Forwarded from اتچ بات
💞💓💕
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
🔸تحلیل ساختار نمادین داستان بیژن و منیژه
هر داستانی دارای ساختاری منسجم است که در تناسب کامل با محتوای آن شکل میگیرد؛ پس در یک داستان سمبلیک نیز باید به دنبال کشف ساختار و طرحی نمادین بود.
💏در داستان بیژن و منیژه که درونمایه نمادین آن دستیابی به #کمال و فردیت است، طرح و ساختار قصه نیز در تناسب کامل با این درونمایه ترسیم شده و گسترش طرح و حرکت قهرمانان و اشخاص داستانی، نگاره نمادین #دایره را مینمایاند؛
🔹بدین ترتیب که حرکت از ایرانزمین که نماینده ساحت #خودآگاهی روان قصه است، آغاز میشود و قهرمان پس از تجربه فردیت و کمال در سرزمین #ناخودآگاهی (تورانزمین)، در نهایت به خودآگاهی (ایران) باز میگردد و نقطه پایان ⭕️دایره فردیت خود را به آغاز آن پیوند میزند. به موجب نمادشناسی اشکال، «دایره، علامت وحدانیت اصیل و علامت آسمان است و بدین گونه نشانگر فعالیت و حرکات دورانی است. این نگاره، مشخصه جهت ممتد است؛ در نتیجه علامت هماهنگی است. از عهد باستان، دایره، نشانة تمامیت و کمال بوده و زمان در آن گنجانده میشده است؛ تا بهتر اندازه گیری شود. دایرهای متمرکز، بدون انتها و ابتدا، کامل، علامت مطلقیت است»
🔸این داستان، شرح به فردیت رسیدن #کیخسرو به عنوان #پادشاه ایرانزمین است که بنابر رویکردی کهنالگویی وی را میتوان تجسّم بُعد بالفعل کهنالگوی #خود دانست. بنابر همین نگرش تأویلی، بیژن که کهنالگوی #قهرمان را مینمایاند، بخشی از نیروهای روانی کیخسرو و از همین روی فردیت یافتن او درواقع فردیت یافتن #کیخسرو است. بیژن به دنبال بر هم خوردن تعادل در اثر حمله نیروهای اهریمنی #سایه، قهرمانانه پای در مسیر فردیت مینهد و با خدعه #پیردانای اهریمنی قصه، گرفتار مخمصهای دشوار میشود. پایان این قصه نمادین، رهایی بیژن از چاهی است که حبس در آن، متناسب با درونمایه کهنالگویی قصّه، موتیف بازگشت به #رحم_مادری و رهایی از آن #تولّد دوباره را نمادین میکند. تحوّل برجسته دیگری که در این قصّه وجود دارد، تحوّلی است که متناسب با تحوّل قهرمان برای #منیژه اتفاق میافتد؛ بدین ترتیب که وی که در آغاز قصّه، عنصری اهریمنی و بوالهوس و وابسته به نیروهای #سایه (افراسیاب) است، در پی رانده شدنش از دربار افراسیاب، از بُعد منفی خود فاصله میگیرد و وجههای مثبت مییابد که همین امر او را لایق آمدن به ساحت #خودآگاهی (ایران) و پیوستنش به نیروهای خیر میکند. در مجموع باید گفت که متناسب با درونمایه کهنالگویی داستان، تمامی شخصیتها، مکانها و دیگر عناصر قصه نیز بُعدی نمادین و کهنالگویی دارند و این امر سبب پیوند بینامتنیتی داستان بیژن و منیژه با دیگر آثار همگونه خود میشود.
@sobhosher
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
🔸تحلیل ساختار نمادین داستان بیژن و منیژه
هر داستانی دارای ساختاری منسجم است که در تناسب کامل با محتوای آن شکل میگیرد؛ پس در یک داستان سمبلیک نیز باید به دنبال کشف ساختار و طرحی نمادین بود.
💏در داستان بیژن و منیژه که درونمایه نمادین آن دستیابی به #کمال و فردیت است، طرح و ساختار قصه نیز در تناسب کامل با این درونمایه ترسیم شده و گسترش طرح و حرکت قهرمانان و اشخاص داستانی، نگاره نمادین #دایره را مینمایاند؛
🔹بدین ترتیب که حرکت از ایرانزمین که نماینده ساحت #خودآگاهی روان قصه است، آغاز میشود و قهرمان پس از تجربه فردیت و کمال در سرزمین #ناخودآگاهی (تورانزمین)، در نهایت به خودآگاهی (ایران) باز میگردد و نقطه پایان ⭕️دایره فردیت خود را به آغاز آن پیوند میزند. به موجب نمادشناسی اشکال، «دایره، علامت وحدانیت اصیل و علامت آسمان است و بدین گونه نشانگر فعالیت و حرکات دورانی است. این نگاره، مشخصه جهت ممتد است؛ در نتیجه علامت هماهنگی است. از عهد باستان، دایره، نشانة تمامیت و کمال بوده و زمان در آن گنجانده میشده است؛ تا بهتر اندازه گیری شود. دایرهای متمرکز، بدون انتها و ابتدا، کامل، علامت مطلقیت است»
🔸این داستان، شرح به فردیت رسیدن #کیخسرو به عنوان #پادشاه ایرانزمین است که بنابر رویکردی کهنالگویی وی را میتوان تجسّم بُعد بالفعل کهنالگوی #خود دانست. بنابر همین نگرش تأویلی، بیژن که کهنالگوی #قهرمان را مینمایاند، بخشی از نیروهای روانی کیخسرو و از همین روی فردیت یافتن او درواقع فردیت یافتن #کیخسرو است. بیژن به دنبال بر هم خوردن تعادل در اثر حمله نیروهای اهریمنی #سایه، قهرمانانه پای در مسیر فردیت مینهد و با خدعه #پیردانای اهریمنی قصه، گرفتار مخمصهای دشوار میشود. پایان این قصه نمادین، رهایی بیژن از چاهی است که حبس در آن، متناسب با درونمایه کهنالگویی قصّه، موتیف بازگشت به #رحم_مادری و رهایی از آن #تولّد دوباره را نمادین میکند. تحوّل برجسته دیگری که در این قصّه وجود دارد، تحوّلی است که متناسب با تحوّل قهرمان برای #منیژه اتفاق میافتد؛ بدین ترتیب که وی که در آغاز قصّه، عنصری اهریمنی و بوالهوس و وابسته به نیروهای #سایه (افراسیاب) است، در پی رانده شدنش از دربار افراسیاب، از بُعد منفی خود فاصله میگیرد و وجههای مثبت مییابد که همین امر او را لایق آمدن به ساحت #خودآگاهی (ایران) و پیوستنش به نیروهای خیر میکند. در مجموع باید گفت که متناسب با درونمایه کهنالگویی داستان، تمامی شخصیتها، مکانها و دیگر عناصر قصه نیز بُعدی نمادین و کهنالگویی دارند و این امر سبب پیوند بینامتنیتی داستان بیژن و منیژه با دیگر آثار همگونه خود میشود.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
📖
اثر #شاهنامه در #پاسداری_واژه_ها و #اصطلاحهای_فارسی
بهر دوم
🔹 ترکیبهای شیرین و واژه های دلنشین در شاهنامه به حدی فراوان است که پس از خواندن یک داستان، ذهن آدمی از واژگان فخیم و دلپذیر فارسی انباشته می شود و پس از فراغت از خواندن آن سرگذشت، گویی هر یک از آن کلمات در پیش نظر جلوه گری و در ساحت اندیشه خود نمایی
می کند.
در اینجا برای نمونه چند بیتی از #شاهنامه را که حاوی واژه های سره و اصطلاحهای ادبی است، می آوریم.
برو( #تازيان) تا به البرز کوه
( #گزین_کن) یکی لشکر (#همگروه)
🔻در این بیت، ( تازيان) به معنی در حال تاختن و (گزین کن) به معنی انتخاب کن و (همگروه) به معنی گروهی از دسته های واحد است که همدست هم هستند.
جوانی به (#کردار) تا بنده ماه
نشسته بر آن تخت در ( #سایه_گاه)
🔺که در این بیت (کردار) یعنی مانند و (سایه گاه) یعنی جایی که سایه آن گسترده شده باشد.
بگویم تو را من نشان قباد
که او را چگونه است رسم و (#نهاد)
🔻در این بیت (نهاد) را به معنی وضع و ترتیب آورده است.
اگر شاه فرمان دهد بنده را
که بگشایم از بند (#گوینده) را
🔺در بیت بالا (گوینده) را کنایه از( زبان) آورده، چنان که در بیت زیر (بیننده) را کنایه از چشم گرفته است.
به بینندگان آفریننده را
نبینی، مرنجان دو ( #بیننده) را
🔻در بیت بعد کلمه ی (بالا) را به معنی اسب آورده است و این شعر مورد استناد فرهنگ اسدی قرار گرفته است.
زکین تند گشت و بر آمد زجای
به (#بالا)ی جنگی در آورد پای
در بیتی دیگر آمده است:
چنین گفت با پهلوان، زال زر
چو (#آوند) خواهی به تیغم نگر
🔺در این بیت (آوند) به معنی برهان آمده است و اسدی صاحب لغت فرس به این بیت استناد جسته است.
نه از لشکر ما کسی کم شده است
نه این کشور از خون (#لمالم) شده است
🔻در بیت بالا فردوسی (لمالم) را به معنی مالامال آورده است
و فرهنگ اسدی در معنی این واژه شعر مذکور را شاهد گرفته است.
ادامه دارد...
@sobhosher
اثر #شاهنامه در #پاسداری_واژه_ها و #اصطلاحهای_فارسی
بهر دوم
🔹 ترکیبهای شیرین و واژه های دلنشین در شاهنامه به حدی فراوان است که پس از خواندن یک داستان، ذهن آدمی از واژگان فخیم و دلپذیر فارسی انباشته می شود و پس از فراغت از خواندن آن سرگذشت، گویی هر یک از آن کلمات در پیش نظر جلوه گری و در ساحت اندیشه خود نمایی
می کند.
در اینجا برای نمونه چند بیتی از #شاهنامه را که حاوی واژه های سره و اصطلاحهای ادبی است، می آوریم.
برو( #تازيان) تا به البرز کوه
( #گزین_کن) یکی لشکر (#همگروه)
🔻در این بیت، ( تازيان) به معنی در حال تاختن و (گزین کن) به معنی انتخاب کن و (همگروه) به معنی گروهی از دسته های واحد است که همدست هم هستند.
جوانی به (#کردار) تا بنده ماه
نشسته بر آن تخت در ( #سایه_گاه)
🔺که در این بیت (کردار) یعنی مانند و (سایه گاه) یعنی جایی که سایه آن گسترده شده باشد.
بگویم تو را من نشان قباد
که او را چگونه است رسم و (#نهاد)
🔻در این بیت (نهاد) را به معنی وضع و ترتیب آورده است.
اگر شاه فرمان دهد بنده را
که بگشایم از بند (#گوینده) را
🔺در بیت بالا (گوینده) را کنایه از( زبان) آورده، چنان که در بیت زیر (بیننده) را کنایه از چشم گرفته است.
به بینندگان آفریننده را
نبینی، مرنجان دو ( #بیننده) را
🔻در بیت بعد کلمه ی (بالا) را به معنی اسب آورده است و این شعر مورد استناد فرهنگ اسدی قرار گرفته است.
زکین تند گشت و بر آمد زجای
به (#بالا)ی جنگی در آورد پای
در بیتی دیگر آمده است:
چنین گفت با پهلوان، زال زر
چو (#آوند) خواهی به تیغم نگر
🔺در این بیت (آوند) به معنی برهان آمده است و اسدی صاحب لغت فرس به این بیت استناد جسته است.
نه از لشکر ما کسی کم شده است
نه این کشور از خون (#لمالم) شده است
🔻در بیت بالا فردوسی (لمالم) را به معنی مالامال آورده است
و فرهنگ اسدی در معنی این واژه شعر مذکور را شاهد گرفته است.
ادامه دارد...
@sobhosher