صبح و شعر
647 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪

💪💪۱- #نریمان
بهر نخست
🔸🤴#جمشید به هنگام گريختن از #ضحاك مار دوش با لباس مبدل، پس از رنج فراوان، به شهري خوش و خرم در زابلستان مي‌رسد. در آنجا با 👸دختر #كورنگ شاه به طور پنهانى ازدواج مي‌كند.
🔻#كورنگ شاه نخست بر آن مي‌شود كه راز جمشيد را برملا كند. اما شاهزاده خانم كه از جمشيد باردار است، 👶پسري به دنيا مي‌آورد و نام او را #تور مي‌نهند. كورنگ شاه را بر زاري شاهزاده خانم دل سوخته و از تصميم خود منصرف مي‌گردد؛‌ اما سرانجام جمشيد زن و فرزند را گذاشته از زابلستان به هندوستان رفته و پس از چندي اقامت در آن سرزمين، رهسپار چين مي‌گردد. در آنجا گماشتگان ضحاك ماردوش، او را با اره به دو نيم مي‌كنند.
🔺شاهزاده خانم پس از شنيدن خبر مرگ جمشيد، خود را با زهر مي‌كشد. از #تور، فرزند جمشيد، پس از رسيدن به سن كمال، پسري موسوم به #شيدسب و از او نيز پسري به نام #طورك به وجود مي‌آيد.
از طورك پسري به اسم #شم و از شم نيز پسري به نام #اثريت يا اثرط‌زاده مي‌شود. و از اثرط هم #گرشاسب (كريستن سن، 1377: 419 تا 422؛ پور داوود، 1356/1: 196 تا 197) پا به عرصه وجود نهاد.

📚در آثار حماسي همچون #شاهنامه و #گرشاسب‌نامه، نياي رستم، #گرشاسب بوده و #اثرط، پدر گرشاسب است. حتي گاه مي‌بينيم كه در شاهنامه درست مانند اوستا و آثار پهلوي، سام همان گرشاسب دانسته شده است كه نَسَب از #جم مي‌برد؛ مثلاً در داستان رزم رستم و اسفنديار، رستم در مفاخره، نژاد خود را به سام مي‌رساند كه از پشت جم است كه چون او نبرده به گيتي كم است(شاهنامه،1389).
***
چو گودرز و چون رستم و گستهم 
چو برزين و گرشاسپ از تخمِ جم
***
🔹ممكن است ظاهراً اسامي اجداد رستم در شاهنامه، با اسامي نياكان گرشاسب پهلوان ادبيات ايران باستان يكسان باشد و سلسله‌اي شاهي، هم احتمالاً با همين نام و نسب در زابلستان وجود داشته باشد؛ اما به قول نولد كه ساختن و پرداختن چنين نَسَبي براي رستم جعلي(نولد كه) است.
ميان #گرشاسب_شاهنامه و #گرشاسب_قهرمان_ديني اوستا از نظر شخصيت و كردارها تفاوت‌هاي فاحشي را مي‌بينيم. گرشاسب شاهنامه بنا بر آنچه از ابیات شاهنامه بر مي‌آيد،
هر چند نام او همراه قارن، از پهلوانان عصر #فريدون و منوچهر پيشدادی آمده است، اما در مقايسه با گرشاسب اوستا و حتي در قياس با ساير پهلوانان شاهنامه، شخصيت او خنثي و بسيار كمرنگ بوده، نقش عمده‌ای نيز نداشته و اعمال برجسته‌ای هم، بدو منسوب نيست و فقط نامی از او در شاهنامه، ذكر شده است.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪۱- #نریمان
بهر دوم

🔸#نیرم، در اوستا صفت جهان‌پهلوان است و این اسطوره همان نریمان پدر سام و جد رستم است. نام نریمان از صفت «نئیرمنو»، یعنی نیرومند و نرینه پیدا شده که بعدها او را به صورت پهلوانی درآورده‌اند. صفت نئیرمنو را در اوستا به گرشاسپ دادند و همین نام است که در شاهنامه گاهی به صورت نیرم یا #نریمان مشاهده می‌شود.
🔹قوم نریمان در سرزمین زابل سکونت داشت و نریمان یکی از پهلوانان متقدم زابل است. #منوچهر هنگام مرگ نصایحی به فرزندش نوذر نمود که در مواقع تهدید و خطر دشمنان، فقط از #سام فرزند نریمان کمک بجوید. شاهنامه سوای کشور زابل از #نیران هم در جوار ایران یاد می‌کند و از این یادآوری معلوم می‌شود که دو کشور ایران و نیران مجاور هم بودند. «سام‌نریمان» بسیار مورد اعتماد منوچهر بود:
🔻🔺🔻
که تا شاه مژگان به هم برنهاد
ز سام‌نریمان بسی کرد یاد
چو نامه بر سام‌نیرم رسید
یکی باد سرد از جگر بر کشید
🔻🔺🔻
نریمان در زمان فریدون در صحنهٔ سیاسی نظامی ایران پدیدار شد، زال حادثه مرگ نریمان را هنگامی که رستم برای اوّلین بار به جنگ دشمنان می‌رفت، به او باز گفت. در جنگی بزرگ نریمان و فریدون همراه سپاهیان به محاصرهٔ دژ سپند سرگرم بودند که ناگهان سنگی از بالای دیوار قلعه بر سر نریمان فرود آمد و او را بکشت.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪۱- #سام
بهر نخست
🔹#سام، در شاهنامه نامِ پدر #زال و نياي رستم است؛ امّا واژه سام در ادبيات اوستايى پهلوي در اصل نام خاندان و قبيله‌اي است كه #گرشاسب پهلوان بزرگ اوستايي بدان تعلق داشته است.
گاه اين گرشاسب پهلوان در متون اوستا و پهلوي، مجازاً سام خوانده شده است.
🔺سام در شاهنامه، پدر زال و جدّ رستم نيز داراي كردار شگفتى همچون اژدها كشي است با اينحال، او فقط يكي از بندگان شاه است و نبايد او را با گرشاسب اساطيري اوستا و ادبيات پهلوي كه از شاهان به شمار مي‌آيد، اشتباه گرفت.

🔸شكستگي، عامل تحول شخصيت گرشاسب اساطيري
🔻آنچه كه سبب تحول و تغيير شخصيت گرشاسب اساطيرى به گرشاسب شاهنامه روي داده است، «شكستگى» يا پراكندگي اين شخصيت بوده است.
شكستگى، يكي از عوامل تغيير و تحول در اسطوره‌هاي ايرانى(بهار، 1385: 50 و 53) است.
🔺شكستگي عبارت از آن است كه بدنه يك افسانه كهن بر اثر گذر زمان فراموش مي‌شود اما اجزاي آن به صورت‌هاي پراكنده، آشكار مي‌شود. يكي از همين قطعات شكسته شخصيت گرشاسب اوستا، سام شاهنامه است.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٢- #سام
بهر دوم
🔹 سام در #شاهنامه
🔻سام در اوستا، نام خانداني بوده است و گرشاسب قهرمان ادبيات ديني ايران باستان منسوب به همين خاندان سام در متون اوستايي و پهلوي بوده است.
🔺در #شاهنامه امّا، سام در قالب شخصيت مهمترين پهلوان عصر فريدون و در بار منوچهر پيشدادي ظاهر گرديده و تبديل به پدر زال و نياي رستم شده است. سام، نخست در داستان فريدون و منوچهر به عنوان يكي از پهلوانان لشكر است كه فريدون در پاسخ به سلم و تور ـ كه براي پدر پيغام داده و از كشتن برادر و كرده خويش ابراز پشيماني نموده و از فريدون خواسته‌اند سر از كين آنان پاك كند و منوچهر را به نزد آنان بفرستد ـ مي‌گويد كه آنان منوچهر را نخواهند ديد مگر با سپاه و گرز و همراهي نامداراني چون سام:
🔺🔻🔺
ابا نامداران لشـــكر به هم
چو سام نريمان و گرشاسب جم
شاهنامه، دفتر يكم، ب692)
🔸در جنگ سلم و تور با فريدون و منوچهر، نيز سام به عنوان يكي از دليرترين مبارزان در ميمنه سپاه ايشان بوده است و سرانجام در درباره منوچهر پيشدادي سام، عنوان جهان پهلوان دارد:
🔻🔺🔻
جهان پهلــــوان سام برپاي خاست
چنين گفت كاي خسرو داد و راست...
مرا پهلـــــواني نياي تــــــو داد
دلم را خرد هوش و راي تو داد
(شاهنامه، همانجاابيات 30 و 39)

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٢- #سام
بهر سوم
🔹 شخصيت سام،‌در حماسه ايران و شاهنامه، داستان‌هايي را به خود اختصاص داده است.

♦️ اژدها كشي سامِ شاهنامه
بنا بر شاهنامه، سام، پهلوان عصر منوچهر پيشدادي و نياي رستم، نيز كردار مردانه‌اي همچون كشتن اژدهاي كَشَف رود را كه بالاي او همچون كوه بود و نهنگ خشمگين را از آب به كام خود بر مي‌كشيد و حرارت دهانش چنان بود كه همه پرندگان در هوا مي‌سوختند و درندگان توان ايستادن در برابر او را نداشتند به انجام مي‌رساند. سام نريمان، نخست با افكندن سه تير پياپي، آن اژدها را نيمه جان ساخته و سرانجام به يك زخمِ گرز، او را از پاي مي‌افكند:
🔺🔻🔺
زدم بر سرش گرزه گاو چهر
بر او كوه باريد همچون سپر
شكستم سرش چون سر زنده پيل
فرو ريخت زو زهر چون آب نيل
به زخمي چنان شد كه ديگر نخاست
زمغزش زمين گشت با كوه راست...
مرا سام يك زخم از آن خواندند
جهان زرّ و گوهر برافشاندند
(شاهنامه،دفتر يكم:ابيات1024 تا1029).

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٢- #سام
بهر پايانى
#سام_و_زاده_شدن_زال
گويى در آغاز جوانی سام صاحب فرزند نمی‌شد فردوسی این موضوع را تلویحاً در قسمت اندر زادن زال گزارش می‌کند. زمانی‌که زال به دنیا آمد همهٔ موهای سرش سفید بود از دایگان کسی جرئت نکرد این خبر را به سام بگوید یک هفته خبر مسکوت ماند. عاقبت دایه‌ای شیردل پیش سام آمد خبر تولّد را به سام گفت و وی سريع به شبستان آمد و کودک را سپید موی دید بسیار برآشفت و چون از داشتن چنين فرزندى ننگ داشت، او را در دامنهٔ البرزکوه رها کرد. اما پس از سال‌هاى به جستجوى فرزند رفت و او را يافت.

خاندان سام از مهمترین خاندان‌های ایرانی در شاهنامه فردوسی است. این خاندان مرزبان سیستان هستند و در بسیاری از جنگ‌های ایران حضور دارند.

🔹در داستان سام نامه(كه اين كتاب به اشتباه بهخواجوى كرمانى نسبت داده شده است)

🔺#سام از نسبى عالى برخوردار است او فرزند پهلوانى نامدار به نام نريمان و شاهزاده خانم بلخى است
💪🏻 قدرت فوق انسانى او از كودكى نمايان است
به گونه اى كه در چهارده سالگى از نيروى جسمى شگفت انگيزى برخوردار است
🔺🔻🔺
چو ده ساله عمرش گذشته چهار
نيارست شد چرخ بااو دچار
به سرپنجه دست از دليران ببرد
به زربخشى آب از كريمان ببرد
خواجوى كرمانى
🔻🔺🔻
اوچنان نيرومند است كه باموجودات اهريمنى بدون هراس از هيكلشان مبارزه ميكند.

📚 منظومهٔ سام‌نامه، از سوی انتشارات مرکز پژوهشی میراث مکتوب به تصحیح وحید رویانی در ۷۸۴ صفحه به قطع وزیری به چاپ رسیده‌است.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال
بهر نخست

🔹#زال در پارسى به معناى #سپيدمو است او از شگفت ترین چهره های #شاهنامه است. سپید مو از مادر میزاید. سیمرغ شیرش می دهد. بر چکاد البرز می بالد. پهلوانی از او آغاز می شود.
🔸#زال_زر که در شاهنامه #سیمرغ او را #دستان می­نامد، پدر رستم و فرزند سام است؛ پهلوانی با ابعاد متفاوت شخصیتی، که در هر کدام به کمال رسیده است.
او که با #خردکهن و #تن_نو به دنیا آمده، از بسیاری جهات کامل­ترین شخصیت شاهنامه است و تنها کسی که مهمترین مرغ اساطیر ایران، *پروردگارش بوده، بیش از هر پهلوانی در شاهنامه #زندگی کرده، قصه­ ی #عشقش با رودابه یک حماسه ­ی کامل عاشقانه بوده، در نشان دادن مهر پدری راه کمال را رفته، در
#جنگ­ها اگرچه شجاعانه جنگیده، اما تا توانسته در طریق #خرد گام زده است.

🔹در شاهنامه زال به هنگام تولد چنین توصیف می‌شود:
🔻🔺🔻
"به ‌چهره چنان بود بر سان شید
ولیکن همه موی بودش سپید."

🔻دایه‌ای که سام را از تولد نوزاد خبر کرده می‌گوید:
"همه موی اندام او همچو برف
و لیکن به رخ سرخ بود و شگرف."

🔺سام داشتن چنین فرزندی را ننگ می‌داند:
"چه گویم که این بچه­ی دیو چیست
پلنگ دورنگ است یا خود پریست"

🔻نگران آبروی خویش، سام دستور می‌دهد نوزاد را از کاشانه و آغوش مادر دور کنند، آنچنان که رسم زمان بوده، به آغوش سنگ بیندازند.

"یکی کوه بد نامش البرز کوه
به‌خورشید نزدیک و دور از گروه.
بدآنجای سیمرغ را لانه بود
بدان خانه از خلق بیگانه بود."

🔺🔻🔺
*پرودگار: پرورش دهنده
ادامه دارد ...

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال
بهردوم

🔹زال مانند عموم قهرمانان حماسه که بنیان زمان و مکان قدسی را می‌گذارند، وقتی از جانب پدر رانده می‌شود از جانب نیرویی بزرگ­تر دریافت می‌شود. این موتیو در شرح افسانه‌ای زندگی بسیاری از پادشاهان ایرانی، پیامبران سامی و بنیان‌گذاران شهرهای باستانی دیده می‌شود.
اغلب این حماسه­ سازان نیز به وسیله­ ی کسی یا حیوانی پرورش می­یابند که قرار است نماد مرگشان باشند.
🔺از این شمار است گرگی که رومولوس بنیان­گذار شهر رم را شیر می­دهد، یا فرعون که دستور کشتن نوزادان را برای از میان بردن موسی داده است.
🔻در حماسه ­ی زال سیمرغ هم که به قصد خوردن نوزاد به او نزدیک می‌شود. شده زندگی­ بخشش می­شود:

"خداوند مهری به سیمرغ داد
نکرد او بخوردن از آن بچه یاد.

🔸این حماسه #زال را برگزیده‌ی خدا می‌داند، که در فقدان خانواده، سیمرغ پرورش او را به عهده گرفته است. همین سبب می­شود کودکی و نوجوانی در این حماسه با زال همانگونه برخورد می‌شود که با بسیاری از قهرمانانی که می­باید سنگ بنای حماسه ­ای نوین را بگذارند. به این معنا که به هنگام نوزادی از خانواده بیرون برده می‌شود تا در محیطی متفاوت با شرایطی غیر معمول پرورش یابد:
"پدر مهر و پیوند بفگند خوار
چو بفگند برداشت پروردگار."
🔺🔻🔺
🔹 همراهى #سيمرغ سبب می­شود کودکی و نوجوانی زال، در بلند دست نیافتنی ستیغ #البرز سپری ­شود.
🔸سام نریمان که فرزندش را مرده می­پنداشته به وسیله‌ی خوابی از وجود پسرش باخبر می‌شود. خواب سام و حرکتش در جهت پوزش‌خواهی و جبران گذشته نقطه‌ی حرکت زال از کوه به سوی زندگی انسانی با ارمغان عشق است.

🔹زال به هنگام وداع با این مقطع از زندگیش رفتاری با سیمرغ دارد که سراسر لطافت و عشق است. پاسخ سیمرغ به او هم پاسخ مادری سربلند، خردمند و عاشق است که نه تنها نمی­خواهد فرزند شایسته و توانای خود را از دست یافتن به قله­های تازه­ی زندگی باز بدارد، که می­خواهد راه او را باز کند تا به سوی بلندی­های تازه پرواز کند.
🔸برای پرگشایی در این عرصه­ی نوین، به او پری از بال خود را می­دهد. با این پر، مرغ روح زال پریدن حقیقی را می­آموزد تا به صورتی جادویی و اسرارآمیز خود سیمرغی ­شود که در عرصه­ی عشق و خرد در همه حال به عنوان کامل­ترین قهرمان حماسه عمل کند.

ادامه دارد ...

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال
بهرسوم

#زال_جوان_خردمند

🔹زال با اینکه خود رانده­ی جامعه­ ی انسانی بخصوص پدر و دستگاه قدرتمند اوست، اما مقهور قدرت نیست، خشمی به سینه ندارد و دلتنگ چنگ زدن به تخت فرمانروایی نیست.
🔸او که تا قبل از ورود به جامعه‌ی انسانی به عنوان مردی جوان از عشق انسان برخوردار نبوده، عشق را در عمق و کمال می‌شناسد. این درک درست زال از عشق در مراتب متفاوت زندگی از او پهلوانی می‌سازد، که مصداق مفهوم انسان کامل در شاهنامه می‌شود.
🔻 نخست آنکه وقتی پدر او را به خانه می­برد مثل پسری عمل می­کند که در دامن عشق خانواده بزرگ شده است نه کسی که از میان ­جمع رانده شده است.
🔺هرگز در صدد انتقام­جویی نیست و پوزش­خواهی پدر را برای گذشته صمیمانه می­پذیرد.

❤️ #عشق_زال

در #شاهنامه سخنی از عشق­ورزی سام و رستم به زنی نیست.
🔹سام کهنسال در آرزوی فرزند با کنیزکی زیباروی جفت می­شود.
🔸رستم تهمینه مادر سهراب را در شرایطی خاص ملاقات می­کند. در شاهنامه می‌خوانیم تهمینه با تحسین و آرزوی فرزند به رستم نزدیک می‌شود و رستم دست عشق او را می‌گیرد. روز بعد هم، وقتی رخش را در سمنگان می‌یابد، تهمینه را به سرعت ترک می‌کند. در حالی که می‌داند او باردار است. از این رو مهره‌ای به او می‌بخشد تا اگر فرزندش دختر شد به مویش و اگر پسر، به بازویش ببندد.

♦️در حالی که #زال برای رسیدن به #رودابه، همه‌ی خرد و توانائیش را به کار می‌گیرد تا وصلت آنها به بهترین شکل با کم ترین آسیب به انجام برسد. او قبل از هر اقدامی چاره را در آن می‌بیند که به سام نامه بنویسد. در نامه‌ی او هیچ خشونتی نیست غیر از یادآوری این نکته که چه رنج‌ها در گذشته به او رسیده-از آن رو که پدر او را طرد کرده- و اکنون وقت آن است که پدر به او آسان بگیرد. سپس از عشقش به رودابه می‌گوید:
"من از دخت مهراب گریان شدم،
چو بر آتش تیز بریان شدم…"
🔻🔺🔻
#زال پهلوانی است که از عاشق بودن و عاشق یک زن بودن و آنهم زنی که دختر دشمن تاریخی آنهاست، شرم ندارد و با جرأت عشقش را حتی به زاری بیان می‌کند. در نهایت تاکید دارد اگر پدرش نخواهد او را یاری کند باز هم سر از فرمان او نمی‌پیچد.
.
💏
ادامه دارد ...

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ #پهلوانان_شاهنامه 💪
💪💪٣- زال

بهر پايانى

🔹درابيات متعددى رفتار زال با پدرش سام و مهراب كابلى بخوبی نشان می­دهد كه او در همه حال با خردمندی و درون­بینی به مسائل نگاه می­کند و با همان نگاه به کشف و حل مسائل می­پردازد، در عین حال که دلی عاشق دارد. حال آنکه غالب قهرمانان حماسه فاقد این توانایی هستند و پیروزیشان در عرصه­ی نبرد به دلیل توانایی جسمانی ایشان است. از آنرو مادامی که جوانند و تنی توانا دارند، بخت با ایشان یاری می­کند.

🔸روشن بینی #زال و #رودابه در شاهنامه چنان است که وقتی یکدیگر را ملاقات می‌کنند، همدیگر را چنان می‌یابند که در غیاب شنیده‌اند.
🔻در این حماسه می­توان دید که #عشق فاقد جنبه­ی #خیال_پردازی و دل بستن به موهوم است. قصه­ی شکار و شکارچی افسانه­های عامیانه و واقعیات روزانه نیست که پس از تجربه­ی وصال، گل عشق پژمرده شود، معشوق تبدیل به دیوی هولناک یا جادوگری ترسناک گردد.
🔺بلکه عشقی🥰 است که گذر زمان بر روشنایی و درخشش آن می‌افزاید. به طور مثال زال از همان ابتدا می‌داند که در راه رسیدن به رودابه برای او مشکلاتی وجود دارد؛ از آن جمله که دو خانواده به لحاظ تاریخی دشمن یکدیگرند و پیمان بستن دختر و پسر تقریباً محال. اما از این مشکلات نمی‌هراسد. به رودابه هم می‌گوید که اگر منوچهر پادشاه ایران داستان عشق آنها را بشنود با آن همداستان نخواهد بود و سام نریمان هم خروش بر خواهد آورد. اما با وجود آگاهی از مشکلاتی که بر سر راه است، عزمش را جزم می­کند که به رودابه برسد:
🔺🔻🔺
"شوم پیش یزدان ستایش کنم،
چو یزدان‌پرستان نیایش کنم
مگر کو دل سام و شاه زمین بشوید،
ز خشم و ز پیکار و کین
جهان‌آفرین بشنود گفت من
مگر کآشکار شوی جفت من"

🔻این در حالی است که هر دو به وصال عاشقانه‌ی هم رسیده‌اند اما در چشم یکدیگر ذره‌ای طریق کاستی نپیموده‌اند. از این رو رودابه در پاسخ زال می‌گوید که او هم وفادارانه برای عشقش پای می‌فشارد و غیر از او پادشاه و همسری در جهان نخواهد گزید.

@sobhosher