است و روزگاري را با زلالي و پاكروي بر قلبها فرمان رانده است و با محبوبيتي مقدس خود را در ديد ايرانيان تا جايگاه پيامبري پاكتن بالا برده است. او بر فراز فضايى رازآميز و در سپيدي فراگير به جاودانگي ميپيوندد تا از ناميرايان دين بهي باشد و براي پالايش ناپاكيها همراه با سوشيانت باز گردد.
***
چو برف از زمين بادبان بركشيد
نبـد نيزه نـــامداران پديد
يكايك به برف اندرون ماندند
ندانم بدان جاى چون ماندند
***
🔹#كيقباد و خواب ديدن بازهاى سپيد
🔻كيقباد نخستين پادشاه كياني است. او در خواب ميبيند كه دو باز سپيد از سوي ايران تاج درخشان پادشاهي را مي آورند و بر سر او مينهند. باز سپيد در اين رويداد اسطورهاي نمادي از فرهمندي و خوشبختي است و سپيدي رمز فضيلت و برتري است. رفتار باز بعدها به هماي افسانه اي نسبت داده ميشود و هما مرغ خوشبختي نام ميگيرد وروي آوري هماي سعادت از آرزوهاي فراگير همگان ميشود.
***
شهنشه چنين گفت با پهلوان
كه خوابي بديدم به روشن روان
كه از سوي ايران دو باز سپيد
يكي تاج رخشان به كردار شيد
خرامان و نازان شدندي برم
نهادندي آن تاج را بر سرم
◽️#زال و سپيدي اندام او
🔺زال، پهلواني با زايش مرموز و زندگي بيپايان است. آنجا كه حتي بزرگترين مرد شاهنامه »رستم«، تسليم مرگ ميشود، سرانجامي براي زندگي زال نيست و خبري از مرگ او در شاهنامه نداريم. بنابر فرهنگهاي فارسي زال و زروان از يك ريشه و به معني پير و صاحب موي سپيد است. هستي زال نيز نشأت گرفته از سپيدي اسطورهاي وي است. زال از آغاز، با اين نشانة سپيدي، به صورت موجودي ارائه ميشود كه با عمر جاودانهوار حماسه، پيوندي نزديك و هماهنگي عميقي مييابد. او تبلوري است از
پيرانگي دوام يابنده، آن هم از آغاز كودكي.« (مختاري، 1369: 68)
ادامه دارد
@sobhosher
#ازدواج_در_شاهنامه👩❤️👩💃🥂
💏 ازدواج در شاهنامه، باعث به وجود آمدن فراز و نشیبهای بسیار میگردد. ازدواج پهلوانان وشاهان ایرانی با دختران غیر ایرانی، عاشقانههای شاهنامه،ازدواج زنان هنرمند وجنگ آورشاهنامه، زبان گویای تفکر ایرانیان باستان است.
به گونه ای که شاید اگر #رودابه نبود؛ پهلوانی چون رستم، حراست تخت و تاج کیانی را بر عهده نداشت. ازدواج همراه با آئین و رسوم خاصی صورت میگرفته که ازدواج #زال و #رودابه به تنهایی، تعداد زیادی از این رسوم را دربر دارد. از جمله:
👩❤️👩
۱- پسر را برای اثبات شایستگی برای ازدواج، تحت آزمونهای جسمانی و روحانی قرار میدادهاند.
۲- میان دو طرف معمولاَ زنی، پیام رسانی میکرده است.
۳- خواستگاری کننده با شرایط خاصی انتخاب می شده. (در ازدواج پسران فریدون، “جندل” را که باکفایت،فکور،پژوهنده و چربزبان بوده برای این کار در نظر گرفتند.)
۴-در خواستگاری، رسم رونما گرفتن مادر عروس از پدرداماد برای دیدن عروس معمول بوده است.
۵-موبدان، نقش عاقد را ایفا می کردند. (مراسم عقد “زال ورودابه” سه هفته طول کشیده است.)
۶- رسم ثبت آنچه در ضمن عقد، رد وبدل می شده رواج داشته است.
۷- مراسم مفصلی همراه با “می”و”رود” و “رامشگران” برپا می شده 🥂💃
🔻 گاهی چنانکه در ازدواج #کاووس و #سودابه می بینیم، اخذ تصمیم نهایی بر عهده دختر قرار میگرفته است.
🔺ملاقاتهای آشکار وپنهان دو طرف وحتی “بوس″ و”کنار” و “می” نوشی قبل از عقد وازدواج با محارم از رسوم قبل از اسلام است. در حالیکه برخی از جوانب خواستگاری وعقد از جمله ثبت اموال مبادله شده در موقع عقد و… احتمالاً متأثر از دوره اسلامی است.
👩❤️👩 وصلت در میان اقوام مختلف رواج داشته است. اگر چه فقط دختراز “انیران” می گرفته اند ولی از #دختردادن به آنان تا پایان عصر پهلوانی نشانی نمی یابیم.
🔻اما در دوران تاریخی مشاهده می کنیم که در زمان “ #شاپورذوالاکتاف” مردی از اعراب غسانی به نام “ #طائر”،دختر “ #نرسی” وعمه شاپور به نام “ #نوشه” را می رباید وحاصل این آمیزش دختری است به نام “مالکه” که در نبرد “شاپور” با پدرش، در دژ را به روی شاپور میگشاید.
ز ایوانش بردند و کردند اسیر
که دانا نبودند و دانشپذیر
چو یک سال نزدیک طایر بماند
ز اندیشگان دل به خون در نشاند
ز طایر یکی دختش آمد چو ماه
تو گفتی که نرسیست با تاج و گاه
پدر مالکه نام کردش چو دید
که دختش همی مملکت را سزید
البته همین مورد هم, چون به صورت اسارت و ربودن بوده، نمی تواند دلیل بر دختر دادن به “انیران” شمرده شود.
🔺همانگونه که “ #گردآفرید” به “ #سهراب” گفته بود: که ترکان ز ایران نیابند جفت …..
(حمیدیان، سعید،درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی،انتشارات ناهید،ص۲۰۹-۲۰۸)
ادامه دارد
@sobhosher
💏 ازدواج در شاهنامه، باعث به وجود آمدن فراز و نشیبهای بسیار میگردد. ازدواج پهلوانان وشاهان ایرانی با دختران غیر ایرانی، عاشقانههای شاهنامه،ازدواج زنان هنرمند وجنگ آورشاهنامه، زبان گویای تفکر ایرانیان باستان است.
به گونه ای که شاید اگر #رودابه نبود؛ پهلوانی چون رستم، حراست تخت و تاج کیانی را بر عهده نداشت. ازدواج همراه با آئین و رسوم خاصی صورت میگرفته که ازدواج #زال و #رودابه به تنهایی، تعداد زیادی از این رسوم را دربر دارد. از جمله:
👩❤️👩
۱- پسر را برای اثبات شایستگی برای ازدواج، تحت آزمونهای جسمانی و روحانی قرار میدادهاند.
۲- میان دو طرف معمولاَ زنی، پیام رسانی میکرده است.
۳- خواستگاری کننده با شرایط خاصی انتخاب می شده. (در ازدواج پسران فریدون، “جندل” را که باکفایت،فکور،پژوهنده و چربزبان بوده برای این کار در نظر گرفتند.)
۴-در خواستگاری، رسم رونما گرفتن مادر عروس از پدرداماد برای دیدن عروس معمول بوده است.
۵-موبدان، نقش عاقد را ایفا می کردند. (مراسم عقد “زال ورودابه” سه هفته طول کشیده است.)
۶- رسم ثبت آنچه در ضمن عقد، رد وبدل می شده رواج داشته است.
۷- مراسم مفصلی همراه با “می”و”رود” و “رامشگران” برپا می شده 🥂💃
🔻 گاهی چنانکه در ازدواج #کاووس و #سودابه می بینیم، اخذ تصمیم نهایی بر عهده دختر قرار میگرفته است.
🔺ملاقاتهای آشکار وپنهان دو طرف وحتی “بوس″ و”کنار” و “می” نوشی قبل از عقد وازدواج با محارم از رسوم قبل از اسلام است. در حالیکه برخی از جوانب خواستگاری وعقد از جمله ثبت اموال مبادله شده در موقع عقد و… احتمالاً متأثر از دوره اسلامی است.
👩❤️👩 وصلت در میان اقوام مختلف رواج داشته است. اگر چه فقط دختراز “انیران” می گرفته اند ولی از #دختردادن به آنان تا پایان عصر پهلوانی نشانی نمی یابیم.
🔻اما در دوران تاریخی مشاهده می کنیم که در زمان “ #شاپورذوالاکتاف” مردی از اعراب غسانی به نام “ #طائر”،دختر “ #نرسی” وعمه شاپور به نام “ #نوشه” را می رباید وحاصل این آمیزش دختری است به نام “مالکه” که در نبرد “شاپور” با پدرش، در دژ را به روی شاپور میگشاید.
ز ایوانش بردند و کردند اسیر
که دانا نبودند و دانشپذیر
چو یک سال نزدیک طایر بماند
ز اندیشگان دل به خون در نشاند
ز طایر یکی دختش آمد چو ماه
تو گفتی که نرسیست با تاج و گاه
پدر مالکه نام کردش چو دید
که دختش همی مملکت را سزید
البته همین مورد هم, چون به صورت اسارت و ربودن بوده، نمی تواند دلیل بر دختر دادن به “انیران” شمرده شود.
🔺همانگونه که “ #گردآفرید” به “ #سهراب” گفته بود: که ترکان ز ایران نیابند جفت …..
(حمیدیان، سعید،درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی،انتشارات ناهید،ص۲۰۹-۲۰۸)
ادامه دارد
@sobhosher
ازدواج_در_شاهنامه👩❤️👩💃🥂
از نظر ساختاری در #شاهنامه با سه نوع ازدواج رو به رو میشویم:
١-ازدواج “برونگروهی” یا “برون همسری”: مثل ازدواج پسران #فریدون با دختران #سرویمنی”، ازدواج #زال “با #رودابه” دختر “مهراب کابلی”، ازدواج #کاووس″ با #سودابه” دختر “شاههاماوران” و …
٢- ازدواج “درون گروهی”: مثل ازدواج #فرانک” با #آبتین” که هر دو از نژاد کیان اند.ازدواج #فریدون” با #شهرناز″ و #ارنواز″،ازدواج #دخترایرج” با #پشنگ” و…
٣- ازدواج با محارم: ازدواج “ #اسفندیار” با خواهرش #همای”، ازدواج #بهمن” با دخترش #همای”،ازدواج #اسکندر” با خواهرش #روشنک” و…
اهتمام در پاکی نسب وخون خانوادگی، یکی از صفات بارز جامعه ایرانی شمرده می شود تا حدی که ازدواج با محارم را جایز می شمردهاند.
( آرتورکریستن سن، ایران در زمان ساسانیان،ص ۱۱۷)
عقیده بر این بود که ازدواج بین خواهر و برادر به وسیله فره ایزدی، روشن میشود و دیوان را دور میاندازد. یونانیان نیز ازدواج عمو با دختر برادرش، ازدواج عمه با پسر برادرش و ناخواهری را با نابرادریش, جایز می دانسته اند. “وست” در کتاب خود موسوم به “زناشویی با افراد همخون” میگوید: «زردتشتیان عصر ما وجود ازدواجهایی را با خویشاوندان نزدیک، در میان نیاکان خویش نمی پذیرند؛ زیرا اکنون چنین وصلتهایی در اجتماع ایشان حرام است و توصيه به ازدواج محارم در دين زرتشت را دروغ بزرگ ميداند.
🔥 نخست به بینش اشوزرتشت در گاتها و در هات ۵۳ اشاره می کنیم که #زرتشت به دخترش #پورچیستا می گوید :
"جاماسپ «که از نزدیکان نیست و بیگانه است» به خواستگاری تو آمده است. من او را در دین داری تایید می کنم ولی تو با خردمندی و آزادی اگر مایلی او را برای شوی خود گزینش کن."
🔵 این سخن زرتشت نشان از باور به سنت زناشویی در فرهنگ زرتشتیان است چرا که اگر ازدواج با محارم در دین زرتشتی رواج داشت و ثواب هم داشت، خود زرتشت با دخترش ازدواج می کرد و یا یکی از پسرانش با خواهرشان ازدواج می کردند. هیچگاه در تاریخ زندگی زرتشتیان ازدواج با محارم مشاهده نشده است.
✔ در هزار و چهارصد سال پیش گروهی از زرتشتیان به خاطر هجوم تازیان، به هند کوچ کردند و با نام پارسیان شناخته می شوند. آنان تمامی رسوم زمان ساسانی را تا به امروز در خود حفظ کرده اند. حال در میان آنان کنکاش کنید ببینید کسی هست که ازدواج با محارم کند و یا حتا سخنش را بگوید. ازدواج با محارم در میان پارسیان هند هم وجود ندارد زیرا هیچ ایرانی زرتشتی اینکار را نمی کرده است.
ادامه دارد...
@sobhosher
از نظر ساختاری در #شاهنامه با سه نوع ازدواج رو به رو میشویم:
١-ازدواج “برونگروهی” یا “برون همسری”: مثل ازدواج پسران #فریدون با دختران #سرویمنی”، ازدواج #زال “با #رودابه” دختر “مهراب کابلی”، ازدواج #کاووس″ با #سودابه” دختر “شاههاماوران” و …
٢- ازدواج “درون گروهی”: مثل ازدواج #فرانک” با #آبتین” که هر دو از نژاد کیان اند.ازدواج #فریدون” با #شهرناز″ و #ارنواز″،ازدواج #دخترایرج” با #پشنگ” و…
٣- ازدواج با محارم: ازدواج “ #اسفندیار” با خواهرش #همای”، ازدواج #بهمن” با دخترش #همای”،ازدواج #اسکندر” با خواهرش #روشنک” و…
اهتمام در پاکی نسب وخون خانوادگی، یکی از صفات بارز جامعه ایرانی شمرده می شود تا حدی که ازدواج با محارم را جایز می شمردهاند.
( آرتورکریستن سن، ایران در زمان ساسانیان،ص ۱۱۷)
عقیده بر این بود که ازدواج بین خواهر و برادر به وسیله فره ایزدی، روشن میشود و دیوان را دور میاندازد. یونانیان نیز ازدواج عمو با دختر برادرش، ازدواج عمه با پسر برادرش و ناخواهری را با نابرادریش, جایز می دانسته اند. “وست” در کتاب خود موسوم به “زناشویی با افراد همخون” میگوید: «زردتشتیان عصر ما وجود ازدواجهایی را با خویشاوندان نزدیک، در میان نیاکان خویش نمی پذیرند؛ زیرا اکنون چنین وصلتهایی در اجتماع ایشان حرام است و توصيه به ازدواج محارم در دين زرتشت را دروغ بزرگ ميداند.
🔥 نخست به بینش اشوزرتشت در گاتها و در هات ۵۳ اشاره می کنیم که #زرتشت به دخترش #پورچیستا می گوید :
"جاماسپ «که از نزدیکان نیست و بیگانه است» به خواستگاری تو آمده است. من او را در دین داری تایید می کنم ولی تو با خردمندی و آزادی اگر مایلی او را برای شوی خود گزینش کن."
🔵 این سخن زرتشت نشان از باور به سنت زناشویی در فرهنگ زرتشتیان است چرا که اگر ازدواج با محارم در دین زرتشتی رواج داشت و ثواب هم داشت، خود زرتشت با دخترش ازدواج می کرد و یا یکی از پسرانش با خواهرشان ازدواج می کردند. هیچگاه در تاریخ زندگی زرتشتیان ازدواج با محارم مشاهده نشده است.
✔ در هزار و چهارصد سال پیش گروهی از زرتشتیان به خاطر هجوم تازیان، به هند کوچ کردند و با نام پارسیان شناخته می شوند. آنان تمامی رسوم زمان ساسانی را تا به امروز در خود حفظ کرده اند. حال در میان آنان کنکاش کنید ببینید کسی هست که ازدواج با محارم کند و یا حتا سخنش را بگوید. ازدواج با محارم در میان پارسیان هند هم وجود ندارد زیرا هیچ ایرانی زرتشتی اینکار را نمی کرده است.
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#چرخه_عدالت_درشاهنامه ⚖️ 💫
🤴
🔹در پادشاهی منوچهر هنگامی که وی بر تخت می نشیند، سام، خطاب به وی می گوید:
🔺🔻🔻
زمین و زمان خاک پای تو باد
همان تخت پیروزه جای تو باد
چو شستی به شمشیر هندی زمین
به آرام بنشین و رامش گزین
از این پس همه نوبت ماست رزم
ترا جای تخت است و بگماز و بزم
🔻🔺🔻
🔸با توجه به این ابیات به وضوح میتوان بین نقش و پایگاه #جهانپهلوانی و #شهریاری، تمایز و تفکیک قائل شد. #فردوسی به همیاری این دو نهاد در #شاهنامه، بسیار می پردازد.
🔻از زمانه #رستم به بعد، شاهنامه، کارکردهای موازی شاهی و جهانپهلوانی در قالب شهریاری را به ویژه در بخشهای اسطوره ای ـ پهلوانی بیان می کند. برای روشن شدن این نکته بین رفتار #زال و #رستم با #کاوس، مقایسه ای انجام می دهیم.
🔺زال در داستان رفتن کاوس به مازندران در برابر خودکامگی کاوس تسلیم می شود و می گوید تصمیم گیری با توست و ما فقط مجری هستیم.
🔻🔺🔻
چو از شاه بشنید زال این سخن
ندید ایچ پیدا سرش را ز بن
بدو گفت
بدو گفت شاهی و ما بنده ایم
به دلسوزگی با تو گوینده ایم
اگر دادگویی همی یا ستم
به رأی تو باید زدن گام و دم
🔺🔻🔺
🔹در حالی که رستم در چنین موقعیتهایی، نظرش را با صراحت بیان می دارد. پذیرش جنگ با شاه مازندران پس از آزاد کردن کاوس و دیگر سران از بند دیو سپید نیز دلیل دیگری بر موقعیت جهانپهلوانی رستم در محوری موازی قدرت شاه در قالب دستگاه شهریاری است. رستم به مصلحت شهریاری ایران می بیند که شاه مازندران، خراجگزار ایران شود و چون شاه مازندران از این کار سرباز زد، رستم، کاوس را به جنگ با وی تشویق می کند و خود در آن جنگ شرکت می جوید.⚖️ 💫
ادامه دارد... ⚖️
⚖️
@sobhosher
🤴
🔹در پادشاهی منوچهر هنگامی که وی بر تخت می نشیند، سام، خطاب به وی می گوید:
🔺🔻🔻
زمین و زمان خاک پای تو باد
همان تخت پیروزه جای تو باد
چو شستی به شمشیر هندی زمین
به آرام بنشین و رامش گزین
از این پس همه نوبت ماست رزم
ترا جای تخت است و بگماز و بزم
🔻🔺🔻
🔸با توجه به این ابیات به وضوح میتوان بین نقش و پایگاه #جهانپهلوانی و #شهریاری، تمایز و تفکیک قائل شد. #فردوسی به همیاری این دو نهاد در #شاهنامه، بسیار می پردازد.
🔻از زمانه #رستم به بعد، شاهنامه، کارکردهای موازی شاهی و جهانپهلوانی در قالب شهریاری را به ویژه در بخشهای اسطوره ای ـ پهلوانی بیان می کند. برای روشن شدن این نکته بین رفتار #زال و #رستم با #کاوس، مقایسه ای انجام می دهیم.
🔺زال در داستان رفتن کاوس به مازندران در برابر خودکامگی کاوس تسلیم می شود و می گوید تصمیم گیری با توست و ما فقط مجری هستیم.
🔻🔺🔻
چو از شاه بشنید زال این سخن
ندید ایچ پیدا سرش را ز بن
بدو گفت
بدو گفت شاهی و ما بنده ایم
به دلسوزگی با تو گوینده ایم
اگر دادگویی همی یا ستم
به رأی تو باید زدن گام و دم
🔺🔻🔺
🔹در حالی که رستم در چنین موقعیتهایی، نظرش را با صراحت بیان می دارد. پذیرش جنگ با شاه مازندران پس از آزاد کردن کاوس و دیگر سران از بند دیو سپید نیز دلیل دیگری بر موقعیت جهانپهلوانی رستم در محوری موازی قدرت شاه در قالب دستگاه شهریاری است. رستم به مصلحت شهریاری ایران می بیند که شاه مازندران، خراجگزار ایران شود و چون شاه مازندران از این کار سرباز زد، رستم، کاوس را به جنگ با وی تشویق می کند و خود در آن جنگ شرکت می جوید.⚖️ 💫
ادامه دارد... ⚖️
⚖️
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
💞💓💕
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
🔹در #شاهنامه بیپرده با همه وجوه زندگی انسانی روبهرو میشویم. با بخل و کینه، حسد، برتریجویی و جنگخواهی، عشق و نفرت، وطنپرستی و خیانت، نخوت و غرور و... همه و همه بخشی از این کتاب بزرگ و جاودان را بهخود اختصاص داده است.
🔸زندگی تا حدی در این کتاب جاری است که نه میتوان آن را داستان شاهان دانست و نه یک روایت ساده که با زبان حماسی بیان میشود. اگر کمی دقت کنیم، میبینیم میشود #شاهنامه را #کتاب_زندگی دانست. کتابی که همه اتفاقات زندگی را به شکلی در خود جای داده است.
🔹در میان همه جدالهای پرفراز و نشیب این کتاب، یک موضوع انسانی دیگر هم وجود دارد که در سایه توصیفات و داستانپردازیهای بینظیر #فردوسی دارای لطافتی ژرف است. عاشقانههای شاهنامه هر چند طولانی نیست و فضای چندان زیادی از این کتاب را به خود اختصاص نداده است، اما به یادماندنی بوده و در ذهن همه ما نام عشاق بزرگی را ثبت کردهاند.
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن، پژوهشگر برجسته ادبیات در این باره و در کتابهای مجموعه داستانهای شاهنامه خود نوشته است: شاهنامه کتابی است که از زندگی در تمام ابعادش حرف میزند، بنابراین هرچه در زندگی وجود دارد، این کتاب هم قابل بررسی است و نمود دارد؛ از جمله #عشق. اگرچه کلمه عشق در شاهنامه به معنایی که در غزل فارسی مرسوم است و ادبیات تغزلی ما را شکل میدهد، دیده نمیشود و به جای آن «مهر» و «دلبستگی» و مترادفهای آن به کار رفته است.❤️
او عشقهای موجود در شاهنامه را #روشن و #طبیعی دانسته و صفتهایی همچون بدون #تکلف و با #مشارکت_جسم و #جان را برمیشمرد که در آن غریزه ذاتی انسان تلطیف شده و با تمدن آراسته شده است. نمونههای آن از همه برجستهتر در دوره باستانی، دلدادگی #زال و #رودابه، #بیژن و #منیژه، #تهمینه و #رستم و #کتایون و #گشتاسب است.
ادامه دارد...
@sobhosher
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
🔹در #شاهنامه بیپرده با همه وجوه زندگی انسانی روبهرو میشویم. با بخل و کینه، حسد، برتریجویی و جنگخواهی، عشق و نفرت، وطنپرستی و خیانت، نخوت و غرور و... همه و همه بخشی از این کتاب بزرگ و جاودان را بهخود اختصاص داده است.
🔸زندگی تا حدی در این کتاب جاری است که نه میتوان آن را داستان شاهان دانست و نه یک روایت ساده که با زبان حماسی بیان میشود. اگر کمی دقت کنیم، میبینیم میشود #شاهنامه را #کتاب_زندگی دانست. کتابی که همه اتفاقات زندگی را به شکلی در خود جای داده است.
🔹در میان همه جدالهای پرفراز و نشیب این کتاب، یک موضوع انسانی دیگر هم وجود دارد که در سایه توصیفات و داستانپردازیهای بینظیر #فردوسی دارای لطافتی ژرف است. عاشقانههای شاهنامه هر چند طولانی نیست و فضای چندان زیادی از این کتاب را به خود اختصاص نداده است، اما به یادماندنی بوده و در ذهن همه ما نام عشاق بزرگی را ثبت کردهاند.
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن، پژوهشگر برجسته ادبیات در این باره و در کتابهای مجموعه داستانهای شاهنامه خود نوشته است: شاهنامه کتابی است که از زندگی در تمام ابعادش حرف میزند، بنابراین هرچه در زندگی وجود دارد، این کتاب هم قابل بررسی است و نمود دارد؛ از جمله #عشق. اگرچه کلمه عشق در شاهنامه به معنایی که در غزل فارسی مرسوم است و ادبیات تغزلی ما را شکل میدهد، دیده نمیشود و به جای آن «مهر» و «دلبستگی» و مترادفهای آن به کار رفته است.❤️
او عشقهای موجود در شاهنامه را #روشن و #طبیعی دانسته و صفتهایی همچون بدون #تکلف و با #مشارکت_جسم و #جان را برمیشمرد که در آن غریزه ذاتی انسان تلطیف شده و با تمدن آراسته شده است. نمونههای آن از همه برجستهتر در دوره باستانی، دلدادگی #زال و #رودابه، #بیژن و #منیژه، #تهمینه و #رستم و #کتایون و #گشتاسب است.
ادامه دارد...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪۱- #سام
بهر نخست
🔹#سام، در شاهنامه نامِ پدر #زال و نياي رستم است؛ امّا واژه سام در ادبيات اوستايى #و پهلوي در اصل نام خاندان و قبيلهاي است كه #گرشاسب پهلوان بزرگ اوستايي بدان تعلق داشته است.
گاه اين گرشاسب پهلوان در متون اوستا و پهلوي، مجازاً سام خوانده شده است.
🔺سام در شاهنامه، پدر زال و جدّ رستم نيز داراي كردار شگفتى همچون اژدها كشي است با اينحال، او فقط يكي از بندگان شاه است و نبايد او را با گرشاسب اساطيري اوستا و ادبيات پهلوي كه از شاهان به شمار ميآيد، اشتباه گرفت.
🔸شكستگي، عامل تحول شخصيت گرشاسب اساطيري
🔻آنچه كه سبب تحول و تغيير شخصيت گرشاسب اساطيرى به گرشاسب شاهنامه روي داده است، «شكستگى» يا پراكندگي اين شخصيت بوده است.
شكستگى، يكي از عوامل تغيير و تحول در اسطورههاي ايرانى(بهار، 1385: 50 و 53) است.
🔺شكستگي عبارت از آن است كه بدنه يك افسانه كهن بر اثر گذر زمان فراموش ميشود اما اجزاي آن به صورتهاي پراكنده، آشكار ميشود. يكي از همين قطعات شكسته شخصيت گرشاسب اوستا، سام شاهنامه است.
@sobhosher
💪💪۱- #سام
بهر نخست
🔹#سام، در شاهنامه نامِ پدر #زال و نياي رستم است؛ امّا واژه سام در ادبيات اوستايى #و پهلوي در اصل نام خاندان و قبيلهاي است كه #گرشاسب پهلوان بزرگ اوستايي بدان تعلق داشته است.
گاه اين گرشاسب پهلوان در متون اوستا و پهلوي، مجازاً سام خوانده شده است.
🔺سام در شاهنامه، پدر زال و جدّ رستم نيز داراي كردار شگفتى همچون اژدها كشي است با اينحال، او فقط يكي از بندگان شاه است و نبايد او را با گرشاسب اساطيري اوستا و ادبيات پهلوي كه از شاهان به شمار ميآيد، اشتباه گرفت.
🔸شكستگي، عامل تحول شخصيت گرشاسب اساطيري
🔻آنچه كه سبب تحول و تغيير شخصيت گرشاسب اساطيرى به گرشاسب شاهنامه روي داده است، «شكستگى» يا پراكندگي اين شخصيت بوده است.
شكستگى، يكي از عوامل تغيير و تحول در اسطورههاي ايرانى(بهار، 1385: 50 و 53) است.
🔺شكستگي عبارت از آن است كه بدنه يك افسانه كهن بر اثر گذر زمان فراموش ميشود اما اجزاي آن به صورتهاي پراكنده، آشكار ميشود. يكي از همين قطعات شكسته شخصيت گرشاسب اوستا، سام شاهنامه است.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال
بهر نخست
🔹#زال در پارسى به معناى #سپيدمو است او از شگفت ترین چهره های #شاهنامه است. سپید مو از مادر میزاید. سیمرغ شیرش می دهد. بر چکاد البرز می بالد. پهلوانی از او آغاز می شود.
🔸#زال_زر که در شاهنامه #سیمرغ او را #دستان مینامد، پدر رستم و فرزند سام است؛ پهلوانی با ابعاد متفاوت شخصیتی، که در هر کدام به کمال رسیده است.
او که با #خردکهن و #تن_نو به دنیا آمده، از بسیاری جهات کاملترین شخصیت شاهنامه است و تنها کسی که مهمترین مرغ اساطیر ایران، *پروردگارش بوده، بیش از هر پهلوانی در شاهنامه #زندگی کرده، قصه ی #عشقش با رودابه یک حماسه ی کامل عاشقانه بوده، در نشان دادن مهر پدری راه کمال را رفته، در
#جنگها اگرچه شجاعانه جنگیده، اما تا توانسته در طریق #خرد گام زده است.
🔹در شاهنامه زال به هنگام تولد چنین توصیف میشود:
🔻🔺🔻
"به چهره چنان بود بر سان شید
ولیکن همه موی بودش سپید."
🔻دایهای که سام را از تولد نوزاد خبر کرده میگوید:
"همه موی اندام او همچو برف
و لیکن به رخ سرخ بود و شگرف."
🔺سام داشتن چنین فرزندی را ننگ میداند:
"چه گویم که این بچهی دیو چیست
پلنگ دورنگ است یا خود پریست"
🔻نگران آبروی خویش، سام دستور میدهد نوزاد را از کاشانه و آغوش مادر دور کنند، آنچنان که رسم زمان بوده، به آغوش سنگ بیندازند.
"یکی کوه بد نامش البرز کوه
بهخورشید نزدیک و دور از گروه.
بدآنجای سیمرغ را لانه بود
بدان خانه از خلق بیگانه بود."
🔺🔻🔺
*پرودگار: پرورش دهنده
ادامه دارد ...
@sobhosher
💪💪٣- زال
بهر نخست
🔹#زال در پارسى به معناى #سپيدمو است او از شگفت ترین چهره های #شاهنامه است. سپید مو از مادر میزاید. سیمرغ شیرش می دهد. بر چکاد البرز می بالد. پهلوانی از او آغاز می شود.
🔸#زال_زر که در شاهنامه #سیمرغ او را #دستان مینامد، پدر رستم و فرزند سام است؛ پهلوانی با ابعاد متفاوت شخصیتی، که در هر کدام به کمال رسیده است.
او که با #خردکهن و #تن_نو به دنیا آمده، از بسیاری جهات کاملترین شخصیت شاهنامه است و تنها کسی که مهمترین مرغ اساطیر ایران، *پروردگارش بوده، بیش از هر پهلوانی در شاهنامه #زندگی کرده، قصه ی #عشقش با رودابه یک حماسه ی کامل عاشقانه بوده، در نشان دادن مهر پدری راه کمال را رفته، در
#جنگها اگرچه شجاعانه جنگیده، اما تا توانسته در طریق #خرد گام زده است.
🔹در شاهنامه زال به هنگام تولد چنین توصیف میشود:
🔻🔺🔻
"به چهره چنان بود بر سان شید
ولیکن همه موی بودش سپید."
🔻دایهای که سام را از تولد نوزاد خبر کرده میگوید:
"همه موی اندام او همچو برف
و لیکن به رخ سرخ بود و شگرف."
🔺سام داشتن چنین فرزندی را ننگ میداند:
"چه گویم که این بچهی دیو چیست
پلنگ دورنگ است یا خود پریست"
🔻نگران آبروی خویش، سام دستور میدهد نوزاد را از کاشانه و آغوش مادر دور کنند، آنچنان که رسم زمان بوده، به آغوش سنگ بیندازند.
"یکی کوه بد نامش البرز کوه
بهخورشید نزدیک و دور از گروه.
بدآنجای سیمرغ را لانه بود
بدان خانه از خلق بیگانه بود."
🔺🔻🔺
*پرودگار: پرورش دهنده
ادامه دارد ...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال
بهردوم
🔹زال مانند عموم قهرمانان حماسه که بنیان زمان و مکان قدسی را میگذارند، وقتی از جانب پدر رانده میشود از جانب نیرویی بزرگتر دریافت میشود. این موتیو در شرح افسانهای زندگی بسیاری از پادشاهان ایرانی، پیامبران سامی و بنیانگذاران شهرهای باستانی دیده میشود.
اغلب این حماسه سازان نیز به وسیله ی کسی یا حیوانی پرورش مییابند که قرار است نماد مرگشان باشند.
🔺از این شمار است گرگی که رومولوس بنیانگذار شهر رم را شیر میدهد، یا فرعون که دستور کشتن نوزادان را برای از میان بردن موسی داده است.
🔻در حماسه ی زال سیمرغ هم که به قصد خوردن نوزاد به او نزدیک میشود. شده زندگی بخشش میشود:
"خداوند مهری به سیمرغ داد
نکرد او بخوردن از آن بچه یاد.
🔸این حماسه #زال را برگزیدهی خدا میداند، که در فقدان خانواده، سیمرغ پرورش او را به عهده گرفته است. همین سبب میشود کودکی و نوجوانی در این حماسه با زال همانگونه برخورد میشود که با بسیاری از قهرمانانی که میباید سنگ بنای حماسه ای نوین را بگذارند. به این معنا که به هنگام نوزادی از خانواده بیرون برده میشود تا در محیطی متفاوت با شرایطی غیر معمول پرورش یابد:
"پدر مهر و پیوند بفگند خوار
چو بفگند برداشت پروردگار."
🔺🔻🔺
🔹 همراهى #سيمرغ سبب میشود کودکی و نوجوانی زال، در بلند دست نیافتنی ستیغ #البرز سپری شود.
🔸سام نریمان که فرزندش را مرده میپنداشته به وسیلهی خوابی از وجود پسرش باخبر میشود. خواب سام و حرکتش در جهت پوزشخواهی و جبران گذشته نقطهی حرکت زال از کوه به سوی زندگی انسانی با ارمغان عشق است.
🔹زال به هنگام وداع با این مقطع از زندگیش رفتاری با سیمرغ دارد که سراسر لطافت و عشق است. پاسخ سیمرغ به او هم پاسخ مادری سربلند، خردمند و عاشق است که نه تنها نمیخواهد فرزند شایسته و توانای خود را از دست یافتن به قلههای تازهی زندگی باز بدارد، که میخواهد راه او را باز کند تا به سوی بلندیهای تازه پرواز کند.
🔸برای پرگشایی در این عرصهی نوین، به او پری از بال خود را میدهد. با این پر، مرغ روح زال پریدن حقیقی را میآموزد تا به صورتی جادویی و اسرارآمیز خود سیمرغی شود که در عرصهی عشق و خرد در همه حال به عنوان کاملترین قهرمان حماسه عمل کند.
ادامه دارد ...
@sobhosher
💪💪٣- زال
بهردوم
🔹زال مانند عموم قهرمانان حماسه که بنیان زمان و مکان قدسی را میگذارند، وقتی از جانب پدر رانده میشود از جانب نیرویی بزرگتر دریافت میشود. این موتیو در شرح افسانهای زندگی بسیاری از پادشاهان ایرانی، پیامبران سامی و بنیانگذاران شهرهای باستانی دیده میشود.
اغلب این حماسه سازان نیز به وسیله ی کسی یا حیوانی پرورش مییابند که قرار است نماد مرگشان باشند.
🔺از این شمار است گرگی که رومولوس بنیانگذار شهر رم را شیر میدهد، یا فرعون که دستور کشتن نوزادان را برای از میان بردن موسی داده است.
🔻در حماسه ی زال سیمرغ هم که به قصد خوردن نوزاد به او نزدیک میشود. شده زندگی بخشش میشود:
"خداوند مهری به سیمرغ داد
نکرد او بخوردن از آن بچه یاد.
🔸این حماسه #زال را برگزیدهی خدا میداند، که در فقدان خانواده، سیمرغ پرورش او را به عهده گرفته است. همین سبب میشود کودکی و نوجوانی در این حماسه با زال همانگونه برخورد میشود که با بسیاری از قهرمانانی که میباید سنگ بنای حماسه ای نوین را بگذارند. به این معنا که به هنگام نوزادی از خانواده بیرون برده میشود تا در محیطی متفاوت با شرایطی غیر معمول پرورش یابد:
"پدر مهر و پیوند بفگند خوار
چو بفگند برداشت پروردگار."
🔺🔻🔺
🔹 همراهى #سيمرغ سبب میشود کودکی و نوجوانی زال، در بلند دست نیافتنی ستیغ #البرز سپری شود.
🔸سام نریمان که فرزندش را مرده میپنداشته به وسیلهی خوابی از وجود پسرش باخبر میشود. خواب سام و حرکتش در جهت پوزشخواهی و جبران گذشته نقطهی حرکت زال از کوه به سوی زندگی انسانی با ارمغان عشق است.
🔹زال به هنگام وداع با این مقطع از زندگیش رفتاری با سیمرغ دارد که سراسر لطافت و عشق است. پاسخ سیمرغ به او هم پاسخ مادری سربلند، خردمند و عاشق است که نه تنها نمیخواهد فرزند شایسته و توانای خود را از دست یافتن به قلههای تازهی زندگی باز بدارد، که میخواهد راه او را باز کند تا به سوی بلندیهای تازه پرواز کند.
🔸برای پرگشایی در این عرصهی نوین، به او پری از بال خود را میدهد. با این پر، مرغ روح زال پریدن حقیقی را میآموزد تا به صورتی جادویی و اسرارآمیز خود سیمرغی شود که در عرصهی عشق و خرد در همه حال به عنوان کاملترین قهرمان حماسه عمل کند.
ادامه دارد ...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال
بهرسوم
#زال_جوان_خردمند
🔹زال با اینکه خود راندهی جامعه ی انسانی بخصوص پدر و دستگاه قدرتمند اوست، اما مقهور قدرت نیست، خشمی به سینه ندارد و دلتنگ چنگ زدن به تخت فرمانروایی نیست.
🔸او که تا قبل از ورود به جامعهی انسانی به عنوان مردی جوان از عشق انسان برخوردار نبوده، عشق را در عمق و کمال میشناسد. این درک درست زال از عشق در مراتب متفاوت زندگی از او پهلوانی میسازد، که مصداق مفهوم انسان کامل در شاهنامه میشود.
🔻 نخست آنکه وقتی پدر او را به خانه میبرد مثل پسری عمل میکند که در دامن عشق خانواده بزرگ شده است نه کسی که از میان جمع رانده شده است.
🔺هرگز در صدد انتقامجویی نیست و پوزشخواهی پدر را برای گذشته صمیمانه میپذیرد.
❤️ #عشق_زال
در #شاهنامه سخنی از عشقورزی سام و رستم به زنی نیست.
🔹سام کهنسال در آرزوی فرزند با کنیزکی زیباروی جفت میشود.
🔸رستم تهمینه مادر سهراب را در شرایطی خاص ملاقات میکند. در شاهنامه میخوانیم تهمینه با تحسین و آرزوی فرزند به رستم نزدیک میشود و رستم دست عشق او را میگیرد. روز بعد هم، وقتی رخش را در سمنگان مییابد، تهمینه را به سرعت ترک میکند. در حالی که میداند او باردار است. از این رو مهرهای به او میبخشد تا اگر فرزندش دختر شد به مویش و اگر پسر، به بازویش ببندد.
♦️در حالی که #زال برای رسیدن به #رودابه، همهی خرد و توانائیش را به کار میگیرد تا وصلت آنها به بهترین شکل با کم ترین آسیب به انجام برسد. او قبل از هر اقدامی چاره را در آن میبیند که به سام نامه بنویسد. در نامهی او هیچ خشونتی نیست غیر از یادآوری این نکته که چه رنجها در گذشته به او رسیده-از آن رو که پدر او را طرد کرده- و اکنون وقت آن است که پدر به او آسان بگیرد. سپس از عشقش به رودابه میگوید:
"من از دخت مهراب گریان شدم،
چو بر آتش تیز بریان شدم…"
🔻🔺🔻
#زال پهلوانی است که از عاشق بودن و عاشق یک زن بودن و آنهم زنی که دختر دشمن تاریخی آنهاست، شرم ندارد و با جرأت عشقش را حتی به زاری بیان میکند. در نهایت تاکید دارد اگر پدرش نخواهد او را یاری کند باز هم سر از فرمان او نمیپیچد.
.
💏
ادامه دارد ...
@sobhosher
💪💪٣- زال
بهرسوم
#زال_جوان_خردمند
🔹زال با اینکه خود راندهی جامعه ی انسانی بخصوص پدر و دستگاه قدرتمند اوست، اما مقهور قدرت نیست، خشمی به سینه ندارد و دلتنگ چنگ زدن به تخت فرمانروایی نیست.
🔸او که تا قبل از ورود به جامعهی انسانی به عنوان مردی جوان از عشق انسان برخوردار نبوده، عشق را در عمق و کمال میشناسد. این درک درست زال از عشق در مراتب متفاوت زندگی از او پهلوانی میسازد، که مصداق مفهوم انسان کامل در شاهنامه میشود.
🔻 نخست آنکه وقتی پدر او را به خانه میبرد مثل پسری عمل میکند که در دامن عشق خانواده بزرگ شده است نه کسی که از میان جمع رانده شده است.
🔺هرگز در صدد انتقامجویی نیست و پوزشخواهی پدر را برای گذشته صمیمانه میپذیرد.
❤️ #عشق_زال
در #شاهنامه سخنی از عشقورزی سام و رستم به زنی نیست.
🔹سام کهنسال در آرزوی فرزند با کنیزکی زیباروی جفت میشود.
🔸رستم تهمینه مادر سهراب را در شرایطی خاص ملاقات میکند. در شاهنامه میخوانیم تهمینه با تحسین و آرزوی فرزند به رستم نزدیک میشود و رستم دست عشق او را میگیرد. روز بعد هم، وقتی رخش را در سمنگان مییابد، تهمینه را به سرعت ترک میکند. در حالی که میداند او باردار است. از این رو مهرهای به او میبخشد تا اگر فرزندش دختر شد به مویش و اگر پسر، به بازویش ببندد.
♦️در حالی که #زال برای رسیدن به #رودابه، همهی خرد و توانائیش را به کار میگیرد تا وصلت آنها به بهترین شکل با کم ترین آسیب به انجام برسد. او قبل از هر اقدامی چاره را در آن میبیند که به سام نامه بنویسد. در نامهی او هیچ خشونتی نیست غیر از یادآوری این نکته که چه رنجها در گذشته به او رسیده-از آن رو که پدر او را طرد کرده- و اکنون وقت آن است که پدر به او آسان بگیرد. سپس از عشقش به رودابه میگوید:
"من از دخت مهراب گریان شدم،
چو بر آتش تیز بریان شدم…"
🔻🔺🔻
#زال پهلوانی است که از عاشق بودن و عاشق یک زن بودن و آنهم زنی که دختر دشمن تاریخی آنهاست، شرم ندارد و با جرأت عشقش را حتی به زاری بیان میکند. در نهایت تاکید دارد اگر پدرش نخواهد او را یاری کند باز هم سر از فرمان او نمیپیچد.
.
💏
ادامه دارد ...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال
بهر پايانى
🔹درابيات متعددى رفتار زال با پدرش سام و مهراب كابلى بخوبی نشان میدهد كه او در همه حال با خردمندی و درونبینی به مسائل نگاه میکند و با همان نگاه به کشف و حل مسائل میپردازد، در عین حال که دلی عاشق دارد. حال آنکه غالب قهرمانان حماسه فاقد این توانایی هستند و پیروزیشان در عرصهی نبرد به دلیل توانایی جسمانی ایشان است. از آنرو مادامی که جوانند و تنی توانا دارند، بخت با ایشان یاری میکند.
🔸روشن بینی #زال و #رودابه در شاهنامه چنان است که وقتی یکدیگر را ملاقات میکنند، همدیگر را چنان مییابند که در غیاب شنیدهاند.
🔻در این حماسه میتوان دید که #عشق فاقد جنبهی #خیال_پردازی و دل بستن به موهوم است. قصهی شکار و شکارچی افسانههای عامیانه و واقعیات روزانه نیست که پس از تجربهی وصال، گل عشق پژمرده شود، معشوق تبدیل به دیوی هولناک یا جادوگری ترسناک گردد.
🔺بلکه عشقی🥰 است که گذر زمان بر روشنایی و درخشش آن میافزاید. به طور مثال زال از همان ابتدا میداند که در راه رسیدن به رودابه برای او مشکلاتی وجود دارد؛ از آن جمله که دو خانواده به لحاظ تاریخی دشمن یکدیگرند و پیمان بستن دختر و پسر تقریباً محال. اما از این مشکلات نمیهراسد. به رودابه هم میگوید که اگر منوچهر پادشاه ایران داستان عشق آنها را بشنود با آن همداستان نخواهد بود و سام نریمان هم خروش بر خواهد آورد. اما با وجود آگاهی از مشکلاتی که بر سر راه است، عزمش را جزم میکند که به رودابه برسد:
🔺🔻🔺
"شوم پیش یزدان ستایش کنم،
چو یزدانپرستان نیایش کنم
مگر کو دل سام و شاه زمین بشوید،
ز خشم و ز پیکار و کین
جهانآفرین بشنود گفت من
مگر کآشکار شوی جفت من"
🔻این در حالی است که هر دو به وصال عاشقانهی هم رسیدهاند اما در چشم یکدیگر ذرهای طریق کاستی نپیمودهاند. از این رو رودابه در پاسخ زال میگوید که او هم وفادارانه برای عشقش پای میفشارد و غیر از او پادشاه و همسری در جهان نخواهد گزید.
@sobhosher
💪💪٣- زال
بهر پايانى
🔹درابيات متعددى رفتار زال با پدرش سام و مهراب كابلى بخوبی نشان میدهد كه او در همه حال با خردمندی و درونبینی به مسائل نگاه میکند و با همان نگاه به کشف و حل مسائل میپردازد، در عین حال که دلی عاشق دارد. حال آنکه غالب قهرمانان حماسه فاقد این توانایی هستند و پیروزیشان در عرصهی نبرد به دلیل توانایی جسمانی ایشان است. از آنرو مادامی که جوانند و تنی توانا دارند، بخت با ایشان یاری میکند.
🔸روشن بینی #زال و #رودابه در شاهنامه چنان است که وقتی یکدیگر را ملاقات میکنند، همدیگر را چنان مییابند که در غیاب شنیدهاند.
🔻در این حماسه میتوان دید که #عشق فاقد جنبهی #خیال_پردازی و دل بستن به موهوم است. قصهی شکار و شکارچی افسانههای عامیانه و واقعیات روزانه نیست که پس از تجربهی وصال، گل عشق پژمرده شود، معشوق تبدیل به دیوی هولناک یا جادوگری ترسناک گردد.
🔺بلکه عشقی🥰 است که گذر زمان بر روشنایی و درخشش آن میافزاید. به طور مثال زال از همان ابتدا میداند که در راه رسیدن به رودابه برای او مشکلاتی وجود دارد؛ از آن جمله که دو خانواده به لحاظ تاریخی دشمن یکدیگرند و پیمان بستن دختر و پسر تقریباً محال. اما از این مشکلات نمیهراسد. به رودابه هم میگوید که اگر منوچهر پادشاه ایران داستان عشق آنها را بشنود با آن همداستان نخواهد بود و سام نریمان هم خروش بر خواهد آورد. اما با وجود آگاهی از مشکلاتی که بر سر راه است، عزمش را جزم میکند که به رودابه برسد:
🔺🔻🔺
"شوم پیش یزدان ستایش کنم،
چو یزدانپرستان نیایش کنم
مگر کو دل سام و شاه زمین بشوید،
ز خشم و ز پیکار و کین
جهانآفرین بشنود گفت من
مگر کآشکار شوی جفت من"
🔻این در حالی است که هر دو به وصال عاشقانهی هم رسیدهاند اما در چشم یکدیگر ذرهای طریق کاستی نپیمودهاند. از این رو رودابه در پاسخ زال میگوید که او هم وفادارانه برای عشقش پای میفشارد و غیر از او پادشاه و همسری در جهان نخواهد گزید.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#زروان در #شاهنامه
⏰زروان که پیمان کرده بود پادشاهی جهان را به فرزندی دهد که زودتر به دنیا بیاید، برای نگهداری پیمان خود،
🔺پادشاهی جهان را برای مدت نُه هزار سال به اهریمن که زودتر به دنیا آمده بود، بخشید.
🔻سپس هرمزد را بر او پادشاه کرد تا پس از نُه هزار سال پادشاهی به هرمزد برسد و او به دلخواه خود رفتار کند. پس از آن هرمزد و اهریمن شروع به آفریدن کردند، هرچه که هرمزد می آفرید، نیکویی و راستی و هرچه اهریمن می آفرید، بدی و کژی بود.
🔸از مجموعه مطالب زروانی چنین برمی آید که زروان در اصل خدا-پدری بوده که همه خدایان، دیوان، نیروهای خوب و بد و همه جهان از او پدید آمده است.زروان را خاستگاه همه چیز می دانسته و باور داشته اند که همه چیز از او آغاز می شود. در حالی که خود، خاستگاه و آغازی ندارد. می پنداشته اند او زاده نشده است بلکه دو موجود از او زاده می شوند که خوب و بد در تمامت خود از آن دو به وجود می آید.
هستی او را مطلق، بی علت و بی قید و شرط می دانسته و علت همه چیز تصور می کرده اند. در نظر اینان زروان، سرچشمه آفرینش، قادر، آگاه بی کرانه و فساد ناپذیر است. او خدای زمان است و بنابراین ازلی و شرط مقدم همه هستی یافتگان است و همه چیز در او جریان می یابد.
🔹برای انسان نخستین یافتن بنیادی برای روشنایی و تاریکی، افزودن و کاستن ماه در آسمان، آمدن بهار و خزان و در پایان مرگ انسان و یکسان شدن با خاک پرسشی همیشگی و بسیار مهم بود.
▪️انسان نخستین با تفکر کودکانه ای که از ناخودآگاه ناب او سرچشمه گرفته بود به پرسش های خود پاسخ می داد.
▫️این پاسخ کودکانه را در سخنان #زال، کودکی که به دور از مردم متمدن و دانش آنان و در دل طبیعت بزرگ شده نیز می بینیم:
🔺🔻🔺
وگر آز برزیم و پیــچان شویم
پدید آید آنگه که بی جـان شویم
گر ایوان ما سر به کیوان بَرَست
ازین بهـره ی ما یکی چادَرست
که بر روی پوشند وبر سرش خاک
همه جای بیم ست و تیمار و باک
بیابان و آن مرد با تیــــزداس
کجا خشک وتر زو دل اندر هراس
تر و خشک یکسان همی¬بدرود
وگر لابه سازی سَخُن نشــنود
دروگر زمان ست و ما چون گیـا
همانش نبیــــره،همانش نیــا
به پیـر و جوان یک بیک ننگرد
شکاری که پیش آیدش بشکرد
جهان را چنین ست ساز و نهاد
که جـز مرگ را کس ز مادر نزاد
ازین در درآیــد بدان بگــذرد
زمــانه بــرو دم همی بشــمرد
(شاهنامه: ۱/ ۲۵۲-۲۵۳/ ۱۲۶۷-۱۲۷۵)
🔻🔺🔻
ادامه دارد..
@sobhosher
⏰زروان که پیمان کرده بود پادشاهی جهان را به فرزندی دهد که زودتر به دنیا بیاید، برای نگهداری پیمان خود،
🔺پادشاهی جهان را برای مدت نُه هزار سال به اهریمن که زودتر به دنیا آمده بود، بخشید.
🔻سپس هرمزد را بر او پادشاه کرد تا پس از نُه هزار سال پادشاهی به هرمزد برسد و او به دلخواه خود رفتار کند. پس از آن هرمزد و اهریمن شروع به آفریدن کردند، هرچه که هرمزد می آفرید، نیکویی و راستی و هرچه اهریمن می آفرید، بدی و کژی بود.
🔸از مجموعه مطالب زروانی چنین برمی آید که زروان در اصل خدا-پدری بوده که همه خدایان، دیوان، نیروهای خوب و بد و همه جهان از او پدید آمده است.زروان را خاستگاه همه چیز می دانسته و باور داشته اند که همه چیز از او آغاز می شود. در حالی که خود، خاستگاه و آغازی ندارد. می پنداشته اند او زاده نشده است بلکه دو موجود از او زاده می شوند که خوب و بد در تمامت خود از آن دو به وجود می آید.
هستی او را مطلق، بی علت و بی قید و شرط می دانسته و علت همه چیز تصور می کرده اند. در نظر اینان زروان، سرچشمه آفرینش، قادر، آگاه بی کرانه و فساد ناپذیر است. او خدای زمان است و بنابراین ازلی و شرط مقدم همه هستی یافتگان است و همه چیز در او جریان می یابد.
🔹برای انسان نخستین یافتن بنیادی برای روشنایی و تاریکی، افزودن و کاستن ماه در آسمان، آمدن بهار و خزان و در پایان مرگ انسان و یکسان شدن با خاک پرسشی همیشگی و بسیار مهم بود.
▪️انسان نخستین با تفکر کودکانه ای که از ناخودآگاه ناب او سرچشمه گرفته بود به پرسش های خود پاسخ می داد.
▫️این پاسخ کودکانه را در سخنان #زال، کودکی که به دور از مردم متمدن و دانش آنان و در دل طبیعت بزرگ شده نیز می بینیم:
🔺🔻🔺
وگر آز برزیم و پیــچان شویم
پدید آید آنگه که بی جـان شویم
گر ایوان ما سر به کیوان بَرَست
ازین بهـره ی ما یکی چادَرست
که بر روی پوشند وبر سرش خاک
همه جای بیم ست و تیمار و باک
بیابان و آن مرد با تیــــزداس
کجا خشک وتر زو دل اندر هراس
تر و خشک یکسان همی¬بدرود
وگر لابه سازی سَخُن نشــنود
دروگر زمان ست و ما چون گیـا
همانش نبیــــره،همانش نیــا
به پیـر و جوان یک بیک ننگرد
شکاری که پیش آیدش بشکرد
جهان را چنین ست ساز و نهاد
که جـز مرگ را کس ز مادر نزاد
ازین در درآیــد بدان بگــذرد
زمــانه بــرو دم همی بشــمرد
(شاهنامه: ۱/ ۲۵۲-۲۵۳/ ۱۲۶۷-۱۲۷۵)
🔻🔺🔻
ادامه دارد..
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_به_لالایی
#زال و #سیمرغ
لالا جان ، از سپهبد سام
بیامد کودکی آرام
تنش نقره ، رخش *شنگرف
همه مویش به سان برف
پدر از زال زر ترسید
به سیمرغش همی بخشید
پرنده ، مادری کردش
به بر بگرفت و پروردش
پسر شد پهلوان در کوه
پدر آغشته ی اندوه
بیامد سام و دادش گرز
به خانه بردش از البرز
لالا خرم بهشت من
بخواب ای سرنوشت من
سروده: #محمدناصرمودودی
آواى: #مريم_رضوى
پانوشت:
*رنگ سرخ مايل به نارنجى و زرد
@sobhosher
#زال و #سیمرغ
لالا جان ، از سپهبد سام
بیامد کودکی آرام
تنش نقره ، رخش *شنگرف
همه مویش به سان برف
پدر از زال زر ترسید
به سیمرغش همی بخشید
پرنده ، مادری کردش
به بر بگرفت و پروردش
پسر شد پهلوان در کوه
پدر آغشته ی اندوه
بیامد سام و دادش گرز
به خانه بردش از البرز
لالا خرم بهشت من
بخواب ای سرنوشت من
سروده: #محمدناصرمودودی
آواى: #مريم_رضوى
پانوشت:
*رنگ سرخ مايل به نارنجى و زرد
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_به_لالایی
#زال و #رودابه
به کابل رفت زال زر
بدو رودابه شد هم بر
برفت آرام و هوش از زال
دژم شد سام فرخ فال
که بد *مهراب ، تازی خو
از آن سو ، سام ، چاره جو
پسر را نزد شاهنشاه
روانه کرد ، خواهش خواه
منوچهر آفرین خواندش
کنار خویش بنشاندش
برآورد آرزوی او
بیفزود آبروی او
بخواب ای جان شیرینم
ز رویت بوسه میچینم
سروده: #محمدناصرمودودی
آواى: #مريم_رضوى
پانوشت:
*مهراب از نژاد تازى بود
@sobhosher
#زال و #رودابه
به کابل رفت زال زر
بدو رودابه شد هم بر
برفت آرام و هوش از زال
دژم شد سام فرخ فال
که بد *مهراب ، تازی خو
از آن سو ، سام ، چاره جو
پسر را نزد شاهنشاه
روانه کرد ، خواهش خواه
منوچهر آفرین خواندش
کنار خویش بنشاندش
برآورد آرزوی او
بیفزود آبروی او
بخواب ای جان شیرینم
ز رویت بوسه میچینم
سروده: #محمدناصرمودودی
آواى: #مريم_رضوى
پانوشت:
*مهراب از نژاد تازى بود
@sobhosher
Telegram
attach 📎
#پر_سیمرغ_ویروس_کرونا!!!
به تازگی یادداشتی دربارۀ پر سیمرغ با عنوانِ « #رازفردوسی» در شبکههای مجازی دست به دست میشود و دوستان نازنینم نظر مرا دربارۀ آن جویا شدهاند. نخست چکیدۀ یادداشت را بخوانید:
🔺سیمرغ هنگام خداحافظی از زال، سه پَر از پَرهای خود را به زال میدهد و به او می گوید. «هر وقت در تنگنا قرار گرفتی پرها را به آتش بکش تا به یاریات بشتابم». زال اولین پر سیمرغ را در ماجرای تولد رستم از رودابه به آتش میکشد و سیمرغ ظاهر میشود و با یاری او رستم زاده میشود و دو پر دیگر را زال در اواخر عمر به رستم میدهد تا هنگام گرفتاریها به آتش بکشد. رستم پر دوم را هنگامی که در نبرد با اسفندیار زخمهای بسیاری برمیدارد، در آتش میافکند و سیمرغ راز کشتن اسفندیار را به رستم نشان میدهد. اما راز سر به مُهر فردوسی پر سوم است که در هیچ جای شاهنامه خبری از آن نیست، نه در هفتخوان و نبرد رستم با با دیو سیاه و سفید و نه در رزم او با سهراب و نه حتی در هنگام مرگش در چاه نابرادریاش شغاد». نویسنده در پایان مینویسد: فردوسی که با هوش تاریخیاش روزهای تیرهگون میهنش را میدیده، پر سوم را برای ایرانیان به میراث گذاشته است. «ایران خانۀ سیمرغ است وما نوادگان رستم و زالیم. سومین پر سیمرغ را به آتش خواهیم کشید تا سیمرغ خرد و شادی ... بر فلات ایران لبخند بزند. آری ما وارثان پر سیمرغایم (سعید نفری). انتهی.
🔹دوستان عزیز! این متن ترکیبی است از مطالب شاهنامه و تراوشات ذهن نویسنده که برای منظور خاصی به اصطلاح #دراماتیزه شده. متنی است ادبی که با شاهنامه تطبیق نمیکند.
در شاهنامه به هیچ روی از #سه_پر سیمرغ سخنی #نیست.
🔸در نخستین جا سیمرغ به زال میگوید: «ابا خویشتن بَر یَکی پرِّ من». دو بیت پایینتر: «بر آتش برافگن یَکی پرِّ من»
که از این مصراع شاید بتوان برداشت کرد که بیش از یک پر در میان بوده است، ولی در ماجرای زادن رستم باز سخن از یک پر است:
«چو زان پرِّ سیمرغش آمد به یاد» و نیز بیت بعدی
«وزان پرِّ سیمرغ لختی بسوخت».
از این مصراع میتوان برداشت کرد که گویا سوزاندن بخشی از پر هم کافی بوده است که سیمرغ درزمان ظاهر شود و لابد بخشِ دیگرِ پر برای زمانی دیگر هم میتوانسته به کار آید.
▫️در داستان رستم و اسفندیار هم میگوید « به بالای آن (مجمر) پرّ لختی بسوخت».
در اینجا «پرّ لختی» یعنی همان «لختی پرِّ سیمرغ» در مصراع پیشگفته.
شاید هم به قول دوستمان حضرت داوود هربار که سیمرغ به حضور زال میرسیده، پر جدیدی به جای پر سوخته شدۀ قبلی تقدیم میکرده است. ▪️نویسنده نوشته است که زال دو پر دیگر را در اواخر عمر به رستم میدهد»؛ ولی در شاهنامه نه زال پر سیمرغ را به رستم میدهد و نه اساساً سخنی از اواخر عمر زال و مرگ او در میان است.
#زال مظهر زمانِ بیکرانه است. چنانکه ملاحظه شد، پر سیمرغ فقط در اختیار زال بوده و در ماجرای رستم با اسفندیار هم – برخلاف نوشتۀ نویسنده- این زال است که پر میسوزاند نه رستم. پس، 🔻استفادۀ رستم از پر سیمرغ در گرفتاریهایش به قول اهل منطق قضیۀ سالبۀ بانتفاء موضوع است.
#رستم اساساً پری نداشته تا برای ما ایرانیان به میراث بگذارد.
کاش پر سیمرغی داشتیم و در این دوران پرآشوب که ویروس کرونا ما را در حصار گرفته است، آن را به آتش میکشیدیم تا سیمرغ درزمان ظاهر شود و ویروسها را بسوزاند، اما « #نجاتدهنده_درگورخفته_است».
🔹باید خود آستین همّت بالا زنیم، پیش از آنکه کرونای دیهیمدار ترگِ مرگ بر سر ما بگذارد.
دوست دیگری پرسیده است: آیا در شاهنامه ویروس کرونا آمده است؟ پاسخ دادم: آری، با خشم و خروش هم آمده است. آنجا که میفرماید
: برآمد خروشیدن کورُنای!!!!
@dr_khatibi_abolfazl
@sobhosher
به تازگی یادداشتی دربارۀ پر سیمرغ با عنوانِ « #رازفردوسی» در شبکههای مجازی دست به دست میشود و دوستان نازنینم نظر مرا دربارۀ آن جویا شدهاند. نخست چکیدۀ یادداشت را بخوانید:
🔺سیمرغ هنگام خداحافظی از زال، سه پَر از پَرهای خود را به زال میدهد و به او می گوید. «هر وقت در تنگنا قرار گرفتی پرها را به آتش بکش تا به یاریات بشتابم». زال اولین پر سیمرغ را در ماجرای تولد رستم از رودابه به آتش میکشد و سیمرغ ظاهر میشود و با یاری او رستم زاده میشود و دو پر دیگر را زال در اواخر عمر به رستم میدهد تا هنگام گرفتاریها به آتش بکشد. رستم پر دوم را هنگامی که در نبرد با اسفندیار زخمهای بسیاری برمیدارد، در آتش میافکند و سیمرغ راز کشتن اسفندیار را به رستم نشان میدهد. اما راز سر به مُهر فردوسی پر سوم است که در هیچ جای شاهنامه خبری از آن نیست، نه در هفتخوان و نبرد رستم با با دیو سیاه و سفید و نه در رزم او با سهراب و نه حتی در هنگام مرگش در چاه نابرادریاش شغاد». نویسنده در پایان مینویسد: فردوسی که با هوش تاریخیاش روزهای تیرهگون میهنش را میدیده، پر سوم را برای ایرانیان به میراث گذاشته است. «ایران خانۀ سیمرغ است وما نوادگان رستم و زالیم. سومین پر سیمرغ را به آتش خواهیم کشید تا سیمرغ خرد و شادی ... بر فلات ایران لبخند بزند. آری ما وارثان پر سیمرغایم (سعید نفری). انتهی.
🔹دوستان عزیز! این متن ترکیبی است از مطالب شاهنامه و تراوشات ذهن نویسنده که برای منظور خاصی به اصطلاح #دراماتیزه شده. متنی است ادبی که با شاهنامه تطبیق نمیکند.
در شاهنامه به هیچ روی از #سه_پر سیمرغ سخنی #نیست.
🔸در نخستین جا سیمرغ به زال میگوید: «ابا خویشتن بَر یَکی پرِّ من». دو بیت پایینتر: «بر آتش برافگن یَکی پرِّ من»
که از این مصراع شاید بتوان برداشت کرد که بیش از یک پر در میان بوده است، ولی در ماجرای زادن رستم باز سخن از یک پر است:
«چو زان پرِّ سیمرغش آمد به یاد» و نیز بیت بعدی
«وزان پرِّ سیمرغ لختی بسوخت».
از این مصراع میتوان برداشت کرد که گویا سوزاندن بخشی از پر هم کافی بوده است که سیمرغ درزمان ظاهر شود و لابد بخشِ دیگرِ پر برای زمانی دیگر هم میتوانسته به کار آید.
▫️در داستان رستم و اسفندیار هم میگوید « به بالای آن (مجمر) پرّ لختی بسوخت».
در اینجا «پرّ لختی» یعنی همان «لختی پرِّ سیمرغ» در مصراع پیشگفته.
شاید هم به قول دوستمان حضرت داوود هربار که سیمرغ به حضور زال میرسیده، پر جدیدی به جای پر سوخته شدۀ قبلی تقدیم میکرده است. ▪️نویسنده نوشته است که زال دو پر دیگر را در اواخر عمر به رستم میدهد»؛ ولی در شاهنامه نه زال پر سیمرغ را به رستم میدهد و نه اساساً سخنی از اواخر عمر زال و مرگ او در میان است.
#زال مظهر زمانِ بیکرانه است. چنانکه ملاحظه شد، پر سیمرغ فقط در اختیار زال بوده و در ماجرای رستم با اسفندیار هم – برخلاف نوشتۀ نویسنده- این زال است که پر میسوزاند نه رستم. پس، 🔻استفادۀ رستم از پر سیمرغ در گرفتاریهایش به قول اهل منطق قضیۀ سالبۀ بانتفاء موضوع است.
#رستم اساساً پری نداشته تا برای ما ایرانیان به میراث بگذارد.
کاش پر سیمرغی داشتیم و در این دوران پرآشوب که ویروس کرونا ما را در حصار گرفته است، آن را به آتش میکشیدیم تا سیمرغ درزمان ظاهر شود و ویروسها را بسوزاند، اما « #نجاتدهنده_درگورخفته_است».
🔹باید خود آستین همّت بالا زنیم، پیش از آنکه کرونای دیهیمدار ترگِ مرگ بر سر ما بگذارد.
دوست دیگری پرسیده است: آیا در شاهنامه ویروس کرونا آمده است؟ پاسخ دادم: آری، با خشم و خروش هم آمده است. آنجا که میفرماید
: برآمد خروشیدن کورُنای!!!!
@dr_khatibi_abolfazl
@sobhosher
━•··•✦❁💖❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
جمعه: #مشاهیر
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
"«خردمندان، کسی را که بر سر گنج نشسته باشد و از دیگران دریوزگی نماید، دانا و فرزانه نمی خوانند...»
📚:پیشگفتار بر دفتر نخست #داستانهای_رستم_پهلوان (#زال_و_رودابه) ، #بنیاد_نیشابور، ۱۳۶۵، رویهٔ ۶
به قلم : استاد فرهيخته زبان و ادبيات باستانى و شاهنامه پژوه #فریدون_جنیدى
فراخور گرامى زادروزش💐 دير و شاد زياد🙏🏻
بنیاد نیشابور
انجمن های آموزشی زبان های پهلوی، اوستایی، فارسی باستان، انجمن شاهنامه خوانی
تلفن تماس: ۸۸۹۶۲۷۸۴
پیوند فرستادن پیام
@bonyadeneyshaboor1358
@bonyad_neyshaboor
كانال رسمى بنياد نيشابور
ا—··•✦❁💖❁✦•··•━
✋🏼
درود و
آرزوی
بهترینها....
🌹
هستى بى كرانه بخشنده است؛ شادمانى و خوشبختى تان بى شمار وافزون
🥰💐
━•··•✦❁💖❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
جمعه: #مشاهیر
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
"«خردمندان، کسی را که بر سر گنج نشسته باشد و از دیگران دریوزگی نماید، دانا و فرزانه نمی خوانند...»
📚:پیشگفتار بر دفتر نخست #داستانهای_رستم_پهلوان (#زال_و_رودابه) ، #بنیاد_نیشابور، ۱۳۶۵، رویهٔ ۶
به قلم : استاد فرهيخته زبان و ادبيات باستانى و شاهنامه پژوه #فریدون_جنیدى
فراخور گرامى زادروزش💐 دير و شاد زياد🙏🏻
بنیاد نیشابور
انجمن های آموزشی زبان های پهلوی، اوستایی، فارسی باستان، انجمن شاهنامه خوانی
تلفن تماس: ۸۸۹۶۲۷۸۴
پیوند فرستادن پیام
@bonyadeneyshaboor1358
@bonyad_neyshaboor
كانال رسمى بنياد نيشابور
ا—··•✦❁💖❁✦•··•━
✋🏼
درود و
آرزوی
بهترینها....
🌹
هستى بى كرانه بخشنده است؛ شادمانى و خوشبختى تان بى شمار وافزون
🥰💐
━•··•✦❁💖❁✦•··•━
@sobhosher